حالا اگر…


شهلا بهاردوست


• حالا اگر کمی تیز کنی، شاید نوشتی نامِ مرا
لابلای ِ این دگمه ها، روی ِ این ساقه ها   
کمی که تیز تر کنی، شاید چکّه کنی روی ِ این غنچه ها ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۷ مهر ۱٣٨۶ -  ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۷


حالا اگر کمی تیز کنی، شاید نوشتی نامِ مرا
لابلای ِ این دگمه ها، روی ِ این ساقه ها   
کمی که تیز تر کنی، شاید چکّه کنی روی ِ این غنچه ها

حالا اگر کمی دستهایت از چشمهایت کنار بچرخد
روی ِ گلهای ِ پیراهنم بلرزد، راه راه کند مشبّک ها را
کمی که بیشتر دور شود
آرام نمی گیرند چشمهایت
بادم می برد دستهایت

حالا اگر کمی تاپ تاپ کمی وای وای
جا بماند روی این قالیهای ِ سرخ، بیقرارمی شوند قابها
حریص ِ ردِّ پای ماه، سایهء لغزان ِ قطره ها
کمی که بیشتر تاپ تاپ، کمی که بیشتر وای وای
نرم زیر لبها با عریانی واژه ها
راه به هوای ِ ما تا عمق نفسها، تا صمیمّیت معصوم ِ پوستمان
روی ِ تکّه تکّهء لبخند ها، کنار آوازهای جهان

حالا اگر خوب نگاه کنیم
روی ِ لحظه های هرزه، که گاه بی من وُ تو، می دوند
خوابها رسیده اند، آبدار وُ شیرین
در جشن ِ تابلوها زن و مرد می رقصند   
در اعماق تاریکی یکدیگر را می بوسند
کمی که خوبتر نگاه کنیم، می بینیم
من و تو، یکی دست در کمر، یکی دست بر گردن
خیره به چشمهایمان، ترس پس می زنیم!
با هم جایی برای قدمهایمان گل می خریم!      

هامبورگ، ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۷
از مجموعهء کنارِ پونه و خشخاش
www.bahardoost.de