روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ مهر ۱٣٨۶ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۷


بازار سیاه برای حضور در جلسه سخنرانی رئیس جمهوری ایران در دانشگاه کلمبیا
ناراحتی فاکس نیوز از این استقبال
پشت همه این هیاهوها و ترس پراکنی ها
جنگی با ایران رخ نخواهد داد
افشاگری رئیس کل پیشین بانک مرکزی آمریکا علیه بوش
با عقلای اصلاح طلب می توانیم کار کنیم
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره فرمانده

روزنامه تهران امروز در ستون گزارش خبری خود با عنوان بازار سیاه در نیویورک نوشته است: شبکه تلویزیونی فاکس نیوز از رسانه های نزدیک به نومحافظه کاران آمریکا که این روزها به شدت علیه سخنرانی رئیس جمهور ایران در دانشگاه کلمبیا فعال است، در جدیدترین برنامه خود درباره این موضوع، ضمن ابراز ناراحتی از استقبال دانشجویان دانشگاه کلمبیا و شهروندان نیویورکی برای حضور در جلسه سخنرانی احمدی نژاد اعلام کرد: مردم شهر نیویورک برای تهیه بلیت شرکت در سخنرانی احمدی نژاد که در سالنی با گنجایش ۶۰۰ نفر برگزار می شود، به شدت تلاش می کنند.مجری فاکس نیوز در حالی که تصاویری از رژه نیروهای مسلح در سالروز آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق و نمایش توان هوایی ایران پخش می شد، افزود: این رویداد در شرایطی رخ می دهد که حکومت اسلامی ایران روز گذشته بار دیگر به عرض اندام و قدرت نمایی پرداخت. به نظر می رسد احمدی نژاد در سفر به آمریکا هر فرصتی که برای بیان عقایدش بخواهد در اختیار خواهد داشت.وی افزود: احمدی نژاد همان فردی است که خواستار محو اسرائیل از نقشه جهان است و هولوکاست را افسانه خوانده است. وی برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد همانند دو سال گذشته به آمریکا سفر می کند اما جنجالی ترین جنبه سفر امسال وی سخنرانی در دانشگاه کلمبیا در نیویورک است.لورا اینگل خبرنگار فاکس نیوز در نیویورک در ادامه این گزارش درخصوص واکنش مردم نیویورک به حضور احمدی نژاد در شهرشان گفت: مردم نیویورک تاحدودی گیج شده اند. برخی از مردم نیویورک اظهارات رئیس جمهور ایران را ناراحت کننده توصیف کرده اند اما برخی دیگر معتقدند اظهارات محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور یک کشور بزرگ بسیار مهم است.
در عین حال رئیس دانشکده کلمبیا نیز از تصمیم دانشگاه در دعوت از محمود احمدی نژاد برای سخنرانی در این مکان دفاع کرده است. خبرنگار فاکس نیوز در ادامه این گزارش افزود: درواقع احمدی نژاد در سالن بزرگی سخنرانی خواهد کرد. احمدی نژاد نگرش های شدید ضد غربی خود را مخفی نگاه نداشته است. وی تصریح کرده منتظر دنیای بدون آمریکا و صهیونیسم است.
خبرنگار فاکس نیوز درادامه این گزارش افزود: تدابیر امنیتی شدید برای حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و همچنین سخنرانی سالانه وی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اجرا در آمده است. به نظر می رسد دانشگاه کلمبیا برخلاف همه انتقادات قصد دارد برنامه سخنرانی احمدی نژاد در این دانشگاه را برگزار کند.خبرنگار فاکس نیوز در نیویورک گفت: برخلاف سال گذشته که مسوولان دانشگاه کلمبیا نتوانستند درباره قالب این سخنرانی به توافق برسند به نظر می رسد امسال آنها توانسته اند در این خصوص به توافق برسند. احمدی نژاد نیز موافقت کرده است نیمی از وقت اختصاص یافته به وی در این دانشگاه را برای پاسخ دادن به پرسش های مطرح شده از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاه اختصاص دهد.مجری فاکس نیوز افزود: جالب توجه است که احمدی نژاد ۰٣ دقیقه از وقت اختصاص یافته برای سخنرانی اش را به پاسخگویی به پرسش های دانشجویان و اساتید دانشگاه اختصاص داده است اما دانشجویان این دانشگاه در این خصوص چه نظری دارند؟ آیا آنها برای حضور در محل سخنرانی محمود احمدی نژاد اصرار خواهند ورزید یا اینکه تلاش خواهند کرد این جلسه سخنرانی را تحریم کنند.خبرنگار فاکس نیوز در عین حال خود در پاسخ گفت: پاسخ دادن به این سوال دشوار است. ۰۰۶ صندلی در سالن محل سخنرانی احمدی نژاد وجود دارد. مردم نیویورک در تلاش هستند بلیت شرکت در این جلسه را تهیه کنند و ببینند احمدی نژاد چه دیدگاه هایی دارد. تهیه این بلیت موجب ایجاد بازار سیاه جدیدی در نیویورک شده است.

پشت این همه هیاهو
روزنامه حزب الله در تحلیلی متفاوت از بیانات رهبر انقلاب و باعنوان امپراتوری ترس، ترسیده است نوشته: … غرب به فرماندهی آمریکا با چه هدفی به منطقه آمده است؟آیا این لشکرکشی علیه بن لادن و ملاعمر است؟ آیا برخورد تمدنها آغاز می شود؟ آیا کدخدای مدعی دهکده جهانی، قصد تادیب رعایای شورشی را دارد؟ آیا ما به خطر بزرگ نزدیک می شویم؟ آیا امپراتوری پول و زور ملتها را زیر گامهای نخوت آلودش له خواهد کرد؟ آیا در کف برآمده از دهان این شتر غرق خواهیم شد؟ آیا…
…پشت همه این هیاهوها و ترس پراکنی ها حقیقتی نهفته است که امپراتوری ترس سخت می کوشد همچنان نهفته بماند. حقیقتی که دیر یا زود آفاقش روشن می شود و همه وهم زدگان عالم می فهمند که از توهمی (بزرگ که ریشه در جهلی بزرگتر دارد) ترسیده اند. اینکه رسم حقوق بشرطلبان آمریکایی آن است که شکستهای سیاسی خود را با له کردن ضعیفان و بیچارگان جبران کنند و پیش مردم سانسور شده خود، آبرو جا به جا کننده مسأله ای عادی است. همه می دانند که ریگان هم برای جبران فضاحت سیاسی آمریکا در خاورمیانه و لبنان به گرانادا حمله کرد؛ امروز که فضاحتهای بوش آنقدر افزون است که حمله به ۱۰ کشور هم البته آن را جبران نمی کند…
اما آن حقیقتی که امپراتوری ترس سخت در هراس بوده و در نهفتن آن تلاش می کند، ریشه در جهل ندارد بلکه ریشه اش آگاهی است آگاهی تکان دهنده ای که جنب و جوشی اینچنین عظیم فراهم آورده و باعث شده بوش با همه پز و پرستیژ آزادی اطلاعات و گلوبالیزم و جهان وطنی و… نه برای افکار عمومی کشورش، بلکه برای رقبای دمکرات خود نیز فرمان آزادی شنود و سانسور صادر کند.
همه این هیاهوها باعث نمی شود که ما پی به آن حقیقتی که پنهان می شود نبریم. هرچه رسانه ها بیشتر سروصدا و داد و فریاد می کنند و شیپور حملات هوایی و لشکرکشی زمینی می نوازند، این حقیقت روشن می شود که امپراتوری ترس،ترسیده است. این ترس ریشه درآگاهیش از فردایی دارد که آرام آرام نزدیک می شود، فردای رعب آلودی که غرب به خوبی می داند از آن او نیست و آن طور که آلن دونبوا متفکر فرانسوی می گوید: تاریخ، از هم اکنون بازگشت خود را آغاز کرده است. غرب در همه جنگها پیروز خواهد شد. مگر در آخرین آنها آخرین جنگ البته جنگ آگاهی و توهم و جنگ حقیقت در برابر نیرنگ است. امپراتوری ترس، ترسیده است اما چرا؟
اول آنکه این شوکت قهر و ترس با همه مظالمش می داند که عدالت اسطوره نیست و هرچند که تسلط وعدل را افسانه ای از افسانه های درون کودکی انسانها می پندارد، اما هر روز که بر مظالمش می افزاید اضطرابش از عدالت حتمی در فردایی دیگر (همان فردایی که از آن هر تمدنی باشد از آن غرب نیست) افزونتر می گردد. دوم آنکه تا حضرت روح الله(ره) ظهور نکرده بود، به مستضعفان عالم گفته بودند که خدا انسان را فراموش کرده است و شماها گذاشته شدگانی هستید که در این دنیا سرنوشت محتومتان زندگی در درد و مردن دربی کسی است اما عصرخمینی(ره) که آغاز شد، گویی پابرهنه ها و تازیانه خورده ها و درد کشیده های عالم دانستند که قدرت و بازوی سلطه گران فقط یک نقش کودکانه هالیوودی است. با ظهور حضرت روح الله خمینی(ره) بزرگترین دروغ امپراتوری ترس افشا شد که این طالوت است که پیروز است هرچند که بارها اهل اضطراب گفته باشند لاطاقه لناالیوم بجالوت و جنوده افشا شد که قال الذین یظنون انهم ملاقو الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله.
و غرب امروز از این غلبه عظیم بس می هراسد آغازی برای یک پایان بزرگ برای غرب. سوم اینکه هر تمدنی را قلمرویست مطابق با قدرت آن تمدن و البته این باعث نشود که بعضی فکر کنند منظور ما این قدرتهای ظاهریست که بیت العنکبوت هستند و به نفحه کوچکی از هم می پاشند اما در میان قلمرو غرب که بازتاب همان قدرت غرب است صد البته تاآغاز سرزمین غیب است. طلیعه عصر فردا با غلبه بر ترس از همه قدرتها آغاز شده است. غلبه ای که ریشه به اتصال آدمی به غیب دارد، غیبی که غرب با همه عظمت ظاهری در مقابل آن احساس حقارت می کندو این تازه آغاز ترس غرب است. می آید آنکس که فریاد و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون اولرزه بر اندام همه ظالمان تاریخ بشر خواهد افکند. الیس الصبح بقریب…

انتظار ندارم جنگی رخ دهد
روزنامه کیهان با عنوان قصه سنگ و شیشه در ستون یادداشت خود نوشته است: …طی ماه های اخیر باز هم همهمه تبلیغاتی شاید آمریکا به ایران حمله کند از سوی همان محافل خاص در غرب به گوش می رسد. اما آیا واقعا جنگی در کار است؟ و اگر جنگی در بگیرد، سرانجام آن چه خواهد شد؟…
دریاسالار ویلیام فالون فرمانده کل نیروهای آمریکایی در خاورمیانه به تازگی در گفت وگو با شبکه الجزیره تاکید می کند: مطمئنا تنش های کنونی، به جنگ با ایران نخواهد انجامید. کوبیدن بر طبل جنگ نه سودی دارد و نه کمکی به ما می کند. من انتظار ندارم جنگی رخ دهد . او درست می گوید و خوب می فهمد. او نیک می داند طرفی که در منطقه خاورمیانه، گروگان و در محاصره دیگری است، آمریکا و ارتش آن است نه ایران. او و مافوق هایش در پنتاگون و کاخ سفید و سازمان سیا حتما این خبر را در رسانه ها دیده اند که اواسط زمستان سال گذشته در بحبوحه یکی از همین گنده گویی ها و تهدیدها، نیروهای ایرانی به اقدامی غافلگیرکننده دست زدند و با استفاده از زیردریایی های رادارگریز، به یکی از ناوهای آمریکا در خلیج فارس نزدیک شدند و آرم خود را بر بدنه آن ناو جنگی حک کردند و به پایگاه خود بازگشتند! بعد که خبر منتشر شد تازه طرف آمریکایی دچار شوک شد. آنها از هواپیماهای بدون سرنشین که می توانند به ناوهای دشمن ضربه بزنند خبر دارند و از موشک های کوتاه برد و دوربرد با دقت فوق العاده بالا باخبرند که هنگام رزم، خطا نمی کند. آنها بعدها مطلع شدند که هواپیمای بدون سرنشین ایران ۲۵ دقیقه از ناو آیزنهاور فیلمبرداری کرده است.
پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه کاملا در تیررس موشک های متنوع ایرانی است همچنان که اسرائیل ـ اگر دست از پا خطا کند ـ در تیررس صدها موشک دوربرد است و اینها همه غیر از رزمندگان بومی است که همزمان می توانند در عراق و لبنان و فلسطین، برای نظامیان آمریکایی و اسرائیلی جهنم برپا کنند. بی دلیل نبود که همزمان با انتشار خبری مبنی بر اینکه نخستین خطای اسرائیل با ۶۰۰ موشک پاسخ داده خواهد شد ، بارک رگو سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل ـ که رژیم متبوعش مدعی تدارک برای حمله به ایران در جریان حمله هوایی به سوریه شده بود ـ اعلام کرد ما این تهدید را بسیار جدی تلقی می کنیم، اگرچه نفرت انگیز است .
نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه به کسی می مانند که در میان میدان مین گیر افتاده اند و انبوهی از تله های انفجاری به پایشان پیچیده است. در این حالت کوچک ترین خطاـ ولو یک خطاـ فقط با یک ضربت پاسخ داده نمی شود بلکه ممکن است به زنجیره ای از حملات و انفجارها منجر شود و واکنش طرف ایرانی هم، ضربه در برابر ضربه نخواهد بود. گذشت آن دوره ای که می شد ضربه زد و گریخت. حماقت کردن همان و غلط کردم همان!
ملت ایران امروز در اوج قدرت و اقتدار در برابر دشمن است اما ۲۷ سال پیش هم که تازه زنجیر اسارت گسسته و انقلاب کرده بود و دستش خالی بود، به منطق مولای خود اباعبدالله الحسین عمل کرد که فرموده بود اگر در دنیا هیچ مأمن و پناهی نباشد، با یزیدبن معاویه بیعت نمی کنم .
این منطق از اسارت رستگان و آزادگان است. منطق اهل رستگاری است دربرابر دوزخیان. آیا سنگ را از شیشه می ترسانند؟ ملت ایران روئین تن شده است که اگر چنین نبود در همان رزم نابرابر ۷۲سال پیش، پیروز و سربلند بیرون نمی آمد. امروز که اساساً وضعیت فرق کرده است.
بسیار بعید است آمریکا بخواهد وارد جنگ دیگرـ و به مراتب بزرگتر و محاسبه نشده ترـ شود اما دعوا جای دیگری است. جبهه لیبرال دموکراسی که خود را سرور و سردار فاتح تاریخ می خواند امروز در عرصه پیام و شعار و گفتمان، خود را کاملا تهی دست و فقیر می یابد و بنابراین ناچار است با انواع جنگ روانی، اذهان را از این عرصه فقرزده منحرف کند. نمونه اش همین هیاهو علیه سفر رئیس جمهور کشورمان به نیویورک است. زمزمه جنگ از جمله ترفندهایی است که شاید بتواند تا مدتی بخشی از افکار عمومی دنیا را سرگرم کند. اما آیا برای همیشه می توان همه را فریفت؟

افشاگری علیه بوش
روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان ادعانامه دستیاران بوش علیه جمهوریخواهان با اشاره به کتاب آلن گرین اسپن رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا که ۱٨ سال ریاست این نهاد را به عهده داشته و در کتابش علیه اقدام بوش برای حمله به عراق افشاگریهایی کرده نوشته است: … وی در کتابی که اخیرا منتشر شد یک طوفان سیاسی تبلیغاتی علیه بوش کوچک و نومحافظه کاران به راه انداخته است. وی در کتابش به تفصیل نوشته است که حمله به عراق به خاطر نفت بود و نه بخاطر سلاحهای کشتار جمعی و تروریسم. اسپن که در دوران قبل از شروع تهاجم نظامی آمریکا به عراق و سه سال پس از آن هم رئیس بانک مرکزی آمریکا بوده تصریح می کند که جنگ عراق بخاطر کنترل جریان صادرات نفت بوده است.
این اظهارات صریح گرین اسپن در واقع نشانگر دروغ پردازی دیگری از جانب بوش و بلر محسوب می شود که در طول سالهای پس از اشغال عراق همواره ادعا کرده اند گویا حمله به عراق هیچ ارتباطی به نفت نداشته و صرفا بخاطر یافتن سلاحهای کشتار جمعی و قطع حمایت رژیم بغداد از تروریسم بین المللی به عراق حمله کرده اند.
اهمیت و عمق ضربه حیثیتی وارده از جانب گرین اسپن به بوش و دستیارانش زمانی آشکارتر می شود که بدانیم گرین اسپن از شخصیت های برجسته و صاحب نام آمریکا محسوب می شود که مورد احترام و تحسین عمومی سیاستمداران و اقتصاددانان آمریکائی است و مطلقا در جنجالهای سیاسی تبلیغاتی وارد نشده است و به همین دلیل اظهاراتش تاثیرات زیادی را در پی خواهد داشت.
