سی سال / از عاشقی چشم های ممنوع تو می گذرد
به یاد آنکه به شهریور و پاییز پیوست: ف. فراهانی


محمود معتقدی


• نام گل سرخی
به تمام کوچه می آید
حدیث پاییزهای سوخته و
زنجره هایی که
دسته دسته
به سوی تو باز می گردند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ مهر ۱٣٨۶ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۰۷


مثل همه خاطره خاموش ات

آنگاه که دریا

هم

از افق سرزمین های تو

پیش می راند

از ساحل دقیقه ها ی آبی و

سرخ

تا شا نه های عاشق ات

بگو

بر جان ما چه می رود

پاییز و

با همه رنگین کمانش

نه

هنوز

روح این قصه را

کسی چنین

باز نمی شناسد

عطر این خانه و

فرمانی میان خاکستر و

بادش



پس به شب پنجره هایت

چگونه شلیک می شود

ما و

پلک های ساکت مردگان

نگاه کنید

چگونه می تازند

خشم آینه ها و

پرواز واژه های وحشی ات

فرقی نمی کند

شمال

یا

جنوب

پرندگان سپید

یا

کاشفان خوش دریا

این سایه هم

مثل همیشه

فرو می ریزد

از تو

نام گل سرخی

به تمام کوچه می آید

حدیث پاییزهای سوخته و

زنجره هایی که

دسته دسته

به سوی تو باز می گردند

زیرا

چیزی به باران دست های تو

نمانده است

خون باستانی ام

برای تو باد

این جاده های دربدری

چگونه

به آسمان روزهای تو

پا می نهند

لطفا

خواب های تلخ دریچه های سکوت را

از شعر عاشقانه

جدا کنید

سی سال از عاشقی چشم های ممنوع تو

می گذرد

زندان


زن و

این دیار

چه رنگین کمان مقدسی را

بر دوش می کشند



سلام

سلام

شهریور کودکی های من و

تو

من و

تو و

نردبان سرخ همسایه

پاییز ٨۶