پیرامون یادداشت عیسی سحرخیز
آمدن به ایران برای دیدار عمه و خاله و یا ادامه مبارزه!
محسن مقصودی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۹ شهريور ۱٣٨۶ -
٣۱ اوت ۲۰۰۷
پس از هفت سال و اندی که اکبر گنجی در کنفرانس برلین بیان کرد که به ایران بیائید و با شما کاری ندارند، امروز باز عیسی سحرخیز این رهنمود را می دهد. اما این بار او نمی گوید با شما کاری ندارند، او می گوید که اگر هم داشته باشند، تحمل کنید حتی اگر به قیمت مرگتان تمام شود. البته آقای سحرخیز و دیگر مهاجرین باید کاملا مطمئن باشند که اگر به کشور برگردند هیچگونه مزاحمتی برای آنها فراهم نمی آید به شرطی:
شرط آن هم این است که تنها به عمه و خاله و ... کار داشته باشند و احیانا سیاحتی و تجارتی بکنند و خانه ای به قصد سود کلان بخرند و اینجور چیزها...!!
ولی آنچه آقای سحرخیز بدان توجه نکرده است این است که برخی مهاجرین یک هدف جزئی دیگر هم دارند و آن مخالفت و مبارزه با استبداد ولایت فقیه و اعتراض آشکار علیه تبعیض ها و بگیر و ببندها و سیاست های فاجعه آمیز دولت و حکومت و دستگاه بیدادگر قضاوت رژیم ولزوم تغییر قانون اساسی ناقص جمهوری اسلامی است.
قصد تقیه و خدعه و لاپوشانی هم نیست. آیا امکان زندگی در ایران و مبارزه آشکار و علنی سیاسی در این راستاها و برای انتخاباتی آزاد وجود دارد؟ اگر آری مطمئن باشید که احتیاجی به بستن چمدان هم نیست چرا که نه مالی اندوخته شده است و نه دلی به فرنگستان دوخته. با پا که نه با سر به میهن بر می گردیم. اگر هم شمای خبرنگار بپرسید که از بازگشت به میهن چه احساسی دارید؟ نمی گوئیم "هیچ".
وقتی شعار "ایران برای همه ایرانیان" مطرح شد و صحبت از "عفو عمومی" شد، لااقل "اینورجوب" تحلیل نمی کرد که این سیاست ها برای دیدن عمه و خاله ابراز می شوند، بل انتظار این بود که شرایط برای انتخابات آزاد فراهم بیآید و هر ایرانی از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردار گردد. وقتی با نظری واقع بینانه به ساختار حکومت نگریسته می شد و تحلیل می شد، نتیجه این بود که این شعارها توخالی هستند و پشتوانه سیاسی ندارند چنانکه دیدیم نداشتند.
آزادیخواه مبارز را با کسی چون شیخ علی تهرانی مقایسه نمی کنند. عنصر وجودی یک آزادی خواه، آگاهی و راه یابی است. حال در زندان و یا در اجتماع، در ایران و یا در مهاجرت. چگونه در شرایط مشخصی که هستم می توانم به آرمانم، همانا آزادی و آبادی میهنم ، خدمت کنم؟ این سوالی است که هر روز از خود می کنیم .
کسی نیست که به اهمیت فعالیت سیاسی در داخل کشور و مقاومت در زندان ها واقف نباشد. اما فعالیت سیاسی در مهاجرت هم کم اهمیت برای سرنوشت کشور نیست. نمونه آن مخالفت قریب به اتفاق مهاجرین ایرانی با حمله نظامی به کشورمان است که فاکتور بسیار مهمی برای بازدارندگی نیروهای نظامی برای حمله به ایران است. بسیاری از مبارزینی که رژیم حکم مرگشان را داده است، در مقابل حمله نظامی به همین رژیم سینه سپر می کنند چرا که نمی خواهند سرنگونی این رژیم با مرگ صدها هزار ایرانی و ویرانی کشور همراه شود. آیا این میهن پرستی ژرف اپوزیسیون "خارج نشین" نیست؟ آیا مخالفت مهاجرین با جنگ علیه ایران اهمیتی کمتر از مبارزه آزادیخواهان در ایران دارد؟ مطمئن باشید که اگر نیروهای نظامی خارجی جاپای محکمی در بین مهاجرین داشتند، وضع بکلی فرق می کرد. ده ها نمونه دیگر از اهمیت فعالیت مهاجرین می توان آورد.
وجود انسان مسئول مهم است. در زندان ها هزاران آزادی خواه وجود دارند لازم نیست که بیشترش کنیم. در جامعه نیز هزاران انسان فعال و آگاه حضور دارند و احتیاج مبرمی به حضور مهاجرین سیاسی در ایران ندارند. آنچه مهم است ارتباط این همه گردان های مبارز با هم است. چه خوب بود که آقای سحرخیز، نیازهای ادامه کاری سیاسی را که جامعه مهاجرین ایرانی می توانند به آنها پاسخ دهند برمی شمردند تا اپوزیسیون خارج از کشور در آن جهت ها اقدام می کرد. جبهه مبارزه موفق تر است اگر از پشتیبانی خوبی بهره مند باشد. نیاز دیدار عمه و خاله بماند به فردای ایرانی آزاد.
|