بنشین، دلم تنگ است


منیر طه


• وقتی سراغم را نمی گیری
دلم تنگ است
وقتی که می گیری گمان داری
که از سنگ است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ مهر ۱٣٨۶ -  ۱۱ اکتبر ۲۰۰۷


وقتی سراغم را نمی گیری
دلم تنگ است
وقتی که می گیری گمان داری
که از سنگ است
این شور و مستی کز سر و چشم تو می ریزد
سرمستی و شورِ کدام آوا و آهنگ است
-
بشکن سکوتِ سرد و سنگین را
که جانکاه است
دَم را بگیر از دست شب امشب
که بیگاه است
برخیز و آتش را فروزان و درخشان کن   
سرما سوار مرکب باد است و در راه است
-
بنشین که از صبر وشکیبِ خسته می گویم
این شکوه ی سربسته را سر بسته می گویم
بنشین که امشب هم برایت قصه می گویم
این قصه را آهسته و پیوسته می گویم
-
بالینِ شب را از پرِ مهتاب خواهم کرد
بنشین که شب را یک نفس بی تاب خواهم کرد
سر بر سریرِ شانه هایت ، شمع جانم را
افروخته ، در چشم هایم آب خواهم کرد
بنشین

ونکوور ، اکتبر ۲۰۰۷