لک لک ها


اکبر کرمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ آبان ۱٣٨۲ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۰٣


آسمان لک افتاده است
پشت پنجره می نشینیم رویا می چینیم
و لک لک ها بر طاق بلند رویاهامان لانه می گذارند
پاورچین، پاورچین از پشت پلک هایم می گذری
تمام سایه های جهان را دور می زنی
از خود می پرسم
گیریم پنجره ها دایم بسته اند
و چشم ها بازیگوش و خسته
از سایه ی دنج حضورمان چگونه می گذرد؟
ایراد از آفتاب نیست
سایه ها کوتاهند
زیباترین بند های دفتر هر شاعر ناتمام گم می شود
و سایه ی آدم هم با تمام بزرگی، ناتمام پا به خیابان می گذارد
تابستان است
سیب ها لک افتاده اند
یعنی من تمام بهار را به لک های روی صورتم اندیشیده ام!؟
آه
آه دیریست لک لک ها به خطه ی لبخند کوچیده اند
و سیب ها هنوز...
نه
نه چیزی از آسمان نمی افتد
حتی امروز
پاورچین، پاورچین از پشت پلک هایم عبور می کنی
تمام خواب های مرا می روبی
سایه ات هی کش می آید
و من از خود می پرسم
با دست های کوتاه چه می کند؟

خلخال۱۸/۸/۷۵