روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ شهريور ۱٣٨۶ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷


۱۷ میلیون رأی بـا بی سیم جمع نمی شود
بوش را جنایتکار جنگی می دانند
تغییر روشهای سنتی فرانسه
تصویر روح درآیینه قرآن
ادب درس و ادب نفس

حسین شریعتمداری در ستون یادداشت روز شنبه روزنامه کیهان با عنوان جنایات و مکافات نوشته است:
در اولین هفته های جنگ جهانی دوم، یکی از فرماندهان نظامی آلمان که حمله به کشورهای بی طرف را قابل توجیه نمی دانست و درباره پیامدهای بین المللی آن دچار تردید شده بود از هیتلر پرسید اگر به کشورهایی که اعلام بی طرفی کرده اند حمله کنیم، در مقابل مراجع بین المللی چه توضیحی خواهیم داشت؟ و هیتلر ـ به گفته رودلف هس ـ پاسخ داده بود اگر پیروز شویم مجامع بین المللی بیرون از اراده ما چیزی نمی گویند !
چند سال بعد از آن روزها در نوامبر ۱۹۴۵ هنگامی که دادگاه بین المللی نورنبرگ برای رسیدگی به جنایات جنگی سران آلمان نازی تشکیل شد، برخی از بازداشت شدگان نظیر هرمان گورینگ از مقامات ارشد آلمان نازی و بنیانگذار گشتاپو ـ سازمان اطلاعاتی ارتش نازی ـ و ارنست برونر یکی از فرماندهان نظامی هیتلر که به جرم قتل عام مردم پراگ ـ به هنگام اشغال یوگسلاوی توسط نازی ها ـ محاکمه می شد، به افسران آمریکایی و قاضی دادگاه گفته بودند که هرگز تصور نمی کردند ماجرا به این نقطه بکشد و رودلف هس پاسخ هیتلر به یکی از فرماندهان نظامی آلمان را به خاطر می آورد که با غرور و در اوج قدرت نازی ها گفته بود اگر پیروز شویم مجامع بین المللی بیرون از اراده ما چیزی نمی گویند .
باید اذعان کرد که هیتلر راست می گفت. شاید او از ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه آموخته بود که هیچکس از ارتش پیروز درباره آنچه در جریان جنگ انجام داده است سوال نمی کند! برخی مورخان از جمله هرودوت اظهاراتی شبیه آنچه هیتلر و ناپلئون گفته بودند را به اسکندر مقدونی نیز نسبت می دهند.
صدام، دیکتاتور خونریز عراق نیز که با پشتیبانی آمریکا به ایران اسلامی حمله کرده و برخلاف تمام قوانین بین المللی و معیارهای عرفی و انسانی، به انواع جنایات دست زده بود، هرگز تصور نمی کرد که روزی پای میز محاکمه بنشیند و در قبال جنایات بی شمار خود ملزم به پاسخگویی باشد. او در آغاز جنگ تحمیلی در مقابل دوربین تلویزیون عراق، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد و به اعتراف رامسفلد ـ وزیر دفاع پیشین آمریکا که پیام حمایت همه جانبه کشورش را به صدام ابلاغ کرده بود ـ پاره کردن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در مقابل دوربین تلویزیونی به نشانه آن بود که عراق قصد دارد تا شکست کامل ایران اسلامی ـ به زعم خود ـ از پای ننشیند و برای رسیدن به این مقصود هیچیک از معاهدات بین المللی و اصول انسانی پذیرفته شده در جنگ ها را به رسمیت نشناسد.
