بیکاری و کارگران و مهاجرین افغانی


حسن صالحی


• ؟ در مملکتی که جوانش٬ تحصیل کرده اش٬ کارگر ماهر و مهندسش با بیکاری دسته و پنجه نرم می کنند٬ قرار است با اخراج کارگر افغانی چه شغلی ایجاد شود؟ حقیقتا چه تعداد حاضر هستند با این شرایط برده وار و بی حقوقی مطلق٬ کار کارگر افغانی را انجام دهند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۶ مرداد ۱٣٨۶ -  ۱۷ اوت ۲۰۰۷


در ادامه موج تعرض فاشیستی جمهوری اسلامی به کارگران و مهاجرین افغانی٬ جمهوری اسلامی اعلام کرده است که در ۳ ماه گذشته بیش از ۲۰۰ هزار نفر از این مردم زحمتکش را از ایران اخراج کرده است. شکار مهاجرین افغانی و دستگیری توام با خشونت آنها که در چندین مورد به مرگ و قتل این انسانهای زحمتکش انجامید٬ و بالاخره بازگشت اجباری آنها به کشوری که هنوز ناامنی و جنگ برقرار است بهمراه تشدید تبلیغات زهرآگین و راسیستی علیه مهاجرین افغانی٬ برای این مردمان شریف شرایط غیرقابل تحمل رنج و تحقیر گذشته را بیش از پیش سخت کرده است
به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ حسن صالحی مرام، رئیس اداره اشتغال اتباع خارجی ضمن اعلام این خبر که در سه ماه نخست طرح دستگیری و اخراج مهاجرین "غیرمجاز"، ۲۲۲ هزار و ۷۶۰ مهاجر از ایران اخراج شده اند٬ گفته است که: "از آنجایی که صد در صد اتباع افغانی که در ایران کار می کنند، فقط برای اشتغال در کشور حضور دارند، بنابراین، به میزان خروج اتباع بیگانه غیرمجاز، نیروی کار ایرانی جایگزین آنها می شوند".
ظاهرا جمهوری اسلامی با چنین ادعاهایی می کوشد کراهت رفتار خشونت آمیز و ضد انسانی خود نسبت به مهاجرین افغانی را در مقابل انظار عمومی بپوشاند. ظاهرااز این ببعد چند میلیون بیکار در ایران٬ نیروی جوان آماده بکار کشور٬ و کارگرانی که از کار اخراج می شوند٬ باید خیالشان راحت باشد که مشکل بیکاری در حال حل شدن است!! اگر کارگران و مهاجرین افغانی را از کشور بیرون بیاندازیم مشکل بیکاری هم حل می شود!! بدیختی اینجاست که مردمان ساده لوحی نیز پیدا می شوند که گول این تبلیغات را می خورند. بنابراین خوبست که اول به این سئوال پاسخ دهیم که آیا کارگر افغانی عامل بیکاری کارگر ایرانی است؟
پاسخ به این سئوال قطعا منفی است. این کارگر "افغانی" نیست که کارگر "ایرانی" را از کار اخراج می کند! این سرمایه دار ایرانی است که کارگر بومی را از کار اخراج می کند. این ساده ترین مشاهده ای است که هر کس می تواند آنرا تصدیق کند. بعلاوه و از آن مهمتر وجود بیکاری در جامعه سرمایه داری ربطی به وجود و یا کثرت کارگران غیربومی و خارجی ندارد. در جوامعی که حتی کارگر و مهاجر خارجی نیز یافت نمی شود و یا کمتر وجود دارد٬ بیکاری به چشم می خورد. بیکاری جز لایتجزای جامعه سرمایه داری است. وجود یک ارتش بیکاران شرط لازم ادامه کار سیستم استثمارگرانه سرمایه داری است که در آن توده های میلیونی تولید کننده باید بی چیز باشند و تنها بتوانند از راه فروش نیروی کار خود امرار معاش کنند. وجود ارتش بیکاران لازم است تا سطح معیشت کارگران با چماق بیکاری به حداقل ممکن کاهش یابد. بیکاری بطور دائمی توسط تولید سرمایه داری ایجاد می شود و از همین رو راه مقابله با آن هم نه اعلام جنگ با کارگر خارجی بلکه جنگ طبقاتی کارگر با نظم و نظام سرمایه داری و دولت مدافع آن است. برای کارگرانی که در جامعه سرمایه داری تحت موقعیت ناامن اجتماعی قرار دارند٬ چه زاده افغانستان و چه ایران و یا هر جای دیگر باشند٬ چاره مقابله با بیکاری این است که مثل یک طبقه متحد شوند٬ قدرت سیاسی را بدست بگیرند و بساط مالکیت خصوصی را بر چینند. در جامعه مورد نظر کارگران سوسیالیست نه فقط از بیکاری خبری نیست بلکه از هیچ نوع ستم و محرومیت اجتماعی دیگر هم خبری نیست. هر فرد صرفا به اعتبار شهروند بودن و سهیم بودن در تلاش اجتماعی مشترک٬ از تمامی رفاه و آسایش و امکاناتی که جامعه قادر به فراهم کردن آن است برخوردار خواهد بود.
