روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۶ مهر ۱٣٨۶ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۰۷


راه معقول تر و مناسب تر از گفتگو وجود ندارد
پیروز کارزار تبلیغاتی نیویورک
اشتباه بزرگ و ناپخته مسئولان دانشگاه کلمبیا و سیاستمداران کاخ سفید
یک پروژه مطالعاتی جذاب با دستاوردهای بزرگ
صلح امام حسن(ع)

روزنامه رسالت با عنوان: پیروز کارزار تبلیغاتی نیویورک نوشته است: سفر دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور به آمریکا برای حضور در یک کارزار تبلیغاتی در نیویورک بدون شک در تاریخ ایران ماندگار خواهد بود.
موضوع سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا و آمادگی وی در نقش نماینده ملت ایران در برابر هجوم تبلیغاتی دشمن و پیروزی در این کارزار یک ادعا نیست بلکه حقیقتی است که دشمن هم به آن اعتراف دارد.
ـ هاآرتص اعتراف کرد: اسرائیل بازنده اصلی سفر احمدی نژاد بود.
ـ تایم نوشت: سخنرانی احمدی نژاد یک پیروزی جانانه برای او بود.
ـ نظرسنجی سی ان ان نشان داد ۶۱ درصد حاضران موافق سخنرانی و تنها ٣۹ درصد مخالف وی بودند.
بنا به گزارش منابع غربی بیش از ۵۰۰ میلیون نفر به طور مستقیم شاهد و ناظر سخنان احمدی نژاد بودند. شبکه دویچه وله اعلام کرد: احمدی نژاد برنده روز اول کارزار تبلیغاتی در نیویورک بود.لی بالینگر رئیس دانشگاه کلمبیا خود رسما از احمدی نژاد برای سخنرانی دعوت کرده بود اما با نطق موهن خود پیش از سخنرانی احمدی نژاد نشان داد که در حقیقت رئیس جمهور را برای استیضاح و نوعی محاکمه به دانشگاه دعوت کرده بودند. خوشبختانه رئیس جمهور ایران با تسلط و نشاط و آمادگی ای که داشت همان محفل را به محاکمه سیاست های آمریکا در منطقه و جهان تبدیل کرد. منطق رئیس جمهور در این سخنرانی به قدری شفاف و روشن و عقلانی بود که بارها توسط حاضرین با تشویق و کف زدن های ممتد روبرو شد.
نطق بالینگر یک سری اتهامات واهی و تکراری است که توسط اتاق فکری متشکل از منافقین و سلطنت طلب ها و کارشناسان سیاسی و فرهنگی موساد تهیه شده بود. به همین دلیل رئیس دانشگاه توفیق چندانی در قرائت این متن خسته کننده را پیدا نکرد.
متنی که به قرائت های گوناگون همواره از رسانه های صهیونیستی پخش می شود و جز مشتی فحش و ناسزا ترجیع بندی ندارد.
واکنش حضار به سخنان احمدی نژاد و پاسخ مودبانه او به رئیس دانشگاه و نیز پاسخ های منطقی و عقلانی وی به سوالات مطرح شده نشان داد طراحان این کارزار تبلیغاتی در محاسبات خود اشتباه فاحشی کردند و روی دانایی و تسلط احمدی نژاد به مسائل و نیز هوش و ذکاوت و حاضر جوابی او حسابی باز نکرده بودند. دفاع جانانه رئیس جمهور از مظلومیت ملت ایران و افشای استبداد جهانی و نظام سلطه یک شوک مرگ آور به تبلیغات رسانه ای صهیونیست ها و بر هم زننده توطئه های آنان بود. او با زبانی ساده و همه کس فهم منطق ایران را در دفاع از حیثیت و عزت ملت ایران توضیح داد و به همین دلیل مقبول مخاطبین ایران در افکار عمومی جهان قرار گرفت. اعتراف بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل که در کینه توزی وی علیه ملت ایران تردید نیست شنیدنی است. او گفت: احمدی نژاد همه آنچه را که از حضور در دانشگاه کلمبیا می خواست به دست آورد. اگر حمل به تملق و اغراق گویی نشود احمدی نژاد در انتخابات سوم تیر ٨۴ نشان داد یک پدیده در سپهر سیاست ایران است. اما او با پیروزی در کارزار تبلیغاتی نیویورک و اعتراف دشمن صهیونیستی به شکست در این کارزار نشان یک پدیده در سپهر سیاست منطقه و جهان است.
البته واکنش برخی رسانه های دوم خردادی در داخل در مورد این رویداد بزرگ سیاسی هم قابل تامل است.
انصاف و داوری آنها در این رویداد کمتر ازهاآرتص و سی ان ان است. درخشش احمدی نژاد در نیویورک و غلبه او بر ارتش رسانه ای صهیونیست ها موجب غرور و افتخار هر ایرانی فارغ از گرایش های سیاسی است. این پیروزی بدون شک در تحکیم اتحاد ملی و انسجام اسلامی نقش مهمی دارد.کار بزرگ دیگر احمدی نژاد نطق آگاهی بخش و شورانگیز وی در مجمع عمومی سازمان ملل بود. این نطق در حقیقت کیفر خواستی علیه نظام سلطه جهانی و راه حل های روشن برای خروج از بحران کنونی در مسیر حرکت بشریت بود. احمدی نژاد در این منطق چالش های بزرگی را که بشریت امروز با آن روبروست به خوبی برشمرد و روسای دولت های جهان را برای حل معضلات کنونی فرا خواند.

اشتباه بزرگ
روزنامه همشهری در سرمقاله دیروزش: ادب شرقی نوشته است: اقدام رئیس جمهوری در پاسخ مثبت به دعوت دانشگاه کلمبیا و رفتار ناسنجیده ای که از سوی رئیس این دانشگاه سر زد، تحول جالب توجهی را در حاشیه شصت و دومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل به وجود آورد که تمام وزنه ها را به نفع ایران سنگین کرد.
با در نظر گرفتن این که بالینجر، رئیس دانشگاه کلمبیا در آغاز صحبت هایش کلمات زننده ای را به کار برد که اصلا در شان یک شخصیت دانشگاهی نبود و با توجه به پاسخ احمدی نژاد به او در قالب این کلمات که ما در شرق، فرهنگی داریم که وقتی مهمانی دعوت می شود به او اهانت نمی کنیم و او را محترم می شماریم، باید اذعان کنیم که زنجیره ای از اتفاقات دست به دست هم دادند تا شرایطی را در نیویورک دامن بزنند که سخت به نفع ایران و به ضرر ایالات متحده تمام شد.
اعتراف به اشتباه بزرگ و ناپخته مسئولان دانشگاه کلمبیا و سیاستمداران کاخ سفید نه تنها در مطبوعات آمریکا بلکه در بیشتر رسانه های اروپا طی چند روز گذشته تیتر شده است.این تصادف علاوه بر اینکه سندی بود بر تبرئه ایران از تمام شانتاژهای رسانه ای غرب و آمریکا، کمکی هم بود به اعتلای مواضع ایران در رابطه با مسئله هسته ای. به این معنی که تمام این تصادفات دست به دست هم داد تا ثابت شود ایران همیشه خواستار حل مسائل از طریق مذاکره بوده و چالش و کشمکش در دیپلماسی ایران جایگاهی ندارد. در واقع عدو سبب خیر شد تا ما در تبیین مواضع و راهبردها و سیاست خارجی خود راحت تر عمل کنیم.اما استادان و شخصیت های دانشگاهی اروپا و آمریکا هم در حیرت ماندند که چطور یک رئیس دانشگاه می تواند تا این اندازه از مواضع اخلاقی نزول کند و چگونه ممکن است افراد ظاهرا علمی در مواضعی قرار گیرند که بازیچه لابی صهیونیسم شوند.
من به عنوان یک شخصیت دانشگاهی از لحن و شیوه سخنرانی بالینجر یکه خورده و تصمیم داشتم در قالب نامه ای به او توضیح دهم که در فرهنگ ایرانی نه نازی گری وجود دارد و نه صهیونیسم.آنچه مسلم است و چنان که مطبوعات غربی هم به آن اشاره کردند این است که رفتار بالینجر تحت تأثیر لابی صهیونیسم صورت گرفته، همان طوری که حضور نیافتن بوش و سارکوزی در مراسم سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل تحت تأثیر صهیونیسم صورت گرفت. تمام این مسائل و رفتارها چیزی را ثابت نمی کند مگر اینکه کشورهای آمریکا و فرانسه هنوزخواهان آن نیستند که مشکلات خود را با ایران به شیوه مسالمت آمیز حل کنند و از در گفتگو و مذاکره درآیند.در هر صورت این بار حضور احمدی نژاد در سازمان ملل متحد نتایج بسیار مثبتی رادر پی داشت و در نقطه مقابل اتفاقات پیش آمده، آمریکا و اسرائیل را در انظار مطبوعات غربی بسیار سبک نشان داد که هنوز در اصول اول دیپلماسی مشکل دارند.

راه معقول تر از گفتگو وجود ندارد
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: حقیقتی که باید دریافت نوشته است: اظهارات غیرواقع بینانه و گستاخانه جورج بوش و دیگر رهبران کشورهای اروپایی درخصوص وضعیت حقوق بشر و حقوق هسته ای ایران نیازمند واکاوی منصفانه ای است.
این رهبران در حالی ایران را متهم می کنند که به وضوح حق ایران بر دستیابی صلح آمیز به حقوق هسته ای را نادیده می گیرند. روشن است که دولت های غربی بیش از آنکه
به صورت منصفانه و واقع بینانه مابین حفظ پرستیژ خود و حقوق ایران یک تعادل قابل فهم برقرار نمایند، یکطرفه بدون مراجعه به محکمه در حال اجرای حکم خویش هستند. چنین وضعیت نابخردانه و غیرمناسبی نمی تواند الگویی جامع و فراگیر برای نظام جهانی باشد، زیرا در فاز اول هرچند غربی ها با تکیه بر قدرت بین المللی خویش می توانند ایران و یا هر کشوری را به انزوا بکشانند و مصادیق فراوانی را علیه آن دولت و کشور اعمال نمایند، اما این سلطه و اعمال قدرت فرآیند غایی و نهایی نیست. ورود به چنین دالان هایی مسیرهای خروجی متفاوتی دارد و پرستیژ، قدرت، سابقه و مبانی تمدنی ایران اجازه نمی دهد علی رغم وجود حتی برخی بی تدبیری ها در داخل در مقابل اراده یکجانبه قدرت ها سر تعظیم فرود آورد. این گونه درخواست ها با روحیات و تاریخ مذهب و فرهنگ ایرانیان در تعارض و تنافر است.
بسیاری از اصلاح طلبان، نیروهای مستقل و خوش فکر و ملی در برخی پرونده ها و موضوعات داخلی با سیاست ها و اقدامات دولت احمدی نژاد مخالف هستند، اما این انتقاد و مخالفت تعریف و محدوده مشخصی دارد. احمدی نژاد امروز رئیس جمهوری اسلامی ایران است. لذا نحوه مواجهه و برخورد غیرمتعارف مقامات دانشگاهی و سیاسی آمریکا و غرب با ایشان نمی تواند قابل پذیرش باشد.
در اینجا به دنبال نقد مقدمات اقدامات و یا طرح شعارهای ناصواب رئیس جمهور نیستیم که فرصت رسانه ای و تبلیغی را در اختیار مخالفان عزت و اعتبار این مرز و بوم قرار داده است، بلکه سخن از اعتبار، عزت و شرافت ملتی است که هیچگاه اجازه نداده است تا با ارزش ها، باورها و داشته هایش برخورد ناشایستی صورت پذیرد.
سران غرب می توانند مدعی شوند که صورت مساله را موقتا حل کرده اند، اما همان گونه که در بحران خاورمیانه شاهد بوده ایم، اینگونه حل کردن مشکلات به بحرانی تر کردن و پیچیده تر نمودن آنها کمک کرده است، به گونه ای که معضل مناسبات اسرائیل و فلسطین نه تنها از ۰۵ سال قبل آسان تر نشده که غامض تر و عمیق تر شده است. مساله روابط مسلمانان با غرب و طرز تلقی جوامع اسلامی نسبت به قدرت های تاثیرگذار نه تنها به سوی همزیستی و تفاهم بیشتر سوق نیافته که امروز از شکنندگی، تخریب و تزاحم مضاعفی برخوردار است.
پس جورج بوش، مرکل، سارکوزی، براون و. . . همگی می توانند لبه تیغ حملات خود را متوجه ایران نمایند، اما این امر لزوما به معنی پیدا کردن یک راه حل اصولی برای خروج از بحران و ارائه استراتژی های برون دادی نمی باشد.
واقعیت آن است که مسائل خاورمیانه، مناسبات ایران و آمریکا، موضوع هسته ای ایران و مناقشه اسرائیل و فلسطینی ها تنها در کریدورها و سالن های مجامع جهانی قابل حل نیست، بلکه صورت واقعی مساله در مناطق نامبرده قابل دریافت و ادراک است و در این میان کشوری قرار دارد که بزرگ بوده است و مهم است و در آینده نیز غیرقابل خدشه است. آن کشور ایران است؛ سرزمینی باشکوه و کرامت، صلح دوست و دارای اصول مشخص. غرب نباید و نمی تواند به شکل دوران گذشته از طریق ارعاب، پرخاشگری و تهدید مسائل خود را حل و فصل نماید. امروز نه در پیش روی ایران و نه در پیش روی غرب به رهبری آمریکا، هیچ گزینه و راه حل معقول تری مناسب تر از گفتگو، صلح و مفاهمه وجود ندارد، به شرطی که سران قدرت ها این حقیقت را دریابند.

پروژه مطالعاتی جذاب
روزنامه جام جم با عنوان: تریبونی بدون بلندگو نوشته است: از یک استاد برجسته علوم ارتباطات که سالها در امریکا زیسته و هم اکنون نیز آنجا زندگی می کند، پرسیدم چگونه است که در برخی شهرهای امریکا تنها یک روزنامه منتشر می شود؟ و آیا امکان انتشار روزنامه دیگری وجود دارد؟
گفت: بله، می توانی منتشر کنی اما امکان توزیع نداری !! این تفسیر جدیدی از آزادی در غرب است.
حضور آقای احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و اجلاس سازمان ملل متحد می تواند یک پروژه مطالعاتی جذاب با دستاوردهای بزرگ برای محققان رسانه ای در کشورمان باشد.بررسی این پروژه می تواند یکبار دیگر چهره جریان رسانه ای غرب را بخوبی آشکار کند، ترفندهای آنان را به ما بشناساند و فاصله ادعاهای آنان با عملشان را نشان بدهد.
این مطالعه به ما نشان خواهد داد چگونه می توان حقیقتی را زیر خروارها خبر حاشیه ای دفن کرد و حاشیه ها را به جای متن نشاند. این تحقیق به ما خواهد فهماند غرب مدعی آزادی به شما تریبون می دهد اما یا بلندگو را قطع می کند و یا صداهای قویتر دیگری از بلندگوها پخش می کند تا صدای شما شنونده ای نداشته باشد. البته باز به شما خواهند گفت قدر آزادی در غرب را بدانید!
این مطالعه به ما می آموزد که امپراطوری رسانه ای غرب آنجا که لازم است هم اصول حرفه ای را زیر پا می گذارد هم مبانی اخلاقی و انسانی را. این مطالعه حتما به ما خواهد آموخت که در جنگ رسانه ای امید بستن به رسانه های غربی بزرگترین اشتباه است و باید با دنیا از مسیر رسانه های مطمئن خودمان سخن بگوییم.
بی تردید نقش پرس تی وی (شبکه جهانی انگلیسی صداوسیما) در پخش مستقیم سخنان آقای احمدی نژاد ستودنی است آن هم در شرایطی که دیگران با تقطیع سخنان رئیس جمهور می خواستند مانع انتقال صحیح پیامهای ملت ایشان باشند.
در پی این مطالعه درخواهیم یافت که رسانه های غرب چگونه می توانند منطق و قدرت استدلال رئیس جمهور و پاسخهای وی نسبت به حل مساله فلسطین و موضوع فناوری هسته ای را که متن اصلی این گفتار بود به حاشیه رانده و سوال و پاسخ مربوط به همجنس بازی در ایران را جایگزین آن نمایند و حتی بالاتر از آن، شبکه امریکایی فاکس نیوز با عدول از قواعد اخلاقی و حرفه ای در این موضوع با صداگذاری بر روی سخنان رئیس جمهور به تحریف پاسخ وی بپردازد.