صدام هم ـ به گواهی شواهد و اسناد موجود ـ هرگز تصور شکست در مقابل رزمندگان اسلام را به ذهن بیمار خود راه نمی داد و هنگامی که گردونه منافع آمریکا، به حذف او چرخید و بعد از چند هفته فرار در مخفیگاه خود به دام نظامیان آمریکایی افتاد، اولین سخنی که بر زبان آورد این بود که من صدام حسین رئیس جمهور عراق هستم ! و در گفت وگو با ژنرال آمریکایی که زندانبان او بود بارها از وفاداری خود به آمریکا سخن گفته و یادآور شده بود که محاکمه به عنوان جنایتکار جنگی، آن هم از سوی آمریکایی ها که مشوق و حامی و برنامه ریز جنایات وی بوده اند در سرنوشت او پیش بینی نشده بود.
در طول تاریخ، مخصوصاً طی چند دهه اخیر، جنایتکاران جنگی بسیاری را می توان آدرس داد که هرگز به پای میز محاکمه کشیده نشدند و در قبال جنایت های هولناکی که مرتکب شده بودند در هیچ دادگاه یا مرجع بین المللی مجبور به پاسخگویی نبوده اند. برخی از این جنایتکاران جنگی ـ که تعدادشان نیز اندک نیست ـ بار جنایات ددمنشانه ای که مرتکب شده بودند را با خود به گور برده اند ـ و در محکمه عدل الهی به مکافات ایستاده اند ـ و برخی نیز همچنان بر اریکه قدرت هستند و یا نوبت جنایت به خلف خود سپرده اند و…
دیروز رهبر معظم انقلاب که در اولین جمعه از ماه مبارک رمضان به خطبه ایستاده بودند در فرازی از بیانات خود فرمودند؛
من اعتقاد راسخ دارم روزی خواهد آمد که همین رئیس جمهور کنونی آمریکا و مسئولین آمریکایی در یک دادگاه عادلانه بین المللی به خاطر فجایعی که در عراق به وجود آورده اند، گریبانشان گرفته شود و محاکمه شوند. آمریکایی ها باید جواب بدهند چرا از اشغال عراق دست برنمی دارند، باید جواب بدهند که چرا عراق را اینطور امواج ناامنی و طوفان های ناامنی و تروریستی فرا گرفته، تروریسم را آمریکایی ها آوردند به عراق تحمیل کردند… اینها را بایستی آمریکایی ها جواب بدهند، نمی توانند شانه خالی کنند. حالا امروز یک چهار صباح با بی اعتنایی با این قضایا برخورد کنند، اما همیشه اینطور نخواهد ماند، گریبان اینها را می گیرند، مثل این که گریبان خیلی ها گرفته شد. قدرتمندانی که گریبانشان گرفته شد کم نیستند، گریبان هیتلر یک روز گرفته شد، گریبان صدام یک روز گرفته شد، گریبان بعضی از روسای اروپایی گرفته شد، ملت ها با این روش مخالفند، ملت آمریکا هم مخالفند و…
و اما، همانگونه که اشاره شد، بسیاری از جنایتکاران جنگی علی رغم جنایات هولناکی که مرتکب شده بودند، هرگز به پای میز محاکمه کشیده نشدند و محاکمه در مجامع بین المللی و پاسخگویی در قبال جنایات جنگی، فقط پایان کار برخی از آنان، نظیر هیتلر، صدام، رهبر صرب ها و… بوده است. و سوال این است که چرا رهبر معظم انقلاب با قاطعیت از محاکمه رئیس جمهور کنونی آمریکا و دار و دسته او در آینده ای ـ که نمی تواند چندان هم دور باشد ـ سخن می گویند؟
پاسخ این سوال را در دو بستر جداگانه می توان جستجو کرد؛
الف: که نگارنده نیز مانند تمامی مردم مسلمان به آن اعتقاد راسخ دارد، نگاه ملکوتی رهبران الهی است. آنان که به قول رسول خدا(ص) با نور الهی به صحنه می نگرند و در خشت خام چیزی می بینند که دیگران در آینه نیز نمی بینند یا به سختی می بینند. نظیر پیش بینی فروپاشی شوروی سابق، فراگیری الگوی انقلاب اسلامی و ده ها پیش بینی به حقیقت پیوسته دیگر از این دست که امام راحلمان(ره) پیشاپیش ـ و در مقابل نگاه حیرت زده دیگران ـ خبر داده بود و چنین است، پیش بینی پیروزی حزب الله در جنگ ٣٣ روزه لبنان از سوی رهبر معظم انقلاب که به گواهی رهبران حزب الله حتی برای آنان نیز دور از انتظار بود و ده ها نمونه دیگر که همگان شاهد آن بوده ایم.
