دومین نامه به عدنان حسنپور و هیوا بوتیمار
حسن نایبهاشم (فرود سیاوشپور)
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۵ شهريور ۱٣٨۶ -
۲۷ اوت ۲۰۰۷
دوستان نادیدهام، سلام،
امروز به حساب لیلی و هادی و من چهل و چهارمین روز، بهحساب گزارشگران بدون مرز چهل و سومین روز و بهحساب صالح نیکبخت وکیلتان چهلمین روز اعتصاب غذای شما و هشتمین روز اعتصاب غذای من در انتظار پایان اعتصاب غذای شما بود. میدانم که دیروز با عزیزانتان دیدار داشتید. حاجخانم و عرفان و هیرو و .... شما را با روح بزرگتان و جسم نحیفتر از همیشه دیدهاند ولی. دیدار چندان از نزدیک نبود و تمام مراحل آن توسط ماموران زندان اطلاعات زندان سنندج فیلمبرداری شد تا هیچ پیامی خصوصی میان شما رد و بدل نشود. شنیدم که گفتهاید قصد دارید اعتصاب غذای "معمولی!" خود را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کنید و آب را نیز از خود دریغ دارید. امیدوارم که صحت نداشته باشد. اعتصاب غذای خشک، چندروزه آدمی را از بین میبرد و برای شما که اکنون تنتان چنین رنجور است، تحمل هر ساعت آن دشوارتر از همیشه است. دلم میخواهد که آن را ناشنیده بیانگارم و به ادامهی نامهام به سیاق معمول ادامه دهم.
اگر از حال من بخواهید بد نیستم. در این ۸ روز، ۴ کیلوئی لاغر شدهام و حس شامهام هم تیزتر شده است. حال عمومیام خوب است. چون گذشته تمام کارهایی را که فکر میکنم وظیفهام است در حد توانم انجام میدهم و احساس نمیکنم که از توانم کاسته شده است. این ۲۰ قندی که به همراه آب یا چای در روز میخورم معجزه میکند. هر یکی دو ساعت انرژیام ته میکشد و با نوشیدن یک یا دو لیوان چای همراه با یک یا دو حبه قند سریع سر جایش میآید. دوباره مینشینم پشت رایانهام تا حال و اوضاع شما و دیگر عزیزان در بند را جویا شوم.
هنوز خبری از اینکه شاهرودی متعاقب نامه وکلایتان به او اقدامی کرده باشد در دست نیست. امثال قاضی مرتضوی و حداد و قاضی شما در مریوان با چاقو سر میبرند و او و خامنهای با "پنبه". او که ویرانهای را از یزدی تحویل گرفت و و ویرانترش کرد، آنچنان که خود را مینمایاند، نیست. بیسبب نیست که گزارشگران بدون مرز او را مسئول سلامت شما و عواقب ناشی از شرایط اسفبار بازداشتتان دانسته است و البته بر همگان واضح است که او هم فرمانبر خامنهای است و مسئول اصلی تمام فجایعی که در کشور روی میدهد، همانا هموست.
عدنان جان،
برای من که هر صبح با نگاه پرمحبت اما بیرمق مادر جان میگیرم، بهخوبی روشن است که دیدار دیروز حاج خانم به تو چه نیرویی داده است. عرفان جوان هم که حتمن تو را الگو و سرمشق خود میداند، به همراه خواهرانت، این روزها همهاش در فکر یاری به توست. از دیدار او هم حتماً به شوق آمدی. من هم از دیگران برایت بگویم. لیلی و محمد، همچون همیشه کوشا هستند و لحظهای از تلاش برای پایان اعتصاب غذا و آزادی شما باز نمیایستند. به همت ایشان نامهای به پزشکان بدون مرز نوشته شد و از آنان خواسته شد که به زندان به ملاقات و مداوای شما بیایند و لیلی مدام با رسانههای مختلف مصاحبه میکند و مخاطبان آنها را در جریان آخرین وضعیت شما میگذارد. با این حال بدان که نگرانی لیلی اکنون بیش از همیشه است. چنانکه دو روز تمام صدای پرمهرش را نشنیدم و تنها امروز توانستم در چند نوبت گفتوگوهایی با او داشته باشیم.
هیوای عزیزم،
شنیدم که دیروز هیروی گل قهرمان تو که هم به کردی و هم به انگلیسی نامی بس بامسما دارد، به دیدار امید (هیوا) زندگیاش آمده است. اویی که در یکی دوسالگی، پدر کارگرش را در حین کار با تیر پاسداران بیرحمی که جبونانه چون شکار به هر جنبندهای در حوالی مرز حمله میکردند، از دست داد. هماو که از هماکنون، حتا به بیست سالگی نرسیده، مجبور گشه که مسئولیتهای سنگین زنان میانسال را بر دوش بکشد. شنیدم که تو را از اعتصاب غذای من برای تو آگاه کرده است. اما افسوس که حتماً نتوانسته است زیر نگاه گستاخ دوربین زندانبانان، تمامی آنچه که برایت نوشتهام به تو منتقل کند. در آغوشت کشد و محبت بیدریغش را تقدیمت کند.
هادی قرار است پس فردا به لندن برود و در مقر مرکزی سازمان عفو بینالملل دست به تحصن و اعتصاب غذا بزند. علاوه بر تو، نگران او هم هستم. شبها تا صبح بیدار است و جز یکی دو ساعتی در روز استراحت ندارد. یکپارچه تلاش است برای آزادی شما. ژوان ژوان (قشنگ) که عکس خود و برادرش شوان را برایم فرستاده است و در زمان اسیری هادی، به همراه برادر نزد تو و زنعمو هیرویشان بودهاست، با خاطرات خوشی که در زمان همزیستی با شما دارد، با وجود خردی سن، یاور بیهمتای هادی در کوششهای بینالمللیاش برای آزادی شما است.
دوستان من،
در این روزها بسیاری از دوستان دیگر هم در کنار ما بودند. شنیدهام که روشنک دو روز کامل به همراهی شما در اعتصاب غذا بود و عزیزان دیگری فکر همراهی نوبتی با شما را با آرزوی پایان هرچه زودتر اعتصاب غذایتان در سر میپرورانند. به صدها و شاید هزارها آدرس پست الکترونیکی، نامهی قبلی من با این امید که مختصری هم شده، دیگران را نسبت به وضعیت شما آگاه کند، فرستاده شده است. فواد و کیانوش و علی و مسعود و بهمن و بهروز و مرتضی در رسانههایشان از جمله نامهی مرا به شما درج کردهاند. شاید بعضی از سامانهها و وبلاگهای دیگر نیز چنین کرده باشند که من از آن بیخبرم. اما دلم میخواست که خبرهای مربوط به شما، به عنوان عاجلترُین مسئلهی مربوط به نقض حقوق بشر در ایران، در صدر اخبار و مقالات تمام سایتها و وبلاگهای پربیننده قرار میداشت.
جمعه به دیدار مانفرد نواک، گزارشگر ویژه شکنجه سازمان ملل میرویم. چه تصادفی که این روز با روز حضور بازماندگان فاجعه ملی کشتار همگانی سال ۶۷ بر مزار خونینشان در خاوران یکی شده است. با او حتماً در مورد آنچه بر شما رفته است سخن میگوئیم و یادی از قربانیان آن کشتار که اغلب پس از شکنجههای طولانی گروهگروه به دار آویخته شدند خواهیم کرد.
عزیزان،
بهشدت نگران حال احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان که بیش از ۱۰۰ روز را در زندان گذراندهاند، هستم. آنها گفته بودند که اگر به ایشان ملاقات ندهند که ندادهاند نشان از شروع مجدد شکنجهها دارد. مرتضوی، قاضی پروندهشان به خانوادههای ایشان گفته است که «شیر شکنجه» ایشان در دست اوست و به میل خود آن را کم و زیاد میکند. او هشدار داده است که آنان و خانوادهشان باید از افشای شکنجه و اعترافگیری دست بردارند تا شیر شکنجه را زیاد نکند و گفته است که شکنجهی آنان را در حد متوسطی در نظر گرفته است. اگر شکنجه متوسط این است که بر سر آنان و ۵ همرزم آزاد شدهشان چنانکه در شکایتنامهی آنان و خانوادهشان مکتوب شده، آمده است، شکنجه در مقیاس شدیدشان دیگر چگونه وحشیگریهایی میتواند باشد.
چنانکه در اطلاعیه مطبوعاتی گزارشگران بدون مرز آمده است، جان محمد صدیق کبودوند به گونهای دیگر در خطر است. دو تبهکار خطرناک را به سلول وی انتقال دادهاند و بیم آن میرود که آنان بلائی را بر سرش آورند.
منصور اسانلو در مدت حدوداً هفت هفتهای که در زندان است، تنها دو تماس تلفنی کوتاه با خانوادهاش داشته است و اکثر همدلان او که در ۱۸ مرداد زندانی شدهاند، در زندان ماندگار شدهاند.
امروز بیست و دومین روز بازداشت خودسرانه سهیل آصفی است و وی از ۸ روز پیش هیچ تماسی با خانوادهاش نداشته است و دادگاه انقلاب حتا وکالتنامه وکلایش، ناصر زرافشان و عبدالفتاح سلطانی را نپذیرفته است. ناهید خیرابی، مادر هنرمند او که فعال حقوق بشر هم هست، مجبور شده است که اکنون تمام تلاشش را در جهت آزادی فرزندش که تنها وظیفهی حرفهی خبرنگاریش را انجام داده است، متمرکز کند.
عدنان و هیوای گرامی، امیدهای آیندهی میهنمان،
با اینکه شرایط دشوار شما، به دغدغه خیلی از «همپیکرانتان» تبدیل شده است. ولی انتظار من از خیلیها، خیلی بیش از اینهاست. من نمیدانم که چرا محمدمحسن و اکبر که هرکدام در دوران جمهوری اسلامی هفتهها در اعتصاب غذا بودهاند، واکنشی به اعتصاب غذای دلیرانه شما نشان نمیدهند. همان اکبری که سال پیش، دهها تن از ما را به سه روز اعتصاب غذا دعوت کرده بود و ما دعوتش را با جان و دل پذیرا شده بودیم.
از ناصر زرافشان که این روزها غم عزیز از دسترفتهاش را بر دوش میکشد، بینا داراب زند، احمد باطبی، حشمتالله طبرزدی، فرزاد حمیدی، سعید ماسوری و ... که قبلاً هفتهها در اعتصاب غذا بودند و حال بعضی در زندان و بعضی در بیرون زندان زیر فشار هستند، البته این انتظار را ندارم که با وجود شرایط دشوارشان، به شکلی از شما حمایت کنند که زیر فشار بیشتر قرار گیرند. در میان آن اعتصابیون سالهای پیش، حجت زمانی و ولیالله فیضمهدوی بودند که دیگر در میان ما نیستند.
اما از فریدون که زمانی چون شما هفتهها در اعتصاب غذا بود و بعد چند روزی اعتصاب غذای خشک را تجربه کرد، تقاضا دارم که از تجربهی پیشینش بنویسد و او هم از شما بخواهد که به اعتصابتان پایان دهید. آرزو دارم آنهایی چون ابراهیم و رضا و امیر و ... که دو سال پیش نگران جان اکبر بودند و از هیچ اقدامی برای نجات او فروگذاری نکردند، به شما نیز بیاندیشند و به قلمی یا قدمی حمایتتان کنند
عزیزانم،
در آغاز نوشتم که نمیخواهم باور کنم که شما دست به اعتصاب غذای خشک زدهاید و به روش معمول نامهی دومم را به شما نوشتم. اما اگر صحت داشته باشد، باید بدانید که این گونه اعتصاب، خیلی زود به بسیاری از اندامهای بدن، صدمههای غیر قابل بازگشت، میزند. شما شاید فکر کنید که هنوز به خواستهای خود نرسیدهاید. اما چنین نیست و اکنون وقت آن است که پیروزمندانه به اعتصاب غذای خود پایان دهید. عاملان زندانی شدن شما، اکنون در پهنهی جهانی رسواتر از آناند که بتوانند بر مبنای «اعترافات ساختگی» شما را به سوی نیستی سوق دهند. بر همگان روشن است که بازداشت شما خودسرانه و غیرقانونی و قابل گزارش به گروه کار بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل است. بر کسی پوشیده نیست که با توجه به قرائن بسیار، شما زیر شکنجههای متعدد و فراوان قرار گرفتهاید که موارد آن میتواند به گزارشگر ویژه شکنجه سازمان ملل متحد ارائه شود. حکم اعدام شما که به دنبال بازداشتی خودسرانه و شکنجه فراون بر اساس اعترافات ساختگی توسط قاضی جویای نامی (البته بدنامی) صادر شده است، مصداق موردی غیرقانونی، سریع یا صحرائی است و قابل ارائه به گزارشگر ویژه سازمان ملل مرتبط با این امر است و اساساً هر فعال حقوق بشری مطابق مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل مجاز است که در هر کشوری در دنیا آزادانه در دفاع از حقوق بشر بکوشد و شما نیز چنین کردهاید. گزارشگر ویژهای در سازمان ملل مسئول گزارش موارد ممانعت از تلاش فعالان حقوق بشر قطعاً از آنچه بر شما رفته است، باخبر است یا بهزودی باخبر خواهد شد.
به این ترتیب همهمان انتظار میکشیم که پایان اعتصاب غذای پیروزمندانهی شما را جشن بگیریم.
حسن نایبهاشم (فرود سیاوشپور)
شامگاه یکشنبه ۴ شهریور ١٣٨۶
www.hambastegi83.blogspot.com
hambategi1384@yahoo.com
|