روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ مهر ۱٣٨۶ -  ۱ اکتبر ۲۰۰۷


چرا رئیس جمهوری جلسه سخنرانی را ترک نکرد؟
احمدی نژاد نیویورک را منفجر کرد ولی صدای آن مهیب نبود!
قدر این فرصت سه ماهه را بدانید
گزینه هایی که هر کدام متناسب با رفتار آمریکایی هاست

حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله این نشریه: مجسمه سنگی نوشته است: وقتی برنارد شاو نویسنده بلندآوازه انگلیسی ـ که برای اولین بار به آمریکا سفر می کرد ـ در بندر نیویورک از کشتی پیاده شد و چشمش به مجسمه بزرگی افتاد که در کرانه اقیانوس اطلس نصب شده بود، از میزبان آمریکایی خود پرسید؛ این مجسمه بزرگ سنگی چیست؟ و پاسخ شنید که این مجسمه آزادی است، برنارد شاو لبخند معنی داری زد و گفت؛ ما هم در اروپا رسم و سنت مشابهی داریم و هنگامی که شخص عزیز و محترمی از دنیا می رود مجسمه اش را به یاد دورانی که زنده بود در میدان شهر نصب می کنیم و هر وقت به آن می نگریم غم فقدانش را به خاطر می آوریم و حسرت روزهایی را می خوریم که صاحب مجسمه از دنیا نرفته و در میان ما بود، من هم درگذشت مرحوم آزادی را به مردم آمریکا تسلیت می گویم…
چند روز پیش دکتر احمدی نژاد نیویورک را منفجر کرد! این انفجار با سر و صدای فوق العاده ای همراه بود اما برخلاف انفجارهای دیگر، صدای آن مهیب نبود. این انفجار همه چیز را زیر و رو کرد، بی آن که خانه ای یا ساختمانی را ویران کند و جانی را بستاند. انفجار عظیمی بود، اما در آن از بمب های چندتنی موسوم به مادر بمب ها ـ نوع آمریکایی ـ و پدر بمب ها ـ نوع روسی آن ـ و هیچ ماده منفجره دیگری استفاده نشده بود. اصلاً این انفجار از نوع انفجارهایی که یک مشت بی پدر و مادر در گوشه و کنار جهان ایجاد می کنند و جماعتی از مردم بی پناه و مظلوم را به خاک و خون می کشند نبود. احمدی نژاد اگرچه دل پری داشت، اما دست خالی به نیویورک رفته بود، صدای انفجاری که او پدید آورد، در سراسر دنیا شنیده شد ـ به نوشته منابع غربی حداقل ۵۰۰ میلیون نفر آن را شنیدند ـ ولی دل هیچکس با شنیدن صدای این انفجار نلرزید و غیر از مستأجران کاخ سفید، الیزه، خانه شماره ۰۱ داوونینگ استریت… و ساکنان زورآباد در فلسطین اشغالی، هیچکس از صدای آن نترسید. احمدی نژاد برای انجام این انفجار از الگوی انقلاب اسلامی استفاده کرده بود و همان مواد منفجره ای را به کار گرفته بود که امام راحل ما (ره) به کار برده بود… انفجار نور بود، در انتظار ظهور…
رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا مواضع جمهوری اسلامی ایران و آموزه های انقلاب را بازگو کرد و این واگویه برای دولتمردان آمریکایی که داعیه آزادی بیان دارند و لیبرال دموکراسی مورد ادعای خود را نسخه حکومتی پاسخگو برای همه ساکنان کره خاک می دانند ـ دکترین پایان تاریخ فرانتس فوکویاما ـ نباید تا این اندازه سخت و ناگوار باشد که فریاد اعتراض و اهانت آنان را به گوش فلک برساند، اگرچه در همان حال سخنان احمدی نژاد با ابراز خرسندی و رضایت، حداقل ۶۱ درصد مردم آمریکا ـ براساس نظرسنجی CNN ـ همراه بوده است.
اگر دولتمردان و سیاستگذاران آمریکایی همانگونه که ادعا می کنند، ایدئولوژی و نسخه حکومتی برتر و همه پسندی در اختیار دارند چرا از ارائه نسخه ای متفاوت ـ آن هم به بیان و نظر و نه توپ و تشر ـ از کوره درمی روند؟ و اگر مردم آمریکا را طرفدار مواضع سیاسی و عملکرد حاکمان آمریکایی می دانند، چرا از این که سخن دیگری به گوش آنها برسد واهمه دارند؟! و اگر چنین نیست ـ که معلوم شد نیست ـ باید بپذیرند تاکنون درباره جمهوری اسلامی ایران و معرفی آن به مردم آمریکا و ملت های جهان، سخن خلاف گفته اند و لاف گزاف زده اند. آیا حالت دیگری هم قابل تصور است؟ معلوم است که نیست!
ممکن است گفته شود که احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا، یک طرفه به قاضی رفته و یکسویه سخن گفته بود! که باید گفت؛
الف ـ مگر شما دولتمردان آمریکایی به شعور مردم خود اعتقاد ندارید که از فریفته شدن آنان(!) به سخن احمدی نژاد واهمه دارید؟!
ب ـ احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا به پرسش های اساتید و دانشجویان که برگرفته از تهمت های ناروا و دروغ پراکنی های چندین ساله آمریکایی ها و صهیونیست ها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، پاسخ داد، با این محاسبه، موضوع سخن احمدی نژاد را خودتان تعیین کرده بودید، نه او، بنابراین چگونه می توانید سخن وی را یکسویه بنامید؟!
ج ـ مگر شما دولتمردان آمریکایی و متحدانتان طی ٣ دهه گذشته در جاده ای یکطرفه علیه ایران اسلامی تاخت وتاز نکرده اید؟ آنهم با در اختیار داشتن صدها رسانه دوربرد و فراگیر و با استفاده از همه امکانات گسترده مجامع و مراکز وابسته به خود. چرا تاخت وتاز یکسویه شما نتیجه معکوس داشت؟ و نه فقط اعتقاد مردم ایران و سایر ملت های مسلمان را به انقلاب اسلامی کاهش نداد، بلکه همه روزه بر آن افزود، تا آنجا که امروزه همین اعتقاد، شما را در لبنان، فلسطین، عراق، آمریکای لاتین و… زمین گیر کرده است. باید قبول کنید که مردم دنیا و از جمله مردم آمریکا قبولتان ندارند.
د ـ فقط نیم نگاهی به اظهارنظر شهروندان آمریکایی بعد از پایان جلسه پرسش و پاسخ احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا بیندازید. این اظهارنظرها را رسانه های آمریکایی منتشر کرده اند و در دسترس شماست. در این مختصر، فقط به یک نمونه که بارها از سوی شهروندان آمریکایی تکرار شده است اشاره می شود…
… چرا بوش و دیک چنی و رایس در پشت دیوارها پنهان شده اند؟ آنها در برابر سخنان روشن و شفاف احمدی نژاد چه پاسخی دارند؟ چرا درباره ایران و جنگ عراق به ما دروغ گفته اند؟… آیا بوش جرأت دارد که در چنین جلسه ای شرکت کند، آنهم نه با مردم ایران، بلکه با ما، یعنی با مردم آمریکا .
چند روز قبل، رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام با ایشان ـ دهم ماه مبارک رمضان ـ لیبرال دموکراسی غرب را فاقد پیام دانسته و فرمودند حضور جمهوری اسلامی در منطقه و جهان، حضور فکر و منطق و انگیزه معنوی است و دستگاه حکومتی برخاسته از لیبرال دموکراسی، به علت این که در این عرصه چیزی برای ارائه کردن ندارد، با زبان تهدید حرف می زند، مانند انسان بیسوادی است که در مقابل یک انسان فاضل، فقط مشت و بازوی خود را نشان می دهد.
سخنان آقای احمدی نژاد در نیویورک که واگویه آموزه های اسلامی و انقلابی بود و آسیب شدیدی که اظهارات ایشان بر چهره و شخصیت دولت و دولتمردان آمریکایی وارد کرد، به وضوح نشان می دهد که ـ به قول حکیمانه آقا ـ دست لیبرال دموکراسی غرب از منطق خالی است و پیام قابل شنیدنی برای مردم جهان ندارد و این در حالی است که آنچه درپی سخنان دکتر احمدی نژاد در نیویورک ـ بخوانید در سطح جهان ـ اتفاق افتاد، بدون کمترین تردیدی حکایت از آن دارد که ـ به قول امام راحلمان (ره) ـ دنیا تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است .

چرا جلسه را ترک نکرد
روزنامه جام جم با عنوان: کدام ساز؟ نوشته است: کمترین تعریفی که از رقابت های سیاسی و جناحی در داخل کشور وجود دارد این است که جناحهای سیاسی موجود می توانند در تمامی صحنه های سیاست داخلی با یکدیگر رقابت و چالش داشته باشند، اما آنگاه که پای مصالح ملی کشور و
نیز مقابله با کشورهای خارجی به میان می آید، باید رقابت های درونی را کنار گذاشته و تمامی جریانات سیاسی به طور یکپارچه از اقتدار کشور در مقابل بیگانگان دفاع کنند.
اگر اختلافات سیاسی و جناحی از این مرز هم عبور کند، دیگر نمی توان آن را یک رقابت داخلی و جناحی نام نهاد؛ بلکه تصویری از هماهنگی و هم آوایی با بیگانگان در اذهان مجسم می شود.
سفر آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور منتخب ملت ایران به نیویورک و دفاع شجاعانه ایشان از مبانی نظام و انقلاب، به طور طبیعی می باید مورد حمایت تمامی جریانات دلسوز داخلی کشور با هر گرایش و سلیقه ای قرار می گرفت. بالاخص آنجا که پای توهین و افترا به ایشان توسط مقامات و رسانه های غربی به میان آمد، این توهین ها مستقیما متوجه ملتی شد که رئیس جمهور به نمایندگی از آنان به مقر سازمان ملل متحد رفت.
متاسفانه طی چند روز گذشته شاهد بودیم برخی افراد یک جناح سیاسی کشور در مقابل سیل دشنام ها و دروغ پراکنی های امریکایی ها، یا سکوت اختیار کردند و یا به طور تلویحی و یا سریعا از آقای رئیس جمهور انتقاد نمودند که مثلا چرا در مقابل توهین های رئیس دانشگاه کلمبیا، جلسه سخنرانی را ترک نکرد! می توان براحتی پیش بینی کرد که اگر رئیس جمهور این اقدام را انجام می داد، همین افراد اعتراض می کردند که چرا رئیس جمهور مردانه در مقابل این اتهامات نایستاد و با منطق، پاسخ آنها را نداد و جلسه را ترک کرد!
دفاع از مواضع مقتدرانه رئیس جمهور در نیویورک، وظیفه ملی و انقلابی تمام جریانات سیاسی داخل کشور بود حتی اگر برخی از صاحب نظران انتقادات موردی و جزیی به برخی بیانات ایشان داشته باشند که البته طبیعی و قابل انتظار است؛ اما اگر به بهانه این اختلاف نظرهای کوچک، به گونه ای موضعگیری شود که نظام رسانه ای غرب و سیاستمداران امپریالیسم جهانی تطهیر شده و نماینده ملت ایران تلویحا مقصر قلمداد شود، در این صورت باید به هویت ملی و انقلابی این جناحها و جریان های سیاسی، تردید جدی وارد نمود.

قدر این فرصت را بدانید
روزنامه همبستگی با عنوان: ایران قدر فرصت سه ماهه را بداند نوشته است: وزرای خارجه گروه ۱+۵ روز جمعه گرد هم آمدند تا درباره پرونده هسته ای ایران رایزنی کنند که به دلیل مخالفت برخی اعضا تصویب هرگونه قطعنامه جدیدی تا پایان پاییز به تعویق افتاد. هم اکنون در موقعیتی حساس و تاریخی قرار داریم به طوری که فرصتی در دنیا برای ما ایجاد شده و اگر از این فرصت به خوبی استفاده نکنیم پرونده هسته ای ایران به یک بحران بدل خواهد شد. این فرصت، فرصتی است که نزدیکی افکار و برنامه های ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد کرده و اگر ما بتوانیم از موقعیت بین المللی که این فرصت رابرای ما ایجاد کرده استفاده کنیم از وقوع یک بحران جلوگیری کرده ایم. اگر این توافق و نزدیکی نظرات با آژانس بین المللی انرژی اتمی به نتیجه نرسد خطراتی منافع ملی ما را تهدید خواهد کرد چرا که جو عمومی و سیاسی ای که در حال حاضر وجود دارد، مخاطره انگیز است. اگر ما نتوانیم این جو سیاسی مخاطره انگیز را تغییر دهیم و همچنین اقدامات جدیدی را برای نزدیک شدن افکار و برنامه های خودمان با آژانس انجام ندهیم، این جو مخاطره انگیز شدیدتر می شود و فشارهای جامعه بین المللی علیه ما افزایش می یابد. علت به تعویق افتادن قطعنامه صرف اختلاف بین قدرت های بزرگ نیست، قدرت های بزرگ بر سر محدود کردن پروژه غنی سازی اورانیوم در ایران با هم اجماع نظر دارند. همچنین بر سر این که ایران را به سمتی هدایت کنند که این فعالیت را محدود کند اجماع نظر دارند. اختلاف قدرت های بزرگ در مورد شدت و چگونگی برخورد است. همان طور که در حال حاضر سه کشور بزرگ غربی (آمریکا، انگلیس، فرانسه) به دنبال تشدید فشارها علیه ایران هستند و تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی در برنامه های کاری شان است در حالی که سایر کشورهای بزرگ معتقدند ایران مشکل را با توافق با آژانس بین المللی انرژی اتمی حل خواهد کرد. بر این اساس به نظر می رسد اختلاف در این حد است و ا گر ظرف چند ماه آینده به این نتیجه برسند که ایران، مشکل را با توافق با آژانس حل نخواهد کرد فشار علیه ایران را تشدید خواهند کرد. نکته دیگری که در این میان وجود دارد که باید تاکید کرد این است که در دیپلماسی جدید ما بعد از اعلامیه اخیر البرادعی تاکید زیادی روی نظرات آژانس بین المللی انرژی اتمی می شود و در سخنان مقامات رسمی ما براین که ما براساس نظرات آژانس رفتار می کنیم زیاد تاکید می شود که به نظر من در کاربرد این کلمه باید احتیاط کرد چرا که همین آژانس است که پرونده ما را به شورای امنیت فرستاد. بنابراین اگر دائما بر نظرات آژانس تاکید کنیم ممکن است همه نظرات آژانس به نفع پروژه هسته ای ما نباشد. به تعویق افتادن صدور قطعنامه تا سه ماه دیگر، فرصتی است که هم می شود به سمت بستن پرونده هسته ای پیش رفت و هم این امکان وجود دارد که مخاطراتی برای منافع ملی ایران به وجود بیاید.

گزینه های متناسب با رفتار آمریکایی ها
برگ دیگری از خصومت آمریکا علیه ایران عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در پی نقل شده است: مجلس نمایندگان آمریکا هفته گذشته در یک اقدام آشکاربه منظور مداخله در امور داخلی ایران لایحه ای رابه تصویب رساند که برگ دیگری از خصومت پایان ناپذیر رهبران واشنگتن علیه ایران را نشان دهد.
این لایحه که توسط تام لانتوس نماینده دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا تهیه شده بود حاوی چند نکته کلیدی است.
الف ـ شرکت های نفتی که با جمهوری اسلامی ایران همکاری کنند تحت تحریم های شدید قرار خواهندگرفت.
ب ـ از وزارت خارجه آمریکا خواسته شده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمان های تروریستی قرار دهد وشرکت های وابسته به سپاه راتحریم اقتصادی کنند.
ج ـ ورود هرگونه کالای ایرانی به آمریکا ممنوع است.
آمریکایی ها علی رغم قرار داد الجزایر و تعهداتشان مبنی بر عدم دخالت در امور داخلی ایران بارها به مواضع خصومت آمیز علیه ایران مبادرت کرده اند. در چنین فضائی از تداوم خصومت ها انتظار دارند ایران نقش منجی رابرای آمریکا جهت رهایی از باتلاق عراق ایفا نماید.
آمریکایی ها نیک می دانندایران با سابقه بیش از یکصدسال در صنعت نفت نیازی به همکاری های نفتی شل ، توتال ، انی و اینپکس ندارد. کارکرد چنین مصوبه ای بیش از آنکه به ضرر ایران باشد به ضرر طرف های اروپایی آمریکا در ایران است. شرکت های آمریکایی چون می بینند به دلیل مواضع خصمانه نفعی درمعاملات نفتی و سرمایه گذاری های مربوط به انرژی ندارند
می خواهند رفقای اروپایی خود را نیز محروم کنند. البته شرکای اروپایی آمریکا به هیچ وجه زیربار چنین مصوبه ای نخواهندرفت چون این مصوبه قبل ازاینکه مداخله درامور داخلی ایران باشد نوعی مداخله در امور داخلی رفقای آمریکا دراروپاست. اروپایی ها اگر کمی عقل به خرج دهند این مصوبه را باید توهین به خود تلقی کنند چراکه نمی شود درمجلس نمایندگان آمریکا قانونی تصویب کرد و آن را برای خارج از جغرافیای سیاسی آمریکا برای چند کشور مستقل ساری و جاری نمود. به همین دلیل شرکای آمریکایی زیربار چنین دستوری تاکنون نرفته اند.
اما در مورد تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران وتحریم اقتصادی سپاه!
سپاه یک بنگاه اقتصادی نیست. درموردمسایل نظامی هم به مرز خودکفایی رسیده است. لذا تحریم سپاه یک تصمیم گیری براساس اخبار توهم آمیز است.
در مورد تروریست بودن سپاه پاسداران این مصوبه آمریکایی هانوعی فرار به جلو را انجام داده اند. اکنون درآستانه یوم الله قدس هستیم ملت های جهان وبویژه درجهان اسلام خود را برای برپایی یک راهپیمایی بزرگ علیه مثلث شرارت در منطقه و جهان غآمریکا، اسرائیل و انگلیسف آماده می کنند.
اکنون حکام کاخ سفید درنگاه مردم جهان به دلیل کشتار بی گناهان در فلسطین اشغالی، لبنان، عراق و افغانستان مورد استیضاح و محاکمه هستند. صدها هزار نفر از مردم بی گناه در بمباران های وحشتناک این کشورها نابود شده اند صدها هزار نفر آواره و خانه و کاشانه آنها ویران شده است. اگر بخواهیم مصداق روشن وشفافی از تروریسم واعمال تروریستی نام ببریم همین اقداماتی است که همه روزه اشغالگران در منطقه مرتکب می شوند. بنابراین صفت تروریسم زیبنده جنگ افروزی آمریکایی ها در منطقه است. ادعای آمریکا علیه سپاه یک شوخی سیاسی وبی مزه است. سپاه در چارچوب وظایفی که برای صیانت از انقلاب اسلامی دارد یک سازمان منضبط ومردمی است که درخشان ترین کارنامه را درجنگ هشت ساله استکبار جهانی علیه ایران دارد. از نظر آمریکایی ها هر کس که از انقلاب اسلامی حمایت کند تروریست است لذا کاخ سفید ۷۰ میلیون ایرانی را تروریست می داند. شکی نیست که سپاه در صف اول مقاومت ملت ایران علیه تجاوز آمریکا قرار دارد وطبیعی است که آمریکایی ها به آن حساس باشند. در مورد ممنوعیت ورود هرگونه کالای ایرانی به آمریکا نیز باید گفت، بیش از آنکه ایرانی ها به آمریکایی ها نیاز داشته باشنداین آمریکایی ها هستند که به کالای ایرانی نیازمندندوالا دلیلی ندارد با تحریم های سیاسی، اقتصادی و تجاری که ازسال ۱۹۷۹ علیه ایران اعمال می شود آن حجم محدود از مبادلات صورت گیرد. ممنوعیت مورد نظر مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا هیچ تاثیری درایران نخواهد داشت. نکته آخر درمورد مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا این است که آمریکایی ها هم خود وهم شرکای اروپایی خود رابرای اعمال تحریم های بیشتر در قطعنامه سوم آماده می کنند وتصور می کنند این نوع برخوردهای خصومت آمیز در تغییر رفتار تهران موثر است.
اما غافل از اینکه نباید تصور کنند وقتی باد می کارند نسیم درو می کنند. ممکن است گرفتار توفانی شوند که از باد کاشتن پشیمان گردند.
امروزدر ایران گزینه های زیادی وجود دارد که هر کدام متناسب بارفتار آمریکایی هاست.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی