کجایید؟ آی آدمها


مهرزاد آورداد


• نهنگِ بی مبالاتی؛ ز ساحل دور شو ای ما
یکی جان می کَنَد اینجا؛ کجاییدآی آدمها

چرا سرگرم کاویدن؛ به نقشِ سایه خویشید؟
ستم خونین کند دامن؛ خدا سر می بُرَد اینجا ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ شهريور ۱٣٨۶ -  ۵ سپتامبر ۲۰۰۷


نهنگِ بی مبالاتی؛ ز ساحل دور شو ای ما
یکی جان می کَنَد اینجا؛ کجاییدآی آدمها

چرا سرگرم کاویدن؛ به نقشِ سایه خویشید؟
ستم خونین کند دامن؛ خدا سر می بُرَد اینجا

نه رنگ زندگی آبی؛ نه شام عشق مهتابی
تکیده چهره در ظلمت؛ تنیده بندها بر پا

دلی بی یک نمِ باران؛ درون بند می لرزد
سری بی میلِ رقصیدن؛ چنان پاندول آن بالا

نگاهِ رهگذاران را؛ به جز در غم نمی بینی
شکافی در دلِ ظلمت؛ اگر پیداست؛ در رویا

ز دشت سینه ها نفرت؛ به جای عشق می روید
بلورِ ژاله ها گلگون؛ شعور لاله پا بر جا

به چهرِ هر زنی امروز؛ شور رزم می بینی
همه همسنگر و یکدل؛ همه همدوش و رزم آرا

دلیلِ شرم از این مذهب؛ نقابِ روی دژخیمان
سفیرِ صادقِ ظلمت؛ فقیه و آیت العظما

اسیرِ شهدِ این قدرت؛ کجا داند چه می ماند؟
مهارِ خشم این ملت؛ رها گردد اگر فردا

Mehrzad1320blogfa.com