غوطه در خطّم
شهلا بهاردوست
•
از پشتِ پنهان ِ نامت، روی ِ خطی سرخ
دست بر پرده، عریان
مستی وُ راستی!
شبانه شمعی روشن، می سوزد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۷ مرداد ۱٣٨۶ -
۱٨ اوت ۲۰۰۷
از پشتِ پنهان ِ نامت، روی ِ خطی سرخ
دست بر پرده، عریان
مستی وُ راستی!
شبانه شمعی روشن، می سوزد
شبِ میلادت، کنارِ خطّم
چه ساده رویاها، مالکان ِ پرهای ِ پرواز
خاموش نکن!
خاموش نکن، این دو تا دو تا که می آید.
در پی ِ کدام خوابی؟
آه ه ه ه خوابها!
ما نیازمندان ِ حقیر در حقیقتهای ِ رسوا
نشسته بر صندلی تا آخرین نگاه
در شمارش لحظه های دونده این چنین ...
چگونه بی ما با خیال؟
کنارِ این بریده حرفها
دنبال ِ نقطه چین ها
در کدام هراس، گیرِ کدام طنابی؟
اینجا دهانت را بو نمی کنند!
خاموش نکن!
خاموش نکن، این دو تا دو تا که می آید.
وای به این تب، این هذیان!
چه می ترسم از پنهانت!
از خوابهای ِ پشتِ نامت!
از تن بر تن، تن بی تن، لَه لَه
هیچ نمی دانم!!
آه ه ه ه خوابها!
خوابها، مالکان ِ تن
چگونه روی ِ شعرم لمیده اید؟
چگونه امشب مست کرده اید؟
مگر نگفته ام که می ترسم؟
از چشمی که در شعرم غوطه می خورد!
از دستی که در دستم نیست!
از دهانی که نمی دانمش!
مگر نگفتم خوابها؟
مگر نگفتم؟
خوابها، اسطوره ای از سرزمینم کنارتان لمیده
بی من، تمامِ شب با من در غلت، در فتح
خط می نویسم تا بخواند، تا بداند!
زیرِ باران، دود سیگار، قدم قدم، تا انتهای ِ خیابان
بو می کشم!
نه، شراب نیست! خیس ِ تنهایست
خیس ِ تنهایی، در غبارِ خواب آلودِ شب
کنارِ شمعی که می سوزد
کسی می خندد
در خوابش می آیم، شکفته می شود
شب میلادش!!
می گوید: امتحانم نکن! درفضایت مستم!
نمی کنم!
بگذار گُر بگیرد!
این خواب که خوابش می آید!
این واژه که پر شهامت می آید!
بگذار با سخاوتِ مهر بپرد، اوج بگیرد،
این دو تا دو تا که می آید!
این دو تا دو تا که می آید!
هامبورگ، ۱۲ آگوست ۲۰۰۷
از مجموعهء کنارِ پونه و خشخاش
www.bahardoost.de
|