آرزو می کنم سیستم فدرالیستی در عراق در ایران پیاده‌ شود
گفتگوی تلاش آنلاین با عبدالله حسن زاده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ مهر ۱٣٨۶ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۰۷


تلاش ـ آقای حسن زاده پیش از طرح هر پرسشی باید بگویم که ما مدت نسبتاً طولانی است که بدنبال برقراری ارتباط و انجام مصاحبه ای با شما بوده ایم. در اصل از همان زمانی که پس از قتل زنده یاد شرافکندی و یارانش، شما مدتی مسئولیت حزب دمکرات کردستان ایران را ـ البته اگر اشتباه نکرده و اطلاعاتم درست باشد ـ بر عهده گرفتید. امروز که بالاخره پس از این سالها این امکان برقرار شده است، ایران چه از نظر وضعیت داخلی و چه در صحنه بین المللی در شرایط بسیار سخت و بغرنج تری قرار دارد. از جمله تهدید اقدام به حمله نظامی که عواقب بسیار نامعلومی برای کشور ما دارد.
حساسیت جهان به حکومت اسلامی در زمینه تلاشهای هسته ای و همچنین در ارتباط با تنش آفرینی ها و بحرانزائی هر روزه آن در منطقه، بویژه در کشور عراق، هر روز شدت بیشتری به خود می گیرد. برخی محافل بین المللی با علم به این حساسیت فزاینده، راه از میان بردن این عامل بحرانزا را حمله نظامی به خاک ایران می دانند. نظر شما که سالهاست با این رژیم در مبارزه هستید، در باره چنین حمله ای به ایران و پیامدهای آن چیست؟

حسن زاده ـ اینکه‌ هم توده‌های مردم ایران درداخل کشور وهم ملتها، دولتها، محافل بین المللی وبطور کلی افکار عمومی درجهان از ماجراجوییها، قانون شکنیها و بحران سازیهای جمهوری اسلامی در منطقه‌ ودرسطح جهانی بستوه ‌آمده‌اند جای بحث ومناقشه‌ ندارد. اما اینکه‌ حمله‌ی احتمالی قدرتهای جهانی به ‌ویژه‌ ایالات متحده‌ی آمریکا به‌ ایران در آینده‌ای نزدیک صورت می گیرد یاخیر من شخصا معتقدم که‌ اگرچه‌ سردمداران رژیم مخصوصا رییس جمهور باب طبع آنها محمود احمدی نژاد با حرکات وبیانات غیرمسولانه‌ی خود هرروزبر تشنج موجود میان ایران وجهان خارج می افزایند، معهذا حمله‌ی نظامی خارجی به ‌ایران مخصوصا ازنوع حمله‌ای که‌ درافغانستان و عراق شاهدش بودیم قریب الوقوع نیست. زیرا موقعیت رهبری آمریکا که‌ هم در افغانستان وهم به ‌طور اخص درعراق با وضعیت دشواری روبرواست بوی این اجازه‌ را نمی دهد که‌ به‌ آسانی دست به‌ گشودن جبهه‌ای جدید آنهم به ‌وسعت کشور ایران بزند. به‌ نظر من قهرمان بازیها وشاخ وشانه ‌کشیدنهای سران رژیم وماجراجوییهای واحدهای نظامی ایران در مناطق مرزی اقلیم کردستان عراق نیز بعضا از این برداشت نشات می گیرد.
همه‌ به ‌یاد دارند که‌ حمله‌ی نظامی آمریکا و متحدانش به‌ افغانستان و عراق دردستیابی به‌هدف کوتاه‌ مدت آن که‌ سرنگونی رژیمهای مستبد طالبان وبعثیها باشد شاید زودتر از زمان پیش بینی شده‌ نیز به‌ پیروزی دست یافت. لیکن با گذشت شش سال ازحمله‌ به‌ افغانستان وچهارسال از حمله‌ به‌ عراق هم اکنون افق پایان گرفتن درگیری با بقایای این دو حاکمیت استبدادی و دشمنان رنگارنگ دمکراسی و پیشرفت اجتماعی بیش از هرزمان تیره‌ به‌ نظر می رسد. بنا براین عواقب یک حمله‌ی گسترده‌ی نظامی به‌ ایران نه‌ فقط برای ایران بلکه‌ برای آمریکا ومتحدانش نیز غیرقابل پیش بینی وشاید نگران کننده‌است.
بهمین خاطر بنده‌ آرزو می کنم مردم ایران با همه‌ی تنوعات ملی، طبقاتی، اجتماعی، مسلکی ومذهبی دست همکاری وهمیاری به ‌دست هم داده‌ وقبل از آنکه‌ ماجراجوییهای احمدی نژاد و دیگر سردمداران رژیم اسلامی ایران را با فاجعه‌ روبرو سازد شر این حاکمیت ضدمردمی را از سر خود کوتاه‌ نمایند. ودراین راه‌ باید به‌ تناسب شرایط از همه‌ی شیوه‌های مشروع مبارزه‌ وهرعامل مساعدی بهره‌ گرفت. تنها همدلی واتحاد مبارزاتی خلقها واقشارو طبقات جامعه‌ی ایران است که‌ می تواند از وقوع فاجعه‌ای خانمان برانداز جلوگیری به‌عمل آورده‌ راه ‌را برای ساختن ایرانی نوین که‌ همه‌ی ایرانیان با برخورداری از حقوق و وظایف مساوی بتوانند در سایه‌ی آن بیاسایند ودرپیشرفت واعتلای آن بکوشند، هموار سازد.
در پایان مایلم به‌این نکته‌ هم اشاره‌ای داشته‌ باشم که‌ اگرچه‌ آرزو نمی کنم نه‌ ایران ونه‌ هیچ کشور دیگری با جنگ وکشت وکشتارو ویرانی مواجه‌ گردد، ولی هرگاه‌ ماجراجویی وتنش آفرینی جمهوری اسلامی ایران را آماج حمله‌ی نظامی قدرتهای خارجی قرار دهد، خلقهای ایران نباید فرزندان خودرا در دفاع از این رژیم ضدخلقی به‌کام مرگ و نیستی بفرستند، ایرانیان ازهر ملت و قشرو طبقه‌ای که‌ باشند باید حساب ایران را از حساب جمهوری اسلامی جدا کنند وبجای دفاع از حاکمیت تلاش نمایند با بهره‌ گرفتن ازفرصت پیش آمده‌ پیش از
آنکه‌ ایران به‌ ویرانه‌ بدل شود این مانع دیرپای آزادی و دمکراسی و شکوفایی در کشوررا ازسر راه‌ خود بردارند.

تلاش ـ علیرم این که شما وقوع حمله نظامی به ایران را محتمل نمی شمارید، اما محافل بی طرف بین المللی بر وجود چنین خطری همواره هشدار داده و همچنین دولتهای قدرتمند کنونی کشورهای غربی ـ حتا دولت آلمان که همواره در این زمینه از خود خودداری بسیار نشان داده است ـ در مورد ضرورت گشوده نگاه داشتن گزینه نظامی بر علیه ایران، تا زمانیکه حکومت اسلامی در برابر مطالبات آنها انعطافی از خود نشان ندهد، تردید ندارند و به ضرورت لحظه از بر زبان جاری ساختن این تهدید خودداری نمی کنند. بنابر این، خرد و منطق سیاسی حکم می کند که این خطر و این تهدیدها بجد گرفته شوند، چنانچه ـ به برداشت ما ـ از سوی بخش وسیعی از نیروهای مخالف حکومت اسلامی نیز این امر جدی تلقی می شود.
اما مشکل آنجاست که برخی از گروههای سیاسی خود را برای وقوع حمله آماده می کنند. آنها در سودای رسیدن به اهداف خود، حمله بیگانگان به کشور را به مثابه امکان مناسبی در تسریع شرایط دستیابی به این اهداف می بینند. به استناد برخی از مطالب مندرج در سامانه های موجود ایرانیان تبعیدی حتا برخی از آنها در تشویق آمریکائیان به حمله به ایران هیچ پرده پوشی نمی کنند.
آیا فکر نمی کنید، در صورت وقوع این حمله ـ و به شهادت آنچه امروز شاهد آن در عراق و افغانستان هستیم ـ پیامدهای بسیار ناگوار آن برای مردم سراسر ایران، در نگاه این مردم نیروهائی که امروز پنهان و آشکار این حمله را تشویق می کنند، بیش از آن که مخالف حکومت اسلامی تلقی شوند، در صف دشمنان ملت ایران جای خواهند گرفت؟   

حسن زاده ـ اگر دقت فرموده‌ باشید بنده‌ در جواب اولین سوال شما احتمال حمله‌ی خارجی به‌ ایران را منتفی ندانسته‌ام، نظر من این بوده‌ که‌ در شرایط فعلی وقوع چنین حمله‌ای را مخصوصا از نوع حمله‌ای که‌ به‌ افغانستان و عراق صورت گرفت بعید می دانم. وحال هم با وجود اظهارات مکرر مقامات رسمی درکشورهای مختلف جهان معتقدم که‌ حمله‌ی نظامی آخرین گزینه‌ خواهد بود، چون منطق و عقل سلیم حکم می کنند آمریکا و همپیمانانش در وضعیت فعلی از گشودن جبهه‌ای جدید بپرهیزند.

فکر می کنم بسیار طبیعی است که‌ دولتهای غربی کلیه‌ی احتمالات رویارویی با آشوبگریهای جمهوری اسلامی را مد نظر قرار دهند، زیرا برای حاکمانی که‌ بخاطر حفظ نظام آماده‌اند دست به‌ هر جنایتی بزنند تهدید به‌حمله‌ی نظامی می تواند تنها اخطار بازدارنده‌ تلقی گردد. من شخصا فکر می کنم قطعنامه‌های تحریم شورای امنیت سازمان ملل متحد هر اندازه‌ شدید وغلیظ باشند بعید است سردمداران جمهوری اسلامی را از ماجراجویی باز دارند، ولی آنها هروقت احساس کنند که‌ خطر حمله‌ی نظامی جدی است سریعا عقب نشینی خواهند کرد. آخر وقتیکه‌ خمینی با آنهمه‌ غرور و جبروت در مقابل صدام حسین و به‌ خاطر حفظ نظام عدل اسلامی!! جام زهررا سر می کشد ساده‌اندیشانه ‌است که‌ فکر کنیم خامنه‌یی و احمدی نژاد در برابر جبروت آمریکاو متحدانش تا بآخر ایستادگی خواهند کرد.

به‌اعتقاد من زیبنده‌ی هیچ حزب وسازمان و جریان انقلابی وآزادیخواهی نیست برای رهایی ملت و سرزمین خویش به‌ انتظار معجزه‌ بنشیند ویا به‌ دخالت خارجی امید ببندد، یک نیروی انقلابی باید قبل از هر چیز به‌ نیروی خود وپشتیبانی توده‌های مردم متکی بوده‌ و بدیگر فاکتها تنها به‌عنوان عامل مساعد نگاه‌ کند. منتها این نکته‌ نیز قابل ذکراست که‌ نیروهای خارجی نه‌ بنا بدعوت احزاب و سازمانهای ایرانی ـ حالا چه‌ درداخل وچه‌ در خارج ـ دست به‌ حمله‌ خواهند زد ونه‌ در مقابل مخالفت آنها از حمله‌ به‌ ایران منصرف خواهند گشت.

در خاتمه‌ اجازه‌ می خواهم صراحتا عرض کنم که‌ شخصا هم دیدگاه‌های منادیان حمله‌ی خارجی به‌ ایران وهم موضع پاره‌ای از مخالفان چنین حمله‌ای را افراطی می دانم، همچنانکه‌ در پاسخ به‌ سوال اول عرض کردم عواقب حمله‌ی احتمالی خارجی به‌ ایران را غیرقابل پیش بینی و نگران کننده‌ می دانم، ولی به‌ هیچوجه‌ معتقد نیستم که‌ آزادیخواهان ایران باید در مقابل چنین احتمالی صف آرایی کنند و دوشادوش نیروهای سرکوبگرجمهوری اسلامی درراه‌ حفظ و برسرپانگاهداشتن این نظام آدمکش ونامردمی دست به‌ جان فشانی بزنند.

تلاش ـ بی تردید ـ و تجربه عراق بخوبی نشان می دهد ـ در صورت وقوع حمله به ایران و در گیر شدن جنگ، بی تأثیرترین نیروها ایرانیان آزادیخواه و دمکرات خواهند بود، در حالیکه در مبارزات سه دهه ای ایران خواست آزادی و دمکراسی بالاترین جایگاه را داشته و در این میدان این آزادیخواهان و نیروهای دمکرات هستند که بازیگران اصلی این میدان بوده اند. بنابراین کسانی که بجد این مبارزه را پاس می دارند، نمی توانند نسبت به پیش آمد وضعیت غیرقابل پیش بینی که صف بندیهای کنونی را تغییر داده، خواست دمکراسی و آزادی را زیر سایه دفاع از هستی ملت و سرزمین ملی قرار داده و نیروهای دمکرات را به حاشیه راند، بی تفاوت بمانند.
علاوه بر این هیچ تهدیدی وجود ندارد ـ اگر بخواهد بجد گرفته و تأثیرگذار باشد ـ در باره راههای عملی ساختنش اندیشیده نشده و امکاناتش فراهم نشده باشند. یک نیروی سیاسی جدی ـ هر قدر هم که خوشبین باشد ـ موظف است اولاً خطری را که این چنین محتمل است، جدی انگاشته و نه تنها نسبت بدان هشیار باشد بلکه آن را هشدار دهد و مهمتر از آن مواضع خود را نسبت بدان بدون هیچ پرده پوشی روشن سازد. ثانیاً اگر سیاست خطرناکی چون حمله نظامی به ایران چشم اندازی جز وضعیت ناروشن و به قول شما نگران کننده، پیش پای ما نمی گذارد، نیروی سیاسی جدی باید با تمام توان خود در جهت بازداری و جلوگیری از چنین سیاستی و وقوع عملی چنین تهدیدی اقدام نماید. زیرا هیچ نیروی جدی سیاسی به استقبال وضعیتی نامعلوم، غیرقابل کنترل و نگران کننده نمی رود و یا اجازه نمی دهد چنین وضعیتی را بوی تحمیل کنند. مگر آن نیروهای سیاسی که سودائی بجز مبارزه بر علیه حکومت اسلامی با هدف استقرار دمکراسی برای سراسر ایران داشته باشند.
آیا فکر نمی کنید اگر قرار باشد، الگوی رفتاری آزادیخواهان و دمکراتهای ایرانی، از روی پاسخهای شما باشد، و آنها از ترس این که مبادا در کنار جمهوری اسلامی قرار گیرند، از مخالفت با حمله نظامی دست شویند، آیا چنین روشی در عمل موجب تشویق کسانی نمی شود که به جد استراتژی حمله به ایران را دنبال می کنند؟

حسن زاده ـ با عرض معذرت اول می خواهم بگویم که‌ شخصا تجربه‌ی عراق را آنقدرها هم منفی نمی بینم . دراین کشور پس از بیش از سه‌ دهه‌ مبارزه‌ی پر هزینه‌ی مردم علیه‌ دیکتاتوری و سقوط دهها و صدها هزار شهید مخصوصا از شیعیان درجنوب و کردها در شمال که‌ نتوانستند کاری درجهت سرنگونی قدرت حاکم از پیش ببرند هنگامی که‌ صدام حسین با دنبال کردن اهداف توسعه‌ طلبانه‌ی خویش و لشکرکشی و تجاوز به‌ کشورهای همسایه‌ عراق را در معرض حمله‌ی خارجیان قرار داد، درعرض تنها سه‌ هفته‌ بزرگترین مانع استقرار آزادی ودمکراسی ازپیش پای برداشته‌ شد و نیروهای اپوزیسیون سابق زمام امور کشور خودرا دردست گرفتند. بنده‌ در صدد آن نیستم که‌ زیانهای واردشده‌ به‌ عراق ومردمان آن وحتا ناتوانی نسبی دولت جدید عراق در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی وازهمه‌ مهمترتامین امنیت هموطنان عراقی را نادیده‌ یا کم اهمیت بگیرم . ولی باید اذعان کرد که‌ اگر حمله‌ی خارجی به‌ این کشور صورت نگرفته‌ بود دیکتاتوری بعثی می توانست برای سالها و شاید دهه‌های متمادی بر دوش مردم عراق سنگینی کند.وآنگهی اگر اخلالگری وحرکات تروریستی بقایای رژیم سابق و دشمنان رنگارنگ آزادی و دمکراسی و دخالت کشورهای همسایه‌ درکار نبود شاید تاکنون نه‌ تنهامشکلات این کشور رو به‌ اتمام گذاشته‌ بود که‌ زمینه‌ برای خروج نیروهای بیگانه‌ نیز فراهم آمده‌ بود.

در ایران نیز برای آنکه‌ نیروهای آزادیخواه‌ ودمکرات به‌حاشیه‌ رانده‌ نشوند چاره‌ی کار درآن نیست که‌ همه‌ باهم دوشادوش حامیان دیکتاتوری و ارتجاع در راه‌ حفظ و حراست رژیم غاصب ابتدایی ترین حقوق آحاد مردم به‌ میدان آمده‌ و فرزندان این آب وخاک را در اینراه‌ قربانی کنند. چنانکه‌ آزادیخوهان ایران یکبار وبرای همیشه‌ حساب کشورومردم ایران را از حساب سردمداران رژیم جدا نکنند دچار اشتباه‌ وخسارت جبران ناپذیری خواهند شد. اجازه‌ بدهید از تجارب گذشته‌ دو نمونه‌ بیاورم: سال پنجاه‌ ونه‌ هنگامیکه‌ ارتش عراق به‌ ایران تجاوز نمود حزب دمکرات کردستان ایران با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که‌ اگر دولت مرکزی در اصول موافقت خود را باخواست مردم کردستان مبنی برخودمختاری و برسمیت شناختن حقوق ملی آنان اعلام کند حزب دمکرات کردستان باهمه‌ی توان رزمی خود وارد عمل شده‌ دوشادوش نیروهای نظامی به‌ مقابله‌ با ارتش متجاوز خواهد رفت. ولی حاکمیت ارتجاعی نه‌ تنها با این خواست موافقت نکرد که‌ حملات گسترده‌ تری را به‌ کردستان سازمان داد. درهمان موقع پاره‌ای از نیروهای انقلابی بدون قید و شرط اعضا و هواداران خود را به‌ جبهه‌ها فرستادند، ولی معلوم شد که‌ نظامیان رژیم بجای هرگونه‌ پاداش وقدردانی ازپشت بسوی آنها شلیک کرده‌ شماری از آنان را به‌ شهادت رسانده‌اند.

همچنانکه‌ در پاسخ به‌ سوال قبلی عرض کردم قدرتهای بیگانه‌ اگر‌ قصد تهاجم به‌ ایران را داشته‌ باشند در اثر مخالفت نیروهای اپوزیسیون ازتصمیم خود منصرف نخواهند شد وهرگاه‌ چنین سودایی را درسر نداشته‌ باشند هم بنا بتمایل آنها دست به ‌حمله‌ نخواهند زد.اماهرگاه‌ نیروهای دمکرات وآزادیخواه‌ در مقابل حمله‌ی خارجی به‌دفاع از رژیم برخیزند بدون شک آنها واپسگراترین عناصرو گروه‌ها را حتا از میان طرفداران ارتجاع به‌خدمت خواهند گرفت، وچون این نیروها قادر به‌ جلوگیری از حمله‌ و یا سقوط رژیم نخواهند شد در نتیجه‌ یکبار دیگر تجربه‌ی تلخ قیام پنجاه‌ وهفت در ایران تکرار می گردد.

به‌اعتقاد من تنها راه‌ ممانعت از حمله‌ی احتمالی خارجی به‌ ایران سعی در برانداختن رژیم جمهوری اسلامی است وگرنه نه ‌قدرتهای غربی با خواهش و تمنای اپوزیسیون برنامه‌ی حمله‌ به‌ ایران راـ اگر چنین برنامه‌ای را داشته‌ باشند ـ رهاخواهند کرد ونه‌ اپوزیسیون ایران قادر به‌ جلوگیری و یا دفع چنین تهاجمی است.

تلاش ـ لازم به یادآوریست؛ در کنار عملیات جنایتکارانه تروریست ها آن چیز دیگری که به ناتوانی دولت تازه تأسیس عراق می افزاید، اولویت منافع قومی ـ مذهبی نیروهای ائتلافی این دولت است. به نظر می رسد سه نیروی ائتلافی امر یکپارچگی کشور عراق را برای رسیدن به اهداف «تاریخی» خود به گروگان گرفته اند. چیزی که بی شباهت به عمل حزب دمکرات کردستان ایران در مقطع حمله عراق به ایران نیست. آگاهی و مخالفت با جنایت پیشگی و سیاهکاری رژیم اسلامی مانع از درک درست نیروهائی که در آن مقطع به صف دفاع از ایران پیوستند ـ برخلاف حزب دمکرات کردستان ایران و برخی گروههای کوچک و بزرگ دیگر که در صف مهاجمین قرار گرفتند ـ از اهمیت حفظ کشور به عنوان بالاترین اولویت برای آنها، نبوده و نیست.
همین تجربه می تواند دوباره تکرار شود. همانگونه که ستیز نیروها با رژیم اسلامی همچنان ادامه داشته و قوام بسیاری یافته، به همان صورت آنها نمی خواهند و حتا هشیارتر شده اند که در رهگذر این مبارزه درونی، موجودیت کشور قربانی نشود.
یکی از اقداماتی که می تواند تأثیر منفی و مخربی بر این مبارزات داشته باشد، گرایشات جدائی طلبانه برخی نیروهاست که در تشویق حمله به ایران پرده پوشی چندانی هم ندارند. از جمله تکیه رهبران حزب دمکرات کردستان ایران ـ مصطفی هجری ـ بر غایت اهداف این حزب یعنی تشکیل «کردستان بزرگ» است که به گفته وی اگر امروز شعار استقلال طلبی ـ در زمان سخنرانی وی حدود دوسال پیش در کنفرانس «استقلال کرد... در واشنگتن» ـ مطرح نمی شود بدلیل فراهم نبودن «فاکتورهای بین المللی، منطقه ای و داخلی» است. آیا یک حمله نظامی به خاک ایران همان «لحظه مناسب» برای این حزب و در جهت اجرای اهدافش نیست؟ شواهد و نشانه های بسیاری در جهان و منطقه پاسخ مثبت به این پرسش را تأئید می کنند.

حسن زاده ـ بر خلاف نظر شما بنده‌ معتقدم که‌ کلیه‌ی نیروهای سهیم در قدرت کنونی عراق بخصوص سه‌ گروه‌ عمده‌ی آنها پایبند منافع عمومی کشور هستند. وگروه‌هایی که‌ فریاد واوطنا سر میدهند نه‌ درغم منافع کلی کشور که‌ در فکر قدرت انحصاری از دست رفته‌ی خودشانند. آری هم در ایران و هم در عراق عده‌ای منافع عمومی مردم را در انحصار قدرت در دست یک گروه‌ یا یک ملیت و حذف دیگران جستجو می کنند. برای این عده‌ رژیم سابق عراق ایده‌آل بود، رژیمی که‌ قدرت را در دست یک گروه‌، یک حزب وحتا یک نفر قبضه‌ کرده‌ و سایر گروه‌ هارا به‌ حاشیه‌ رانده‌ بود. اصولا تفاوت عراق جدید با رژیم سابق دراین است که‌ طبق قانون اساسی جدید کشور عراق متعلق به‌ همه‌ی عراقیان است وهمه‌ حق دارند باید طبق قانون از حقوق و مزایای یکسان برخوردار بوده‌ وظایف همانند یکدیگر بر عهده‌ داشته‌ باشند‌. ومن شخصا چنین تقسیم قدرتی را بر انحصار قدرت توسط یک گروه‌ ترجیح می دهم.

تلاش ـ شما به پرسش ما در باره مواضع رهبری کنونی حزب دمکرات ایران در ارتباط با وضعیت کنونی و خطر حمله نظامی به ایران، پاسخ نگفتید. اما در دفاعی که از حمله به عراق و وضعیت آن نمودید، این نگرانی پایه مادی می یابد که شما نیز در کنار رهبری حزب از آینده و الگوئی چون عراق برای ایران رویگردان نیستید. آنچه مربوط به تقسیم قدرت دمکراتیک می شود هیچ ربطی به تقسیم یکپارچگی یک کشور و یک ملت ندارد. و آنچه که در عراق هم از طریق قانون اساسی آن و هم از طریق پافشاری بر مواضع قومی و مذهبی سرآمدان و دسته های سیاسی و نیروهای مسلح آنها دنبال شده و می شود نه تقسیم قدرت بلکه تقسیم سرزمین و ملت عراق است. این بسیار پرمعنی است که در باره سرنوشت عراق و تقسیم قومی ـ مذهبی آن در مجلس سنای آمریکا تصمیم گیری می شود. و این نتیجه تأسف بار در کنار سرنوشت دردآور مردم بی گناه عراق و وضعیت غیرقابل کنترل کنونی است که حمله آمریکا به تشویق و یاری برخی گروههای سیاسی ـ قومی ـ مذهبی این کشور را از هرگونه پایه مشروعیت خالی می کند. هم شما و هم سران اقوام و گروههای مذهبی و هم شورشیان مسلح خوب می دانند؛ آن دولت بیجان و ناتوان مرکزی که ظاهراً نشانه ای از بودن عراق به عنوان یک سرزمین سیاسی است، بدون حضور نیروهای مسلح بیگانه در خاک این کشور همین دوام ظاهری را هم نخواهد نداشت. پیشنهاد کنونی طالبانی در تقسیم نیروهای مسلح خارجی و استقرار آنها در سه منطقه شمال ـ کردستان ـ جنوب ـ شیعیان ـ و مرکز سنی ها بسیار پرمعناست. آقای طالبانی خود می داند که با چه نیتی این بازی را از اول آغاز کرده اند و خوب می داند بدون حمله آمریکا و بدون دوام حضور نیروهای مسلح ادامه نیت استقلال کردستان هم ناممکن خواهد بود.
واما آخرین پرسش ما؛ همه نیروهای آزادیخواه و دمکرات ایران هر گونه مبارزه مسلحانه را در تلاش برای برانداختن حکومت اسلامی مردود می شمارند و معتقدند قدرتی که با سلاح بدست آید با اسلحه نیز باید حفظ شود. اما حزب دمکرات کردستان به همراه برخی دیگر از احزاب قومی نه تنها این شیوه را رد نمی کنند، بلکه همه اخبار و گزارشات ـ از جمله با استناد به گزارشات پخش شده در رسانه های خبری آلمان ـ حکایت از آن دارند؛ برخی از این گروههای سیاسی ـ نظامی کرد چون پژاک آشکارا به یاری پول و اسلحه بیگانگان و همسایگان ایران مشغول انجام عملیات نظامی در مرزهای ایران هستند. نظرتان در باره اقدامات و ماهیت این گروه چیست؟ و اساساً در باره مسلح شدن سازمانهای قومی به یاری پول و اسلحه دیگران نظرتان چیست؟ ضمن سپاس از فرصتی که به ما دادید، امیدوارم به این پرسش ما پاسخ گوئید.

حسن زاده ـ بنده‌ به‌ سوال شما پیرامون موضع حزب دمکرات کردستان در قبال حمله‌ی احتمالی نیروهای خارجی بوضوح و بدون ابهام پاسخ گفته‌ام. حال اگر این مواضع به‌هر دلیل شما را اقناع ویا راضی نکرده‌ باشد گناه‌ من نیست. باعتقاد من در کشوری با گوناگونیهای ترکیب جمعیتی همانند ایران و عراق والاترین مظهر تقسیم قدرت همانا انجام تقسیمات کشوری بر مبنای این گوناگونیها بدون لطمه‌ زدن به‌ وحدت ویکپارچگی کشوراست. مگر در کشورهایی چون بلژیک، سویس، هندوستان و حتا امارات متحده‌ی عربی در امر تقسیمات کشوری این تنوعات ترکیب جمعیتی رعایت نشده‌است¬؟ راستی وحدت ویکپارچگی این کشورها بر اثر این اقدام آسیب دیده ‌است که‌ اکنون باید در عراق ویا ایران از آن پرهیز شود؟

جالب است که‌ شما به‌ همه‌پرسی مردم عراق که‌ درآن بیش از هشتاد درصد رای دهندگان بنفع استقرار سیستم فدرالیستی آرای خودرا به‌ صندوقها ریختند اصلا توجه‌ نمی کنید و سخن از مردم مظلوم عراق بمیان می آورید، ازدیدگاه‌ شما مردم عراق کدامها هستند؟ آن توده‌های میلیونی که در‌ پای صندوقهای رای گیری حضور یافتند ودرباره‌ی سیستم اداری کشورشان تصمیم گرفتند یا تروریستهای کوردلی که‌ بقول خودتان با کمک پول و اسلحه‌ی بیگانگان واز جمله‌ حکومت عدل اسلامی! هرروز شماری از مردم بیگناه‌ و بیدفاع وازآنجمله‌ زنان وکودکان را به‌ شهادت می رسانند.؟ شما که‌ مستقیم وغیرمستقیم ما را به‌ همسویی با آمریکا متهم می کنید فکر نمی کنید که‌ با اینگونه‌ قضاوتها خواسته‌ یا ناخواسته‌ در کنار مخالفان استقرار آرامش وامنیت در عراق قرار می گیرید؟

دراینباره هم که ‌آیا بنده‌ موافق سیستم حکومتی عراق هستم یا خیر با صراحت و بدون پرده‌پوشی می گویم آرزو می کنم سیستم فدرالیستی که‌ اکنون در عراق به‌ تصویب اکثریت مردم این کشور رسیده‌است هرچه‌ زودتر و بصورت بسیار پیشرفته‌تر در ایران پیاده‌ شود. به‌ باور من ایران نه‌ یک کشور تک ملیتی بلکه‌ یک کشور کثیرالمله‌ است که‌مردم آن را ملتهای فارس، ترک آذربایجانی، کرد، عرب، بلوچ وترکمن ‌تشکیل می دهند. حال اگر بناست ازهمه‌ی این گونه‌گونیها بنام ملت ایران یاد کنیم، از دیدگاه‌ من اشکالی ندارد مشروط به اینکه‌ همگان بپذیرند که‌ ملت ایران از اقوام فارس، آذربایجانی، کرد وغیرهم تشکیل یافته‌است. اما اینکه‌ فارسها را به‌ تنهایی ملت ایران ودیگر ملتها را اقوام ایرانی معرفی کنند از اساس مردوداست.

واما درباره‌ی آخرین سوال شما! اولا باید پرسید این حکم کلی که‌ گویا همه‌ی نیروهای آزادیخواه‌ و دمکرات مبارزه‌ی مسلحانه‌ را مردود می شمارند از کجا آمده‌است، مبارزین کرد بطور کلی که‌ در راه‌ استقرار دمکراسی بهای گزافی را پرداخته‌اند با وجودیکه‌ هیچگاه‌ به‌ این شیوه‌ از مبارزه‌ بعنوان گزینه‌ی اول یاد نکرده‌ و همواره‌ آن را شیوه‌ای تحمیلی از مبارزه‌ تلقی کرده‌اند، هیچکدام این شیوه‌ از مبارزه‌ را مردود نمی شمارند، ودر میان دیگر دمکراتهای ایران نیز کم نیستند نیروهایی که‌ هرگاه‌ رژیم حاکم همچنان کلیه‌ی راههای مبارزات مسالمت آمیزرا به‌ روی فعالان سیاسی ببندد وباری دیگرنظامیان خودرا به‌جان مردم خواهان آزادی بیاندازد، روی آوردن به‌ سوی مبارزه‌ی مسلحانه‌ امری اجتناب ناپذیر می دانند. وتا آنجا که به‌حزب دمکرات کردستان برمی گردد این حزب همواره‌ معتقد بوده‌است که‌ مساله‌ی کردستان راه‌ حل نظامی ندارد و بایـد از طرق صلح آمیز بفکر چاره‌ی آن بود.اما در عین حال آنگاه‌ که‌ ضرورت دفاع از موجودیت وحیثیت خلق کرد ایجاب کرده‌ بدون تردد بدان توسل جسته‌ وبهترین سرمایه‌های انسانی خویش را در اینراه‌ فدا کرده‌است.

در مورد پژاک هم باید گفت اگرچه‌ بنده‌ نقطه‌ نظرهای خـود را درباره‌ی سیاستها و عملکرد این جریان سیاسی و از آن بالاتر حزب کارگران کردستان ‌(پ.ک.ک) دارم، ولی بدون تردید دیدگاه‌ من دراینباره‌ تفاوتهای اساسی با دیدگاه‌ دولتهای ترکیه‌، ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا دارد و در یک کلام آنها را تروریست نمی شمارم.

تلاش ـ آقای حسن زاده با تشکر از شما

www.talashonline.com