در این ادعای رژیم که گویا با "بیرون انداختن" کارگران و مهاجرین افغانی امکان ایجاد شغل جدید وجود دارد٬ بگذارید باز هم قدری بیشتر خم شویم. قبل از هر چیز باید بگوئیم که کارگران و مهاجرین افغانی در طول سالهای اقامتشان در ایران در مشاغل خاص و محدودی- که در واقع جزو سخت ترین و ناامن ترین و پایین ترین کارها بشمار می آیند٬ مشغول بکار بوده اند. رشته های کاری نظیر کوره پزخانه ها٬ دامپروری٬ شیشه گری٬ امور ساختمانی٬ تخلیه بار و بارگیری در بنادر کشور٬ معادن٬ دباغی ها٬ مرغداری٬کارگاههای ذوب پلاستیک٬ راه سازی و کانال کشی٬ کوره های گچ ریزی و آهک پزی و چرم سازی. این کارگران نه فقط محکوم به انجام کارهای پایین و شاق بوده اند٬ بلکه از نظر وضعیت دستمزدها و دیگر شرایط کاری نیز در موقعیت نابرابری در مقایسه با سایر کارگران ایران قرار داشته اند. کار روزمزد با دستمزدهای بسیار ناچیز و خطر هر روزه اخراج! سئوال اینجاست چرا کسانی که برای بدست آوردن یک لقمه نان از صبح تا شب عرق ریخته و هر تحقیر و بی حقوقی را تحمیل کرده اند٬ اینچنین تقصیر کار جلوه داده می شوند؟ اینها جای شغلی چه کسی را اشغال کرده اند؟ در مملکتی که جوانش٬ تحصیل کرده اش٬ کارگر ماهر و مهندسش با بیکاری دسته و پنجه نرم می کنند٬ قرار است با اخراج کارگر افغانی چه شغلی ایجاد شود؟ حقیقتا چه تعداد حاضر هستند با این شرایط برده وار و بی حقوقی مطلق٬ کار کارگر افغانی را انجام دهند؟ نکته مهتر اینست که حتی اگر به فرض با اخراج کارگرانی که زاده افغانستان هستند تعدادی کارگر دیگر به کار گرفته شوند، آیا کارگران و مردم سود برده اند؟ در همین کشور حکومت و کارفرمایان بارها تلاش کرده اند بین کارگران بومی یک شهر و کارگرانی که از شهرهای دیگر ایران آمده اند اختلاف ایجاد کنند و تفصیر بیکاری در این یا آن شهر را به گردن کارگران "غیربومی" بیندازند. این رشته انتها ندارد. دسته بندی انسان ها و ارزش گذاری و حق و حقوق تعیین کردن برای انسانها بر اساس زادگاهشان، فاشیسم است. ضد انسانی است. ارتجاعی است. این اولا یعنی تفرقه در صفوف کارگران و ثانیا یعنی سو استفاده فاشیستی از فضای بیکاری و نا امنی در جامعه. جامعه ای که در آن تعرض به کارگران یا هر بخش از مردم به دلیل زادگاهشان مجاز شمرده شود، درها را به روی هرگونه تعرض و جنایت ضد انسانی بازگذاشته است. کارگری که در ایران کار و زندگی میکند نباید هیچ حق و حقوقی کمتر از دیگر کارگران داشته باشد. کارگران افغانستانی هم طبقه ای های ما هستند و دقیقا باید از همین منظر قاطعانه از آنها دفاع کرد. باید جلوی تبلیغات فاشیستی علیه کارگران افغانستانی و هر بخش از پناهندگان را گرفت و کراهت و ضد انسانی بودن و ارتجاعی بودن آنرا به همه نشان داد.
عامل بیکاری هیچ بخشی از کارگران نیستند. اگر قرار است کسی بعنوان مسبب بیکاری و فقر کارگران و مردم در کنج دیوار قرار داده شود و زیر ضرب قرار بگیرد نه کارگر افغانی بلکه آن سرمایه دار زالو صفتی است که احتیاج و نیازمندی کارگر افغانی را می بیند و مزورانه می خواهد از شرایط استیصال و درماندگی او برای زنده ماندن، در جهت شکستن دستمزدها استفاده کند! اگر قرار است کسی مقصر معرفی شود و مورد بازخواست قرار گیرد٬ دولت جمهوری اسلامی است که باعث و بانی این شراط غیرقابل تحمل با پایین ترین استانداردهای زندگی برای همه کارگران کشور چه بومی و چه غیر بومی است! اگر قرار است کسی مورد حمله قرار گیرد این حکومت اسلامی سرمایه داران است که تبعض و راسیسم رسمی را در بازار کار برقرار کرده و از آن دفاع می کند. کارگری که نان زحمت خودش را می خورد چگونه می تواند عامل بدبختی و بیکاری کسی باشد؟ کیست که نفهمد که کارگر افغانی در این کشور اگر به دستمزد کمتری هم رضایت می دهد از سر محرومیت و بی حقوقی و ناچاری است و نه از سر خصومت با کارگر ایراتی که تنها هم سفره و هم سرنوشت او در میان اینهمه مردم است.
راستش در همه جای دنیا سرمایه داری رسم بر این است که افراد غیربومی و به اصطلاح خارجیان بعنوان عامل بیکاری و بزهکاری و جنایت مورد حملات راسیستی قرار بگیرند. از این نظر جمهوری اسلامی مستثنا نیست. ویژگی جمهوری اسلامی در این است که این برخورد راسیستی و تبعیض آمیز بطور سیستماتیکی در همه وجوه قانونی٬ حقوقی و اجتماعی از سوی دولت در جامعه اعمال می شود. تنها یک قلم از اظهارات نظیر رئیس اداره اشتغال اتباع خارجی کافی بود که در کشورهای اروپایی که کارگران حق و حقوقی را به سیستم سرمایه داری تحمیل کرده اند٬ باعث یک اسکاندال سیاسی شود و احتمالا زیر فشار مردم به خلع مسئولیت وی بیانجامد. اما در ایران چنین نیست. راسیست و فاشیسم دولتی در برخورد به کارگران و مهاجرین افغانی ظاهرا در میان مردم هم طرفدارانی دارد. از جمله همین باعث می شود که جنبشی در دفاع از کارگران و مهاجرین افغانی در مقابل تهاجمات رژیم براه نیافتد. متاسفانه تعصبات کور ناسیونالیستی چنان بلایی بر سر بعضی از ما آورده است که شباهت خود با خواهران و برداران افغانی خود را نبینیم٬ به ظلم و تبعیضی که بر آنها اعمال می شود چشم فرو بندیم و بعضا در دشمنی و خصومت ورزی علیه افغانها با کارفرما و دولت همنوا شویم. باید برای این فکری کرد. اگر یاد نگیریم که مقابله با تفرقه و دودستگی در صفوف کارگران از نان شب هم برای کارگر واجب تر است٬ آنگاه چه انتظاری می شود داشت که کسی در مقابل تهاجمات فاشیستی حکومت بر علیه افغانها و تبلیغات مسموم کننده بر علیه آن بایستد و قد علم کند؟ اگر که یاد نگیریم که مبارزه بر علیه تبعیض و ظلم مضاعف در صفوف خود و در جامعه را امر خود بدانیم چگونه ممکن است از حق شهروندی و برابر کارگر افغانی به دفاع برخیزیم؟ اگر به خاطر نیاوریم که چقدر کارگر افغانی مثل کارگر بومی با کار جانکاه خود باعث سود و ثروت در این جامعه شده اند و حتی از یکهزارم آن هم نصیبی نبرده اند جز بدبختی و فلاکت٬ چگونه می توانیم در مقابل تهاجمات دولت به آنها تو دهن سرمایه دار و حکومت اسلامی بزنیم و بر هم سرنوشتی طبقاتی خود تاکید کنیم و پرچم همبستگی انسانی را در آن جامعه به اهتزاز در آوریم؟