درست است برخی خواستند با برگزاری سخنرانی احمدی نژاد در غرب بار دیگر آزاداندیشی آنان را به رخ بکشند اما آیا آنها واقعیت ها را همانگونه که رخ داد منتقل کردند؟

کرامت مولاحسن(ع)
روزنامه کیهان یادداشت روز خودرا به سالروز ولادت امام حسن(ع) اختصاص داده و به تجزیه و تحلیل صلح ایشان می پردازد و می نویسد: …روزی در حالی که سواره می رفت، مردی شامی تا وی را دید، پیوسته به امام ناسزا گفت. امام حسن(ع) هیچ نگفت تا سخنان آلوده به ناسزای آن مرد به پایان رسید. آنگاه رو به او کرد و با چهره ای گشاده و متبسم سلام کرد و فرمود:
ای مرد محترم گمان می کنم تو غریبی و چیزهایی چند بر تو اشتباه شده است. اکنون اگر از ما خشنودی طلبی از تو خشنود می شویم. اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم. اگر هدایت و ارشادی طلبی هدایتت می کنیم. اگر کمک کاری بخواهی در اختیارت می گذاریم. اگر گرسنه باشی، تو را غذا می دهیم. اگر به جامه ای نیازمند باشی به تو می پوشانیم. اگر از جایی رانده شده ای پناهت می دهیم. اگر حاجتی داری، برمی آوریم و اگر بار خویش به خانه ما فرود آوری و مهمان ما باشی، تا به هنگام رفتن از تو پذیرایی می کنیم. در خانه ما به روی تو گشاده است.
مرد شامی که این سخنان را شنید، سخت گریست و گفت:
گواهی می دهم که تویی خلیفه خدا بر روی زمین. خدا خود بهتر می داند رسالت و خلافت خویش در کجا قرار دهد. پیش از آنکه تو را ملاقات کنم، غبه دلیل تبلیغات باند معاویهف تو و پدرت علی، نزد من دشمن ترین خلق بودید و اکنون محبوب ترین خلق خدائید.
امام حسن مجتبی(ع) را کریم اهل بیت می نامند. در فرهنگ لغات کریم را بسیار بخشنده و سخی طبع معنی کرده اند. و امام به راستی چنین بود. گویند دوبارـ و به روایتی سه بارـ اموال خود را در راه خدا دو نیم کرد، نیمی از آن را به مستمندان داد و نیمه دیگر را خود برداشت.
جود و سخاوت امام و دلجویی ایشان از بینوایان و دستگیری مستمندان، مثل و نظیری نداشت و امام نه فقط از این نظر بلکه در سایر صفات انسانی و ارزش های قدسی، نظیر حلم و گذشت و شجاعت و... سرآمد روزگار خویش بود. از میان همه این صفات، امام را بیش از هر چیز با صفت کریم اهل بیت می شناسیم، و این در حالی است که سایر ائمه بزرگوار (علیهم السلام) نیز از این صفت برخوردار بوده اند، شاید دلیل آن باشد که امام حسن بیش از هر چیز با تکیه بر صفت کرامت توانست وظیفه رهبری جامعه و رسالت تاریخی را ایفا کند ـ آن چنانکه امام حسین با سلاح شهادت و امام سجاد در سنگر مناجات ـ چرا که هرچند بخشندگی امام حسن(ع) در مال و مادیات حیرت و تحسین مردم عادی را برمی انگیخت و هنوز برمی انگیزد، اما اوج کرامت و بخشندگی امام مجتبی(ع) آنجا بود که ایشان به خاطر رضای خدا، حفظ حقیقت اسلام و رعایت مصلحت مردم و جامعه و دفاع از جان اندک شیعیان راستین و رسواکردن چهره دشمنان فریبکار و افشای ماهیت خائنان نقاب زده و در یک کلام انجام وظیفه خود به عنوان یک امام مجبور شد از نام خود بگذرد و قبول کرد که برای دفاع از دین و آگاه ساختن مردم و آماده کردن زمینه روحی و فکری مردم برای انجام عملیات انفجاری بعدی ـ که در عاشورا چهره بست ـ و طعنه بدخواهان و کنایه غفلت زدگان را به جان بخرد و با همچو معاویه ای تن به صلح دهد و به زندگی ای که هر لحظه اش برای آن شخصیت والاتبار و آن شجاع شجاعان، با رنج و محنت فراوان همراه بود و تحمل آن از امامی چون او برمی آمد، ادامه دهد. برای امام با توجه به وضعیت پیش آمده، دشمنان نابکار و یاران خیانتکار و مردم سست عنصر خسته از جنگ و جهاد و چسبیده به زندگی آلوده به ذلت و تسلیم، مرگ طعمی چون عسل داشت و از مظلومیت امام همان بس که در آن شرایط برای حفظ شخصیت فردی و رها شدن از تهمت های دشمنان مغرض و زخم زبان دوستان کوتاه بین، نمی توانست مرگ سرخ را انتخاب کند. آن چنانکه بیست سال بعد برادرش حسین بن علی(ع)، در کربلا با سلاح شهادت هم خود سبکبال به سوی رفیق اعلی شتافت و هم قهرمانانه و علی رغم شکست ظاهری در صحنه نبرد، یزیدیان را برای همیشه رسوا کرد. اما مشکل عمده روزگار امام حسن این بود که در آن روزگار شهادت چاره کار و سلاح کارساز نبود. شهادت نیز مانند هر وسیله و پدیده ای برای آنکه تاثیرگذار باشد و هدفی را در عرصه اجتماع و تاریخ محقق سازد به زمانه خاص و زمینه مساعد احتیاج دارد، و شرایط زمانه و مصلحت اسلام اما در روزگار امام حسن به گونه ای بود که برای انجام وظیفه از شمشیر و شهادت کاری ساخته نبود و سهل است که استفاده از آن تاثیرات منفی هم می گذاشت و مردم آن روز و امروز چنین قضاوت می کردند که: جنگ امام حسن(ع) با معاویه رقابت و کشمکش سیاسی است بر سر قدرت و حکومت و ادامه درگیری خاندان هاشمی و اموی و نه قیام حق در برابر باطل! بنابراین امام حسن از کشته شدن در راه اسلام دریغی نداشت ـ کما این که تقریباً همه عمر شریف خود را در عرصه جهاد بود، در رکاب پدرش و یا به فرماندهی خود ـ شمشیر و شهادت میراث علی و اولاد علی است و مردانگی خط اصلی وجود آنان... امام حسن خود چکیده حماسه های خونین اسلام بود، و این سخن خود امام است که به خدا سوگند اگر یارانی داشتم شب و روز را در جهاد با معاویه می گذراندم...
اما، امام حسن(ع) تنها بود و جزاندکی از پیروان راستین و سردارانی پاک و وفادار همچون قیس بن سعد و حجربن عدی و حبیب مظاهر و... بقیه لشکر او در باطن سر سازش با معاویه داشتند و قصد یاری او را نداشتند چنانکه وقتی امام حسن(ع) در برابر آنان به سخن ایستاد و فرمود:
هان! آگاه باشید که معاویه ما را به امری (قبول زمامداری خود) فراخوانده است که در آن نه عزت است و نه سربلندی، نه انصاف و نه مردمی، اگر از مرگ پروا ندارید، خواسته معاویه را رد می کنیم و پاسخ او را با تیزی لبه شمشیر می دهیم...
سپاهیان او یکصدا پاسخ دادند: البقیه، البقیه (می خواهیم زنده بمانیم...!) و امام نیز آینده ای را که پیامد این تصمیم (تسلیم در برابر معاویه) است برای آنان چنین ترسیم می کند:
به خدا سوگند اگر به علت سستی و بی وفایی شما ناگزیر شوم زمامداری را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید که زیر پرچم حکومت بنی امیه هرگز روی خوشی و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد.
و وقتی فقط چند روز پس از انعقاد عهدنامه صلح و کناره گیری امام حسن(ع)، معاویه، در مسجد کوفه صلحنامه را پیش چشمان متحیر مردم کوفه پاره کرد و گفت: من در گذشته برای این با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج بکنید و زکات دهید، من جنگیدم برای این که امروز رئیس شما باشم... آن وقت نخستین نشانه های صحت پیش بینی امام به چشم آمد و... با این حال باز هم برای افشای ماهیت ضداسلامی و ستمکارانه معاویه و باندش که هنوز از نظر بسیاری از مردم فاقد بصیرت، کاتب وحی و مجاهد اسلام و خال المومنین و... تلقی می شد زمان لازم بود و...
بنابراین شرایط در روزگار امام حسن(ع) به گونه ای بود که امام برای تداوم مبارزه مردان حق علیه باطل چاره ای جز صلح نداشت! امام حسن(ع) با دشمن صلح کرد و صلح هم حرکتی است که پس از جنگ و مبارزه چهره می بندد، او پسر علی بن ابیطالب است و برادر بزرگتر حسین بن علی (ع) همان شجاعانی که شجاعت آنان حقیقتی است بر گونه اساطیر وی خواست پس از شهادت پدر، در ادامه راه او، جنگ ناتمام صفین را تمام کند و معاویه را از حکومت بر شام خلع کند، برای این کار سپاه و لشگر فراهم نمود و سلاح و تجهیزات تدارک نمود و حتی به سوی میدان جنگ حرکت کرد، اما وقتی حربه قدیمی معاویه این بار حتی بیشتر از صفین کارگر افتاد و او با راه انداختن تبلیغات و جنگ روانی و تطمیع سرداران امام، در میان لشکریان از آغاز متفرق و متشتت امام تفرقه را دامن زد و شیرازه جبهه آنان را تا آنجا از هم پاشاند که عاقبت علیه امام خود موضع گرفتند و در اردوگاه ساباط، تحت تاثیر تبلیغات، شایعه پراکنی ها و خیانت سرداران، گروهی از متحجرانی که همواره و در طول تاریخ ابزار دست دشمنان و به ویژه منافقان بوده اند، به خیمه امام حمله کرده و گلیم از زیر پای او کشیده و خنجر بر رانش فرود آوردند... امام دریافت معاویه برای موفقیت و رسیدن به هدف دیرینه خود و باند اموی یعنی سوار شدن بر گرده خلق و اسلام را محو کردن و احیاء اشرافیت جاهلی، به سلاح تدبیر و سیاست بیش از سلاح شمشیر امیدوار است. بنابراین امام نیز به ناچار شمشیر را کنار گذاشت و در اوج تنهایی و مظلومیت با تکیه بر تدبیر و زیرکی مومنانه، و مهمتر از همه گذشت کریمانه از خویش و نام و رسم خویش مبارزه ای را در پیش گرفت که اگرچه به ظاهر و در کوتاه مدت به نفع معاویه بود، اما در باطن و همیشه تاریخ، رسواکننده او و پدران و فرزندان و همفکران او شد. این بود که امام معاویه را فقط در میدان جنگ رها کرد و به قول کاشف الغطاء: کردار امام حسن، کردار فرماندهی بود با تجربه و دانا و سرداری بصیر. او با سلم با دشمن خود جنگید و با صلح بر او غلبه کرد و آتش بنی امیه را فرو نشاند و رسوایی آنان را برملا کرد و ننگ بودن آنان را برای همیشه تاریخ ثابت نمود. تا بار دیگر به فرمایش امام سجاد حماقت دشمنان اسلام ـ ولو آن دشمن معاویه ای باشد که به زیرکی و سیاستمداری معروف بود و بر آن به خود می بالید ـ در برابر تدبیر مومنانه ثابت شود. و چنین بود که امام حسن(ع) جان خویش را در جریان یک جهاد خاموش فدا کرد و چون وقت شکستن سکوت فرا رسید، شهادت کربلا واقع شد. شهادتی که پیش از آن که حسینی باشد، حسنی بود !
و حتما رسول خدا (ص) نیز چنین روزهایی را می دید که سال ها پیش از این اتفاقات، آنگاه که حسن و حسین (علیهم السلام) در سنین طفولیت بودند، با اشاره به آن دو فرمود: هما امامان، قاما اوقعدا (این دو پیشوای شما هستند، خواه صلح کنند و خواه نبرد و جهاد. ) تا بر دانایان و آگاهان برای همیشه حجت را تمام کند که برای نجات و رهیدن از دام ها و توطئه ها، و پیمودن صراط مستقیم به دامان چه کسانی چنگ زنند و از چه کسانی پیروی کنند…

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی