روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۷


تقسیم بندی کشورها بر اساس اشترا کات اعتقادی
آمریکا باید هر لحظه منتظر شگفتی جدیدی باشد
با چه منطق و دلیلی هزینه سنگین عدم تغییر ساعت را بر اقتصاد کشور تحمیل کرده اید
پیشنهاد پس گرفتن ماده الحاقی به قانون حمایت از خانواده

روزنامه کیهان در سر مقاله دیروزش: هیبت کاغذی نوشته است:
آمریکا به طور غیررسمی اعلام کرده است نام سپاه پاسداران را در فهرست گروه های تروریستی خود قرار خواهد داد. اگر این خبر درست باشد برای چندمین بار علامتی است از اینکه آمریکایی ها نه هوش کافی برای شناخت صحیح مشکلاتشان در خاورمیانه دارند و نه درایت چندانی برای مقابله با آنها. بهانه این است که می گویند سپاه به گروه های تروریستی کمک می کند. مقصود از گروه های تروریستی هم حزب الله است و حماس و جهاد و چند گروه دیگر شبیه اینها در گوشه و کنار خاورمیانه که از قضا هیچ یک از آنها جز دفاع از خاک خود در مقابل متجاوزانی که به زورآن را اشغال کرده اندکاری نمی کند. آن متجاوز کیست؟ باز هم به نحو کاملاً تصادفی طرف حساب این به اصطلاح تروریست ها کشوری است که زنان و کودکان بی دفاع را می کشد، آمبولانس ها را بمباران می کند، ترور و حذف فیزیکی جزو سیاست ها و برنامه های رسمی و اعلام شده آن است و به دلیل وجود همین کارنامه درخشان ـ که البته به انواع و اقسام اقدامات دیگری که آمریکا تمامی آنها را دفاع از خود می نامد مزین است ـ آمریکا مجبور شده از ۱۹٨۲ تا حالا ٣۲ قطعنامه رسمی شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت آن را وتو کند.
آمریکا تصور می کند این گروه ها در شیوه رزم خود از سپاه الگو گرفته اند و ادعا دارد بالاتر از این هم مسائلی هست مثل اینکه سپاه این گروه ها را آموزش می دهد یا آنها را تسلیح و تجهیز می کند. ادعاهایی که سال هاست پی درپی تکرار می شود و هرگز ـ حتی یک بار ـ یک سند کوچک هم در تایید آن ارائه نشده است. با این وجود می توان فهمید چرا آمریکا علاقمند است حریف خود را سپاه معرفی کند. امروز اختیار خاورمیانه و عنان نظم جدیدی که در حال استقرار در این منطقه است، اتفاقاً به دست همان گروه هایی است که زمانی کاملاً حاشیه ای و فرعی تلقی می شدند و آمریکا گمان نمی برد روزی چنان قدرتمند شوند که سررشته تحولات را به طور کلی از دست گماشتگان آن خارج کنند. اکنون این اتفاق تمام و کمال رخ داده است.
سران کشورهای عربی در حکم غلامان حلقه به گوش آمریکا، در مدیریت تحولات این منطقه به واقعی ترین معنای کلمه هیچ کاره اند و اختیار کار همه در دست جوانانی است که از انقلاب بزرگ خمینی الگو گرفته اند و خلف او را مقتدای خود می دانند. آمریکا هنوز نمی داند چگونه باید با این بازیگران جدید ـ و البته فوق العاده نیرومند ـ رویارو شود و عملا تمامی صحنه های نبرد دوجانبه در عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان را به آنها واگذار کرده است. آمریکایی ها تا این اواخر شاید هنوز نمی دانستند عمق قصه تا کجاست. نبرد ٣٣روزه حزب الله لبنان با غاصبان صهیونیست ـ کسانی که بالاخره هنوز معلوم نشده افسار آنها به دست آمریکاست یا قلاده آمریکا در کف آنها ـ چون شوکی بزرگ آمریکایی ها را به خود آورد که قافیه را باخته اند و حالا دیگر در خاورمیانه امثال یاسر عرفات سمبل مقاومت نیستند و این حریف جدید آسان تر از آنچه تصورش را بکنند می تواند تمامی غرور و هیبت آنها را در چشم برهم زدنی درهم بشکند. اسرائیل در حالی جلو چندصد چریک حزب الله به زانو درآمد که به راستی تمام دنیای غرب به طور کامل پشت سر آن ایستاده بود و به شدیدترین وجه ممکن از جانب آنها حمایت و تغذیه می شد. قابل درک است برای اسرائیل و آمریکا سخت باشد ـ و آبروریزی ناشی از آن سخت تر ـ که خود بپذیرند و دنیا گمان کند با این همه ادعا و غرور در مقابل چند صد جوان کلاشینکف به دست خوار و زبون شده اند. به همین دلیل به خیال خود چاره ای اندیشیده اند به این شکل که بگویند آنکه ما به واقع با آن جنگیدیم و می جنگیم سپاه بود و هست نه حزب الله و حماس و… ؛ به عبارت دیگر با بزرگ کردن حریف می خواهند شکست خود را کوچک جلوه دهند یا لااقل عذری برای آن بتراشند. ادعایی که خود می دانند تا چه حد با حقیقت مناسبت و مطابقت دارد.
با این حال گیجی آمریکایی ها گویی تمامی ندارد. فتح کاهدان ها بدل به مشغولیت دائمی سران کاخ سفید شده است. فرضاً گروه های جهادی منطقه خاورمیانه مولود سپاه و اکنون تحت حمایت آن باشند ـ که نیستند و آمریکا خود بهتر از همه از این حقیقت آگاه است ـ راه حل آن آیا این است که کاغذ پاره ای بردارند و روی آن بنویسند سپاه تروریست است؟! آیا این مشکل آمریکایی ها را حل خواهد کرد؟ یوزف گوبلز وزیر تبلیغات نازی ها در سال ۱۹٣٣ اعلام کرد: سال ۱۷٨۹ بدین وسیله از تاریخ حذف می شود! به رغم امریه جناب وزیر اما سال ۱۷٨۹ و خاطره آن همچنان سر جای خود باقی بود و باقی ماند. حالا حکایت این آمریکایی هاست که خیال می کنند علاج شکست استراتژیکی که در خاورمیانه دامن آنها را گرفته کاغذبازی و صدور امریه و بیانیه است.
سپاه ـ با فرض اینکه ادعای خنده دار آمریکا را بپذیریم ـ روی خاک های تفتیده عراق و دشت های پهناور لبنان و شهرهای درهم فشرده فلسطین، آمریکا را به استیصال کشانده است، جوابی هم اگر هست همانجا باید به سپاه بدهند. ظاهراً اما جوابی وجود ندارد و سپاهیان امروز با درنوردیدن مرزهای زمان و مکان در موقعیتی قرار گرفته اند که آمریکا باید هر لحظه منتظر شگفتی جدید از جانب آنها باشد. به آمریکا حق باید داد که نخواهد چشم های خود را به روی این کابوس بگشاید؛ هول ناشی از رویت تمام قد آن کشنده خواهد بود خصوصا که بیننده افلیج و رنجور هم باشد.

هزینه سنگین عدم تغییر ساعت رسمی
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: مرغ یک پا! نوشته است:
سرانجام پس از مجادلات و مباحث فراوان، مجلس شورای اسلامی دولت را موظف کرد تا ساعت رسمی کشور را با آغاز فروردین ماه مجددا تغییر دهد. فرآیند این اقدام مجلس از آنجا آغاز شد که دولت نهم در سلسله تصمیم های انقلابی و جدید خود هم ساعت شروع به کار بانک ها را تغییر داد و هم ساعت رسمی کشور را تغییر نداد.
نمایندگان مجلس ابتدا پس از مباحث کارشناسی فراوان و عدم تمکین دولت، دولتمردان نهم را وادار نمودند که ساعت کار بانک ها را به وضعیت اولیه برگرداند. همین روند در خصوص لزوم تغییر ساعت رسمی کشور نیز طی شد اما دولت به هیچ عنوان زیر بار نمی رفت. بررسی های علمی مستقل نیز این اقدام دولت را غیرعلمی و حتی کارشناسی نشده می دانستند. در این میان مرکز مطالعات وزارت نیرو در گزارشی هزینه های اقدام دولت را بسیار سنگین ارزیابی کرد، هرچند ظاهرا به دلیل فشار مقامات بالاتر مجبور به جمع آوری و تکذیب آن گزارش شد. مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی نیز وارد این بحث شد و در گزارشی مفصل اثبات نمود که عدم تغییر ساعت رسمی کشور چه بار مالی گسترده ای را بر دوش دولت تحمیل می نماید.
مجلس پس از آنکه مباحث فراوانی را با تیم منتخب دولت برگزار نمود عملاً به نتیجه روشنی نرسید. مجلس در اقدام اول طرحی دوفوریتی ارائه نمود که تنها یک فوریت آن به تصویب رسید و امروز بخش پایانی این تصمیم شکل گرفت.
همگان می دانند که برنامه تغییر ساعت رسمی در نزدیک به ٨۰ کشور دنیا صورت می گیرد. در این فهرست مطول نام تمام کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه قرار دارد. ایالات متحده به عنوان صنعتی ترین کشور دنیا امسال تصمیم به تغییر ۲ساعته در برخی ایالت ها داشت تا بتواند از این مزیت بهتر بهره مند شود. بیشتر دولت های اروپایی نیز از این قاعده تبعیت می کنند. این در حالی است که اگر جغرافیا و اقلیم ایران را با اروپا مقایسه نماییم، درمی یابیم طلوع خورشید و درخشندگی آن بسیار بهتر و بیشتر از اروپا است. در حالی که گاهی در اروپا تا حوالی ظهر نیز آسمان چندان درخشنده نیست، اقلیم ایران با طلوع خورشید بسیار درخشنده و پرتلالو است.از سوی دیگر هزینه های انرژی و تولید آن و بالا بودن پیک مصرف سبب خاموشی های گسترده ای در داخل کشور شده است.
لذا در حالی که برای تولید هر مگاوات برق بایستی متحمل تامین هزینه شویم، تغییر این الگو به نفع منافع مملکت بوده است.
در این راستا جا دارد که از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بابت این اقدام ملی تشکر شود. اما حال باید از دولت نهم و متولیان انرژی کشور پرسید، با چه منطق و به چه دلیلی در ۲ سال گذشته چنین هزینه سنگینی را بر کشور و اقتصاد آن تحمیل کرده اند؟ چرا متولیان انرژی کشور که به روشنی در جریان غیرعلمی و غیرکارشناسی بودن تصمیم خود قرار گرفته بودند، از آن اقدام غلط عدول نکرده و جلوی زیان های مترتبه را نگرفتند؟ آیا این درست است که چون دولت های قبل به چنین تصمیم درستی رسیده بودند، تنها به این دلیل که باید همه برنامه ها و اقدامات شان زیر سوال می رفت، از تصمیم غلط اتخاذشده انصراف داده نشد؟این باعث تأسف است که برخی از دولتمردان حاضر برای اجرای نظرات خود ـ هرچند غیردقیق، هزینه بر و متضاد با منافع عمومی باشد ـ پافشاری نموده و از قاعده مرغ یک پا تبعیت می کنند. رفتاری که در شأن مدیران یک کشور نیست.

پیشنهاد پس گرفتن ماده الحاقی
روزنامه اعتماد با عنوان: برای حل کدام مشکل؟ نوشته است:
دولت فعلی در شرایطی است که اسیر آثار برخی اقدامات خویش است و هر روز هم مسائل تازه یی به آن می افزاید. در این رابطه می توان به لایحه اخیر دولت برای اصلاح قانون حمایت از خانواده اشاره کرد. نیمی از جامعه زنان اند، به طور قطع می توان گفت زنان از هر طیف و طبقه یی و با هر طرز تفکری، اعم از مدرن یا سنتی، مذهبی یا غیرمذهبی، شهری یا روستایی، باسواد یا بی سواد، جوان یا مسن،مسلمان یا غیرمسلمان و… در یک چیز وحدت نظر کامل دارند و آن مخالفت با نظام قدیمی چندهمسری مردان است. بنابراین نقداً می توان برآورد کرد که بخش اعظم این۵۰ درصد جامعه با اعطای اجازه گرفتن همسر دوم به مردان، به هر شکل آن، موافق نیستند. در بین مردان نیز به جرات می توان گفت به جز درصد اندکی با این امر توافق ندارند. این مساله چنانچه توضیح خواهم داد به معنای موافقت یا مخالفت با شرع و احکام فقهی نیست، بلکه در قضاوت در مورد امری که حداکثر یک مباح شرعی است و اختیار تصمیم در مورد آن به خود مسلمان ها واگذار شده است، وجدان عمومی قریب به اتفاق مردان، حداقل در این روزگار نیز با آن موافقت ندارد. به راستی واضعان لایحه پیشنهادی چند مورد سراغ دارند که مردی تن به ازدواج مجدد داده باشد و به دور از واهمه و نگرانی برای برملا شدن آن کاری انجام داده باشد؟ یا چند مورد سراغ دارند که چنین عملی حداقل از سوی مردانی که آن شخص را می شناسند ستوده شده باشد و از آن دفاع شده باشد. حتی چنین فضایی در ایران چندان هم تازه نیست و نمی توان آن را به نسل جدید محدود کرد یا به گسترش ارتباطات با جهان خارج و ارزش های فرهنگی دنیای مدرن نسبت داد.
نکته مهم در اینجا آن است که ازدواج مجدد مرد از زاویه نگاه شرعی حداکثر یک عمل مجاز و مباح است، نه یک واجب یا مستحب. فحوای آیه قرآن که بر رعایت عدالت بین زنان تاکید دارد نیز در دل خویش نوعی حالت هشدار و تنبیه دارد نه تشویق و تحریض. کما اینکه بسیار از کارهایی که از زاویه نگاه قانونگذار و به جهت حفظ نظم اجتماعی ممنوع تلقی می شوند ممکن است از دید شرعی ممنوعیت اولیه نداشته باشند، مثل خلاف های رانندگی، تخلفات ساختمانی، خرید و فروش اشیای باستانی و… بنابراین اگر مساله به این شکل مطرح شود که آیا شما با حکم شرعی و آیه صریح قرآن که چندهمسری را تحت شرایطی غیرمجاز نشمرده است مخالفید؟، آنگاه شاید کثیری از مردم و حتی خانم ها جواب دهند؛ خیر مخالفتی با شرع نداریم. اما اگر موضوع به این صورت پرسیده شود که؛ آیا به نظر شما قانوناً باید به مردان این اجازه را داد که هر وقت اراده کردند همسر جدیدی بگیرند؟، در این صورت به گمانم اکثریت قاطع جامعه پاسخ منفی خواهند داد و این پاسخ منفی را مخالفت با شرع نیز تلقی نخواهند کرد.
و اما نکته دیگری که لااقل به شکل نظری قابل طرح است از این قرار است. فرض کنیم قانون فعلی (که چندان هم ممانعت کننده نیست) به شکل مطلوب پیشنهاددهندگان اصلاح شد و برخی از مردان این امکان را یافتند که با شرایط نه چندان دشواری همسر دوم و سوم اختیار کنند، چنین چیزی چه گرهی از کار جامعه می گشاید؟ کدام مشکل اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی را برطرف می کند؟ و نهایتاً پاسخگوی نیاز چه طیفی از تقاضاهای مردمی خواهد بود. به راستی آیا تحقیقی اجتماعی در گذشته و حال شده است که تا به حال چند درصد از خانواده های معدودی که در آنها پدیده چندهمسری اتفاق افتاده روی شادی و خوشی به خود دیده اند و چه تعداد از آنها از چنین پدیده یی احساس رضایت و خوشبختی کرده اند. تا آنجا که شواهد اجتماعی نشان می دهد مردان چندهمسر به جز ایجاد فضای جنگ اعصاب و تشدید ناآرامی خانواده طرفی نمی بندند. به گمان من شارع مقدس با طرح موضوع عدالت در بین همسران یعنی امری که عملاً امکان تحقق آن نیست، مخالفتی ظریف با پدیده چندهمسری که احتمالاً در عرف اعراب آن زمان امری رایج بوده، کرده است. همان طور که آقایان اهل دین در بحث پیرامون پدیده برده داری نیز استدلال می کنند که اسلام آن را مجاز شمرده است، اما عملاً شرایطی ایجاد کرده که منسوخ شود. چگونه ممکن است زنی که با ازدواج مجدد همسرش مخالف یا از آن بی اطلاع است در عمل شرایط زندگی جدید را عادلانه بپندارد. بنابراین شرط برقراری عدالت که حتی ترس از نقض آن هم با نهی ازدواج مجدد از سوی قرآن همراه است (وان خفتم ان لا تعدلوا…)، شرطی است که با نگاهی منصفانه عملاً قابل تحقق نیست. ای کاش پیشنهاددهندگان قانون فوق الذکر، قبل از آنکه نگرانی های اجتماعی از آنچه هست فراتر رود، خودشان آن را پس بگیرند تا بیش از این بر اسناد افتخارات شان افزوده نشود.

تقسیم بندی براساس اشتراکات اعتقادی
روزنامه همشهری با عنوان: مدل دیپلماسی اعتقادی نوشته است:
اصولاً در قانون اساسی، نفی سلطه و عدم سلطه پذیری و سلطه گری به عنوان مبانی سیاست خارجی ایران پذیرفته شده است.
زیرا حکومت مبتنی بر معرفت دینی جمهوری اسلامی ایران جز در برابر خداوند سر تعظیم در برابر هیچ قدرتی فرو نمی آورد و حکومت هایی که مبتنی بر معرفت دینی هستند، عنصر قدرت را به عنوان پشتوانه بینش و کنش خود در امور کشورداری قرار می دهند، همچنانکه رفتار رژیم هایی مثل رژیم بعث عراق و یا آمریکا مبتنی بر بینش حکومتگران آنها است و در اینگونه حکومتها هر نوع ارتباط و همکاری در چارچوب ساختار و مولفه های زور تعریف می شده و می شود.
این نوع حکومتها هر نوع ظلم و جور و ستمی را در برخورد با جوامع دیگر برای خود جایز می دانند چنانچه از کاربرد سلاح های شیمیایی علیه مردم خود و مردم ایران یا دامن زدن به جنایاتی مثل بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما ابایی ندارند.
بنابراین کلام رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه که فرمودند ما رفتار نظام سلطه را به هیچ وجه قبول نمی کنیم و شاخص دیپلماسی خود را مقابله با رفتار نظام سلطه و خروج از سلطه طلبی می دانیم، مبتنی بر بینش الهی و متکی بر این معرفت دینی است که حکومت بر روی زمین را در راستای خط طولی حاکمیت انبیأ می دانند.
کلام رهبر معظم انقلاب پیش از آنکه یک پند حکیمانه باشد، یک راهبرد عملیاتی برای اعمال اقتدار در سطح جهان است که به بقا و اقتدار ایران اسلامی می افزاید و همچنین دستورالعملی برای دستگاه دیپلماسی کشور به دست می دهد.
در واقع همانگونه که ایشان در این دیدار فرمودند چنانچه این راهبرد، تئوریزه شود، مدل دیپلماسی اعتقادی و مکتبی که از بدو پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) پایه ریزی شده است به یک الگوی جهانی درجه اول در جهان اسلام تبدیل خواهد شد.
بدیهی است که وزارت خارجه با استفاده از توان و تجربه دیپلماسی ملی، باید رویکرد جهانی رهبر معظم انقلاب را مانند گذشته ملاک عمل قرار داده و با تقسیم بندی کشورها و اولویت بندی آنها براساس اشتراکات اعتقادی بتواند در جهت تقویت مناسبات خود با کشورهای دارای منافع مشترک گام بردارد و با مشی سلطه گری مخالفت کند.

دموکراسی اسلامی
روزنامه اطلاعات با عنوان از جنگجویان خدا تا دموکراسی اسلامی نوشته است: شبکه خبری سی ان ان، پس از ماهها تبلیغ و بازارگرمی، پخش مجموعه سه قسمتی جنگجویان خدا را که حاصل هشت ماه تحقیق کریستین امانپور، خبرنگار سرشناس این شبکه است، از چهارشنبه شب آغاز کرد.
این مجموعه در سه بخش دوساعته، به موضوع افراط گرایی در یهودیت، اسلام و مسیحیت می پردازد. کریستین امانپور ماه گذشته، در نشستی خبری در لس آنجلس، با اشاره به اثراتی که بنیادگرایی مذهبی در خاورمیانه، اروپا و ایالات متحده امریکا داشته، گفت: ما از کسانی در این سه مذهب حرف می زنیم که حس می کنند ارتباط مستقیمی با خدا دارند و مذهب باید از فضای شخصی، به فضای عمومی آورده شود .
او سپس اشاره کرد که برای تهیه این مجموعه، به همراه گروه خود، به چند ایالت امریکا و نیز انگلستان، هلند، مصر، ایران، اسراییل و کرانه باختری رود اردن سفر کرده و البته با دشواری های فراوانی روبرو بوده است.
نخستین بخش این مجموعه دوساعته که (چهارشنبه شب) از سی ان ان پخش شد، به افراط گرایی در یهودیت پرداخت. امانپور ضمن مصاحبه با ۲٨ یهودی که در میان آنان چهره های افراطی و غیر افراطی هم دیده می شد، به سراغ یهودیانی که کرانه باختری رود اردن را به اشغال خود درآورده اند، رفت. خبرنگار سی ان ان در مصاحبه ماه گذشته خود، درباره ساکنان یهودی این منطقه گفت: اینها مردمی بسیار مذهبی اند که واقعاً باور دارند قوم برگزیده هستند و اینجا سرزمین موعود شان است! این افراد نسبت به فلسطینی ها بسیار خشمگین اند و اثرگذاری زیادی روی تصمیم های رژیم اسراییل دارند .
امانپور در بخش اول، همچنین به سراغ صهیونیست های امریکا هم رفته؛ مثل یک قانونگذار یهودی در ایالت نیویورک و همسرش که مبالغ هنگفتی را به حمایت از یهودیان افراطی اختصاص داده اند.
دومین بخش مجموعه جنگجویان خدا ، به افراط گرایی در اسلام پرداخته است. در این بخش، به یک گروه فدایی اشاره می شود که سربند سیاه و پوشش خاصی دارند، بطوری که فقط بخشی از صورت آنان دیده می شود. امانپور می گوید: ما به ایران، به عنوان کشوری نگاه می کنیم که واژه شهادت ریشه تاریخی در آن دارد؛ اینکه این مفهوم از کجا می آید، چه معنایی دارد و چگونه برای اولین بار، نشان داده شده است؟
در فهرستی که سایت اینترنتی سی ان ان از مصاحبه شوندگان این مجموعه سه قسمتی ارائه داده، به اسم ٣۵ نفردر بخش مربوط به اسلام اشاره شده است. در میان چهره های ایرانی که طرف گفت وگوی امانپور قرار گرفته اند، نام این افراد به چشم می خورد: رفعت بیات، معصومه ابتکار، شیرین عبادی، آیت الله یوسف صانعی، شادی قدیریان، حجت الاسلام علی لاری، عبدالله رضایی ومحمد رضایی.
او در این بخش، با نویسنده ای در لندن گفت وگو می کند که مدعی است وقتی نوجوان بوده، توسط یک فرقه اسلامی افراطی، شست وشوی مغزی داده شده است. امانپور در هلند، با عیان هیرسی علی نیز صحبت کرده؛ مسلمانی که بخاطر نظریاتش درباره حقوق زن در اسلام، بارها تهدید به مرگ شده است.
تیم سی ان ان همچنین به دیدار یک خانم خانه دار درلانگ آیلند نیویورک رفته است. این خانم جوان می گوید جهادش را به این شکل انجام می دهد که همیشه، روسری سنتی اش را بر سر دارد. به گفته این خانم مسلمان، معنی ایمان و اعتقاد او این است که پوشش و فرهنگ آمریکایی را که دون شان و شرم آور است، رد می کند .
آخرین بخش از این مجموعه به افراط گرایی در دین مسیحیت اختصاص دارد. امانپور اعلام کرده که کل این قسمت را در ایالات متحده امریکا تهیه کرده و به واشنگتن دی سی، واشنگتن، ویرجینیا و مینه سوتا سفر کرده است. او این بخش از مجموعه اش را جالب ترین قسمت توصیف می کند و می گوید: ما اصلا از کم و کیف فعالیت محافظه کاران مسیحی در امریکا خبر نداشتیم و نمی دانستیم که آنها چگونه فعالیت می کنند. همیشه به آنها مثل یک گروه کوچک و عجیب و غریب نگاه می کردیم؛ در حالیکه آنها در همین ایالات متحده امریکا، جمعیت زیادی را شامل می شوند و فراگیری زیادی دارند .
به گفته او، گروههای افراطی جدید که وابسته به کلیسا هستند، دیگر به مسائلی همچون سقط جنین و همجنس بازی نمی پردازند، بلکه مشکلاتی مثل فقر و محیط زیست را نشانه رفته اند و قادرند برای هر موضوعی، جمعیت زیادی را بسیج کنند.
در این بخش، با پانزده نفر از چهره های مسیحی و مبلغان فعال مصاحبه شده که از آن جمله می توان به روجری فالوال اشاره کرد؛ مبلغ افراطی مسیحی که این آخرین مصاحبه او پیش از مرگ ناگهانی اش در ماه می بود. فالوال روحانی و مجری برنامه های مذهبی کانال ۵۲ امریکا بود که از این طریق به ثروت هنگفتی دست پیدا کرد اما با فاش شدن اینکه چندین معشوقه داشته است، محبوبیت خود را در میان امریکاییان از دست داد.
امانپور بااینکه هشت ماه روی این مجموعه مستند کار کرده اما اعتراف می کند که همچنان جنبه هایی ازموضوع را مورد بررسی قرار نداده است: مثلاً سفر به افریقا می توانست نتایج خوبی داشته باشد، زیرا افریقا جایی است که افراط گرایی اسلامی و مسیحی هر دوباهم در حال گسترش است. یا بررسی سیاست های پاپ جدید و بازگشت او به ریشه های سنتی کاتولیک می توانست نتایج جالبی داشته باشد .
او اذعان می کند که امریکایی ها هنوز دنیای اسلام را بطور کامل و جامع نشناخته اند یا از شناخت آن غفلت کرده اند: ما اکثرا فقط بخش خشونت آمیز دنیای اسلام را شناخته ایم و به جنبش های سیاسی که پشت این صحنه ها در جریان است، توجه کافی نکرده ایم .
هرچند امانپور سعی کرده که در تهیه این مستند، جانب بیطرفی را بگیرد اما نوع نگاه او به افراطی گرایی، نحوه پرسش ها و نتیجه گیری هایش، حرف دیگری را میزند. او در تحلیل گرایش های بعضی کشورهای اسلامی، می گوید که این کشورها از نظر سیاسی، توسعه پیدا نکرده اند و یا فرصت کمی برای توسعه سیاسی داشته اند. با این همه اعتراف می کند که گروههای اسلامی مراقبت از کودک، تحصیلات و بهداشت را برای مردم به ارمغان آورده اند، درحالی که حکومت های پیشین چنین دستاوردهایی نداشته اند.
گزارشگر این مجموعه اعتراف دیگری هم می کند: اگر قرار است در خاورمیانه دموکراسی حاکم باشد، به ناچار باید به سمت دموکراسی اسلامی برود، و این چیزی است که دنیای غرب را می ترساند و غرب عقب می کشد .
کریستین امانپور که بخاطر گزارش هایش از خاورمیانه، بوسنی هرزگوین و مناطق جنگی، برنده چندین جایزه شده، ۴۹ سال دارد، در تهران بزرگ شده، مادرش کاتولیک و پدرش مسلمان است. او تحصیلاتش را در ایران، انگلستان و امریکا انجام داد و با جیمز روبین، یهودی امریکایی که از سخنگویان پیشین کاخ سفید بود، ازدواج کرده است.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی