انگیزه های بنیاد گرائی و گسترش آن در جهان - ۱


روزنامه (ان-ار- سی- هلند) - مترجم: حمید حمیدی


• گرویدن جیمز صجامه تبعه و شـهروند نمونهء امریکائی به اسلام که اسـم مسـتعارش ابوسـمایه میباشــد، در پائیز ۲۰۰۱ در افغانسـتان بود. او یکی از شـشـصد " جنگجوی غـیر قانونی" میباشـد که در افغانسـتان بوسـیله امریکائی ها دسـتگیر و به زندان گوانتانامو فـرسـتاده شــد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱ مهر ۱٣٨۶ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۰۷


گرویدن جیمز صجامه تبعه و شـهروند نمونهء امریکائی به اسلام که اسـم مسـتعارش ابوسـمایه میباشــد، در پائیز ۲۰۰۱ در افغانسـتان بود. او یکی از شـشـصد " جنگجوی غـیر قانونی" میباشـد که در افغانسـتان بوسـیله امریکائی ها دسـتگیر و به زندان گوانتانامو فـرسـتاده شــد.
صجامهء ٣۶ سـاله در آنزمان در ایالت سـیاتـل امریکا بعنوان گردانندهء یک شـرکت اینترنتی و علاقـمند به مردم شـناخته میشـد. ابتکار او که فـرزندان خانواده های فقیر را از اسـتـعمال مواد مخدره منصرف می نمود، بوسـیله انجمن شـهری ایالت واشـنگتن ارزشـمند ارزیابی گردید و تاجائی گسترش یافت که یک روز در سـال ۱۹۹۴ به نام او نامگـذاری گردید. ۱۰ جون بنام روز جیمز صجامه نامیده شـد. ولی پـس از اعـترافات فـیروز عـباسی یک جوان ۲۲ سـاله در گوانتانامو از نام و شـهرت وی بشـدت کاسـته شـد. فیروز در اعـترافات خود به بازپرس های امریکائی اظهار داشـت که وی در سـال ۲۰۰۰ به اتفاق صجامه، شـهروند نمونه از ایالت سـیاتل به افغانسـتان مسـافـرت نمود تا در آنجا به طالبان کمک کنند. کاری که در آنزمان در تـناقـص با فـرمان رئیـس جمهور قـرار داشـت و ارایه هر کمکی به طالبان را ممنوع اعلام کرده بود. پـس از بازداشـت صجامه در جولای ۲۰۰۲ جان اشـکراف وزیر دادگستری امریکا اظهار داشـت که: "بازداشـت بسـیار مهمی که بطور حتم ما را به سـوی بازداشـت های دیگری رهـنمود خواهـد کرد." صجامه علاوه بر ورود غیر قانونی به افغانستان در ایجاد یک مرکز آموزش تروریسـتی در شـهـرک بلای در ایالت اوریگون امریکا نیز فعالانه سـهم داشـت.
صجامه که درفوریه ۲۰۰۴ محکوم به زندان گردیده بود، به احتمال زیاد دوباره آزاد خواهـد شـد، یعـنی انتظار میرود که بتاریخ ۲۲ جولای آزاد شـود. قابل ذکر اسـت که سـیزده نفر دیگر به مدت های بین هـفـت تا هـجده سـال محکوم به زندان گردیدند که از جمله شـش امریکائی یمنی الاصل که در شـهـر لاکاوانا نزدیک نیویورک زند گی میکردند در دسـامبر ۲۰۰٣ اعـتراف کردند که آنها نیز به افغانسـتان سـفـر کرده و در آنجا توسط طالبان آموزش های نظامی دیده ا ند. هـفـت تن دیگر از شـهـر پـورتـلند اظهار داشـتـند که دراکتبر ۲۰۰۲ سـعی کردند هـمین کار را انجام دهند که موفق به ورود به افغانستان نگردیند ونتوانستند از پاکـسـتان پیـشـتر بروند، با این توصیف آنان نیز به مجازات های سـنگـین محکوم شــدنـد.
