زنان به مثابه شهروندانٍ عامل


مجتبی بیات


• روزگاری که آرمان شهروندی فارق از جنسیت تحقق یابد؛ روزگار به کرسی نشستن برابری بر سریر روابط انسانی است. هر چند که تصویر پدید آمده از موقعیت شهروندی زنان در دنیای کنونی تصویر امیدوار کننده ای است که می توان بر نمایش آن در تمام بسترهای زندگی روزمره امیدوار بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ مرداد ۱٣٨۶ -  ۱٨ اوت ۲۰۰۷


متن فوق برداشتی نظری است از آنچه می تواند باشد و نه آنچه لزوماً هست.

مقدمه
عینیت یافتن توسعه قائم به اهتمام بر بهبود تمام جوانب زندگی بشر است. اگر پذیرفته ایم که بهبود اوضاع زندگی آدمیان آرمان و هدف توسعه است، نا گذیریم تا به دنبال شرایط تحقق جامعه آرمانی نیز باشیم. مهمترین شرط تحقق جامعه ای بهبود یافته، برابری انسان ها در حق بهره مندی از امکانات پیش روی جامعه است. به عبارت دیگر گام نهادن جامعه در مسیر توسعه مستلزم زیست نفرات آن به مثابه عاملان برخوردار از حقوق شهروندی است. در بیشتر جوامع امروزین اصول شهروندی مورد پذیرش حکومت و مردم قرار گرفته است. در این میان به نظر می رسد؛ در برخی جوامع زنان نتوانسته اند وجود خویش را به عنوان شهروندانی صاحب حق به خود، مردان و حاکمان بقبولانند. و همچنان تحت سلطه چند جانبه از سوی فرهنگ مردسالار جامعه واقع شده اند. سلطه مردان بر زنان در عرصه های خصوصی و عمومی، آنان را در شخصیت تابع و در رفتار و کردار فاقد عاملیت ساخته است.

شهروندی
شهروندی پدیده ای مدرن است که در آن توانایی افراد «برای قضاوت در مورد زندگی خودشان» تصدیق می شود. قضاوت افراد بر مبنای حقوق پذیرفته شده توسط جامعه، صورت می گیرد. و جامعه با پذیرش استقلال شهروندان بر عاملیت دارندگان حقوق صحه می گذارد. (فالکس: ۱٣٨۱، ۱٣) زمانی فرد می تواند شهروند باشد که ضمن التزم دولت به شناسایی حقوق شهروندی، خود نیز نسبت به حقوق شهروندی خویش در یک جامعه مدنی باز و آزاد واقف باشد. (فیتزپتریک: ۱٣٨۱، ۱۲۰) در واقع امر دولت های دیکتاتوری و سلطنتی همچنان که سرکوب گر جامعه مدنی هستند، فاقد شهروند می باشند و ساکنان قلمرو آنها رعیت و تبعه ایشان به حساب می آیند. جامعه ای که در آن هم افراد نسبت به حقوق خود آگاهی داشته باشند و هم دولت خود را ملزم به رعایت حقوق شهروندی افراد بداند جامعه ای مدنی است که بر آن دولتی دموکراتیک حاکم است.
تی. اچ مارشال شهروندی را در بر دارنده سه نوع حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی می داند. (نش: ۱٣٨۰ ، ۱۹٣ ) حقوق مدنی بر برابری در برابر قانون دلالت دارد و انواع آزادی ها را شامل می شود. حقوق سیاسی بر حق افراد در مشارکت در روندهای سیاسی از طریق امکان انتخاب شدن و انتخاب کردن استوار است. و حقوق اجتماعی بر حق افراد در برخورداری از رفاه اجتماعی و اقتصادی که از مشارکت آنها در حیات جامعه ناشی شده است ناظر است. (فیتزپتریک: همان، ۱۲٣ و ۱۲۴) امروزه در جوامع کمتر توسعه یافته اهتمام به حقوق شهروندی توسط حکومت های کمتر دموکراتیک، با هدف کارا کردن بیشتر دولت از طریق نمایش آستانه ای صوری از مدنیت نوین صورت می گیرد. در سویی دیگر محرومان واقعی از حقوق شهروندی با آگاهی فزاینده از حقوق خویش به دنبال استفاده از فرصت ها در جهت نهادینه کردن حق شهروندی بر خاسته اند. تلاش این محرومان علاوه بر مواجه با موانع و مخالفت های سیاسی صورت جهدی تاریخی و فرهنگی به خود گرفته است.

شهروندی زنان
زنان نیمی از انسان ها هستند. نیمی که در تاریخ تحول علم و تاریخ و سیاست کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. زنان با ایفای نقش در نظام سنتی تقسیم کار حضور تاریخی خود در نظام مردسالاری را تداوم بخشیده اند. هر چند زنان جامعه بدوی با حضور در نقش های حفاظتی، تولیدگری و صنعتی نظیر کنترل کننده مواد غذایی، کاشت محصولات کشاورزی، سفال گری، رام کردن حیوانات اهلی، معماری و مهندسی توانستند «نوع بشر را از قلمرو حیوانی بیرون» کشیده و «آغازگر کار انسانی و صنعت» باشند، (رید:۱٣٨۰، ٨۵ـ ۵۷) اما باید توجه داشت که نقش های اینچنینی زنان در بستر جامعه بدوی از ارزش و منزلت پایینی برخوردار بوده است. به طوری که با قید «رشک آمیز» «زنانگی»، مردان از انجام این کارها معاف بوده اند. (وبلن: ۱٣٨٣، ۵۴) به موازات تداوم نظام مردسالاری در نقش ها و کارکردهای افراد جامعه «بعد جنسیت به طور سنتی از مباحث اجتماعی و سیاسی و از جمله نظریه های مربوط به شهروندی غایب بوده است.» حضور زنان در حوزه خصوصی جاماندگی آنان از برخورداری از آزادی های اجتماعی و سیاسی نسبت به مردان حاضر در حوزه عمومی را به همراه داشته است. (فیتزپتریک: همان، ۱۴۵) به این ترتیب در دنیای کنونی شهروندی زنان در مقایسه با شهروندی مردان در بستر یک نظام مردسالار صورت رسمی و صوری به خود گرفته است. از این رو در یک جامعه مردسالار شهروندی زنان «بر مبنای معیارهای واقعی ارزشی کمتر از ارزش شهروندی مردان خواهد داشت.» (فالکس: همان، ۱۹) آنچه امروز می تواند بر جاماندگی زنان از امکان ٰخود بودنٰ فائق آید؛ آرمان ٰشهروندی فارق از جنسیتٰ است. آرمانی که تحقق آن مستلزم آگاهی همه انسانها به بشر بودن همه انسانهاست. در این میان پیوند آگاهی زنان با عاملیت آنان در زندگی خصوصی و عمومی شان تضمین کننده بقاء جهان فارق از نابرابری های جنسیتی است.

زنان شهروندانٍ عامل
روزگاری که آرمان شهروندی فارق از جنسیت تحقق یابد؛ روزگار به کرسی نشستن برابری بر سریر روابط انسانی است. هر چند که تصویر پدید آمده از موقعیت شهروندی زنان در دنیای کنونی تصویر امیدوار کننده ای است که می توان بر نمایش آن در تمام بسترهای زندگی روزمره امیدوار بود، اما «زنان هنوز در مهمترین موقعیت های قدرت حضور بسیار اندکی دارند.» (فالکس: همان، ٨۴) این خود حکایت از عاملیت شکننده زنان به عنوان شهروند می باشند. پی آمد این «حضور بسیار اندک» بی قدرتی زنان در فرایند های تصمیم سازی و تصمیم گیری امور مربوط به خویش می باشد. در واقع انسانی که عامل نیست بی قدرت است و در جهان کنونی کسی که بی قدرت است شهروند نیست. به تعبیر آمارتیا سن مهمترین ویژگی عاملیت قدرت انتخاب است. ( سن: ۱٣٨۱، ۲۶٣) در عاملیت قدرت انتخاب میسر نمی شود مگر آنکه انسانها خود را «فاعلانی صاحب رای و نماد اندیش» بدانند «که بر وفق درک و حاجت خویش عمل می کنند.» (لیتل: ۱٣٨۱، ۱۱۵) در این معنا عامل کنشگری است که زمان و مکان را می شناسد. در ساختار عمل می کند بی آنکه اسیر آن شود. تاریخ را می سازد، هر چند «نه آنگونه که خود می خواهد» (مارکس: ۱٣۷۹، ۷۹) او از ساختار تاثیر می پذیرد بی آنکه محکوم آن شود، چرا که او حاکمی است محکوم کننده ساختار بر تاثیر گذاری بر حاکم. عامل قدرت انتخاب دارد و «از طرق مختلف» عمل می کند. (سن: همان) در قبال آنچه انجام می دهد مسئول است، وبه دنبال تحقق خواسته های خود بدون توجه به سازمان اجتماعی نیست. عامل آزاد است که برای رسیدن به رفاه و زندگی بهتر آزاد باشد، بی آنکه به آزادی دیگران آسیب رساند.
پذیرش زنان به عنوان برخورداران از حقوق شهروندی برابر در مقایسه با مردان، در گام اول مستلزم وا نهادن تفکر قالبی «نوع دوستی» اجباری است. بر مبنای این تفکر وظایف افراد بر مبنای جنسیت آنها تعین می شود. از آنجایی زنان با همسر و مادر بودن تعریف می شوند کمتر راهی به بازار کار و کسب پیدا می کنند، در نتیجه به استقلال اقتصادی و متعاقب آن قدرتمند شدن نایل نمی شوند. (فیتزپتریک: همان، ۲٨۵ـ ۲٨٣) مسئولیت فوری زنان در خروج از موقعیت فعلی، آگاه شدن نسبت به حقوق شهروندی و نپذیرفتن نظم ساختارهای فرهنگی و اجتماعی موجود است. مادامی که زنان آگاه نشوند و در نظام مردسالاری ایجاد اختلال نکنند نمی توان امیدی به وقوع تحولی عمیق در این نظام داشت. (احمدی خراسانی: ۱٣٨۴، ۵۰) نام فعال حقوق زنان بر خود نهادن و به انتظار تمکین حکومت و مردان بر حقوق شهروندی نشستن، زنان را عاملانی تصمیم ساز و تصمیم گیر نخواهد ساخت.
فرد در برابر جامعه مسئول است و جامعه در برابر فرد. اما مسئولیت فردی زنان در تغییر وضع موجود امری فراتر از مسئولیت جامعه در قبال آنان است. به یقین زنان آگاه توانایی آن را دارند که هم آورد ساختارهای موجود شوند. (احمدی خراسانی: ۱٣٨۲، ۱۹) عاملین آگاه و قدرتمند می توانند از طریق به کرسی نشاندن گفتمان خویش طی یک فرایند گفتگو و چانه زنی با کلیه نهادها و محافلٍ مخالف، «نیازها و برنامه های کاری خاص خودشان را مطرح کنند» (پیت و هارت ویک: ۱٣٨۴، ۲۶۷) و وادار کننده دولت و جامعه به پذیرش این واقعیت که وضع موجود طبیعی نیست، باشند. سخن این نیست که در شهروندٍ عامل نبودنٍ زنان ساختارهای جامعه بی تاثیرند، نه! مراد این است که اگر قرار است دگرگونی ای در وضع موجود رخ دهد این زنان هستند که باید آگاه و آگاهی بخش باشند. آگاهی در این معنا یعنی «پذیرفتن اشکالات و کمبودها و کم کاری ها.» اگر قوانینی وجود دارند که راه بر تحقق مطالبات زنان می بندند این زنان اند که باید در آنها تردید کنند. «در میان خیل زنان ستم کش قرار گرفتن و همرنگ یکدیگر شدن به معنای حرکتی در جهت تغییر نمی باشد. با شرایط موجود ساختن و تلاش برای یگانگی با آن هم نوعی آسان طلبی است.» (کشاورز: ۱٣٨٣)
اگر زنان عزم قدرتمند شدن کرده اند و می خواهند به مثابه شهروندانی عامل زیست کنند باید زبان تهی از شیون و شکوه و گلایه دارند و انگ قربانی از پیشانی خویش بزدایند و نسبت به حقوق شهروندی خویش آگاه شوند و آگاهی خویش را معطوف به عمل برای قدرتمند شدن در تمام عرصه های زندگی دارند. این آغازی است برای گام نهادن در مسیر تغییر، پیش نیازی است بر شهروند عامل شدن.

مجتبی بیات
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت توسعه
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

منابع
۱) احمدی خراسانی، نوشین/ فصل زنان/ جلد سوم/ نشر توسعه/ تهران ۱٣٨۲.
۲) احمدی خراسانی، نوشین/ در: شبنم عظیمی نژادان/ زن، معمار جامعه مرد سالار/ اختران/ تهران ۱٣٨۴.
٣) پیت، ریچارد و الین هارت ویک/ نظریه های توسعه/ ترجمه مصطفی ازکیا و دیگران/ نشر لویه/ تهران ۱٣٨۴.
۴) رید، ایولین/ آزادی زنان/ ترجمه افشنگ مقصودی/ گل آذین/ تهران ۱٣٨۰.
۵) سن، آمارتیا/ توسعه به مثابه آزادی/ ترجمه حسین راغفر/ کویر/ تهران ۱٣٨۱.
۶) فالکس، کیث/ شهروندی/ ترجمه محمد تقی دلفروز/ کویر/ تهران ۱٣٨۱.
۷) فیتز پتریک، تونی/ نظریه رفاه/ ترجمه هرمز همایون پور/ موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و گام نو/ تهران ۱٣٨۱.
٨) کشاورز، ناهید/ مسئولیت فردی زنان در دگرگونی شرایط خود/ پایگاه اینترنتی ایران امروز/ ۲۰ اسفند ۱٣٨٣/
۹) لیتل، دانیل/ تبیین در علوم اجتماعی/ ترجمه عبدالکریم سروش/ موسسه فرهنگی صراط/ تهران ۱٣٨۱.
۱۰) مارکس، کارل/ به نقل از: پیتر سینگر/ مارکس/ ترجمه محمد اسکندری/ طرح نو/ تهران ۱٣۷۹.
۱۱) نش، کیت/ جامعه شناسی سیاسی معاصر/ ترجمه محمد تقی دلفروز/ کویر/ تهران ۱٣٨۰.
۱۲) وبلن، تورستین/ نظریه طبقه مرفه/ ترجمه فرهنگ ارشاد/ نشر نی/ تهران ۱٣٨٣.