عقب افتاده ذهنی سیاسی


زری عرفانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ مهر ۱٣٨۶ -  ۱ اکتبر ۲۰۰۷


رئیس دانشگاه معتبر کلمبیای آمریکا Lee Bollinger   لقب شایسته دکتر احمدی نژاد! را به او داد، "دیکتاتور حقیر، ظالم، جاهل و نا آگاه به حقایق تاریخی…" و احمدی نژاد در سخنرانیش در این دانشگاه اعتراف کرد که جرو عقب افتاده های ذهنی سیاسی است. زیرا بیان کرد که عقب افتاده های ذهنی سیاسی بدنبال بمب اتم هستند. این "دیکتاتور حقیر" در دانشگاه کلمبیا گفت: راه حل های مهّم اساسی برای مشکل جهان داریم!
گفته بود که "سخنان خود را در فضای آلوده نمی توانستیم به گوش جهانیان برسانیم" و اراجیف این تیر خلاص زن بالاخره به گوش جهانیان رسید و موجب فوران نفرت و زهرآگین شدن فضای دوستی گردید و چون تحویل گرفته نشد، همراهانش اظهار کردند که او نماینده ملّت ایران بوده و آنها (اراذل و اوباش حکومتی) جسارت رئیس دانشگاه کلمبیا را نخواهند بخشید. البته حتما منظورشان نماینده خود فروخته های لابی هایش در امریکا ست که موجب سرافکندگی این بی مایگان به ظاهر روشنفکر، شد. Bollinger   نباید این جرثومه فساد را به دانشگاه مرکز علم و ادب دعوت می کرد تا آنها تصوّر کنند که این قاتل، نماینده مردم ایران است. امّا آیت شیطان احمد جنتّی با وقاحت تمام گفت " سفر پر برکت برادرمان احمدی نژاد...، او ستاره ای بود که در این مجمع درخشید. احمدی نژاد امریکا را در امریکا استیضاح کرد و رسوا ساخت!..." احمدی نژاد بوش را جناب آقای بوش خطاب کرد!

مسئله دردناک اینست که اگر تمام مردم ایران کشته شوند کسی به احمدی نژاد لقب "دیکتاتور حقیر بی رحم... " را نمی دهد و تمام این القاب بخاطر انکار هولوکاست بوده و نه زیر پا گذاشتن دموکراسی در ایران! نه بخاطر شکنجه و کشتار ۱۵۰۰۰۰ انسان فرهیخه و بی گناه.
وقتی پاسدار احمدی نژاد در طول یاوه سرائی ۲۰ دقیقه ایش در دانشگاه کلمبیا میگوید چرا فلسطینیان باید تاوان هولوکاست را بدهند و جریمه شوند، گناه فلسطینیان چه بوده؟ البته منظورش حماس و نیرو های فوندامنتالیست هستند و نه مردم مترّقی فلسطین. جالب است شنیدن دو کلمه حرف درست و حسابی از نمایندگان گروه "نستوری کارتا " گروه مذهبی یهودی که معتقدند: " تا ظهور موسی کشور اسرائیل تشکیل نمی شود".

مسئله اینست که تا مذهب سیاسی بر مسند قدرت سوار است ، دنیا از این بهتر نخواهد شد. حال چه آنی باشد که در ایران به اسلام سیاسی معروف هست و یا صهیونیسم در اسرائیل. هر دوی این ایدئولوژی ها فتاتیک مخرّب و همچون ۲ غده سرطانی در منطقه موجب به خاک و خون کشیده شدن انسانهای بیگناه شده و نا آرامی و تشویش فضای منطقه را موجب گردیده اند. دو رژیم عقب افتاده جنایتکار که سودای رهبری دنیا را در سر می پرورانند و هر دو به یک اندازه موجب کشتار در فلسطین خون چکان شده اند.

پاسدار احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا گفت که ما در ایران همجنس باز مثل اینجا در کشور شما نداریم! که البته با تمسخر و هو روبرو شد. احمدی نژاد راست می گوید، نتوانست توضیح دهد که در ایران آخوند های در راس قدرت بیشتر پدوفیل هستند تا همجنس گرا.
و صدالبته که زنان در ایران آزاد ترین هستند! در کشوریکه مجری قانون یعنی قاضی هم جعل می کند و سن عاطفه رجبی را افزایش می دهدو هم او را شکنجه می کند و هم به او تجاوز می کند و آخرسر هم طناب دار را بر گردن ظریف این نوباوه قربانی می اندازد، در کشوریکه دختر نوجوان را یک حیوان دو پا به اسم نیروی انتظامی در خیابان هم سرش را به تیر چراغ برق می کوبد و هم با پوتین چنان به سینه اش می زند که بداخل ماشین پرتاب می شود! آیا هنوز شک دارید که ایران مهد آزادی و زنانش آزادترین هستند؟!

آیا عنصر آگاهی پدیده ایست که با مرور زمان نشر و توسعه نمی یابد؟ و یا اینکه می توان در مقطعی آن را متوقّف کرد و انسانها را دو باره به سیر قهقرائی شتاب داد و یا دو باره در جا زد؟ چگونه است که باز هم می توان مانع همه گیر شدن اشاعه درک و بینش مترقّی شد؟ آیا تنها عامل اقتصادی یک فاکتور مهّم است؟ اگر چنین است پس چگونه شاهد واکنش ها و تحلیل های عقب افتاده و ارتجاعی در نیرو های مدعّی اپوزیسیون رژیم هستیم؟ آیا عنصر فرصت طلبی و هژمونی خواهی و یا دگم های سیاسی مانع و رادع برخورداری از تولرانس شکوفا کننده و بینش مترّقی بشمار می آیند؟
قشر ناآگاه و پایبند به مذهب خرافی در بخش روستائی و یا قشر ضعیف به لحاظ اقتصادی را می توان با دست یازیدن به شعار درست- فقر اقتصادی فقر فرهنگی- را ایجاد می کند، توجیه کرد ولی بینش ارتجاعی در قشر تا حدودی مرّفه و یا قشر روشنفکر و حتا اپوزیسیون حاکمیت ارتجاعی خلافت آخوندی را چگونه می توان توجیه کرد؟ سیاست سوسیالیستهای فرصت طلب همچون فیدل کاسترو، هوگو چاوز، دانیل اورتگا و ایو مورالس را می توان بخاطر تامین منافع ملّی شان تا حدودی هضم کرد و احتمالا هدف وسیله را برای آنها توجیه می کند! هر چند که بزرگترین ضربه را به این ایدئولوژی وارد می کنند و آتو بدست دشمن می دهند تا روزی با همین اسلحه علیه خودشان استفاده شده و اعتبار خود را از دست بدهند. در حالیکه فرزندان چه گوارا ثابت کردند که نشان از پدر دارند و تن به خفت نداده و با صراحت از مواضع چه گوارا دفاع کردند و محترم ماندند.

ولی لابی های رژیم جنون و جهل و خرافه با چه منطقی برای رژیم جنایتکاران قرون وسطائی سینه درانی می کنند؟ وقتی خاتمی برای گفتگوی تمدّن ها در سازمان ملل نیویورک به یاوه سرائی پرداخت، تمام زنان تحصیل کرده حاضر در سالن خود را برای خوش آیند آخوند مزّور با روسری آراسته بودند! آنهم در دنیای آزاد انتخاب پوشش. این نامردمی را چگونه می توان توجیه کرد؟ این تجاوز آشکار به حقوق زنان توسّط خود آنها را در قرن بیست و یکم چگونه می توان هضم کرد؟ لابی گری این جنایتکاران قرون وسطائی که اکثریت دولت مردان و زنان رژیم خلافت آخوندی را تشکیل می دهند و بر این باورند که هر چه ظلم و ستم و جنایت بیشتر شود، امام زمان ظهور خواهد کرد و دنیا را از عدل و داد پر خواهد کرد، چه افتخاری را برای این خود فروختگان دریوزه به ارمغان می آورد؟ گویا قرار است که امام زمان با شمشیر گردن تمام کافران و جنایتکاران را از دم تیغ بگذراند.به همین جهت تا می توانندرنج و شکنجه مردم را فزونی بخشیده تا ظهور حضرتش را نزدیک تر کنند! غافل از اینکه اگر این باور صحّت داشته باشد، اولین کسانی که از دم تیغ گذرانده خواهند شد، آخوند های جنایتکار دولتی و پاسداران جهل مرکّب آنها خواهند بود.
حال کجاست این امام زمان، که قرار است عدل و عدالت را جایگزین این زالو های مرداب جهالت و عقب افتادگی خرافات مذهبی کند؟ این پیام آوران مرگ و نیستی، این پرت شدگان از اعماق تاریخ و انتاگونیست های شکوفائی ، شادی ، رونق ، پیشرفت و به زیستی تمام انسانها! کشوری با برخورد داری از ابزار ایجاد زندگی مرّفه و انسانی برای شهروندانش، ثروت کافی بلحاظ داشتن وسعت ارضی و اقلیمی و معادن زیر زمینی و نیروی انسانی جوان، که متاسفانه به دست خائنین ابله مردم و میهن فروش افتاده که انترناسیونالیسم را در حمایت و پرورش نیرو های عقب افتاده منطقه و یا کشور های دیگر می پندارند تا بتوانند بر کّل جهان فرمان برانند!

بازار دشمن پروری بسیار پر رونق شده . از طرفی رهبران وهابی در عربستان ریختن خون شیعه را حلال کرده اند، و از طرف دیگر سران القاعده به رژیم تهران اعلام کرده اند که اگر دست از عراق بر ندارد، جوی خون راه خواهد افتاد. اگر رژیم ایران از عراق بیرون نرود، جنگ میان شیعه و سنّی به پا خواهد شد.

در پاکستان پروز مشرّف با حماقت بزرگش حمله به مسجد سرخ که او هم مثل صداّم حسین در - حمله به کویت- از آمریکا رو دست خورد، با تظاهرات خونین مردم روبرو شده. در میانمار تظاهرات دمکراسی خواهی اوج گرفته و مردم مصمّم هستند که با پرداختی بسیار سنگین هم که شده به دمکراسی دست یابند. ولی در ایران چه خبر؟
در کشوری که مردم از حقوق اولیه خود محروم هستند؛ از حّق انتخاب: انتخاب پوشش، نوشیدن، تفریح کردن، کار کردن، تحصیل کردن، مهمانی گرفتن، حتی برای عزیزانشان سوگواری کردن، ورزش کردن، آهنگ گوش کردن، ترانه خواندن، مشارکت سیاسی داشتن، آزادانه سفر کردن، اپرا داشتن، باله رقصیدن، نمایشگاه بر پا کردن، فیلم ساختن، کتاب منتشر کردن، مد لباس ارائه دادن... خلاصه از تمام آزادی های مدنی و اجتماعی هم، محرومند. مخصوصا تک تک نام بردم تا آنانیکه در خارج از کشور ایران با القاب دکتر و تحصیل کرده زندگی مرفّهی دارند و در راه ایران به رفت و آمد مشغول هستند، دریابند که مردم درایران به لحاظ آزادی، از حداقّل ها هم محرومند، البته اگر شرایط زنان را در ایران با عربستان سعودی مقایسه نکنند، کمی هم به فکر ایران و ایرانی باشند. و با گفتن اینکه آنچه در ایران می گذرد "قانونشان" است، خود را از زیر بار احساس مسئولیت بشر دوستی و همبستگی داشتن، نرهانند. دست از لابی گری رژیم قرون وسطائی بر دارند و این من دریوزه را به یک انسان آزاده و مسئول تبدیل کنند. بلکه با هم بتوانیم به آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی، این پدیده والای انسانی و الهی دست یابیم.

مردمی که خود را جدّی نگیرند، در افکار عمومی دنیا هم جدّی گرفته نخواهند شد. در اروپا به ما اعتراض می کنند که با داشتن چنین رژیم سفّاکی چطور هنوز مردم در ایران به پای صندوق های رای می روند؟! و البته ما توضیح می دهیم که بیشتر این رای ها ترفند رژیم است و نه واقعی، ولی هنوز هستند کسانی که به ظّن خودشان برای حل مسائل صنفی رای می دهند غافل از اینکه پای صندوق رژیم رفتن یعنی مشروعیت دادن به اراذل و اوباش حکومتی. در تابلوی اپوزیسیون رژیم آخوند ها هم، عناصر ظاهرا مبارز نه تنها درجا می زنند بلکه با کمال شجاعت سیر قهقرائی خود را به نمایش می گذارند و بجای استفاده از این شرایط بسیار متزلزل رژیم و پاسخگوئی مناسب به ضرورت تاریخی، با کار های پوشالی سرگرم هستند. منتظرند تا رژیم سرنگون شده! و یک رژیم مترّقی آنرا جایگزین کرده و بلیط های برگشت به ایران را به عنوان قدردانی از آنها جهت برگزاری سمینار های انحرافی و وقت کش تقدیمشان کنند.

زری عرفانی
زوریخ سپتامبر ۲۰۰۷
www.pwoiran.com
p.w.o@freesurf.ch