تعـیین مجازات کمتر برای صجامه که متهم به انتقال پول، کامپیوتر و نیز سـربازگیری در افغانسـتان بود در نتیجهء یک توافق با وزارت دادگستری صورت گرفـت: معـلوم گردید که صجامه معـلومات ارزشـمندی در اختیار دارد که این امر باعـث تفاهم در زمینهء تعـیین مجازات کمتر برای وی گردیده است.
پرونده صجامه یک آغاز و یک پایان دارد. گـزارش ها از جریان محاکمهء وی، اخبار و اظهارات مقامات رسـمی در این رابطه که از هـمان آغاز بازداشـت وی انتشـار یافـته اند تصویر نسـبتاً کاملی را ارایه میکند. این ها هـمه بیانگر آن است که شـبکه های تروریسـتی تا چه اندازه کامل و فعال می باشـند و چگونه همهء کارها و انجام عـملیات بدون آنکه ضرورتی به پی بردن همهء جزئیات آنها باشـد، صورت میپـذیـرنـد.
پـرسـش اساسی این است که: انگیزهء این فعالیت ها چه بوده اند؟ جیمز صجامه در محاکمه اش در ماه فـوریه یک جواب مبهم به این پـرسـش ارایه نمود: "من با سـیاسـت های ایالات متحـده امریکا موافـق نبودم اما حالا اعـتراف میکنم که وسـایل بهتر دیگری هم وجود داشـتند که با توسـل به آنها این عـدم موافـقـت ابراز و آشـکار گردد." و اما یک سـوال دیگر چنین مطرح می شـود که چگونه و چرا یک امریکائی به بنیاد گرائی اسـلامی گرایـش پـیدا میکـند؟ در یک نوار ویدیوئی بدسـت آمده صجامه در کـنار ابو حمزه المری از لندن دیده میشـود که متهم به فعالیت های تروریسـتی میباشـد. آیا او از جوانان یهودی و مسـیحی نفـرت دارد؟ این هـمه نفرت و خشـم از کجا آب میخورد؟
بذر بنیاد گرائی اولین ثمرات خود را در مسـجد دارالسـلام در سـیاتـل که اکنون دیگر بسـته شـده اسـت، شکوفا نمود. در هـمین مسـجد بود که جیمز ارنسـت تامپـسن در آغاز سـال های دههء ۹۰ به دین اسـلام گروید و نام خود را تغـییر داد. در مسـجد دارالسـلام یعـنی محلی که بنیاد گرائی اسـلامی در آنجا گسترش یافت، مردانی چون سـمی عـثمان از سرالائون به وعـظ و ارشـاد میپـرداختند. عـثمان در سـال ۲۰۰۲ بوسـیله اف. بی. آی. (F.B.I ) بجرم داشـتن اسـلحه بازداشـت گردید. به احتمال قـوی صجامه نیز از هـمین مسـجد با ابوحمزهء مصری یکی از روحانیون رابطه برقـرار کرد که اکنون در مسـجد فانیس بیری پارک لندن به عنوان امام اجرای وظیفه میکند. صجامه باید زیر تاثیر هـمین امام قـرار گرفـته بوده باشـد؛ چون وی در سـال ۱۹۹۷ هـمراه دختر و هـمسـر سـومالیائی اش تغـییر مکان داده و به لندن مهاجرت نمود. ابوحمزه به صجامه وعـدهء هـرگونه خدمت را داده بود.این مسـجد میعاد گاه خوبی برای دید و بازدید های مسـلمانان بنیاد گرابود که غالباً ذکریا موسـوی (بیسـتمین فرد مهم حادثه ۱۱ سـپتامبر) یک فـرانسـوی مراکشی الاصل نیز یکی از آنها بوده اسـت. دوسـال بعـد در ۱۹۹۹ صجامه دوباره به سـیاتـل بازگشت و برای یافـتن محلی مناسـب به منظور ایجاد یک کمپ آموزشی به جسـتجوپرداخت . زمانیکه به یافـتن چنین محلی در شـهـر " بلدی" موفـق گردید جریان را طی گزارشی به ابو حمزه از طریق فاکس اطلاع داد. محل کمپ آموزشی چنانچه خودش شـرح داده بود او را به یاد افغانسـتان می انداخت، جائی بود که او پیش از آن هـیچگاه آنجا را ندیده بود. از متن هـمین فاکس که وی از یک فـروشـگاه در سـیاتل آنرا ارسال کرده بود، بعنوان سـندی مهم عـلیه وی در جریان محاکمه اسـتفاده گردید. پس از ایجاد کمپ آموزشی ، ابوحمزه دو تن از افـراد خود را بمنظور بازرسی و کنترل محل آموزش به سـیاتل فـرسـتاد. این دو تن یکی اسـامه قاصر لبنانی الاصل سـوئدی و دیگری هارون اسـوار پاکسـتانی بودند.آنها پس از دیدار از کمپ بر صجامه خشـمگیـن شدند که چرا محل آموزش فاقـد خوابگاه برای افـراد بود؟. بهر صورت این نارسـائی از لحاظ شـخصی برای صجامه مشـکلی ایجاد نکرد زیرا وی در سـال ۲۰۰۱ دوباره به لندن بازگشت. در آنجا وی برای ابوحمزه سـایتی را ایجاد نمود. این سـایت که با نام ابوسـمایه ثبت شده بود با مدیریت و نظارت ابوحمزه تـنظیم گردید.محتوی این سایت چیزی بغیر از یک سلسله مطالب   در برابر " غـرب فاسـد شـده" نبود. در آنزمان او از امام مسـجد در لندن دسـتوردریافـت کرد تا عـباسی را در سـفـر به افغانسـتان هـمراهی کند. در این سـفـر صجامه مریض شـد و بقول سـیاتل تایمز بوسـیله ایمان الظواهری مصری و دسـت راسـت اسـامه بن لادن زیر مـداوا قـرار گرفـت.
مدت اقامت صجامه در افغانسـتان معـلوم نیسـت ولی آنچه معـلوم اسـت این که بعـد از حملات سـپتامبر ۲۰۰۱ سـعی کرد تا یکبار دیگر به آن کشـور سـفـر کند اما موفـق به اینکار نشـد و در تابسـتان ۲۰۰۲ در سـیاتل دسـتگـیـر گردیـــد.
در جریان باز پرسی ها، مقامات دادگستری امریکا صجامه را آماده سـاختند تا عـلیه ابوحمزه شـهادت بدهـد. ولی علی الرغم آنکه ایالات متحده این مصری الاصل را بعنوان " تروریسـت" متهم کرده بود- بریتانیا هم کوشـید عـنوان شـهـروندی را از وی سـلب نماید،اما وی کماکان در لندن اقامت داشـت. اگر چه در فـوریه ۲۰۰٣ از وعـظ و تبلیغ وی در مسـجد ممانعت بعمل آمد ولی او خارج از مسـجد در جاده های شـهـر به این کار پرداخت، جائیکه شـهروند نمونه یعـنی صجامه بیاموزد که چگونه زندگی کند.
                                                               ******
اندکی پس از حملات هماهـنگ انجام شـده در سه پاسـگاه پلیس و مرکز آموزش پلیس در شـهر بصره و حومهء آن، فرماندار ایالت جنوبی عراق، سـازمان تروریستی القاعـده برهـبری اسـامه بن لادن را مسـوول دانسـت . طبق اظهارات یک مقام عالیرتبه نظامی امریکایی در بغـداد، این حملات انتحاری بسیار نمایشی و سـمبولیک بودند. پس از آنکه رژیم صدام حسـین سـقوط داده شـد و عراق به عرصه حملات انتحاری مبدل گشـت، القاعـده مسـوول و عامل آن اعلام و نام ابو مصحب الزرقاوی اُردنی در ردیف رهبران این عملیات مطرح گردید. اما آیا زرقاوی واقـعاً عراق را به جبههء مقاومت القاعـده در برابر ایالات متحده امریکا مبدل سـاخـته اسـت؟ ویا نام وی بوسـیلهء امریکاییان و متحدین شـان برای این منظور مورد اسـتـفاده قـرار میگیرد که بخشـونت در عراق رنگ خارجی بدهـند و جنگ آغاز شـده در عراق را چنان وانمود سـازند که گویا این جنگ علیه تروریـزم پیش برده میشـود؟ نظر به ادعای امریکاییان در عراق، زرقاوی در حال حاضر « توانمندترین تروریسـت در عراق » میباشـد . منابع مالی درامریکا که هزینه مبارزه علیه تروریزم را کارسـازی میکنند زرقاوی را در سـپتامبر گذشـته بعنوان تروریسـت ویژه جهانی اعلام و مبلغی را که برای دسـتگیری وی بعنوان جایزه تعـیین نموده بودند افزایش داده و به دهها میلیون دلار برای فرد و یا افرادی که از محل اختفاء او اطلاعی دهند ویا دردسـتگیری اش به اشـکال دیگر مسـاعـدت نمایند جایزه تعیین نمودند.
اگرچه زرقاوی از یک پا محروم اسـت و لی وی به هـزار پا شـبیه میباشـد . مقامات امریکایی اظهار میدارند که وی علاوه بر ارتباطش با القاعـده هـمچنان روابط نزدیک با سـازمان عراقی ـ کردی انصار الاسلام، جنبش بین المللی مجاهـدین بنام اسـباط الانصار ( در جنوب لبنان) و یک شـاخه ای از سـازمان سـنی گرای اردنی ـ فلسـطینی در آلمان بنام التوحید نیز ارتباط دارد.
زرقاوی چهره نمونه ای ازیک بنیاد گرای بین المللی میباشـد. او در سـالهای هـشـتاد هـمراه با تعـداد زیادی از جنگجویان عرب پایگاهی را در افغانسـتان بخاطر مقابله در برابر شـوروی ایجاد نمود. بنا به اظهارات مقامات امریکایی، وی در اواخر سـالهای دهـهء ۹۰ شـمار زیادی از افـراد خود را جهت آموزش در کمپ های مربوط به القاعده در افغانسـتان اعزام داشـت. او در توطئه خرابکاری دریک هـتل در شـهرعمان و برخی اهـداف دیگر دسـت داشـته اسـت. سه سـال بعـد تر در قتل یک دیپلمات امریکایی در اردن نقش داشـت که دراین اواخر دریک محاکمه غیابی به مرگ محکوم گردیده است.
به گفـته سـخنگوی دولت امریکا، مقامات اردنی به بازداشـت تعـدادی از اعضای شـبکهء وی که میخواسـتند در اواخر ماه قبل به شـماری از حملات تخریبی در اردن دسـت بزنند، موفق گردیدند. ضمناً از وی دررابطه با حملات تروریستی ۱۱ مارچ در قطارهای شـهر مادرید اسـپانیا، حملات انتحاری نوامبر سـال گذشـته در اسـتانبول ترکیه و در ماه می در شـهر کازابلانکا نام برده میشـود.
در زمینه ارتباط زرقاوی با رویداد های داخل عراق، وی فرد اصلی عامل شـبکه القاعده در اسـناد و شـواهد ارائه شـده بوسـیله کولین پاول وزیر خارجه امریکا به شـورای امنیت ملی متحد که طی آن سـعی کرد تا تصمیم دولت امریکا به آغاز جنگ علیه عراق را با مناسـبات میان صدام حسین و شـبکه القاعـده نشـان بدهـد، معـرفی گردید. به ادعای پاول وی شـبکه ای را در بغـداد و پایگاهی را در شـمال عراق درنزد انصارالاسـلام در اختیار داشـت . این بخش از خاک عراق در واقع زیر کنترل صدام قـرار نداشت ولی به ادعای پاول، رهبر عراق در آنجا اشـخاصی را جابجا کرده بود که « از طریق شـبکهء تروریستی در عراق، زرقاوی میتوانسـت شـبکه های دیگـر خود در شـرق میانه و خارج از آن را هـدایت و رهـبری کند» مقامات امریکایی همچنان اظهار داشـته اند که پس از سـقوط رژیم صدام، زرقاوی به عراق رفت تا در آنجا با سـازمان دهی حملات تروریستی، وضع را ناآرام ســازد و جـنـگ داخـلی را میــان ســـنـیان و شـعـیان شــعـله ور بـسـازد. ولی شــواهـد و اســنـاد اندکی از نقش زرقاوی در عراق ارائه گردیده اسـت .معـتبرترین سـند درزمینهء اینکه زرقاوی عامل حملات تروریستی درعراق بوده باشـد همانا نامهء ۱۷ صفحه یی ثبت شـده در کامپیوتر میباشـد که ازیکی از نزدیکترین همکاران زرقاوی بدسـت آمده است. این شـخص دریک برخورد مسـلحانه با امریکاییان کشـته شـده بود. طبق اظهارات امریکاییان، دراین نامهء بدون امضا، زرقاوی خطاب به رهـبران القاعـده گفـته اسـت که تعـداد طرفـدارانش در عراق محدود میباشـد و به وی باید کمک صورت گیرد زیرا وقـت میگذرد و در آنصورت وقـتی امریکاییان از عراق خارج گردند و دموکراسی موعـود شـان برقـرار گردد، چگونه میتوان مبارزه علیه آنها را پیش برد؟ اگرچنین واقع شـود پس باید « بارو بنهء خودرا برداشـته و در جسـتجوی کشـور دیگـری برآییم و ایـن یک صفحه دردناک و عقـب گرایانه در تاریخ جهاد ما خواهـد بود.» وی برای اینکه خواسـت خود را اصولی نشان داده باشـد از سـازماندهی بیسـت و پنج حادثه که وی آنرا در عراق به اجرا در آورده بعنوان شـاهـد ادعای خود نام میبرد.
گرچه مقامات امریکایی سـوگند یاد میکنند که این نامه حقیقـتاً از زرقاوی میباشـد اما کارشـناسـان در این زمینه شـک دارند زیرا این امر با شـیوهء عمل القاعده منطبق نمی باشد که گفـته باشنـد اگر دموکراسی برقرار گردد آنگاه باید باروبنهء خودرا برداشـته و عراق را ترک بگویند. علاوه برآن عملیات سـازماندهی شـده ایکه وی ادعای اجرای آنراکرده اسـت در عراق بوقوع نپـیوسـته اند. دراین اواخر یک فرمانده پلیس مبارزه برضد تروریزم در بغـداد گفـته اسـت که « امریکاییان هـمیشـه در باره القاعده مبالغه میکـنند، دراینجا شـواهـدی وجود ندارد که در بارهء زرقاوی چیزی را بیان بدارد.» او گفـت که حملات تروریستی بوسـیلهء گروه های گوناگون از جمله دوسـتداران صدام و افراطیون بیرونی صورت میگیرد.
به حملات تروریستی در بصره باز گردیم . بگفـته یک کارمند مبارزه برضد تروریزم درامریکا، اگر چه فرماندار بصره و دیگر مقامات، عامل عملیات خرابکارانه را القاعده ـ زرقاوی معـرفی میکنند ولی هـنوز زود اسـت که درین باره نتیجه گیری صورت بگیرد.او گفـت که شـبکهء مربوط به زرقاوی البته میتواند در پشت این حملات بوده باشـد اما افـراطیون سـنی، گروه های قومی و طرفـداران صدام حسـین را نیز نباید از نظر دور داشـت.   

                                                            **********
پاکسـتان، جنگ مقاومت اسـلامی را در سـالهای هـشـتاد در کشـور همسـایه اش افغانسـتان هـدایت میکرد؛ متعاقب آن بود که خود این کشـور به قربانی فرهنگ جهاد مبدل گشـت.
ژنرال ضیاءالحق فرماندار نظامی پاکسـتان در سـالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹٨٨ انتخابی اشـتباه در مکانی اشـتباه و به لحاظ زمانی نامناسـب بود. دوسـال پس از اینکه وی بوسـیلهء یک کودتا بقـدرت رسـید، ارتش سـرخ اتحاد شـوروی به افغانسـتان وارد شـد و پاکسـتان به عنوان اولین جبهه مقابله با کمونیزم قرار گرفـت . اثرات این مقابله تا هـنوز محسـوس هستند : درگیری های متوالی مسـلحانه در افغانسـتان، جنگ مذهبی میان مسـلمانان در پاکسـتان، ترور اسـلامی در کشـمیر هـند و سـایر مناطق آسـیای میانه و جنوب آســیا.
احزاب مختلف در دوران " جهاد در برابر اشـغالگران شـوروی در افغانسـتان" می جنگیدند ولی هـرکدام ازین احزاب برنامه های خود را داشـتند.
ضیاء الحق در پاکسـتان با ورق اسـلام بازی میکرد و سـعی میکرد اثرات این بازی را در افغانسـتان برای مدت طولانی ماندگار سـازد. امریکا و عربسـتان سـعـودی اورا با سـلاح و مهمات فـراوان به ارزش میلیارد ها دلار کمک میکردند. امریکا بخاطر به عقـب راندن خطر سـرخ و عربسـتان سـعودی بخاطر رایج سـاختن وهـابیت درآن منطقه از جهان "اسـامه بن لادن"را به افغانسـتان اعزام نمودند.اسامه به افغانستان رفـت وبه تماس های پنهانی خود بامراجع مختلف مبادرت ورزید و این سـرآغازی بود برای ایجاد آنچه که امروز جهانیان آن را بنام "شـبکه القاعـده" و" مجاهـدین" یعـنی گروهای جنگجوی اسـلامی در افغانسـتان و سایر نقاط جهان میشـناسـند . آنها پس از سـرنگونی رژیم طرفـدار شـوروی در سـال ۱۹۹۲ ، در دام یک جنگ قـدرت درگیر شـدند که بیشـترین قـربانیان آن را شـهـروندان عادی تشـکیل میدادند. تعـداد تلفات این جنگ ها بسـیار بیشـتر از دوران جنگ مقاومت علیه سـلطهء شـوروی بود، تا اینکه طالبان به این خونریزی ها نقطهء پایانی گذاشـتند.
سـازمان اسـتخباراتی نظامی پاکسـتان آی. اس. آی. تمام جنگ افـزار های کمک شـده به مجاهـدین را میان احزاب مجاهـدین تقـسیم میکرد که گلبدین حکمتیار بیشـترین سـهم ازآن را بخود اختصاص میداد. ولی وی ولی نعمت های امریکایی وپاکسـتانی خودرا دچار یأس سـاخت. گروه های مربوط به حزب وی بوسـیلهء طالبان که در سـال ۱۹۹۴ از پاکسـتان وارد افغانستان شدند از سـر راه برداشـته و درسـال بعـد کابل را تسـخیرنمودند. در فـوریه سـال گذشـته بود که ایالات متحده حکمتیار را در لیسـت تروریسـت هائی اعلام نمود که باید دسـتگیر شـوند. این تصمیم بدنبال اظهارات شـدید اللحن گلبدین حکمتیار که جانبداری و اشـتراک عمل خودرا با طالبان علناً اعلام داشـته وبه مقاومت علیه نیروهای ائتلاف و دولت حامد کرزی که از حمایت ایالات متحده برخوردار میباشـد صحه گذاشـت.
تقـریباً سـه سـال می شـود که ایالات متحده و دولت افغانسـتان نیروهای خودرا در نوار مرزی با پاکسـتان جابجا نموده اند تا ضربات قطعی را بر بقایای طالبان و القاعده وارد بسـازند. از نگاه نظامی اگر چه آنها تشـکل و انسـجام درسـت ندارند ولی حملات تروریستی آنها بویژه بروی اهـداف زمینی از اثرات کشـنده برخوردار میباشـد. درماه نوامبر سـال گذشـته بود که سـازمان ملل یک بخش بزرگ کمک رسـانی خودرا بخاطر بقـتل رسـانیده شـدن یک کارمند زن مربوط به اداره امور مهاجرین مرکز شـهر غزنی متوقـف سـاخت. عدم امنیت در بخش های بزرگ این کشـور مانع پروسـه آمادگی برای انتخابات میگردد، لذا این برنامه تا ماه سـپتامبر امسـال به تعویق انداخـته شـد.
در زمان حکومت ژنرال ضیاء الحق، پاکسـتان نه تنها به پایگاه اسـاسی گروه های مقامت اسـلامی افغــــان مبــدل گـشــت بـلـکه ایـن کشـور خــود بـا » فـرهـنگ جهاد « در گیر گردیده اسـت.
اسـلامی سـاختن پاکسـتان که ضیاء آرزوی آنرا در سـر میپروارنید این کشـور را درجهـت تقابل شـدید میان شـیعیان و سـنیان که هـرکدام تفـسیر جداگانه از اسـلام دارند، سـوق داد. بسـیاری از ناظران به این عقـیده اند که آی. آس. آی با ایجاد احزاب بنیادگرا و افـراطی چون « سـپاه صحابه» در پاکسـتان درنیمه های سـالهای هـشـتاد عامل بزرگ این تقابل بوده اسـت. این احزاب در سـال ۱۹۹۶ یعنی زمانیکه به سـرعـت کسـب قـدرت میکرد یک شـاخهء نظامی را نیز تشـکیل داده که بنام لشـکر جنگاوی فعالیت خودرا آغاز نمود. جنگ های سـکتاریستی سـالهای اخیر در پاکسـتان قـربانیان فراوانی را در حملات بالای مسـاجد و کلیسـا ها از خود بجا گذاشـت. این حملات حتی دامن رهـبران سـازمان های تروریسـتی را نیز گرفـت، چنانچه حق نواز جنگاوی موسـس « سـپاه صحابه» در ماه فـبروری ۱۹۹۰ بقـل رسـانیده شـد. به تعـقـیب آن هـفت سـال بعـد ضیاء الرحمن فاروقی جانشـین وی در یک حمله انفجار بمب در محکمه ای در لاهـور با سی نفر دیگر کشـته شـد . عاملین هـردو حادثه احتمالاً شـیعـیان بوده اند. دریک حملهء انتقامگیری( بوسـیله سـنیان) در دسـامبر ۱۹۹۰ کنسـول ایران در شـهر لاهـور و درسـال ۱۹۹۷ یک دیپلومات و پنج دانشـجوی نظامی ایرانی که در پاکسـتان مصروف تحصیل بودند بقتل رسـانیده شـدند. حملات انتقام جویانه تا سـال گذشـته دوام پیداکرده و آخرین قربانی ازین ردیف تا کنون همانا رهـبر« سـپاه صحابه» مولانا اعظم طارق که عضو پارلمان نیز بود میباشـد که در اکتوبر سـال گذشـته در اسـلام آباد کشـته شـد.سـپاه صحابه زمانی غیر قانونی اعلام و رهـبر آن طارق زندانی گردید که رئیس جمهور مشـرف در اکتوبر سـال ۲۰۰۲ برگزاری انتخابات را در دسـتور روز قـرار داد. این امر مانع آن نگردید که آقای طارق در انتخابات برای پارلمان بحیث یک کاندید مسـتقل برنده گردد.
افـراطیون پاکسـتانی در چارچوب اعـتـقادات کور مذهـبی شـان در صدد آن نیز هـسـتند تا منطقه جمو وکشـمیر را که از سـال ۱۹۴۷ میان هـند و پاکسـتان تقـسـیم شـده اسـت، بمثابهء جز خاک پاکسـتان از زیر سـلطهء هـند جدا سـازند. ارتش هـند از سـال ۱۹٨۶ در یک جنگ شـدید در برابر تروریسـت ها و گروپ های مسـلح جدائی طلبان کشـمیر درگیر میباشـند . این گروپ های مسـلح تروریسـتی بسـیار با سـرعـت از کمک از « خارج» برخوردار گردیند: دسـته های مسـلح افـراطیون مسـلمان پاکسـتانی و در پهـلوی آنها جنگجویان مقاومت مسـلمان افغان پس از خروج نیروهای شـوری از افغانسـتان به کشـمیر وارد شـدند تا در « جنگ آزادی» کشـمیر شـرکت ورزند. درآنجا آنها در صفوف جنگجویان سـازمان های حرکت الانصار، لشـکر طیبه و حزب المجاهـدین که از مسـاعـدت های آی. اس. آی. مسـتفید بوده اند، تنظیم و فعالیت میکردند. بدینگونه « جهاد» پس از کشـته شـدن ضیاء الحق در سـال ۱۹٨٨ تحرک جدید تروریسـتی بنام های « لشـکرعمر» « جیش محمد» و « لشـکر جبار» نیز بوجود آمدند. این تنظیم ها و سـازمان های افراطیون مسـلمان برای تقـویت صفوف جنگی شـان مانند طالبان از ریزرف های طلبه های مدرسـه های داخل پاکسـتان اسـتفاده نموده و از حمایت بزرگ مرکز الدعوهالارشـاد در پاکسـتان که این مدرسـه ها را تمویل میکند برخوردار میباشـند. همچنان افراد مربوط به شـبکهء القاعده که پس از آغاز حملات نیرو های امریکایی از افغانسـتان فراری شـده اند درین گروپ ها مجدداً سـازماندهی شـده اند. قـدر مسـلم اینسـت که مبارزه این احزاب، تنظیم ها و گروپ های مسـلمان افراطی هـمانا ایجاد یک دولت « راسـتین» اسـلامی در پاکسـتان، افغانسـتان و سـایر کشـور های مسـلمان این منطقه میباشـد
طالبان و افراد مربوط به القاعده بعـد از فرار شـان از افغانسـتان نه تنها در مناطق قبایلی نوار مرزی میان افغانسـتان و پاکسـتان در مخفـیگاه های شـان خزیده اند بلکه در داخل شـهر ها نیز با گروه های مخفی و علنی تماس های خود را برقرار نگهداشـته اند. یک نمونهء از فعالیت آنها- گروگان گیری دانیل پیرل ژورنالیسـت امریکایی بود که درسـال ۲۰۰۲ در شـهر کراچی ربوده و بعـدا بقتل رسـید. در ربودن ژورنالیسـت مذکور افراد جیش محمد دسـت داشـتند اما هـمچنان چهره درجه سـوم شـبکه القاعده شـیخ محمد خالد کویتی و کارمند سـابقه آی. اس. آی. درین آدم ربائی نقـش ویژه داشـته اند. شـیخ محمد خالد بعـداً در منزل یک عضو جماعت اسلامی یکی از احزاب سـیاسی بنیادگرای اسـلامی پاکسـتان در شـهر راولپندی نزدیک پایتخت آن کشـور دسـتگیر گردید. چنین مناسـباتی میان عاملین یک جرم وحمایت کنندگان آنها بارها در جریان حملات تروریستی دیگر موجود بوده اسـت. پرویز مشـرف خود در دسـامبر سـال گذشـته تجربه کرد که چه میزان کنترل اوضاع از دست وی خارج گردیده اسـت. وی دو بار از حملات تروریستی مسـلمانان افـراطی جان بسـلامت برده اسـت. یکبار هـنگامیکه به قرارگاه سـتاد نظامی راولپندی رهـسـپار بود،که بر موتورسواران محافظش حمله صورت گرفـت و بار دیگر هم زمانی که از یکی از جاده های آن شـهر بسـوی دفترش میرفـت هـدف تیراندازی قرار گرفـت . در هـردو مورد افراطیون مظنون به شـرکت دراین حملات در حلقه سـازمان جیش محمد جسـتجو میشـدند که متعاقب این حملات تعـدادی از افغانها، چیچن ها و کشـمیری ها بازداشـت گردیدند.
اینها نمونه هایی از ثمرات سـیاسـت های ضیاء الحق است که بعنوان یک مسـلمان بنیادگرا آن را طرح و تدوین نمود و در راه تحقق آن با جان و دل فعالیت کرد تا اینکه در یک سـانحهء هوایی جانش را از دسـت داد.
پایان بخش اول

*انتخاب تیتر مقاله از مترجم می باشد
**این مقاله در سال ۲۰۰۴ منتشر گردید وبه دلیل تداوم و گسترش بنیاد گرائی و آشنائی با نظرات روزنامه نگاران اروپائی به فارسی برگردان شده است.