نشانده چاکِ دهان در دهانه تنبور


منیر طه


• گمان مبر که هر آن چشمِ باز، می بیند
گمان مبر که هر آن دیده، دید، دارد نور
مگو که اینهمه از جهل و از ندانی هاست
مگو که خادمِ مأمور است و المعذور ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ شهريور ۱٣٨۶ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷


نشسته بر سرِ ویرانه های سر در گور
نشانده چاک دهان در دهانه تنبور
در آستانه بی مایگان و بی صفتان
گزیده پرسه زنان رزق و روزی مقدور
کجا نشیند، دریوزگی کجا ببرد
غلام حلقه به حلقوم و خادمِ مزدور
چو بوم بر سر هر بام وای وای کند
به حسرتی که به دل دارد از زمانه دور
بهل که سینه دراند به خشم، دندش نرم
بهل که خون بدواند به چشم، چشمش کور
گمان مبر که هر آن نعره از دِلیری هاست
که نعره، هم، بود از کیف و نشئه وافور
چنان خروش و خراشی که در گلو دارد
به خون نشسته تو گویی جراحتِ ناسور
جسارتی که در این پنبه پهلوانان است
حکایتِ شبِ تاریک و گربه است و سمور
گمان مبر که هر آن چشمِ باز، می بیند
گمان مبر که هر آن دیده، دید، دارد نور
مگو که اینهمه از جهل و از ندانی هاست
مگو که خادمِ مأمور است و المعذور
به خونبهای عزیزان که داد بستانند
به خون و خانه، که معذور نیست المأمور
هنوز نوحه سرایانش نوحه می خوانند
به گورِ آنکه دو صد بار گشته گور بگور

عجب که در کنفِ شیخ و شاه می بالند
زِ خانه رانده، با خانه در عبور و مرور
حکایتی ست زِ هر سفره لقمه برچیدن
چه آشنا و چه بیگانه، در غیاب و حضور
از آنچه رفت و درآمد به نکبت و خواری
دگر نمانده حدیثی نخوانده و مستور
نه آنچه گفتم پایانِ گفتگوی من است،
که غیرتم نکشد حرمتِ وحوش و سُتور
چُنان که بندِ دهان درگشاده، می غرّد
گمان بری که دهنبندِ سگ گشاده به نور
بهل که کف به دهان گیرد و زبان سوزد
زباله دانِ شهنشاهِ قاهرِ مقهور

منیر طه ، ونکوور ـ سه شنبه ۱۷ فوریه ۲۰۰۴
پس از باز نگری و باز سازی ، ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۷
-----------
سردبیر را پای تلفن کشیده، بازخواست می کردند که چرا لیست چک های نقل قول شده از مجله نِیشِن را چاپ و چرا اینگونه مطالب را نخوانده (سانسور نکرده) منتشر کرده است.
در نوشته بعدی به تفصیل خواهد آمد.