بر علیه اشغال و باندهای تروریستی - ۱
ساختارهای جنبش آزادی بخش عراق


Joachim Guilliard - مترجم: ناهید جعفرپور


• طبق همه پرسی های انستیتوهای غربی، در ابتدا یک پنجم مردم عراق حملات مسلحانه به اشغالگران را ترجیح می دادند در حالیکه در پائیز سال ۲۰۰۶ طبق همین تخمین ها، چیزی در حدود دو سوم مردم طرفدار حملات مسلحانه به اشغالگران شده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۶ مهر ۱٣٨۶ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۰۷


مقاومت غیر نظامی و مقاومت مسلحانه
رسانه های غربی وگروه های کارشناسی تصویر ناموزونی از مناسبات نیروهای عراق را به نمایش می گذارند. تصویری که با نقشه های آمریکا همخوانی دارد. نه تنها مقاومت مسلحانه در مجموع به عنوان ترور تعریف می شود، بلکه اشغال عراق و روند سیاسی ای که از سوی آمریکا به پیش می رود، به عنوان تنها راه حل بدون آلترناتیو خوانده می شود. اکثر عراقی ها در پشت این روند سیاسی به روشنی نقشه های آمریکا را می بینند. نقشه هائی که در نظر دارد به طور دائمی دولتی وابسته را بر سر کار داشته باشد و حضور نظامی ارتش آمریکا را تثبیت نماید و دسترسی کنسرن های خارجی به نفت عراق را تضمین کند. اکثریتی قابل توجه از مردم عراق، همانطوری که همه پرسی ها نشان می دهند، این نقشه های آمریکا را رد نموده و تنها خواهان یک امر هستند و آن هم، خروج اشغالگران از عراق است.
همانطوری که گزارش ۳٠ گروه صلح و حقوق بشر تحت نام "جنگ و اشغال در عراق" ـ که رهبری آن را سازمان غیر دولتی "گلوبال پلیس فوروم" بعهده دارد ـ نشان می دهد، این روند سیاسی به رژیمی وابسته از احزاب افراطی که در سایه اشغال، اهداف فرقه گرایانه/ اسلامی خویش را دنبال می کنند، انجامیده است. شبه نظامیان این احزاب، بخش بزرگی از نیروهای امنیتی را تشکیل داده و مسئولیت بخش اعظم خشونت در این کشوررا به عهده دارند.
این رژیم که تحت آن فشار، دستگیری، شکنجه و مرگ چیزی روزمره است، خود اپوزیسیون بر علیه اشغال را به شدت قوت بخشیده است. قدرت اشغالگر برای اینکه این اپوزیسون را در هم بشکند، به متد های وحشیانه مبارزه با مقاومت دست یازیده که طبیعتا این مسئله باعث شده است تا بخش اعظم مردم، بیش از پیش به مقاومت فعال بپردازند. طبق همه پرسی های انستیتوهای غربی، در ابتدا یک پنجم مردم عراق حملات مسلحانه به اشغالگران را ترجیح می دادند در حالیکه در پائیز سال ۲٠٠٦ طبق همین تخمین ها، چیزی در حدود دو سوم مردم طرفدار حملات مسلحانه به اشغالگران شده اند. در میان سنی ها این آمار حتی چیزی در حدود ۹١ درصد می باشد. اشغالگران آنطور که معلوم است همواره در مقابل مقاومت دائمی مردم عراق قرار دارند.
این مقاومت مسلما بدون یک پشتیبانی گسترده به هیچ وجه ممکن نخواهد بود. عراق به هیچ وجه سرزمین مناسبی برای مبارزات چریکی نیست زیرا که در عراق کوه و یا جنگلی به آن صورت وجود ندارد. مخفی شدن از دشمنی که هر متر مربع را با چشم های الکترونیکی بسیار پیشرفته اش زیر نظر قرار داده است، تنها از طریق مردم امکان پذیر است. مثل نمونه کشور های دیگر، دامنه این مقامت به پهنه بزرگی از جامعه کشیده شده است. از جمله، برخی از نیروها که به ابزار غیر قانونی متوسل می شوند، بدون ملاحظه خشونت را به کار گرفته و یا در خشمی کور، به بیگناهان هم حمله ور می شوند و این مقاومت به آنها بهانه ای برای اجرای امیال تبهکارانه شان داده است.
البته هیچ دلیلی وجود ندارد که جنبش مقاومت عراق را کمال مطلوب بدانیم و در باره آن خیالبافی کنیم و یا اینکه به طور کل از آن فاصله بگیریم. بلاخره همین حملات همواره موثر " المقاومه الشریفه" که در عراق به نام اقدامات گروه های تروریستی خوانده می شود، توانست در فاصله چهار سال، قدرتمند ترین ارتش جهان را به حاشیه شکست بکشاند وتوازن قوای جهان را به روشنی تغییر دهد. اگر کسی بخواهد در باره راه حلی رئالیستی بحث کند، به جائی نخواهد رسید اگر خود را بدون پیشداوری، با جنبش مقاومتی چند جانبه و اهداف آن مشغول نسازد.

"القاعده" در عراق
تا کنون رسانه های غربی غالبا خواسته اند که در مقاومت مسلحانه عراق تنها مجموعه ای از طرفداران فناتیک صدام و تروریست های اسلامی را ببینند و اینچنین به نظر می رسد که ارتش آمریکا هم طبق گزارش های جدید از عراق تنها از "القاعده" سخن می گوید.
گروهی که خود را سازمان القاعده می خواند به واقع هم وجود دارد و همانطور که از نامش بر می آید سازمانی ایدئولوژیک است و به هیچ وجه از خارج هدایت نمی شود. در مجموع، تعداد جنگجویان خارجی _ همانطوری که تعداد زندانیان خارجی نشان می دهد _ در عراق زیاد نیست. طبق گزارش لوس آنجلس تایمز ١۵ ژوئیه ۲٠٠۷، از ١۹هزار زندانی اعلام شده که از جنبش مقاومت دستگیر شده اند و در زندانهای آمریکائی ها به سر می برند، تنها ١۳۷ نفر از خارج می باشند.
القاعده با گروه های تروریستی همطراز خودش متحد شده و در پائیز سال گذشته یک " امارات اسلامی" را در عراق اعلام نمودند. این گروه ها نه تنها متحدا بر علیه لشکر های غربی می جنگند، بلکه همچنین بر علیه تمامی کسانی که به اسلام رادیکال نمی پیوندند هم می جنگند. بخصوص آنها شیعیان را به عنوان ملحد خوانده و آنان را به خاطر حضور لشکر غربی ها در منطقه مقصر می دانند. این ها، یعنی تکفیری ها (کسانی که سایر مسلمانان را ملحد می دانند) رادیکال های سنی هستند و مسئولیت بخش اعظمی ازحملات به غیر نظامیان شیعه به حساب آنها نوشته می شود.
حتی اگر هم این گروه ها خود را جزء جنبش مقاومت بدانند (البته اکثریت عراقی ها این گروه ها را جزء جنبش مقاومت نمی دانند)، در این صورت آنها به خوبی در تصویری که غرب از جنبش مقاومت ساخته است جای می گیرند: البته فراموش نشود که آنها آنچنان قوی هم نیستند و در باره قدرت آنها اکثرا غلو می شود. تعداد حملات به اشغالگران که از سوی این گروه ها انجام گرفته است کاملا کم است و باید دانست که حمله به غیر نظامیان و اهداف بدون حفاظ، با وجود اینکه قربانی زیاد می دهد، اما احتیاج به نیروی نظامی قوی ندارد.
خود ارتش آمریکا القاعده و گروه های زیر نفوذ القاعده را برای ١۵ درصد تمامی حملات به ارتش آمریکا و ٨٠ تا ۹٠ درصد حمله به غیرنظامیان مسئول دانسته است. طبق ارقامی که خود آمریکائی ها هم داده اند و همچنین طبق آمارهای دیگران، در عراق تنها ٦ تا ٨ درصد حملات آمریکائی ها به اهداف غیرنظامی است و بنابراین، القاعده و جنبش مقاومت دو مسئله کاملا متفاوت می باشند. حملات جنبش مقاومت واقعی مجموعا بر اشغالگران متمرکز است.
جنبش مقاومت ملی عراق قبل از همه دارای یک هدف است: اشغالگران را از عراق بیرون کند و برای این منظور به پشتیبانی وسیع مردم عراق و نه انشعاب میان مردم محتاج است. اکثر گروه های مقاومت به این لحاظ از آکسیون های تروریستی و آکسیون های فرقه گرانه دوری می جویند و از دوسال پیش با سازمانهائی مبارزه می کنند که برای این آکسیون ها مسئول و فعال می باشند. (برای اطلاعات بیشتر، به مقاله مندرج در روزنامه "یونگه ولت" _ ۳ مارس ۲٠٠٦ _ صفحه ١٠ رجوع شود).
این هم واقعیت دارد که بسیاری از مردم، در ابتدای اشغال عراق، از اسلامی های رادیکال به عنوان جنگجویانی که بر علیه ارتش بیگانه مبارزه می کنند استقبال نمودند. اما به زودی نیروهای محلی و گروه های چریکی به این نتیجه رسیدند که این مذهبیون مخالف اشغال، ازصحنه جنگ عراق در راه اهداف خود سوء استفاده نموده و به ابزاری متوسل می شوند که به شدت به جنبش مقاومت آسیب می رساند.
بنابراین مخالفین اشغال می بایست در دوجبهه به جنگند: اول بر علیه اشغالگران و دیوانسالاری دولتی دست پرورده آنان ودوم، بر علیه باند های تروریستی، از طریق کار روشنگرانه در باره شخصیت واقعی گروه های مسلحی که به نام مذهب و مقاومت، مردم را می کشند.
در اواسط ماه آوریل امسال، مهمترین سازمانهای مسلح از جمله نماینده ۹ گروه بزرگ چون "بریگاد انقلاب ١۹۲٠" و "جبهه اسلامی مقاومت عراق" به این نتیجه رسیدند که در آینده متحدا بر علیه افراط گرایان سنی حرکت نمایند. به این منظور آنان در خارج از عراق همدیگر را ملاقات نمودند و "دفتر هماهنگی مقاوت ملی و اسلامی عراق" را بنیان گذاری نمودند. بزرگترین سازمان چریکی عراق که " ارتش اسلامی عراق" نام دارد، در این ملاقات حضور نیافت اما تائید خود را برای همکاری اعلام نمود.

ادامه دارد