بزرگترین اخراجی های تاریخ ایران و فیلم اخراجی های اقای ده نمکی
هاتف رحمانی
•
آنچه بیش از هر چیز گویای مشخصه ذاتی این فیلم است در واقع ادامه همان "اخراج" ها در حیات جمهوری اسلامی ایران است . آقای ده نمکی در یکی از بحرانی ترین لحظه های حیات جامعه ما با جعل، فریب کاری و قلب واقعیت ها، بازهم به "اخراج" منتقدان وضعیت کنونی کمر همت بسته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣ شهريور ۱٣٨۶ -
۲۵ اوت ۲۰۰۷
بزرگترین اخراجی های تاریخ ایران وفیلم اخراجی های اقای ده نمکی
هاتف رحمانی
اقای ده نمکی چهره های گوناگونی از خود در طی حضور دراجتماع ایران به نمایش گذاشته است .از سردستگی چماقداران گرفته تا راه اندازی روزنامه ومجله به بهانه دفاع از رزمندگان در شرایط فراموشی آنان از سوی ظاهرا جناح هایی از حاکمیت واین اواخر روی آوری به ساخت فیلم . نویسنده این سطور هیچ تخصصی در نقد فنی فیلم ندارد و لذا صلاحیت ورود به این عرضه راهم درخود نمی بیند. اما نمی توان از تحول آقای ده نمکی ابراز خوشحالی نکرد. تحولی که به نوبه خود بازتاب گفتمان مسلط جامعه ما در تغییر سازوکارهای نیروهای متفاوت اجتماعی است .فروگذاری چماق وزنجیر ودستجات حزب الله از سوی آقای ده نمکی ها و ورود به عرصه سینما که در ظاهر امری فرهنگی است می تواند بیانگر تاثیر تغییرات عمیقی باشد که در فضای جامعه ایران حاصل شده است و حتی جماقداران را به استفاده از ابزارهای جدیدی وادار ساخته است .
اما بعد، آنچه مرا وادار به نوشتن این نوشتارکرد، تاریخی بود که درصحنه ای از فیلم آقای ده نمکی ، روی دیوار و پشت یکی از قهرمانان فیلم یعنی حاج صالح نوشته شده است . دراین سکانس که سکانس نام نویسی برای اعزام به جبهه است روی پارچه نوشته ای که در پشت سر حاج صالح فرد نام نویسی کننده برای اعزام به جبهه قراردارد نوشته شده است "تاریخ آخرین اعزام مرداد۱٣۶۷". با مراجعه به تاریخ واقعی جامعه در می یابیم که این تاریخ، تاریخ بسیار گویایی است .از یکطرف بیان کننده افلاس رژیم در بسیج اعزام به جبهه است. از سوی دیگر نشانگر اوج فرسایشی شدن جنگ وخستگی رزمندگان جبهه ها است واز جانب سوم اوج زمان افت استقبال مردمی از جنگ است. انتخاب این تاریخ شاید از جانب آقای ده نمکی اتفاقی نیست و با اهداف تبلیغی فیلم در رابطه با شرایط کنونی حتی می تواند آگاهانه انتخاب شده باشد. چراکه با فریبکاری تلاش می کند تاچنین القا نماید که مردم تا آخر جنگ داوطلبانه به جبهه ها اعزام می شدند ودولتی شدن جنگ در واقع دروغی بیش نیست .
با این بعد هم کاری نداریم و از آن نیز می گدریم . مراد ما از این تاریخ یاد آوری این نکته است که در همان تاریخ بزرگترین اخراج در تاریخ معاصر ایران اتفاق افتاد که آقای ده نمکی ها عامل و مجری آن بودند. قتل عام زندانیان سیاسی و ایجاد خاوران ها در سراسر کشورهدیه شومی بود که از سوی اداره کنندگان جنگ به مردم ایران تقدیم شد و برای همیشه لکه ننگی بر دامن رژیم های ضد مردمی باقی گذاشت .به گواهی تاریخ، اعدام شدگان پرشورترین میهن پرستان و انقلابی ترین مدافعان مردم بودند که به دست رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی به تلافی شکست ها در جبهه های جنگ عملی گردید. فروگذاری پرداختن به این اخراج عظیم و بی سابقه حتی در تاریخ کشورهای جهان- که جز در اندونزی وعراق مشابهی ندارد- وطرح پذیرش اخراجی های دیگری که بیشتر ناشی از اعمال سیاست خودی وغیرخودی رژیم هستند نهایت فریبکاری است. و می توان ماهیت ارتجاعی واهداف کوتاه مدت وبلند مدت ساخت این فیلم را در سایه همین رخ داد به روشنی توضیح داد.
۱- فیلم در جهت القا این اندیشه است که اسلام واسلام گرایان چند گونه هستند ونباید حساب همه آن ها را یکی کرد.
۲- برخی برخوردها در جامعه ما سلیقه ای بوده و مقصر اصلی صاحبان همان سلایق هستند و نه کل رژیم
٣- ریاکاران نقش اصلی را در مخدوش نشان دادن چهره جمهوری اسلامی ایفا کرده اند و حال آن که معتقدین واقعی از این آفت ها به دورهستند. (که لابد الگوی یکی از این معتقدین واقعی در رفتارهای دوران چماقداری آقای ده نمکی متجلی شده است؟)
۴- در صورت خطر صرف نظر از حاکمیت موجود، مردم برای دفاع از میهن خواهند آمد. این امر به ویژه با احتمال درگیری نظامی با امریکا حائز اهمیت است. چرا که با قلب واقعیت به آسودگی خیال انسان ها دامن می زند و فریب آشکاری است که می تواند عواقب مرگبار وویران کننده ای برای میهن ما داشته باشد. لازم به یاد آوریست که در همین راستا حاکمیت کنونی نیز حتی از صدور مجوز برگزاری تظاهرات مستقلی در دفاع از صلح به شدت خودداری می نماید.
۵- مردم در واقع صفحه های سفیدی هستند که می توان در جوهای عاطفی و حسی متفاوتی آن ها را برای اجرای هر خواسته ای در اختیار گرفت. (توجه شود به جوعاطفی که قبل از رفتن به میدان مین ایجاد می شود).
۶- لازم نیست به ریشه جنگ پرداخت همین که رهبران حاکمیت واز جمله ولی فقیه آن را به حق می دانند باید در آن به جانفشانی پرداخت. همانگونه که امروزه نیز با طرح شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" از سوی حاکمیت، عملا چون و چرا کنندگان در این شعار را به شدت سرکوب وعامل اجنبی معرفی می کنند. (اشاعه اصل اطاعت کورکورانه از ولی فقیه ودر مراحل بعد از حاکمیت موجود)
۷- قطبی کردن جامعه در شکل حاکمیت و عوام و القا مشروعیت ذاتی برای حاکمیت و نادیده انگاشتن خواست ها و علایق و دلبستگی های همین عوام به سود تبلیغات حاکمیت. این امر در واقع تاکنون نیز سیاست مسلط رژیم بوده و در کوی و برزن به زور دگنک الگوهای ارائه شده در چهره مثلا حاج آقاهای ظاهرالصلاح طرفدار حاکمیت، روحانیان و نیروهای بسیجی بر مردم کوچه و بازار تحمیل گردیده است. (اتفاقا بگیر وببند های اخیر نیروهای انتظامی را از یک زاویه می توان بازتاب فروپاشی و بی اثری وافشا این الگوهای تحمیلی در رفتارهای مسلط جوانان جامعه دانست، که حاکمیت را به رودرروئی عریان برای تحمیل نوع خاصی از زندگی بر مردم به ویژه جوانان وا داشته است.)
٨- اخراجی های فیلم در واقع افراد بی ارزشی هستند که تنها در سایه درک عظمت ایدئولوژیک جنگ وارد عالم انسانی می گردند. (که در واقع توهین مستقیمی به ارزش های جاری طبقات فرودست جامعه است واین امر بخوبی در مواجهه یکی از اخراجی ها با دوست سابق خود در پایگاه که مقام فرماندهی یافته و تغییر نام داده است به روشنی آشکار می شود.)
مواد دیگری هم می توان بر این فهرست افزود. اما آنچه بیش از هر چیز گویای مشخصه ذاتی این فیلم است در واقع ادامه همان "اخراج" ها در حیات جمهوری اسلامی ایران است . آقای ده نمکی در یکی از بحرانی ترین لحظه های حیات جامعه ما با جعل، فریب کاری و قلب واقعیت ها، بازهم به "اخراج" منتقدان وضعیت کنونی کمر همت بسته است و شگفت آنکه با کمال افتخار به ادامه همان ده نمکی چماقدار تاکید می کند. برای تاکید بر این ادعا، مصاحبه ایشان با روزنامه اعتماد پیوست می گردد.
مسعود ده نمکی در گفت وگو با اعتماد منتقدانش را تهدید کرد
فاشیست ها را افشا می کنم
زاگرس ایرانی
مسعود ده نمکی در گفت و گو با اعتماد از تازه ترین تحولاتش سخن می گوید.
---
تقسیم بندی مربوط به بچه های جنگ که از شهید باکری نقل شده، معروف است رزمندگان به سه دسته تقسیم می شوند، شما در کدام تقسیم بندی جا می گیرید؟
این تقسیم بندی را اریک ماریان هم دارد. او هم مبارزان انقلاب را بر این اساس تقسیم بندی می کند و شهید باکری رزمندگان جنگ را. شهید باکری می گوید بچه ها بعد از جنگ سه دسته می شوند. یا استحاله می شوند و در روزمرگی غرق، یا پشیمان می شوند و به آن آرمان ها پشت می کنند اما گروهی نه استحاله می شوند نه به آرمان ها پشت می کنند، اینان غصه می خورند و منزوی می شوند. انزوا هم شکل های مختلف دارد در بعضی ها به تصوف می کشد و اگر کم اعتقاد بوده اند یا تفکر مذهبی نداشته اند به نهیلیسم کشیده شده اند.
شما جزء کدام دسته اید؟
در هیچ کدام از این دسته بندی ها ما جا نمی گیریم.
چرا؟
چون تفکر امام چیز دیگری را اضافه می کند. امام در پیام پذیرش قطعنامه می گوید؛ «جنگ تمام نشده است، جنگ ما جنگ عقیده است و مرز و جغرافیا نمی شناسد. جنگ ما جنگ فقر و غنا بوده و تمام شدنی نیست.» بنا بر همین بندهای پیام امام از اینجا به بعد شاهد بروز یک طبقه جدید در بچه های جنگ می شویم که نه برای کسب قدرت سیاسی، بلکه برای دفاع ازآرمان های شان با ابزارهای مختلف وارد میدان می شوند.
این ابزارها چرا «رسانه» شد؟
خوب البته این بد نیست. من از همان اول فکر کردم که هر چقدر این اعتراض و آرمان گرایی رسانه یی تر و شفاف تر باشد، ممکن است به حصول نتیجه نزدیک تر باشد. به همین دلیل وارد حوزه فعالیت های اجتماعی معطوف به رسانه شدم. بنابراین با نگاه صرف انتقادی و اصلاح گرایانه شروع به راه اندازی نشریه کردم؛ نشریاتی که هر کدام یک گفتمان غالب خاص داشتند. زمانی احساس کردم می خواهند سمبل های تاریخ را به اسم شاداب کردن مردم حذف کنند و شروع کردند عکس شهدا را از اتوبان ها جمع کردن، گفتند مردم تصادف می کنند. اسم کوچه ها را عوض کردند، گفتند مردم گم می شوند. عکس شهدا را پاک کردند، گفتند مردم ناراحت می شوند. جالب این بود که به جای اینها تبلیغات محصولات خارجی می زدند اما آن وقت مردم تصادف نمی کردند و گم نمی شدند،
شما به این رفتارها اعتراض کردید؟
ما می جنگیدیم به خاطر ماندن اینها. بچه ها از شوک جنگ بیرون آمدند و شدند مطالبه گر همین حرف ها. بعد از این دوره، من گفتمان نشریه جدید را عوض کردم.
چرا، مگر مشکل شما حل شد؟
دولت قانع شد که بعضی تابلوهای شهدا باقی بماند یعنی نصف، نصف شد. نوعی معامله صورت گرفت.
با شما معامله کردند؟
نه با خودشان معامله کردند. بحث ما تابلوها نبود بلکه یک رفتار سیاسی قدرناشناسانه و شعارزدایی و آرمان زدایی خطر اصلی بود.
پس شما کجای این دعوا بودید؟
ما فشار وارد می کردیم و آنها یک گام عقب نشستند. حذف مطلق نکردند. سیستم فهمید که به اینها احتیاج دارد. فهمیدند ضرر کرده اند به اینها بی مهری شده است و چون احساس نیاز کردند کنگر ه ها، یادمان ها و چاپ پوسترها به راه افتاد. بعد از دعوای عکس و نام شهدا رفتم سمت آرمان های اینها، ما معتقد بودیم نسلی که قربانی شدند آرمان هایی داشتند. از اینجا به بعد بحث کمی خطرناک و پیچیده شد.
چرا خطرناک شد؟
چون بحث تطبیق ها پیش آمد. مثلاً زندگی شهید باکری را به عنوان یک شهردار تطبیق بدهیم با یک شهردار یا مدیر دیگر.
اساساً از نظر مقطع زمانی شیوه شهرداری قابل تطبیق است؟
چرا نباشد؟ ما با این آرمان ها انقلاب کردیم. به مردم این وعده را دادیم که الگوی مدیریتی مان این افراد هستند. اگر باکری در مقام شهردار به منزل یک پیرزن سرکشی می کند و خودش را معرفی نمی کند، باکری که از خودش این شیوه را ابداع نکرده است، برگرفته از الگوی سلمان در مدائن و علی در کوفه است. ما هم به مردم اعلام کردیم اگر حکومت اسلامی تشکیل دادیم به این دلیل بوده که الگوی سیاسی ما چنین افرادی هستند.
پس سیستم های نوین مدیریتی چه می شود؟
هر چه ما می کشیم از این سیستم های مثلاً نوین مدیریتی است. انقلاب ما انقلاب اسلامی بود و به دنبال یک الگوی جدید بودیم.
منظور شما کدام اسلام است؟
با این حرف ها، دعوای کلامی ما با شما شروع می شود. ما اسلام را صرفاً برای اعتقاد فردی افراد نمی دانیم. ما معتقدیم اسلام در همه حوزه ها و شئون زندگی برنامه دارد. امروز همه از الگوی توسعه متوازن دفاع می کنند. حضرت علی(ع) ۱۴ قرن پیش گفته است وظیفه حاکم اسلامی عمران بلاد- دولت سازندگی شما- اصلاح نفوس- محافظه کاری که فکر می کند باید کار فرهنگی کند- حفظ نفوس و امنیت و آزادی که دولت اصلاح طلبی دم می زند. حضرت امیر مجموعه اینها را وظیفه حکومت می داند با گرایش عدالت خواهانه.
کسی که در این محتوا بحثی ندارد؟
شما می گویید ۱۴ قرن پیش اسلام آمده است و دیگر قابل تطبیق نیست. بحث ما این است که قابل تطبیق است.
الگوی سلمان در مدائن با شهرداری امروز قابل تطبیق است؟
چرا نباید باشد.
آن موقع محدودیت جمعیتی بوده، مثلاً شهردار تهران چگونه می تواند به همه سر بزند؟
چرا نمی شود. ثانیاًً قرار نیست که سر بزند، ولی قرار هم نیست که با موتورگازی به تهران بیاید بعد از مدتی ویلای چند صد میلیونی بسازد. قرار نیست رانت خواری کند. قرار نیست شعار ساده سازی به مردم بدهند، بعد اسبی که به بچه شان هدیه می دهند چند ده میلیون تومان باشد.
اینها مربوط به کدام دوره است؟
بحث مصداقی نکنید. نمی خواهم مصاحبه حیف شود. به هر حال رویگردانی مردم از دو جناح سیاسی عمده کشور به خاطر همین رویگردانی آنها از محور عدالت خواهی بود. من نمی دانم شما به چه صراطی مستقیم هستید اما آنچه امام می گوید، جنگ ما جنگ فقر و غنا است، ما به آن معتقدیم.
جنگ فقر و غنا از نظر شما چگونه جنگی است؟
بعد از دهه هفتاد و آغاز دهه هشتاد احساس کردم ذائقه مخاطب عوض شده است. با رد عناصر و وسایل تکنولوژیک دریافتم اساساً تاثیرگذاری مدیوم سینما بیشتر از رسانه های مکتوب است، به همین دلیل همان جنگ را و محور عدالتخواهی را با سینما پیش بردم. در فیلم مستند فقر و فحشا این آسیب را به تصویر کشیدم و مستند کدام استقلال، کدام پیروزی منازعات سیاسی را بین دو تیم تشبیه کردم.
آقای ده نمکی، از آن ادبیات تند و گزنده که در نقد دولت های قبلی استفاده می کردید درباره این دولت چقدر از آن ادبیات استفاده می کنید؟
من کدام استقلال، کدام پیروزی را با رویکرد نقد در زمان همین دولت ساختم. کسانی که به یاد دارند من همان ادبیاتی را که برای نقد دولت هاشمی استفاده می کردم برای دولت خاتمی هم به کار بردم و همان را هم در دولت احمدی نژاد طرح می کنم. من با هیچ کدام از این دولت ها دشمنی نداشتم. سخنگوی هیچ گروهی هم نیستم. من فیلم فقر و فحشا را نساختم که دولت خاتمی را زیر سوال ببرم. مهم برای من طرح گفتمان عدالت بود که نمی شود آن را جناحی کرد.
اکنون جناحی شده یا نه؟
از نظر من جناحی نشده است.
گفتمان جناح دولت بحث عدالت است؟
اکنون یک دولتی سر کار آمده که شعارهایی را می دهد که ما سال ها نوشتیم. و این خوب است.
به نظر شما موفق می شود؟
به چگونگی عمل و زمان بستگی دارد. به نظر من در شعارهای کوتاه مدت در بحث مبارزه با تجمل گرایی و اشرافی گری مسوولان دولت خوب عمل کرده اند. یعنی پز مدیریتی مسوولان در دولت احمدی نژاد شکسته شد. اما شما به عنوان یک روزنامه نگار می دانید شعارهای عدالت محور در اقتصاد، سیاست هایی زودبازده نیست. کما اینکه در عرصه کلان تغییر عمده یی با رفتن و آمدن آدم ها صورت نمی گیرد. چون برنامه ها بیست ساله و کلان است.
اما این دولت تا آنجا که از دستش برآمده از سند چشم انداز و برنامه چهارم عدول کرده است.
این تحلیل شما است اما من فکر می کنم هر آنچه انجام شده طبق برنامه بوده است، چون دولت فعلی فحش خور برنامه چهارم شده است. اگر قرار بود بنزین سهمیه بندی و گران شود هیچ کس به جز این دولت این جرات را به خودش نمی داد این کار را بکند. دولت و مجلس اصولگرا این کار را کرد. یعنی مصوب برنامه را عمل کرد که از نظر سیاسی هم به ضررشان تمام شد.
با این اوصاف طرح تثبیت قیمت ها از کجا آمد؟
موضوع بحث شما مباحث اقتصادی است یا من؟
شما می گویید دولت و مجلس اصولگرا برنامه چهارم را اجرا می کنند. من می پرسم طرح تثبیت قیمت ها از
کجا آمد؟
انتقاد شما به چیست؟
که این طرح کجایش با برنامه چهارم و سند چشم انداز همراهی داشت؟
خب این یعنی چه؟
یعنی قرار نبود طبق برنامه بنزین یک شبه سهمیه بندی شود قیمت ها باید پلکانی بالا می رفت تا مردم همگام با آن جلو بیایند.
من که متوجه منظورتان نمی شوم، حالا هم انطباق درصدی با برنامه محل بحث ما نیست. در دولت خاتمی هم طبق برنامه به یک چیز هایی عمل نمی شد. در دولت هاشمی هم همین طور، چون اگر قرار بر سهمیه بندی بود باید خیلی وقت پیش بنزین سهمیه بندی می شد.
یک زمانی برنامه اجرا نمی شود اما دولت احمدی نژاد اصرار دارد از برنامه عدول کند.
این طور نیست، نظام صاحب دارد، مجمع تشخیص مصلحت وجود دارد و ده ها ذره بین دارند که مساله عدول از برنامه را رصد کنند.
این ادبیات تند و گزنده شامل دولت احمدی نژاد هم می شود؟
شما معتقدید باید استفاده کنم.
اگر اعتقاد به دیدگاه فراجناحی گفتمان عدالت طلبی دارید باید بیشتر از دولت های گذشته این دولت را نقد کنید، چون دولت های قبلی ادعایی نداشتند اما این دولت ادعاهای زیادی دارد.
فکر می کنم نخستین و تنها کسی که با این لحن از دولت انتقاد کرد من بودم. سه روز بعد از مراسم تحلیف، نامه سرگشاده برای شان نوشتم که در مطبوعات هم منتشر شد.
همین. یک نامه؟
من به دنبال این نبودم که وارد ساختار مدیریتی بشوم. علتش هم حفظ همین موقعیت بوده است که بتوانم از بیرون ایرادهایم را بیان کنم.
همکاران شما در نشریات کسانی بودند که با شما اشتراکات فکری زیادی داشتند اما سینماگران دنیای دیگری دارند. تفاوت همکاری این دو گروه چه تاثیری بر شما گذاشت؟
انتخاب و چینش بازیگران ادامه همان رویه یی بود که من در نشریاتم پی گرفته بودم. از افرادی استفاده کردم که کسی فکر نمی کرد اینها با هم کار کنند. این همان کاری بود که در نشریات انجام دادم. افرادی بودند که صاحب فکر بودند ولی خیلی از نشریات اصولگرا اینها را بر نمی تابیدند. یعنی اینقدر دایره تعریف اصولگرایی برای اینها تنگ بود که اینها را برتابیدند، آنها را مشکل دار می دانستند، و حتی منحرف قلمداد می کردند. من همواره معتقد بودم که فضای مونولوگی مطبوعات شکسته شود. ما در نشریات خودمان با هر دو طرف گفت وگو می کردیم؛ هم با مهاجرانی و ابطحی و هم با دیگران. می خواستم بگویم که در عین اینکه مخالف سیاسی یکدیگر هستیم، می توانیم با هم صحبت کنیم و همدیگر را نقد کنیم.
یعنی همان تسامح و تساهل؟
من نمی خواهم بگویم تسامح و تساهل. گرچه تعریف من از تسامح و تساهل همان اشداء علی الکفار است اما برخی از نیروها مرا به خاطر مصاحبه با مطبوعات اصلاح طلبان به نفوذی بودن متهم می کردند. به هر حال این کلیشه ها باید شکسته می شد. من فکر می کنم اخراجی ها با مضمون خودش این کار را کرد. من می خواستم بگویم در جنگ آدم های مختلفی بودند. همه در جنگ سید و حاجی نبوده اند. همین نگاه هم باعث شد که نتوانستیم جنگ را ملی کنیم.
یعنی عده یی جنگ را جناحی کردند؟
جناحی نه، سلیقه یی کردند.
خود شما با آن نشریات تا چه اندازه در این سلیقه یی کردن نقش داشتید؟
هیچی. من کوشیدم این طور نشود. حتی در جنگ هم تلاشم همین بود.
بعد از جنگ چه کردید؟
من اولین کسی بودم که حرف شهید خرازی را به مطبوعات آوردم که رسانه ها جنگ را درشت می نویسند، درست نمی نویسند. وقتی وارد سینما شدم تصمیم داشتم این کلیشه را بشکنم.
برگردیم به تقسیم بندی ها.
نه شما به تقسیم بندی ها برنگرد.
شما از یک طرف می گویید نگاه به جنگ را باید ملی کرد از طرف دیگر حاضر به پذیرش جناحی کردن مساله جنگ نیستید. شما رسانه داشته اید، پس نقش داشته اید؟
من هیچ نقشی نداشته ام، چون من مطالبه گر آن نسل بودم و در بلوک قدرت سیاسی قرار نداشتم. این اشتباه شما است.
شما رسانه داشتید؟
این دلیل نمی شود.
رسانه شما در اختیار گفتمان یک جناح سیاسی بوده است.
نه اصلاً نبود. این اشتباه شما است. مثل این می ماند که من به شما بگویم که شما جزء این جناح هستید چرا در ۷ تیر بمب گذاشتید. مثل این می ماند که بگویم شما چرا باهنر و رجایی را کشتید؟ این یعنی جبهه یی نقد کردن. نمی شود، این گونه نقد کردن اشتباه است. هر کس باید زیر بیرق خودش سینه بزند. هر کس را به واسطه عملکرد خودش باید نقد کرد. ظاهراً نشریات همه جناح های سیاسی از ساخت اخراجی ها ناراحت هستند.
چرا؟
چون کلیشه هایی که حیات آنها در آن است را شکسته است.
کدام جناح؟
هر دو جناح. البته آدم هایی که نان شان در این تقسیم بندی ها بوده است.
مصداقی هم برای این ادعا دارید؟
بله اما نمی خواهم که وارد این مصداق ها بشوم.
خواننده باید بفهمد مساله یی که شما از آن صحبت می کنید، چیست.
ما در مورد اخراجی ها بحث می کنیم.
کدام جناح ها و از چه ناراحت شدند؟
اساساً کنار هم قرار گرفتن برخی بازیگران مانند زارعی و سیدجواد هاشمی یا شریفی نیا در کنار ده نمکی شکستن بسیاری از کلیشه هایی بود که در سینما هم رواج دارد. این نشان می دهد می توانیم روی یک سری مشترکات کنار هم قرار بگیریم. این پیام بسیار روشنی است که نشان می دهد جنگ هم همین طور بوده است. افراد متفاوت با سلایق مختلف، پوشش های گوناگون کنار هم قرار گرفته اند و جنگیده اند. این اتفاقی است که هر کس با زبان خودش آن را تفسیر می کند. شما می گویید تسامح و تساهل یا آقای ابطحی بعد از دیدن فیلم می گوید تسامح و تساهل خاتمی به بهترین شکل در اخراجی ها بود. اما من می گویم در سال پیامبر اعظم هیچ فیلمی در خصوص پیامبر اعظم نساختیم. من با اشاره غیرمستقیم در فیلمی که در سال پیامبر رقم می خورد یک سید روحانی را به عنوان سلاله پیامبر انتخاب کرده ام که یکی از خصلت های اخلاقی پیامبر یعنی شریعت سهله و سهمه را در فیلم نمایش دادم. این «اشداء علی الکفار رحماءبینهم» است.
آقای ده نمکی، شما علیه همین سیاست موضع گیری داشته اید؟
آن تساهل و تسامح سیاسی است که اشداء علی الکفارش بر عکس شده بود به رحما علی الکفار و اشداء علی بینهم. کسانی که می گفتند ما می خواهیم معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل کنیم، در نشریه شلمچه را تخته کردند.در زمان آقای خاتمی فیلم ساختم اما آن را توقیف کردند و این در حالی بود که همه جور فیلم عشقولانه در کشور ساخته می شد.
آیا بیان این حرف ها یعنی مسعود ده نمکی در حال تغییر است؟
آرمان های ده نمکی تعریف شده است، اما ابزارهایش فرق می کند. شما اگر دنبال روزی هستید که ده نمکی، مخملباف بشود مطمئن باشید آن روز نخواهد رسید. همین چند روز پیش نامه یی از ایشان چاپ شد که کاش با نارنجک مهرجویی را می کشت، اما این آدم روشنفکر امروز سینما شد. من می گویم رهرو آن نیست که گهی تند و گه آهسته رود...
چرا فکر می کنید، تغییرپذیر نیستید؟
به امام می گویند بهترین دعا را برای ما بکن. می گوید خدا همه ما را عاقبت به خیر کند. من کاری به مخملباف ندارم، اینکه چه عواملی باعث شد مخملباف به این روز برسد. آیا خودش وایدئولوژی اش تغییر کرد یا او را به این سمت هل دادند. بحثی است که من معتقدم ما اساساً اپوزیسیون سازی دو جناح مان معرکه است. یعنی همه را به سمت معاند شدن هل می دهیم. برعکس اینکه باید دنبال جذب باشیم. در حالی که دافعه مان به شدت بیشتر از جاذبه است. یعنی فقط منتظریم ایرادی در کار کسی پیدا کنیم تا کله اش کنیم. از همان دوستان روزنامه نگار کسی به شما هشدار داده که ممکن است به سمت تغییرات بنیادین بروید؟ از روز اولی که وارد عرصه فعالیت های اجتماعی شدم هر کس در انتظار یک سرنوشتی برای من بود. از دوره مطبوعات می گفتند، طبرزدی می شود و از روزی که وارد سینما شدم همه منتظرند که من مخملباف شوم. اما به امید خدا به همه اعلام می کنم من مسعود ده نمکی می مانم.
این اعلام مجدد چه پیامی دارد؟
در حوزه سینما هم ورود من برای برخی ها ناراحت کننده شده است. فرقی ندارد چه در بین سینماگران مثلاً روشنفکر و چه در بین سینماگران مثلاً ارزشی. آفتی که در سیاست بود به سایر حوزه ها هم سرایت کرده است و آن انحصارطلبی نسل اولی ها است که همواره باعث زایمان غیرطبیعی شده است. تفاوتی هم نمی کند، هم در چپ وجود دارد و هم در راست. خاطره یی برای تان تعریف کنم. سال ۱٣۶۱ در سینما آزادی فیلم مرحوم علی حاتمی را می خواستند نمایش بدهند. چند نفر آمدند و شعار دادند مرگ بر ضد انقلاب، امریکایی برو بیرون و مرحوم علی حاتمی را از سینما بیرون کردند. از این افراد دو، سه نفر به شدت مخالف من و ورودم به سینما شده اند و می گویند، ده نمکی چرا وارد سینما شده است؟،
این افراد را می توانید نام ببرید؟
نه الان لزومی ندارد ولی اگر در عرصه هنر انحصارطلبی کنند پرونده شان را رو می کنم. جالب است اینها پز روشنفکری گرفته اند و می گویند چرا ده نمکی وارد سینما شده است، یا کسانی که به اسم دفاع از ارزش ها و سینمای ارزشی رانت های چند میلیونی دارند و نهادها را می تیغند با آمدن من احساس خطر می کنند. من وارد سینما شده ام که فیلم بسازم، به نفع شان است که پا در کفش من نکنند. مطمئن باشند که وارد حوزه های مالی و رانتی آنها نمی شوم. به آنها اطمینان می دهم که من مغازه شان را تخته نمی کنم، اما اگر این دورویی را ادامه دهند حرف های زیادی دارم که می زنم. آن وقت می گویم چه کسانی فاشیست بوده اند اما حالا پز روشنفکری گرفته اند. اسم می برم و اسناد ارائه می کنم.
مسعود ده نمکی در کنش ها و باورهایش این مجال را برای دیگرانی که متفاوت از او می اندیشند فراهم آورده است؟
کنش و باور من در مقام و مسوولیتی است که در آن قرار دارم. من که رئیس جمهور نیستم. من یک فیلمسازم. کنش و رفتار من در عرصه فیلمسازی این است.
شما امسال در جشنواره کن هم شرکت کردید. فضای این جشنواره چگونه بود؟
فضا قابل تصور بود، ایرانیانی که آنجا آمده بودند نسبت به من و فیلم محبت داشتند. محبت مردم نشان داد که این فیلم با فطرت آنها هم ارتباط برقرار کرده است.
آقای ده نمکی، تصور می کردید یک روز حتی به عنوان میهمان در جشنواره کن حضور پیدا کنید؟
من در هر کاری که وارد شوم تا آخرش می روم. اکنون که به سینما آمده ام به اقتضائات مشروعش پایبندم و طبق قواعدش کار می کنم.
|