سخنی کوتاه به بهانه کودتای ۲۸ مرداد
از منظر جامعه شناسی


نیکروز اولاداعظمی


• کودتای ۲۸ مرداد مظهر رفتار مستبدانه که، منجر به تعمیم و گسترش سرکوبی ها گشت، در درون خود و صد البته از طریق مشروعیت فرهنگ دینی درون جامعه، انقلاب اسلامی را می پروراند، تأسیس حکومت جمهوری اسلامی یعنی غلبه انقلابیون بر مستبدین اما، "دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه، هر دو جانسوزانند، اما این کجا و آن کجا" ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۷


یکی از وجوه مهم جامعه شناسی تفحص بر رفتار انسان هاست، بدین معنا که هر پدیده و رویدادی بوسیله عاملانی بوقوع می پیوندد که رابطه ای علّی دارند، این عاملان از انسان و ایفای نقش او چه بلحاظ دینی و چه معیار عقلی و خرد بواسطه کنشهای متقابل با یکدیگر پیوند دارند. در این خصوص می توان به مفاهیمی از کنش و واکنش در جامعه که بوسیله انسانها و نتیجه آن دو در شکل نمادین هنجارها بوقوع می پیوندد، پرداخته شود.
اما قبل از آن کوتاه سخنی دارم به برخی بکار گیری واژه ها و رسمیت یافتن "حقوق" زنان در دوران محمدرضا پهلوی که اینروزها از سوی توجیه کنندگان سیاهی های تاریخ ایران دمیده شده و می شود.
نخست اینکه هر رویداد و پدیده ای بوسیله نامی که بر آن گذاشته شده شکل مضمونی می یابد، مانند رویداد سال ۵۷ که از نظر برخی ها انقلاب و از نظر برخی دیگر قیام نام نهاده می شود و یا رویداد دهه چهل قیام خمینی و "انقلاب سفید شاه و مردم" و نیز انقلاب مشروطه و در ادامه این رشته طولانی همین گونه ..... اما هنگامی که به رویداد ۲٨ مرداد سال ٣۲ بر می خوریم ناگهان از سوی برخی بکارگیری نام پرهیز شده و صرفأ به واژه "رویداد تاریخی" بسنده می کنند و برخی دیگر همچنان آن واقعه را بعنوان "قیام شاه مردم" در ذهن دارند.
انسان از هنگامی که توانایی نامگذاری به اشیاء و پدیدهدها را تجربه کرد از سایر موجودات فاصله گرفت و از آن تجربه برای تعمیم در عرصه گوناگون به موفقیت بزرگی نائل آمد، هر نامگذاری مفهومی را برایمان تداعی میکند از جمله و الخصوص رویدادهای مهم تاریخی که سرنوشت ملتی بدان رقم خورده و یا پدیده های اجتماعی دیگر که انسان جهت هدفی بدان ارزش و مفهوم می بخشد.
بر این اساس و فرمول می توان با شناخت و معرفت به مضمون رویداد ۲٨ مرداد ٣۲ نام برازنده آن را یافت، بدین معنا که، دولت قانونی مصدق به پشتوانه نیروی نظامی ارتش و تظاهرات فواحش تهران ساقط شد، کودتا که دیگر شاخ و دم ندارد، (حالا من از نقش سیاه امریکا و انواع و اقسام نقشه های شوم دیگر بوسیله خودی ها درز می گیرم که به اندازه کافی در این زمینه اسناد موجود می باشد) این واقعه را می گویند کودتا که در دفتر تاریخ ایران ثبت شده است، اینکه برخی تظاهرات فواحش تهران را به پشتیبانی از ارتش "قیام شاه و مردم" می نامند دیگر مشکل معرفتی خودشان راجع به مضمون رویدادهاست. ساقط کردن دولت قانونی مصدق به پشتوانه نیروی نظامی ارتش و تظاهرات فواحش تهران کودتا نام دارد و باید آنرا بعنوان لکه ننگ و پدیده ناگوار در تاریخ ایران پذیرفت وخود را از معیارهای مدار بسته بیرون کشید.
و اما در باره به رسمیت یافتن حق رأی زنان بعد از کودتای ۲٨ مرداد و ثبیت نظام سرکوبگر تک حزبی؛ حق رأی ای که منجر به آن نشود تا بوسیله آن بتوان قدرت و حکومت و رهبر را به نقد کشید، ارزش حقیقی و حقوقی آن صوری و کاغذ نوشته ای بیش نیست، مفهوم حق رأی واقعی با آزادی بیان، آزادی مطبوعات، فعالیت احزاب گوناگون پیوند تنگاتنگ دارد، در حالی که در رژیم سابق نویسندگان نامه به شاه در باره اوضاع خطرناک کشور تحت تعقیب قرار می گرفتند، مهم آن نیست چند نفر در آن دوران سرد و انجماد سیاسی به جرم دگراندیشی زیر ساطور شکنجه گران دستگاه خوف و وحشت شکنجه و اعدام شدند، مهم عملکرد و رفتار یک حکومت نسبت به مخالفین خود است، حق رأی زنان در خدمت تأیید و تمجید حکومت پهلوی بوده است.
محمد رضا شاه خود را "سایه خدا"، خمینی و خامنه ای خود را "امام" و "ولی فقیه" می پنداشتند، آنها در رأس مراکز قدرتی لم داده بودند که با هر نوع نقد و چالش قدرت و رهبر مخالفت می ورزیدند و همچنان می ورزند، آنها برای توجیه این جاهلیت از ابزار دین برای خود کلاه شرعی می دوختند و می دوزند، از نظر آنها "سایه خدا"، "امام" و "ولی فقیه" بعنوان نماد خوبی ها برای راهنمایی مردم جهت پرهیز از زشتی هاست، بعبارت دیگر آنها خود را نمایندگان خدا و خطاناپذیر می پنداشتند، در نتیجه نقدناپذیرند، بواسطه چنین ترفندها و سوءاستفاده از دین و مذهبی بوده است که مخالفان و دگر باشان را از دم تیغ گذراندند و می گذرانند.
جامعه شناسی کودتای ۲٨ مرداد سال ٣۲ بعنوان رویداد طنز تاریخ که بر احوال و عملکرد ملت ایران تأثیر مخرب داشته و انقلاب اسلامی را در درون خود پروراند، از اهمیت ویژه ای بر خوردار است.
پدیده ها و رخدادهای اجتماعی و سیاسی حاصل کنشها و واکنشهایی است که در نهایت به کنش متقابل انسانها در شکل نظام هنجاری متبلور می یابد. کنشها در جامعه از سوی انسان مشمول هدف معینی ست، بطورکلی کنش یعنی، عمل و رفتاری که در جهت تحقق هدف مشخصی قرار گیرد اما، نتایجی که از هدفمندی کنشکر حاصل می شود ممکن است بگونه ای دیگر باشد، از اینرو بسیاری از دگرگونی های تاریخی و اجتماعی به قالب های دیگری در می آیند که هدف اولیه کنشگران نبوده، مانند انقلاب ۵۷ ، این انقلاب آزادی و عدالت را بشارت داد اما بگونه استبداد دینی نمادین شد.
همانگونه که گفته شد کنش ها و واکنشهای ما در شکل نهایی به هنجارها منجر می شوند و انسان مجددأ خود تحت تأثیر آن واقع می شود، این تأثیر پذیری تا حد تغییر در سطح کنش و واکنش صورت پذیرفته و هنچارهای کارکردی جدید را امکانپذیر می سازد، طبعأ تغییر در سطح کنشها بسیار طولانی مدت خواهد بود اما به هر جهت بدلیل ضرورت، فاز جدید این تغییرات مسلم می گردد.
کنش متقابل یعنی اینکه انسانها برای هدف مشترک عملی مشترک را سامان می دهند، نظیر تشکیل انجمن ها، اعتراض به نقض حقوق بشر، عمل مشترک زنان برای حقوق برابر با مردان و غیره......
هنگامی که هنجارهای اجتماعی نفوذ خود را بر رفتار فرد از دست بدهند بی هنجاری در جامعه عاید می گردد، مانند اوضاع و احوال دهه سی و کشمکش های درونی جامعه، در تمام طول تاریخ در ایران بی هنجاری ها مانند آتش در زیر خاکستر بوده است، ریشه این بی هنجاری ها بر محور استبداد و انقلاب استوار و نقش آفرینی می کرد و چون راه حل دیگری موجود نبود بناچار حرکت ها و جنبش ها در شکل انقلاب، قیام و کودتا مجددأ به استبداد و دیکتاتوری سوق داده می شد، بعبارت دیگر بدلیل ضعف اندیشه و تفکر اعتدال، بعنوان شاخص سازمان فکری، براندازی بگونه انقلاب، قیام و کودتا اجتناب ناپذیر می نمود، و این چرخه‍ی " روز از نو" " روزی از نو" آنچنان ما را به چرخش در می آورد که گیج و مبهوت به نظم بر آمده از آن چشم می دوختیم اما دریغا که همه تلاش ها پنبه شده بود و وقتی گیجی از سرمان می پرید دگر بار استبداد را همچون شمشیر داموکلس بر بالای سر خود می یافتیم. بی دلیل نیست که می گویند انقلابیون فرزندان استبداد بوده اند.
پدیده اعتدال از منظر جامعه شناسی حاکی از رفتارهایی ست که جامعه را از هر گونه خشونت چه از جانب دولت و حکومت وچه از طریق نهادهای مدنی دور می سازد، هر دو نهاد دولت و ملت در سازش و تفاهم اما با وظایف متمایز از یکدیگر برای ارتقاء پیشرفت سطح زندگی (مادی و معنوی) به پیش می روند. مناسبات و رفتارهای در حال نضج بر بستر کنش متقابل مردم جهت ساختمند شدن ارزش های هنجاری متناسب با اندیشه اعتدال انجام می گیرد اما، در ایران بدلیل وجه غالب احکام دین و سنت و عدم وجود آلترناتیو فکری، انقلابیون و مستبدین هوادار سیستم تک حزبی "در دشت های ایران گردونه می تاختند".
کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ در مفهوم متعارف ش همان خشونتی بود که از سوی عوامل استبداد به ثمر نشست و بر انقلابیون و بخشأ اعتدالیون غالب آمد، اعتدال مصدق مورد بی مهری مردم قرار گرفت و اگر دوره ای، مردم برای ابقاء نخست وزیری او به صحنه آمده بودند، انفعال مردم ( که خود نشان از جامعه بی قواره توده بود) در دوره ای دیگر سقوط دولت ایشان را فراهم آورد. گرچه شاه ایران بعد از پیروزی کودتا راه سیاست شبه مدرنیسم را در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پیش گرفت اما جامعه و مردم در پیوستگی های فرهنگ دینی و سنتی غوطه می خوردند، نه اعتدال مصدق مورد اقبال بود و نه "شبه مدرنیسم" شاه ایران که خود شیر بی یال و دمُ و اشکم بود، تنها اقبال با بنیاد گرایی اسلامی بود که به حال " توده بی قواره" و جامعه خشونت زای ما برازنده شد.
در مفهوم واقعی مسئله، مصاف بین مستبدین هوادار سلطنت مطلقه و انقلابیون، بار دیگر شهاب اعتدال ایرانیان به خاموشی گرایید و تیرگی و تاریکی استبداد بر آسمان کشورمان سایه افکند اما همه چیز به همین جا ختم نشد، بی هنجاری از درون خاکستر نظم به ظاهر هنجاری مانند جرقه ای بیرون جهید و شعله ور شد و دو باره مستبدین و انقلابیون به مصاف یکدیگر رفتند اما، با حمایت گسترده مردم که به دور روحانیت حلقه زده بودن، کاست جامعه ایران در شکل یک حکومت مذهبی بشدت خشونت زا خود را نمایاند.
کودتای ۲٨ مرداد مظهر رفتار مستبدانه که، منجر به تعمیم و گسترش سرکوبی ها گشت، در درون خود و صد البته از طریق مشروعیت فرهنگ دینی درون جامعه، انقلاب اسلامی را می پروراند، تأسیس حکومت جمهوری اسلامی یعنی غلبه انقلابیون بر مستبدین اما، "دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه، هر دو جانسوزانند، اما این کجا و آن کجا"
نتیجه:
تنها آلترناتیو فکری و اندیشه ای اعتدال در جامعه قادر است عرصه را بر فرهنگ انقلابی و استبدادی که هر دو، دو روی یک سکه اند تنگ نماید ، روش و منش اعتدال منجر به رفتارهایی می شود که از طریق کنش متقابل امکان هنجارهای متناسب با آن مهیا میگردد، مهم نقش عاملان این طریقت است.