ب: و اما، علاوه بر بستر فوق، بیانات دیروز رهبر معظم انقلاب از خاستگاه علمی و فنی ویژه ای نیز برخوردار است که ایشان در تفسیر حکیمانه خویش به آن اشاره ای دقیق داشته اند. به این نکته توجه کنید؛
آن دسته از جنایتکاران جنگی که کارشان به محاکمه نکشیده است، کسانی بوده و هستند که در پایان عملیات جنایتکارانه خود با شکست ـ ظاهری ـ روبرو نبوده اند و به قول هیتلر، ناپلئون، اسکندر مقدونی و… هیچکس یارای محاکمه و پرسش از ارتش پیروز را نداشته است ولی جنایتکارانی که در عملیات جنگی و جنایتکارانه خود با شکست روبرو شده اند، معمولا ـ و تقریباً بدون استثنأ ـ از سوی مجامع بین المللی و تحت فشار افکار عمومی جهانیان سروکارشان به دادگاه های بین المللی و محاکمه و مکافات کشیده شده است، و البته، این که آیا محاکمه کنندگان نیت و انگیزه خیرخواهانه و بشردوستانه داشته اند موضوع دیگری است. کما این که بعد از پایان جنگ جهانی دوم، رهبران آلمان نازی از سوی متفقین ـ که خود در جریان جنگ دست به جنایات بی شماری زده بودند ـ محاکمه شدند و یا دادگاه رسیدگی به جنایات صدام تحت نفوذ آمریکا که خود حامی جنایات صدام بود، تشکیل شده بود و…
دیروز رهبر معظم انقلاب در آغاز بیانات خویش، به نشانه ها و اسناد غیرقابل تردیدی اشاره کردند که از شکست قطعی آمریکا در حمله به عراق و اشغال این کشور حکایت می کرد و با پیش بینی شکست قطعی رهبران کنونی آمریکا در جنگ افروزی ها و جنایاتی که در منطقه خاورمیانه مرتکب شده اند، محاکمه آنان در آینده ای نه چندان دور را نوید دادند. این در حالی است که علاوه بر مردم مسلمان منطقه ـ یعنی قربانیان اصلی جنایات آمریکا و متحدانش ـ مردم آمریکا نیز، بوش را یک جنایتکار جنگی می دانند و بارها با برپایی تظاهرات گسترده خواستار محاکمه وی و دار و دسته اش شده اند. همین دیروز، خانم سیندی شیهان از اتباع آمریکا که فرزند خود را در جنگ عراق از دست داده است طوماری را به خبرنگاران نشان داد که در فاصله ای کوتاه بیش از یک میلیون امضأ زیر آن جمع شده بود. در این طومار مردم آمریکا از مقامات بین المللی خواستار محاکمه بوش و دار و دسته اش شده اند و…
بوش به یقین در حمله به عراق و سایر آتش افروزی ها در منطقه با شکست روبرو شده است و نه فقط نفرت ملت های مسلمان بلکه انزجار شدید مردم آمریکا و اروپا را نیز با خود دارد، بنابراین دور نیست که در بن بست دوگانه انزجار و نفرت ملت های مسلمان و ملت آمریکا، همراه دار و دسته جنایتکارش به پای میز محاکمه کشیده شود.

بادهای جدید در بادبان فرانسه!
روزنامه اعتمادملی در ستون سرلوحه یکشنبه خود به بررسی سیاستهای جدید دولت فرانسه به ویژه در قبال ایران پرداخته و می نویسد:
اخباری که از همراهی فرانسه با سیاست های آمریکا درخصوص پرونده هسته ای ایران می رسد هم برای ایران و هم برای فرانسه نگران کننده است. فرانسه را کشوری می شناختیم که به الگوی استقلال در سیاست خارجی شهره بود. فرانسه در دیگر امور مربوط به فرهنگ و تمدن نیز چنین ادعایی داشت.
خود را میراث دار فرهنگ اروپایی می دانست. زبان فرانسوی را شایسته منزلتی بالاتر از دیگر زبان های اروپایی می دانستند و هرچند در چند جنگ بزرگ سرزمین شان اشغال و تحقیر شدند، اما خود را شایسته فضایلی می دانستند که به آنها حق می داد برای خویش داعیه رهبری جهان را داشته باشند. جدا از این حقیقت که چنین خواستی تا چه میزان با حقایق دنیای بین الملل همخوانی داشته باشد، نمی توان رویاهای فرانسوی را نادیده گرفت. این سیاست پس از جنگ دوم جهانی سرلوحه سیاست خارجی دولت فرانسه شد. مارشال دوگل پس از سقوط حکومت ویشی اگرچه مدیون سربازان آمریکایی بود، اما هیچگاه خود را تابع سیاست های آمریکایی قرار نداد. دوگل در سیاست داخلی به جناح محافظه کار راست تعلق داشت. عصر گلیست ها هرچند معطوف به همراهی با آمریکایی ها بود، اما فرانسوی ها برای خود شأنی برتر قائل بودند. لذا فرانسه در هیچکدام از منازعات خاورمیانه در کنار آمریکا قرار نگرفت. این سیاست در عصر سوسیالیست ها و در دوران دوساله فرانسوا میتران نیز ادامه یافت. سیاست دوستی با عراق علیه ایران و برخی مدعیان درباره شیوه و گستره ناتو از مجادلات عصر وی نیز بود. با این همه شاید جامعه جهانی عادت کرده باشد که فرانسه را دولتی مستقل و با سیاستی منحصر به فرد بشناسد. میراث و منزلت تاریخی و سابقه تمدنی فرانسه به همگان باورانده است که نباید از فرانسه انتظار تابعیت و دنباله روی از قدرت های بزرگ را داشت. بر اساس همین باور بود که فرانسه برخلاف انگلستان که از منزلت اقتصادی ضعیف تری به نسبت فرانسه در اروپا برخوردار است، از سیاست آمریکا در خصوص جنگ علیه عراق استقبال نکرد. آنها سیاست آمریکا را اشغالگرانه و ناقض حقوق بین الملل می دانستند.
فرانسه محور برنامه ها، میتینگها، راهپیمایی ها و تظاهرات ضدجنگ در اروپا بود. جراید فرانسه فارغ از راست و چپ از سیاست شیراک عمیقا استقبال کردند. این سیاست ها موج مثبتی در سراسر جهان در میان مدافعان صلح و مخالفان جنگ به وجود آورد. موج این حملات به جایی رسید که سران دو کشور و حتی بخش هایی از جامعه آمریکا و فرانسه، به تقابل با یکدیگر پرداختند.اما ظاهرا با آمدن سارکوزی به کاخ الیزه سیاست سنتی فرانسه در حال تغییر است. سارکوزی اگرچه وارث میراث شیراک است، اما سیاستی تقابل آمیز با گذشته در پیش گرفته است. او برخلاف سنن روسای پیشین به مزرعه شخصی بوش می رود و در سیاست های منطقه ای و بین المللی، خود را پیرو سیاست های آمریکا نشان می دهد. نمونه بارز این سیاست، کنار گذاشتن سیاست بیطرفی و استقلال سیاسی در منازعات بین المللی است. از دولت فرانسه همواره این انتظار می رفته و می رود که خود را مستقل از برنامه های استراتژیک آمریکا قرار دهد و مشی و سیاست مستقلی را در خصوص پرونده های بین المللی، خاصه ایران در پیش گیرد. چنین روشی ناقض آن سابقه قابل اعتنا و جایگاه قابل احترامی است که سیاست های فرانسه برای آن کشور به ارمغان آورده است. حال نه انگلستان متحد استراتژیک آمریکا، بلکه فرانسه که مشهور به سیاست استقلال در حوزه بین الملل بوده، محور فشارهای جدید علیه دولت ایران در امر پرونده هسته ای شده است. این سیاست برای فرانسه تاسف بار است. این روش می تواند فارغ از نتیجه پرونده هسته ای ایران، استقلال، هویت مشخص و سابقه سیاسی دولت فرانسه را به زیر سوٌال ببرد. این تغییر نگرش در دولت فرانسه از دیگر سو برای ایران نیز نگران کننده است، زیرا تا به حال سابقه نداشته است که دولت های اروپایی در طراحی و هدایت لابی های ضدایرانی همپا و یا فراتر از آمریکایی ها گام بردارند. چنین تحولی باید از سوی مقامات سیاسی و بین المللی و متولیان پرونده هسته ای ایران به خوبی رصد شده و برای مقابله با آن طرحی نو درانداخته شود.

احزاب مردمی چگونه اند؟
روزنامه رسالت در مقاله ای به قلم پیام حاجی بابا با عنوان احزاب مردمی چگونه اند به بررسی مسأله احزاب در ایران امروز پرداخته است:
احزاب، در یک نظام مردمسالار، نقشی بس مهم دارند، زیرا واسطه میان مردم و هیئت حاکمه هستند. احزاب، مطالبات و نیازهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی طبقات و اقشار مختلف مردم، همانند کارگران، کارمندان، معلمان و … را به اطلاع مسئولان امر رسانده، به طور مداوم آنها را پیگیری و مطالبه می نمایند.
بنابرآنچه گفته شد، می توان به خوبی دریافت که احزاب باید برخاسته از متن جامعه و اقشار مختلف اجتماعی باشند و توسط کمک های مالی و معنوی خود مردم اداره شوند. قطعا حقوق بگیر شدن احزاب از دولت یا تحت سیطره کاست ها و کارتل های عظیم اقتصادی قرار گرفتن آنها، صدمات جبران ناپذیری به دنبال دارد و حریت و حق طلبی احزاب را مخدوش می کند.حزب اعتماد ملی، مانند بسیاری از احزاب تشکیل شده در نظام فعلی ایران بالاخص احزاب سیاسی شکل گرفته بعد از دوم خرداد ۷۶ ،از جمله احزابی است که توسط برخی فعالان و نخبگان سیاسی و به دور از متن واقعی مردم تشکیل و هدایت می گردد و مشخص نیست که این حزب،دقیقا سخنگو و پیگیر مطالبات کدام قشر از جامعه است. اینگونه احزاب که معمولا با بالا گرفتن تعارضات و اختلاف نظرهای درون احزاب بزرگتر شکل می گیرند، پشتوانه عمیق مردمی ندارند و به همین خاطر هم هست که قدرت بسیج کردن مردم در انتخابات را ندارند مگر با وعده و وعید و شعارهایی که به طور اتفاقی و موردی باعث گرایش مردم بدانها شود.
آقای کروبی در جمع مسئولان حزب اعتماد ملی در سراسر کشور۱، ضمن یاد کردن از اختلافاتی که میان او و حزبش با افراد تندروی اصلاحات وجود دارد، در مقام کم رنگ کردن این اختلاف، آن را امری جزئی دانست و چند بار تاکید کرد که با اصلاح طلبان هیچ مشکلی نداریم. البته این کم رنگ کردن چندان کار ساز نیست و کاملا روشن است که اختلافی اساسی در میان اردوی اصلاحاتیان سربرآورده است، اما آنان برای رسیدن به پیروزی در انتخابات آتی، تلاش می کنند هرجور شده، بر اختلاف مزبور سرپوش بگذارند چون می دانند بدون ائتلاف قطعا کاری از پیش نخواهند برد.
آقای کروبی در این جمع، به رئیس جمهور نهم، تاخته و چنین گفته است: برادر عزیز، شما به حزب احتیاج ندارید. راست می گوئید با آن دیدگاهی که شما دارید و نیروهای غیبی و بی سیم به دستان در هر شهر و روستایی می توانند در پای صندوق های رای هر تحول غیر منتظره ای را ایجاد کنند دیگر نیازی به حزب ندارید. برادر من بالاتر بگویم شما حتی به مسائل عادی و طبیعی خیلی نیاز ندارید… شما احتیاج به حزب ندارید اما چه کنیم که معتقد به تفکر امامی هستیم که فرموده است میزان رای مردم است.
اولا باید گفت سخن امام مبنی بر اینکه میزان رای ملت است، هیچ منافاتی با عملکرد و اعتقادات رئیس جمهور نهم ندارد، زیرا ایشان اتفاقا می خواهد رای ملت متبلور شود و تحت تاثیر برخی گروه های خود ساخته جدا از مردم که با اموال مجهول و مشکوک و تحت لوای حزب کار می کنند قرار نگیرند. رئیس جمهور با هر نوع حزب و هر تحزبی مخالف نیست، بلکه اگر یک حزب مثلا حزب کارگری، بیانگر واقعی مطالبات و خواسته های مردم باشد مورد نظر رئیس جمهور است. شاهد این ادعا آن است که رئیس جمهور خدوم و ساعی، تلاش فراوان می کند و این طرف و آن طرف می رود تا مشکلات واقعی مردم را دریابد.
ثانیا چگونه می شود با بی سیم به دستان ، ۱۷ میلیون رای جمع کرد؟ آیا این ادعا همانند همان ادعای آقای کروبی در ایام پس از انتخابات نهم نیست که می گفتند در شمارش آرا، مقام بالاتر را داشته است و ناگهان ترتیب عوض شده است؟ همانطور که در آنجا هیچ کس از تشکیکی که آقای کروبی وارد می کرد حمایت نکرد (چون کاملا طبیعی است که در شمارش آرا هر لحظه ممکن است ترتیب نامزدها عوض شود)، در اینجا هم کسی نمی تواند بپذیرد با بی سیم بتوان ۱۷ میلیون رای جمع کرد.
ثالثا اگر آقای کروبی معتقدند آقای احمدی نژاد با بی سیم به دستان در انتخابات موفق شده است، چرا پس از این می گوید آقای احمدی نژاد در سال ٨٨ توسط مردم بازنده خواهند شد؟ او گفته است: برادر من سال ٨٨ حتما به میدان بیا تا آنجا ببینی چطور مردم به تو جواب می دهند که حزب می خواهند یا نمی خواهند؟ حتما هم بیا تا جوابت را بگیری. اگر بی سیم قدرت دارد و حرف اول را می زند در سال ٨٨ هم لابد چنین خواهد شد. یعنی آقای کروبی در این ادعا نسبت به سال ٨٨، به طور ضمنی پذیرفته است که پیروزی سال ٨۴ احمدی نژاد هم به دلیل رای مردم بوده است (منتها به ادعای آقای کروبی، آن زمان، نمی دانسته اند احمدی نژاد مخالف حزب است و امروز که فهمیده اند دیگر به او رای نخواهند داد!)
آقای کروبی ادامه داده اند: اگر حزبی سوء استفاده گر است بگویید، اما اینکه به جان احزاب بیفتیم، این کار قطعا موجب می شود نیروها زده شده و فعال برخورد نکنند و حوادث تلخی برای کشور پیش بیاید… اگر حزبی باج و رانت بخواهد و قصد سوء استفاده داشته باشد، کاملا بجاست که دولت با آن برخورد کند، اما یک فعالیت حزبی سالم، حق مردم است. به نظر نمی رسد آقای رئیس جمهور، چیزی جز این را گفته و معتقد باشد. ایشان نیز گفته است من به احزاب باج نمی دهم. آیا رئیس جمهور، حزب اعتماد ملی را تعطیل کرده است یا تدبیرات شدید امنیتی، حول و حوش آن گذاشته است؟ اگر چنین است خوب است آقای کروبی برملا کند. باج خواهی و رانت خواهی احزاب که متاسفانه، پدیده نادری هم نیست، اولین آسیبش به مردم می رسد و طبیعی است که رئیس جمهور برای حفظ حقوق مردمی که او را برگزیده اند با چنین احزابی مقابله کند.
احزاب موجود ایران باید به جای پرخاش و داد و بیداد علیه رئیس جمهور، در موجودیت، کار کرد و پیشینه خود تامل کنند تا دریابند آیا برخاسته از مردمند، توسط آنها اداره می شوند و پیگیر مصر مطالبات آنهایند یا آنکه جمعی نخبه بریده از مردم و فرو رفته در لاک تفکرات هم سنخان خود، گروهی را تشکیل داده اند که در پی تحمیل خواسته های خود بر مردمند و به نادرستی، خود را سخنگوی مردم می شمارند. اگر صورت دوم درست باشد، هر مطالبه ای که از دولت داشته باشند، باج خواهی و خودخواهی است. باشد که احزاب ایران، مردمی شوند. به راستی، احزاب مردمی چه صفات و ممیزاتی دارند؛ احزاب مردمی چگونه اند؟
پی نوشت:
۱ـ روزنامه اعتمادملی، سه شنبه ۱٣٨۶,۶/۲۰، شماره ۴۵۶، صص ۲ ـ ۱ .

ماه شگفت انگیز
عطاءالله مهاجرانی در سایت مکتوب خود به ویژگیهای ماه مبارک رمضان پرداخته و نوشته است:
ماه رمضان، ماه شگفت انگیزی ست! از دید اسلام و قرآن روزها و ماهها یک رنگ و یک نواخت نیستند. زمان، یک موجود زنده جاری است. از همین رو خداوند به زمانه سوگند یاد می کند. آیه الله.
میرزا جواد ملکی تبریزی کتاب درخشانی دارد، به نام المراقبات . در این کتاب او به گذار ماهها و گذر عمر اشاره می کند.
ماه رمضان شب روشنی را دربردارد؛ که نامش شب قدر است. نمی دانیم کدام شب است تا هر شب چشم به راهش باشیم. بیدار بمانیم تا شب قدر را از دست ندهیم.
سحرم دولت دیدار به بالین آمد.
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
مولوی هم از دل شب دولت را جستجو می کرده است:
چند گشتی خواب را شبها اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
دولت همان منزلتی ست که انسان در همه عمر در جستجوی آن است. لحظه ای است که وقتی در ذهن و جان انسان درخشید، او را ویران و آبادان می کند. مثل روشنایی خداوند که در چراغدان آیه نور قرار یافته؛ شب قدر هم در میان شبهای ماه رمضان پیچیده و پوشیده شده. شب قدری که نزدیکترین نسبت را با قرآن دارد.
به گمانم اگر انسان بتواند تصویر روح خویش را درآینه قرآن ببیند؛ شب قدر عمر گذران خود را پیدا کرده است. اگر پیدا کرد، او بر قله زمان و زمین می ایستد. مثل زید؛ که به پیامبر اسلام گفت:
تا ز روز و شب گذر کردم چنان
که ز اسپر بگذرد نوک سنان
هشت جنت هفت دوزخ پیش من
هست پیدا همچو بت پیش شمن
در شب قدر به تعبیر سوره قدر روح نازل می شود. تمام شب تا به سپیده دم سرشار از سلام است. سلامی که بیش از همیشه به آن نیازمندیم.
اگر بوی خوش این سلام؛ جان ما را بنوازد؟ سلام هی حتی مطلع الفجر!
فجر عمر و زندگی ما هم می تابد.
ادب درس و ادب نفس
سهیل محمودی در ستون سحرخوانی روزنامه اعتمادملی شنبه در یادداشتی با عنوان سیدمحمدخاتمی و ادب درس و ادب نفس نوشته است:
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
سعدی
روز عید غدیر بود. چند ماهی از تغییر دولت گذشته بود. حاج احمد مسجدجامعی پیشنهاد داده بود که اگرچه خاتمی دیگر رئیس جمهوری نیست؛ اما نگذاریم دیدارش با اهل فرهنگ و هنر در روز غدیر خم، منتفی شود. بگذاریم این رسم خوب برقرار باشد… و دوستان پذیرفته بودند و دست به کار شده بودند. روز عید، مجلس خوبی برپا شد. در خانه هنرمندان و با حضور جمع چشمگیری از هنرمندان. تا جایی که به یاد دارم، آیدین آغداشلو، هنرمند بزرگ و ارزنده روزگار، درباره شخصیت حضرت علی در نگارگری روزگار صفویه به بعد سخن گفت. از استاد عبدالمحمد آیتی، ساده اما صمیمانه تجلیل شد. عبدالجبار کاکایی و فاطمه راکعی شعر خواندند.
استاد ذوالفنون ساز زد. هنرمند نامدار تاجیکستان، دولتمند خالف با گروهش برنامه اجرا کرد. احمد مسجدجامعی سخن گفت. من هم اجرای برنامه را به عهده داشتم… و شرح این مراسم را عزیز ما، حمیدرضا ابک، در همان روزها در شرق، منتشر کرد.
برای صرف چای و شربت و شیرینی، پس از مراسم، به اتاق رفتیم. جمع، هر یک با سید نازنین، محمد خاتمی، سخن می گفتند. و بازار امضا هم گرم بود. حسن آقای معادیخواه، همت کرده بود و چهارصد، پانصد مجلد از ترجمه نهج البلاغه به قلم پدرش را برای هدیه به جمع هنرمندان با خود آورده بود.غکه قدر این گونه فرزندان را باید دانست که خوب رونقی به آثار و نوشته ها و کارهای فکری پدر می دهند. شیک و باسلیقه و عالی منتشر کرده کارهای جناب عبدالمجید معادیخواه را این فرزند جوان. حضوری هم به حسن معادیخواه آفرین ها گفته ام .فبروبچه های جوان ـ و حتی خود ما هم که جوان نیستیم ـ دوست داشتیم خاتمی امضایی بر صفحه اول نهج البلاغه به یادبود عید غدیر، برایمان بیندازد. و او هم با صبوری همه تقاضاها را می پذیرفت. استاد جلال ذوالفنون، همان طور که در حلقه صحبت نشسته بود، سیدپوریا، پسر نوجوان مرا صدا کرد و گفت: بخواه که به یادبود، یکی از این کتاب ها را هم آقای خاتمی برای من بنویسد. پوریا رفت و کتاب را داد و ایستاد تا امضا شود.
اما آقا سیدمحمد خاتمی، پس از نوشتن و امضا کردن صفحه ای با خودکار سبزش، خود برخاست، در میان حلقه یاران، رو به استاد ذوالفنون کرد و با ادب کامل گفت: استاد ذوالفنون، چون خود فرموده بودید، امتثال امر کردم و ارادتم را در چند سطر به حضورتان قلمی کردم… اما صمیمانه و صادقانه می گویم که قاعده آن بود که شما این کتاب را امضا می کردید و من به خانه می بردم و با افتخار در کتابخانه ام قرار می دادم… و من همانجا شگفت زده به این می اندیشیدم که این عالم دینی و شخصیت سیاسی، چگونه ادب درس و ادب نفس را با هم درآمیخته است.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی