سنگ قبر بی نشان


داریوش لعل ریاحی


• بوی باران؛ بوی سبزه؛ بوی خاک
با کلافِ سنگ و سیمان گشته پاک

سنگِ قبرِ شاملو بی هر نشان
موجِ فریاد تمام عاشقان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۷


ای سوادِ کوچه هایت بامِ زرد
بین که ظلمت با گلستانت چه کرد

حوضِ کاشی آبیش خاکستری
ماهی قرمز ندارد مشتری

بوی باران؛ بوی سبزه؛ بوی خاک
با کلافِ سنگ و سیمان گشته پاک

سنگِ قبرِ شاملو بی هر نشان
موجِ فریاد تمام عاشقان

کو زبانی؛ تا سلام آید به آن
کی زمستانی؛ چنین بود آن زمان

گر یکی می کرد؛ جان قربان در آب
صد نفر بودند گِردش در شتاب

کفر اگر می گفت شاعر در خَفا
بوسه را پنهان نمی کرد از خدا

دست و پستان را چنان می دید او
تا که تصویرش شود یک آرزو

اینک اما سرد و تاریک است راه
خُرده می گیرند؛ حتی بر نگاه

وصله می دوزند بر اندامِ شعر
تا که قربانی کنند؛ ارکانِ شعر

قصه های رستم و دیو سپید
از زبانِ این و آن؛ باید شنید

Dlr1266@yahoo.com