این اظهارات بویژه پس از گزارش ضعیف پترائوس کراکر به کنگره آمریکا اثرات به مراتب گسترده تری خواهد داشت و چه بسا کاخ سفید را وادار کند که از گرین اسپن بخواهند در اظهاراتش تجدیدنظر کند و یا حتی آنرا پس بگیرد!…
این احتمال وجود دارد که جناح جنگ افروز نومحافظه کاران با تدارک امکانات خود تمامی نسخه های کتاب جدید گرین اسپن را خریداری کنند تا در اختیار افکار عمومی قرار نگیرد. این همان نکته ای است که اسپن هم آنرا پیش بینی کرده و با افشای نکات اصلی کتابش به مقابله و رویاروئی با این شگرد کثیف برخاسته است.
اینکه گرین اسپن حتی قبل از انتشار کتابش عصاره ای از مفاهیم و نکات آن را بازگو کرده صرفنظر از بازاریابی برای فروش بیشتر یک ضربه پیشگیرانه برای مقابله با سانسور دیدگاهش ارزیابی می شود. با اینهمه آشکار است که بوش و دستیارانش گستاخ تر از آنند که با این قبیل افشاگریها از صحنه کنار بروند یا در مواضع خود تجدیدنظر کنند. مسئله اینست که امروزه طیف وسیع مخالفان سیاسی بوش نه تنها حزب دمکرات را در بر می گیرد بلکه حتی جمهوریخواهان را هم در خود جای داده است. مواضع اعتراض آمیز گرین اسپن که برای ۶ سال در دوره بوش رئیس بانک مرکزی آمریکا بوده و اصلی ترین گلوگاه اقتصادی این ابرقدرت پوشالی را در اختیار داشته نکات مهمی را در ذهن ها تداعی می کند و مطلقا بعنوان مخالفت و اعتراض یک نفر محسوب نمی شود. این مواضع اسپن بویژه آتش خشم و اعتراض دمکراتها را به همراه خواهد داشت و ابزار کارآمدی برای تایید تصمیمات ضد جنگ در عراق را در اختیار آنها قرار می دهد و ثابت می کند که حتی در اردوگاه جمهوریخواهان هم زمزمه های اعتراض علیه بوش کوچک به فریاد مخالفت مبدل شده است.
مسئله اینست که مشکل بزرگ بوش با این مورد از افشاگری اسپن نیست بلکه مسئله جدی تر به افشای عدم انضباط مالی درعملکرد ۷ ساله بوش و دستیارانش باز می گردد. اسپن در این کتاب خود به تفصیل و با ذکر مستندات فراوان شخص بوش را به استفاده غیرمسئولانه از بودجه کشور متهم ساخته و او را عامل اصلی کسر بودجه شدید آمریکا معرفی می کند که در سال ۱٣٨٣ (۲۰۰۴ م) به بالاترین حد خود یعنی ۴۱٣ میلیارد دلار رسید.

با عقلای اصلاح طلب می توانیم کار کنیم
روزنامه رسالت نیز به قلم امیر محبیان در سرمقاله اش با عنوان عقلانیت، قدرت وظیفه ما نوشته: محمدرضاباهنر در مراسم افطار جامعه اسلامی مهندسین گفت: مابه دوستان دوم خردادی توصیه می کنیم که افراطی ها را به حاشیه بکشانند چرا که ما با عقلای اصلاح طلب می توانیم کار کنیم ومشکلی نداریم .
۱ـ هرچندباهنر مدتی است خود را از متن تحرکات سیاسی به حاشیه کشانده واز ایفای نقش موثر پیشین فاصله گرفته است اما دراین حضور مجدد برنکته مهمی تاکیدی دوباره کرده و آن امکان رقابت وبلکه تعامل خردمندانه و مردمسالارانه با عقلای طیف رقیب است.
۲ـ این واقعیت که مثلث عقلانیت، اعتدال و کارآمدی درحال تبدیل شدن به گفتمان غالب در نزد فعالان سیاسی است جای خوشحالی دارد ولی شایسته است این مفاهیم نیز تا اندازه ای تحلیل گردد. آیات فراوانی از قرآن کریم، انسان ها را به تفکر و تعقل فرا می خواند و در سخنان پیشوایان معصوم(ع) نیز، مسئله فراخوانی به خردورزی کاملا مشهود است. از این رو می توان گفت که اسلام آئین خردگرایی بوده وهدف مهم آن، شکوفا ساختن عقلانیت انسان ها است. اما خردگرایی یا عقلانیت در عرصه سیاست به چه معناست؟ عقلانیت وقدرت دو نیروی محوری هستند که کشورها وحاکمیت ها را شکل داده اند. لغت عقلانیت ( Rationality ) در زبان انگلیسی از واژه لاتین ( Ratio ) استخراج شده است که به معنای عقل و محاسبه است. وعقلانی بودن به معنای به کاربردن خردویا به مثابه توانایی به کار بردن قوه خرد در کارهاست. عقلانیت هم حاکی از کیفیت یا حالت عاقل بودن است.
عقلانیت با مفهوم درستی هم ارتباط دارد به این معناکه داده های درست به نتیجه عقلانی می انجامد و اگرداده های نادرست را با مکانیسم عقلانیت فرآوری کنیم لزوما به این معنانیست که نتیجه سازوکار عقلانی حتما درست خواهدبود. پس عقلانیت یعنی فرآیندی که اطلاعات (مقدمات) درست می تواند ما را به نتایج درست راهبر شود (ضرورت آزادی رسانه ها تا اطلاعات را به درستی وبدون پرده پوشی های نالازم به مردم و تصمیم گیران انتقال دهند در همین جاست.)
درمحاسبات امروزه (که ناشی از کاربرد اصطلاحات اقتصادی در سیاست است) محاسبه درست آن است که ما میان نفع وضرر، نفع را برگزینیم هرچند با شاخصه های مختلف نفع وضرر معنای خود را خواهدداشت.
٣ـ درعرف سیاست امروز ما، عقلانیت در رفتارآن است که جریانات سیاسی بتوانند با محاسبه دقیق سودوزیان جریان خودوانطباق آن با سود وزیان مردم رفتاری را اتخاذ نمایند که حداکثر سود(نه لزوما مادی) را به جریان متبوع خودوتوده های مردم برسانند. لذا کوته نگری، افراط گرایی وتصمیماتی که برای مردم ضرر به ارمغان آورد؛ باید نابخردانه شمرده شود.
مستندات روشن وحتی نگاهی اجمالی به تاریخ رقابتهای ده سال گذشته سیاست ایران نشان می دهدکه توده های مردم ایران نسبت به رادیکالیسم (افراطی گری) در همه ابعاد آن واکنش منفی نشان می دهندو آن را ازسوی هیچ گروهی برنمی تابند. لذا با توجه به تعاریفی که ذکر شد ؛ افراطگرایی نردبانی نیست که احزاب وگروه های سیاسی از آن بتوانند برکرسی قدرت عروج کنند و حتی اگر این اتفاق رخ دهد برکرسی قدرت مدتی طولانی به راحتی با اتکأ به همین روش درنگ کنند.
۴ـ می دانیم که پرسش اساسی درحوزه به کارگیری قدرت آن نیست که چه کسی قدرت را در دست دارد و یاحتی چرا قدرت را در دست دارد؛ پرسش اساسی باید این باشد که او از قدرت چگونه استفاده می کند. بنابراین ما مکلفیم برای عقلانی سازی صحنه سیاسی وکاربری های قدرت، بکوشیم واگر دریافته ایم که افراط گرایی حرکتی نابخردانه است؛ که حداقل در دراز مدت چنین نیز هست؛ فراتر از توصیه به رقبا، خود نیز باید بکوشیم در تمامی جلوه های رفتار سیاسی خود عقلانیت را حاکم گردانیم وهیچ مجالی را برای غلبه تندروی های نابخردانه وهزینه زا برای کشور وجریان اصولگرا فراهم نیاوریم.
ازهمین رو بر این باورم؛ افرادی چون باهنرو عسکراولادی که به لزوم عقلانیت رفتارسیاسی اعتقاد دارند، ضروری است فراتر از توصیه های کلی پا را از دایره محافظه کاری رفتاری بیرون گذاشته ونقشی جدی تر را در رویارویی با افراطها بازی کرده و خردگرایی را نه فقط در شعارها بلکه درعمل سیاسی دوستان هم فکرمان حاکم گردانند.
نبایداین حقیقت نادیده انگاشته شودکه حاکم کردن خرد برقدرت سیاسی، عملی آسان نیست که با ملاحظه کاری ومحافظه کاری جمع گردد. آینده کشوروجریان اصولگرا بسته به توان ما در حاکم سازی بیش ازپیش خرد بررفتارهای جریانات سیاسی است. از این رو ضرورت عقلانیت در رفتارها نباید تنها توصیه ای برای رقبا باشد؛ ما نیز وظیفه ای دشوار بردوش داریم. تردیدی ندارم، ازآنان که به این حقیقت ایمان دارند، در هنگام قضاوت تاریخ هیچ گونه کوتاهی پذیرفته نخواهد شد.

تلخ ترین و شیرین ترین خاطره
روزنامه اعتماد ملی در ستون چهره خود به نقل از فرمانده پیشین سپاه پاسداران و با عنوان تلخ ترین و شیرین ترین خاطره فرمانده چنین درج کرده است: تلخ ترین خاطره فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حادثه ۱٨ تیر ۱٣۷٨ و زلزله بم بود و شیرین ترین خاطره اش پیروزی حزب ا… لبنان در جنگ ٣٣ روزه. سرلشکر یحیی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران که اکنون در مقام دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا در امور نیروهای مسلح انجام وظیفه می کند در گفت وگو با مهر درباره تلخ ترین خاطراتش گفته است:
حادثه فتنه ۱٨ تیر سال ۱٣۷٨ حادثه ای تلخ و زشت بود که خوشبختانه با حضور به موقع بسیج و سپاه، کمتر از یک روز مساله جمع و جور شد. این حادثه جزو تلخ ترین خاطرات بنده به حساب می آید، حادثه دیگر زلزله بزرگ بم بود که به لطف خدا سپاه پاسداران توانست در آن زمان با تمام قدرت وارد میدان شود و به مردم خدمت رسانی کند، در خصوص وقایع خارجی، اشغال نظامی افغانستان و عراق از جمله حوادث تلخ دوران مسوولیت بنده در سپاه است.
سرلشکر رحیم صفوی بار دیگر گفت که در جریان تغییر و تحولات در کادر سپاه بوده است: بنده از مدتی قبل در خصوص تغییراتی که قرار است در سپاه انجام شود، باخبر بودم. اکنون نیز به عنوان دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا جلسات خصوصی با سرلشکر جعفری فرمانده جدید سپاه دارم، زیرا سپاه قدرت دفاعی کشور است و همین امر باعث می شود روابط بنده با سرلشکر جعفری پایدار بماند. همانگونه که با امیر سرلشکر صالحی فرماندهی کل ارتش، سردار نجار وزیر دفاع و سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ارتباط داشته و خواهم داشت تا بتوانم در موضع دستیاری و مشاورت حضرت آقا، به درستی انجام وظیفه کنم.
از سرلشکر صفوی سوال شد که آیا کار ناتمامی در سپاه دارد که وی پاسخ داد: آرزوی من این بود که برای بازنشستگان سپاه گام اساسی برداریم، قدم هایی برداشتیم ولیکن قدم های اساسی تر را فرصت نشد که امیدواریم سرلشکر جعفری وضعیت بازنشستگان را به صورت کامل و دقیق مورد توجه قرار دهند. البته در موقعیت جدید هم اگر خدمتی از بنده برای انجام امور بازنشستگان عزیز نیروهای مسلح خواسته باشند، انجام خواهم داد. وی یادآور شد که سپاه برای دفاع از انقلاب اسلامی، استقلال و ارزش های انقلاب تمام توان خود را به کار گرفته و در سال های اخیر، از روش جنگ نامتقارن برای مقابله با تهدیدات دشمن بهره گرفته است. فرمانده سابق سپاه پاسداران توضیح داد: جنگ نامتقارن همان نبرد علوی است که ما حدود ۴ سال و نیم پیش، آن را تبدیل به یک استراتژی بازدارنده کردیم، آن هم بعد از اینکه آمریکایی ها، عراق و افغانستان را اشغال نظامی کردند و با حضور حدود ۵۱ هزار نیرو در افغانستان و ۱۶۱ هزار نیرو در عراق، شرایط جدیدی را در منطقه رقم زدند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی