موقعیت کنونی پژاک و چالشهای رودروی آن


محمود نزهت زاده


• سوالی که همیشه مطرح بوده است و جوابی قانع کننده تر می طلبد این است که در صورت بهم خوردن معادلات سیاسی منطقه ای اگر پ ک ک نیازمند رابطه با دولت ایران گردد این امر تا چه حد برشدت و نوع مبارزه پژاک علیه دولت ایران تاثیرخواهد گذاشت؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ مهر ۱٣٨۶ -  ٣۰ سپتامبر ۲۰۰۷


چند سال پیش و بهنگام اعلام موجودیت پژاک کمتر کسی پیش بینی می کرد که این سازمان نوبنیاد بتواند در مدت زمان کوتاهی به وزنه ای در صحنه سیاسی کردستان ایران تبدیل گردد.
در آن دوره نیروئی که بعدا پژاک بر بدنه آن شکل گرفت بجای مقاومت مسلحانه ، روی ریل سیاست اصلاح طلبانه و مقاومت دمکراتیک حرکت نموده و از دخالت فعال در سیاست روز در کردستان و ایران دفاع می کرد. برپایه همین استراتژی، آنان از سیاست شرکت فعال کردها در انتخاباتهای مجلس، ریاست جمهوری و شوراها دفاع می کردند، نیروهای روشنفکر را به تقویت جامعه مدنی در کردستان تشویق نموده و از مبارزه نیروهای سیاسی قانونی کرد منجمله از مبارزه فراکسیون نمایندگان کرد در مجلس ششم برای سهم گیری از قدرت سیاسی حمایت فعال می کردند. مبارزه دمکراتیک و قانونی کردها در ترکیه الگوی مبارزه آن دوره آنان بود.
اما با به بن بست رسیدن پروژه اصلاحات در ایران و قبضه قدرت توسط نیروهای راست افراطی که همزمان بود با دخالت نظامی امریکا در عراق و بهم خوردن معادلات منطقه ای، پژاک نیزبعد از عبور از بحرانهای دشوار تشکیلاتی و فکری وارد فاز نوین مبارزاتی شد، فازی که حضور و مقاومت مسلحانه از یک سو و گسست از مبارزه اصلاح طلبانه و نیمه علنی و پیوستن به اردوی تحریم کنندگان انتخاباتها از سوی دیگر پایه های آن را تشکیل می داد.

ورود به این فازو در چنین شرایط خاصی به چند دلیل به بهبود موقعیت سیاسی پژاک منجر گشت.

۱. خلاء مبارزاتی در کردستان ایران و حضور دائمی احزاب سنتی کرد در اردوگاههائی در کردستان عراق و مشغول بودن آنان با مبارزه درونی قدرت
- دوری احزاب سنتی از جامعه کردستان و عدم همخوانی سیاست ها و تاکتیکهای کلیشه ای آنان با سطح مبارزاتی و روشنفکری جامعه کردستان
- توجیه نافعالی سیاسی دائمی احزاب سنتی کرد با تز دفاع از دستاوردهای کردستان عراق، در حالیکه بیشتر مردم کرد و اعضای این احزاب به این امر واقفند که عدم حضور فعال آنان در کردستان ایران همیشه داوطلبانه نبوده بلکه عمدتا نتیجه بند وبست های نیمه آشکار اتحادیه میهنی کردستان با دولت ایران بوده است و در ضمن با حضور ارتش امریکا در منطقه، حکومت منطقه ای کردستان از سپر حفاضتی قوی آنچنانی برخوردار می باشد که دیگر نیازی به چنین فداکاری از طرف احزاب کرد ایرانی نماند.

۲. پژاک به خاطر برخورداری از رسانه های قوی و حمایت های بی دریغ حزب مادر توانسته بخش مهمی از جوانان دانشجو و فعالین سیاسی داخل کشور را به طرف خود جلب کند، نیروئی که با شکست پروژه اصلاح طلبی در ایران در جستجوی پروژه های دیگری هستند. احزاب سنتی کرد درست در چنین لحظاتی سرگرم مبارزه درونی قدرت همراه با برخوردهای خشن فیزیکی هستند، امری که بندرت مورد تایید افکار عمومی کردها می باشد. این گروهها بشدت به نوآوری فکری، نوسازی تشکیلاتی و جریان یافتن خون تازه در رگهایشان نیاز دارند و این امر مستلزم جذب جوانان روشنفکر و آرمانخواه تازه نفس به صفوف آنان می باشد. اما این احزاب با ترسیم چهره ای دیگر از خود در عوض به جذب شدن هرچه بیشتر این نیروی تازه نفس و جوان به پژاک یاری می رسانند. بعبارتی دیگر پژاک رزمنده و در حال مبارزه جذابیت بیشتری برای این جوانان آرمانخواه دارد.

٣. پژاک بعد ازتجربه یک دوره بحرانی که منجر به دوری بخش مهمی از کادرهای قدیمی آن گردید نیاز به یک خانه تکانی فکری و مبارزاتی داشت تا دچار "پدیده" اردوگاه نشینی مزمن نگردد. حالت ایستائی و عدم تحرک کشنده ترین ضربات را بر پیکر چنین جریاناتی وارد می آورد، جریاناتی که سرمایه اساسی آنان نیروی انسانی داوطلب و فداکار می باشد که این نیرو بنوبه خود نیاز مداوم به روحیه رزمندگی و اطمینان خاطر از درستی سیاستهای اتخاذ شده حزب دارد. فاز نوین به انسجام تشکیلاتی و مبارزاتی پژاک کمک فراوانی نمود.

۴. نیاز امریکا به یک نیروی فشار رزمنده و منسجم علیه ایران در صورت رویاروئی نظامی آن با حکومت ایران، نیروئی که علیرغم مخالفت اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بتواند در صورت مقتضی علیه ایران وارد عمل شود. کومله و حزب دمکرات به خاطر طبیعت محافظه کارانه ومقتضیات زندگی اردوگاهی نمی توانند برخلاف خواست دو حزب اصلی کردستان عراق وارد ماجراهای سیاسی جدید شوند. در ضمن آنان بخاطر نداشتن نیروی رزمنده عملیاتی مناسب نمی توانند در این مرحله کارت هائی باشند که امریکا روی آنان حساب باز کند. امریکا با داشتن تجربه تلخ بازی با کارتهای تقلبی در عراق اینبار با حضور طولانی در منطقه خود از نزدیک وبه دقت به ارزیابی این نیروهای می پردازد.
حضور نیروهای پژاک در مرزها همچنین مانع حضور و نفوذ نیروهای مسلح اسلامی وابسته به ایران می شوند. در غیر این صورت این نیروهای افراطی اسلامی مورد حمایت دولت ایران می توانند مایه دردسر امریکا و دولت منطقه ای کردستان گردند.
پژاک نیروی عمده سکولار و غرب گرائی می باشد که برخلاف امواج تند اسلامگرائی و ضدغربی در منطقه خاورمیانه حرکت می کند. گوئی دولت ها و رسانه های غربی نیز به تازگی کشف کرده باشند که نزدیک به نیمی از نیروهای رزمنده و کادرهای پژاک را زنان و دختران جوان کرد تشکیل می دهند آنهم در منطقه ای که هر روز زنان و دختران جوان توسط برادران و پدران متعصب خود به جرمهای واهی ناموسی به قتل می رسند.
امریکا به چنین نیروی همکار منسجم، رزمنده و سکولار عملگرائی نیازمند است که بتواند براحتی تغیر جهت سیاسی دهد.
البته منظور نگارنده این نیست که پژاک به نیروئی وابسته به امریکا بدل گشته است بلکه می خواهم بگویم که
پژاک دارای خصوصیات و چنان شرایطی می باشد که دولت امریکا بتواند و بخواهد روی آن حساب باز کند. همین که امریکا پژاک را برخلاف دیگر گروههای همسوو همکار با پ ک ک را در لیست سازمانهای تروریست خود قرار نداده است نشانه های این حساب بازکردن امریکا روی پژاک می باشد.

با این وصف و بی گمان این تغیرجهت و حضور فعال و مسلحانه در کردستان ایران یک "فرصت طلائی" برای پژاک به ارمغان آورده است. با این حضور و جهت گیری جدید، پژاک از حاشیه به مرکز و قلب سیاست کردی در ایران پرتاب شده است و پژاک در این دوره توانسته است مشروعیت خود را بعنوان یک نیروی اساسی کردی در ایران   تثبیت کند. ازیاد نبریم که تا چندی پیش بیشتر نیروها و احزاب کردی پژاک را یک نیروی "غیراصیل" کرد ایرانی و بعضا دست ساخت رژیم می دانستند. دولت ها و رسانه های غربی نیز این سازمان را اصولا "به بازی" نمی گرفتند.

اما این سوال به جای خود باقی است که مقاومت مسلحانه و تثبیت پژاک بعنوان یکی از نیروهای اصلی صحنه سیاسی درکردستان ایران تا چه حد و به چه شکلی بر منافع استراتژیک و درازمدت کردها در ایران تاثیرگذار خواهد بود. این پرسش دیگری می باشد که نیاز به جستجوی دیگری دارد و طبیعتا پاسخ های یکسانی برای این پرسش نخواهیم یافت.

چالشهای عمده پیش روی پژاک

- نداشتن دستگاه روابط عمومی قوی وسخنگویانی که بتوانند به بهترین نحو و با بهره گیری از دستاوردهای علمی در این زمینه، پژاک را به افکار عمومی ایران و غرب بشناسانند. کسب حمایت افکار عمومی در سیاست باز و جهانی شده امروز از اهم اهرمهای سیاسی تاثیرگذار می باشد. بدون داشتن سخنگویان ورزیده و آشنا به کار رسانه ها و امور روابط عمومی نمی توان بر افکار عمومی تاثیر آنچنانی گذاشت.

- پژاک تاکنون بطور رسمی از ایده فدرالیسم قومی در ایران دفاع کرده است. بدون اینکه به روشنی توضیح دهد که چطور می تواند در صورت استقرار فدرالیسم قومی در عمل از درگیری ها و کشمکشهای احتمالی قومی و مذهبی پیشگیری کند. سوالی که هیچکدام از مدافعین فدرالیسم قومی در ایران پاسخ روشنی به آن نمی دهند. با توجه به تخریبات عظیم و جبران ناپذیر احتمالی ناشی از عملی شدن پروژه فدرالیسم قومی، عدم پاسخگوئی به این سوال اعتبار سیاسی و اخلاقی مدافعین آن را بشدت زیر سوال می برد.
اما سخنان آقای حاجی احمدی رهبرپژاک در یکی از برنامه ها تلویزیون صدای امریکا در این خصوص این امیدواری را بوجود آورد که پژاک در کنگره دوم خود پاسخ مناسبی برای این پرسش بیابد.
با یافتن پاسخ روشن و منطقی به این پرسش وحدت مبارزاتی مردم ایران و گروههای ملی هم تامین می شود.

- اما بزرگترین معضل پژاک هنوز هم ناروشنی رابطه با حزب مادر و رفتار نادمکراتیک آن با مخالفین درونی خود می باشد. این امر آشکاری می باشد که پناه بردن به مبارزه مسلحانه مقتضی رفتاری نظامی، خشن و مخفی گری شدید می باشد که این امر نیز به نوبه خود مانعی است بر روند دمکراتیزه شدن خود حزب و جریان مسلح و دشوار بنظر می رسد که نیروئی مسلح که توانائی و شرایط دمکراتیزه کردن ساختار درونی خود را نداشته باشد و رفتار دمکراتیک همیشه ناظر بر فعالیتهای آن نباشد بتواند نویدآور سیستمی دمکراتیک برای کل جامعه گردد. اصولا نیروها و حتی دولتهای دمکرات درگیر مبارزه مسلحانه و جنگ نظامی همیشه با رعایت رفتار دمکراتیک و احترام به عقاید مخالفین مشکل داشته اند. این امر بنوبه خود حقانیت شعارها وعده های دمکراتیک این جریانات را بشدت زیر سوال می برد. البته این امر مختص پژاک نیست و همه سازمانها و دولتهائی که تجربه این نوع فعالیت را داشته اند با چنین مشکلی روبرو بوده و هستند. برای مثال بی اعتمادی گسترده به وعده دمکراتیزه کردن خاورمیانه توسط دولت امریکا را نیز باید نتیجه درگیری نظامی امریکا در منطقه و عدم پایبندی ارتش آن دولت به رفتار دمکراتیک و زیرپا گذاشتن اصول حقوق بشرتوسط آنان دانست.

و اما سوالی که همیشه مطرح بوده است و جوابی قانع کننده تر می طلبد این است که در صورت بهم خوردن معادلات سیاسی منطقه ای اگر پ ک ک نیازمند رابطه با دولت ایران گردد این امر تا چه حد برشدت و نوع مبارزه پژاک علیه دولت ایران تاثیرخواهد گذاشت؟