حمله‌ی آمریکا و فرهنگ ِ تسامح گریز
پیرامون برخی جوانب ِ حمله‌ی احتمالی آمریکا به‌ ایران


ارسلان عزیزی


• از هم اکنون می توان در صورت حمله‌ی نظامی آمریکا، با تبیین برخی نقاط اشتراک شرایط کنونی با عراق ۱۹۹۰ بر زاویه‌های ابهام آمیز در گفته‌ها و تحلیل های روزهای اخیر برخی صاحب نظران؛ تا حدودی روشنایی افکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ مهر ۱٣٨۶ -  ۱۱ اکتبر ۲۰۰۷


در روزهای اخیر، یکبار دیگر بحث ِ احتمال حمله‌ نظامی آمریکا به‌ ایران، در محافل اپوزسیون بالا گرفته‌ است. کوشش برای متقاعد کردن ِ آمریکا در عدم بکارگیری زورعلیه‌ جمهوری اسلامی ایران؛ در اولویت اهداف ِ برنامه‌های برخی از شخصیتها، گروهها و محافل حقوق ِ بشری، در ایران و جهان قرار گرفته‌ است. در این راستا فراخوان برای تشکیل جبهه‌ ضد ِ جنگ، نه‌ به‌ شدت مخالفان جنگ دوم آمریکا در عراق، اما در حال شکلگیری و پا گرفتن است. در خارج از کشور برخی از مخالفان حمله‌ی نظامی، که‌ شقهای مختلفی را در بر می گیرند. گفته‌اند؛ حتا در صورت حمله‌ی احتمالی، حاضر‌اند موقتا" در کنار حاکمیت جمهوری اسلامی به‌ دفاع از تمامیت ارضی ایران برخیزند. و اما در داخل کشور مهندس سحابی با انتقاد از نسل جوانتر ِاصلاح طلبان، اکبر گنجی و افشاری را به‌ حمایت از دخالت بیگانگان و تلویحا حمله‌ نظامی آمریکا متهم کرده‌ است. در این میان احمد زیدآبادی با مُسجَل دانستن حمله‌ نظامی آمریکا به‌ ایران، کوشش شق ِ سوم در راستای توقف مسیر کنونی را، بی ثمر ارزیابی کرده‌ است. و نهایتا علی کشتگر، گرچه‌ همچون داریوش همایون حاضر نشده‌ است؛‌ در کنار حاکمیت جمهوری اسلامی، در راستای حفظ تمامیت ارضی ایران بجنگد. اما عملا با یککاسه‌ کردن جامعه‌ی ایران، پذیرش تئوری مردم ایران و رد تنوع و نفی حق تعییین سرنوشت برای خلقهای ایران، حداقل در این برداشت، مسیر داریوش همایون را برای خود برگزید.
   اینکه‌ نهایتا" آمریکا به‌ ایران حمله‌ی نظامی خواهد کرد یا نه‌، و یا در صورت چنین حمله‌ای ابعاد آن چگونه‌ خواهد بود؛ هنوز به‌ درستی معلوم نیست. اما اگر احتمال را بر شکست ِ کوششهای طرفداران جبهه‌ پیشگری از جنگ و نهایتا بروز حمله‌ی نظامی آمریکا طبق گمانه‌زنی برخی از محافل اپوزسیون و رسانه‌های نزدیک به‌ پنتاگون در نظر بگیریم. باید تهاجمی محدود، مهار شده‌ و در عین ِحال کوبنده‌، که‌ در آن نابودی سیستم اتمی و تجهیزات ِموشکهای هدایت شونده، در کنار نقاط استرتژیک نظامی دیگر ِسپاه، که‌ احتمالا" سه‌ هزار نقطه را در بر خواهد گرفت، در دستور کار فرماندهان نظامی پنتاگون، قرار گرفته‌ باشد. طبق چُنین برداشتی، باید حمله در طول سه‌ شبانه‌ روز، به‌ اهداف ِتعیین شده‌ برسد. جنگی که‌ در آن توان نظامی و لجستیگی ایران به‌ گونه‌ای درهم کوبیده‌ شود؛ که‌ هرگونه‌ تلافی احتمالی ایران را حداقل در آینده‌ی نزدک‌ مختل خواهد کرد. جنگ بوش ِپدر، در ماجرای کویت ۱۹۹۰ و بوش ِپسر، در داخل عراق با رژیم صدام حسین، می تواند تصویر کوبندگی چُِِنین عملیاتی را به‌ خوبی مجسم سازد. اینکه‌ آمریکا و متحد احتمالی اش اسرئیل، توان ِاجرای عملیاتی در چُنان ابعادی را خواهند داشت یا نه‌؛ به‌ نظر غیرقانل تردید است. اما اگر حمله‌ای با این ابعاد صورت گیرد، تآثیر احتمالی آن بر ایران و منطقه‌ چگونه‌ خواهد بود؟ اپوزسیون چپ و دمکرات در کجای میدان قرار خواهند گرفت؟ اتحادها و افتراقهای احتمالی برچه‌ بنیانی استوار خواهد بود؟ طرفداران ماندن در کنار جمهوری اسلامی رسالتشان را چگونه‌ بعهده‌ خواهند گرفت؟ تکلیف مناسبات مردم و حاکمیت و به‌ بیانی واکنش مردم، سوای نخبگان ِ سیاسی برون و درون ِ مرزها چگونه‌ خواهد بود؟ چه‌ تقارنی می تواند، میان حمله‌ متحدین در ۱۹۹۰ به‌ عراق و حمله‌ی احتمالی آمریکا و متحدینش در آینده‌، به‌ ایران وجود داشته‌ باشد؛ که‌ در آن بتوان به‌ جمعبندی مشابهی بینجامد؟ و اساسا" ترس ِ طرفدارن حفظ تمامیت ارضی، حتا به‌ قیمت ماندن در کنار جمهوری اسلامی، از کجا ناشی می شود و تا چه‌ اندازه‌ می تواند چنین هراسی واقعی تلقی شود؟ پرسشهای بالا و سئوالات بیشمار دیگری مطرح است، که‌ تاکنون بی پاسخ مانده‌ است. با تآکید بر این واقعیت که‌ تنها با واقعبینی و پذیرش حقیقت وجودی جامعه‌ی ایران، از نظر تنوع و انباشت خواسته‌های انسانی می توان، در صورت بروز جنگ از گسترش خشونت و افزایش دامنه‌ی آن به‌ جانب ِ پریشانی و رنج بیشتر‌ مردم؛ جلوگیری کرد. از هم اکنون می توان در صورت حمله‌ی نظامی آمریکا، با تبیین برخی نقاط اشتراک شرایط کنونی با عراق ۱۹۹۰ بر زاویه‌های ابهام آمیز در گفته‌ها و تحلیل های روزهای اخیر برخی صاحب نظران؛ تا حدودی روشنایی افکند:
۱ ـ بعد از حمله‌ی نظامی آمریکا و متحدینش در ۱۹۹۰ به‌ عراق و انهدام ماشین جنگی آن کشور و شکست ِ تابوی شکست ناپذیری صدام و ریزش ترس مردم ازحکومت او، در جنوب و شمال این کشور؛ بغض دو اقلیت کردها و شیعیان ترکید و کینه‌ی فروخورده‌، به‌ طوفانی از انتقام بدل شد. که‌ نه‌ تنها قدرت پوشالی صدام که‌ اینک در برابر چشمان مردم، درهم کوبیده‌ شده‌ بود، هیچ نیروی را یارای کنترل آن نبود. به‌ گونه‌ای که‌ در مدت بسیار کوتاهی نقاط شیعه‌ نشین و بیشتر مناطق کردستان عراق، حتی شهر نفت خیز و استراتژیک کرکوک به‌ تصرف مردم و گروههای معارض در آمد. قیام در شمال و جنوب عراق خودجوش و بدون سازمان خاص شکل گرفت، در شمال عراق از شهرک کوچک رانیه‌ و در اثر درگیری ساده‌ی مردم با نیروهای نظامی، که‌ کنترل مشابه‌ آن در گذشته‌، برای رژیم صدام حسین، می توانست ساده‌تر از نوشیدن یک لیوان آب تلقی شود، آغاز شد و در مدت کوتاهی، حتی قبل از رسیدن پیشمرگان احزاب سیاسی کرد، که‌ در آن سوی مرزها قرار داشتند، شهرها، شهرک ها و روستاها، یکی پس از دیگری به‌ تصرف مردم درآمد و ماشین سرکوب دولت عراق در آن مناطق به‌ شدیترین شیوه در هم کوبیده‌ شد. اینکه‌ بعدا چه‌ اتفاقی افتاد و چگونه‌ صدام توانست قیام شیعیان در عراق را سرکوب و در برابر ایستادگی و کوچ میلیونی کردها به‌ کشورهای مجاور تا زمان سرنگونی اش در۲۰۰۳ ناچار به‌ پذیرش حاکمیت کردها در مدار ٣۶ درجه‌ شود، موضوع این نوشته‌ نیست. بلکه‌ بحث برسر این است؛ اگر فرایند کنونی، پیشبینی آن دسته‌ از صاحب نظران سیاسی که‌ معتقد به‌ اجتناب ناپذیر بودن جنگ هستند، بر کرسی بنشیند و فرایند کنونی نهایتا به‌ گزینش گزینه‌ی حمله‌ نظامی توسط آمریکا منتهی شود. در آن صورت، آیا می توان وضعیتی نظیر عراق بعد از حمله‌ی ۱۹۹۰ را هم برای ایران پیشبینی کرد. و اساسا در صورت وقوع چنین حالتی آیا تمامیت ارضی ایران، ترسی، که‌ برخی از اپوزسیون را ناچار به‌ پذیرش ماندن در کنار جمهوری اسلامی کرده‌ است؛ به‌ خطر خواهد افتاد و ملیتهای ایران راه تجزیه‌ در پیش خوهند گرفت و نهایتا ایران، ایرانستان خواهد شد؟ اتفاقی که‌ با وجود ستروکتور ناهمگون ملتهای متشکله‌ در عراق و شکافهای عمیقا مجروح قومی و ملی در آن کشور؛ نیفتاد.
۲ ـ واکنش ماههای اخیر نشان از آن دارد؛ که‌ حمله‌ نظامی از طرف جمهوری اسلامی جدی گرفته‌ شده‌ است. اقدامات مقامات نظامی و امنیتی آمریکا، مستقر در خاک عراق و افزایش هجوم رسانه‌ای، تا حدودی حساسیت ایران را در این زمینه‌ افزایش داده‌ است. بعد از دستگیری پنج تن از مقامات بلندپایه‌ سپاه‌ قدس، وابسته‌ به‌ سپاه‌ پاسداران در اربیل، محمود فرهادی از دیگر فرماندهان سپاه‌ قدس، که‌ اخیرا از طرف سنای آمریکا در لیست گروههای تروریستی آن کشور قرار گرفته‌ است؛ توسط کماندوهای آمریکای در محل استقرارش در هتل پالاس سلیمانیه‌ دستگیر شد، که در این رابطه‌ حتا،‌ پادرمیانی جلال طالبانی رئیس جمهور عراق و بستن گذرگاههای مرزی ـ تجاری توسط دولت ایران، در قبال آزادی وی به‌ نتیجه‌ای نرسیده‌ است. و در تازه‌ ترین خبر ژنرال دیوید پتریوس، فرمانده نظامی آمریکا در عراق، آذری قمی سفیر ایران در آن کشور را هم به عضویت در نیروی قدس سپاه پاسداران متهم کرده است. رویکرد جمهوری اسلامی از ابتدا به‌ بحران‌ عراق، ظن آمریکایها را بیش از پێش به‌ بطرف این مسئله‌ سوق داده‌ است که‌ با وجود باز بودن دست دولت ایران، امکان تامین امنیت در عراق دور از انتظار خواهد بود و با گسترش دامنه‌ مداخلات سپاه‌ پاسداران و نیروهای امنیتی ایران در آن کشور ظن آمریکایها تا حدودی به‌ یقین بدل شده‌ است. به‌ همین دلیل دامنه‌ی اتهاماتی که‌ آمریکا و متحدینش متوجه‌ ایران کرده‌اند، به‌ نسبت گذشته‌، رشد چشمگیری داشته‌ است. از طرف دیگر ایران برای مقابله‌ با تهدید آمریکایها، به‌ بنظر میرسد به‌ راهکارهای دیگری هم اندیشیده‌ است. اینکه‌ آمریکا بخواهد با یک حمله‌ برق آسا دولت ایران را سرنگون کند، دور از انتظار است. اما نباید پاشنه‌ آشیل ایران را هم نادیده‌ گرفت. مسئله‌ای که‌ از طرفی ترس ملی گراهای ایرانی خارج و داخل را برانگیخته‌ و از طرف دیگر جمهوری اسلامی را به‌ چاره‌ اندیشی و گزینش راهکارهای دیگر متوسل کرده‌ است.
٣ ـ برخلاف طیف وسیع ملیگراها، شوینیستها و چپهای ناسیونالیست ایرانی، که‌ تنوع و به‌ تبع آن وجود ستم ملی در ایران را انکار می کنند؛ ایران کشوری است با بیشترین انباشت خواستها و تمایلات ملی متنوع، که‌ فوران هرچندگاه‌ آن، از گوشه‌ای از کشور، درستی این ادله‌ را می رساند. انکار و نادیده‌ گرفتن آن از جانب اپوزسیون داخل و خارج، در کنار گزینش راهکارههای خصمانه‌ی تاکنونی هر دو حاکمیت اسلامی و شاهنشاهی نه‌ تنها بر کاهش سطح توقعات این ملتها مفید نیفتاده‌ است؛ بلکه‌ عملا در کنار عوامل بیرونی، نظیر افزایش سطح دسترسی اقوم و ملیتها مجاور مرزهای ایران به‌ این بخش از خواسته‌های انسانی خود، بر دامنه‌ی پافشاری آنها افزوده‌ است. در این میان‌ کردها دارای پتانسیلهای متفاوت و تا اندازه‌ای منحصر به‌ فرد هستند؛ که‌ چالشها و شکافهای منطقه‌ای، حداقل در یک صد سال اخیر گواه این واقعیت است. هرگونه‌ امکانی که‌ در آن به‌ ضعف حکومت مرکزی و به‌ ایجاد خلاء قدرت بینجامد، می تواند به‌ اتحاد و امیدواری بیشتر کردها در رسیدن به‌ خواسته‌های ملی بینجامد. اگر سایر ملیتهای دیگر ایرانی نظیر؛ ترکها، عربها، بلوچها و ترکمن ها دارای سازمانهای توده‌ای، نیروی رزمنده‌ و آمادگی هم سطح با کردها را نداشته‌ باشند، اما در این بخش از کشور وضعیت بگونه‌ی دیگری است. و در واقح پاشنه‌ آشیل جمهوری اسلامی در معادلات آینده‌ می تواند از اینجا ناشی شود. وجود اقلیت چند میلیونی کردها در ایران، با خواستها و تمایلات اکتیو ملی و در کنار آن، ستم مذهبی که‌ در حاکمیت اسلامی به‌ آن دامن زده‌ شده‌ است؛ شرایط را بگونه‌ای به‌ جلو برده‌ است که،‌ حذف و کتمان آن نمی تواند از وقوع هر حادثه‌ای در آینده‌ پیشگیری کند.
۴ ـ برخورد جمهوری اسلامی و رژیم پادشاهی با مسئله‌ی ملی در ایران بخصوص در مورد کردها، تاکنون از راه بکارگیری مشت آهنین و سرکوب بیرحمانه‌ بوده‌ است. علیرغم خویشتنداری و آمادگی کردها برای حل مسئله‌ از راه گفتگو، چه‌ در اوایل انقلاب با دولت موقت بازرگان، حول هیئت های حسن نیت و بعد از آن در مقاطع کوناگون که‌ بیشتر مخفیانه‌ و در خفا صورت گرفته‌، هرگز از طرف حاکمیت جدی گرفته‌ نشده‌ است. پذیرش گشایش چنین روزنه‌ای، از طرف جمهوری اسلامی، تنها بر بستر توطئه‌ و ضربه‌زدن به‌ طرف مقابل استوار بوده‌ است. ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو و همراهانش در وین، در حال گفتگو، موید این واقعیت است. اما کردهای عراق در این زمینه‌ دارای تجربه‌ی متفاوتی هستند. در یکصد سال اخیر که‌ جنبش کردها بیشتر به‌ جانب مسائل ملی گرایش داشته‌ است؛ مذاکره‌ و توافقنامه‌های مشترک میان طرفین درگیر به‌ امضا رسیده‌ است. بعد از جنگ جهانی اول با انگلیسیها و در دوران نزدیک به‌ سی سال‌ حاکمیت حزب بعث و برجسته‌ شدن پدیده‌ صدام حسین در عراق، مذاکره‌ و توافقات بسیاری صورت گرفته‌ است. در ۱۹٨٣ دولت عراق از طریق طرف سوم، [حزب دمکرات کردستان ایران و شخص دکتر قاسملو]؛ پیشنهاد مذاکره‌ با اتحادیه‌ میهنی کردستان عراق را در میان می گذارد. در این شرایط جنگ ایران و عراق در همه‌ جبهه‌ها به‌ سود ایران در حال پیشروی بود و درگیری بخشی از نیروهای عراق با کردها می توانست پیشرویهای ایران را تسهیل کند. در دور اول مذاکره‌ که‌ در بغداد پایتخت عراق صورت گرفت، صدام حسین به‌ جلال طالبانی پیام فرستاد که: [ ... با این کار در حق ما دو بار نیکی روا داشته‌اید، یکبار در مورد عراق و بار دوم در خصوص حزب (بعث).... چیزی را به‌ شما اهدا خواهم کرد که‌ تو را در میان کردها سرافراز و کردها (بخاطر آن) در همه‌ جا به‌ جشن و پایکوبی بپردازند... ](۱)
پذیرش گفتگوی یکجانبه‌ی اتحادیه‌ میهنی کردستان از جانب ِ جبهه‌ وطنی دمکراتیک (جود) (۲)، به‌ شدت مورد تقبیح قرار گرفت. آنچه‌ برای طرفین مذاکره‌ حائز اهمیت بود؛ حفظ موجودیت سیاسی و کوشش برای خروج از بن بست موجود بود. صدام در پیام مذکور یادآور شد: [ ... از این پس شما بخشی از عراق و ما نیز، بخشی از شما خواهیم بود. با هم عراق متحد را خواهیم ساخت، که‌ در آن حاکمیت، نابودی و زندگی ما مشترک خواهد بود...] (٣) هم دولت عراق و هم اتحادیه‌ی‌ میهنی، ناچار به‌ پذیرش مذاکره‌ و گشایش دریچه‌ی گفتگو بودند. از طرفی اتحادیه‌ی میهنی با قرارگرفتن در برابر جبهه‌ی وطنی دمکراتیک (جود) و کشتن دهها تن از کمونیستهای عراق در یک عملیات غافیلگیرانه‌ در منطقه‌ی پشت آشان و فقدان پشت جبهه‌ی مناسب، به‌ دلیل تیرگی روابط با ایران و از طرف دیگر پیشرویهای ایران در جبهه‌های جنگ و کوشش برای تضعیف جبهه‌ی (جود)، از دلایل پذیرش مزاکره‌ از جانب رژیم صدام حسین محسوب می شد.
گشایش باب گفتگو و مذاکره‌ میان طرفین متخاصم، تنها به‌ مذاکره‌ی‌ اتحادیه‌ی‌ میهنی و دولت عراق ختم نمی شود. (۴) اما در ایران با نگاه به‌ حافظه‌ی تاریخی و بررسی رویدادهای نه‌ چندان دور می توان به‌ این نتیجه‌ رسید که‌ اراده‌ حاکمان در ایران همیشه‌ بر یک بستر و دریک جهت در حرکت بوده‌ است. کشتن محمد سعید سلطان اورامی توسط فرهاد میرزا، والی کردستان و عموی ناصرالدین شاه، در حین مذاکره‌ و گفتوگو و اسارت برادران محمد سعید در همان ماجرا. قتل اسماعیل خان شکاک توسط رضا شاه، در حالی که‌ نامبرده‌ مهمان شاه ایران و در خانه‌ی وی بسر می برد، کاری که‌ اسماعیل خان در منزل خود، در خصوص رضا خان انجام نداده‌ بود. و سرانجام ترور دکتر قاسملو و یارانش در وین؛ تنها نمونه‌های برجسته‌ای از تجربه‌ی کردها در مذاکره‌ با حکام ایرانی بشمار می رود. این روند تنها به‌ حاکمان شاه و شیخ منتهی نمی شود. زمانی که‌ ملی گراها، دولت موقت را اداره‌ می کردند، در حالی که‌ هیئت های حسن نیت، یکی پس از دیگری از طرف دولت به‌ کردستان می آمدند و‌ با نمایندگان خلق کرد مشغول مذاکره و گفتوگو بودند، طبق اسنادی که‌ بعدا" در جریان تسخیر سفارت آمریکا تحت نام اسناد لانه‌ جاسوسی منتشر شد. ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی دولت موقت، سرگرم متقاعد کردن آمریکائیها بوده‌ تا به‌ آنها ثانت کند؛ جنبش کردها، چیزی فراتر از دخالتهای عراق در ایران نیست و کردهای شورشی تنها مزدورانی هستند، که‌ دولت عراق به‌ عنوان ابزار فشار علیه‌ ایران بکار گرفته‌ است!
۵ ـ به‌ نظر می رسد در کنار گلوله‌ باران مناطق مرزی،‌ به‌ آتش کشیدن جنگلهای کردستان، فشارهای گسترده‌ بر نهادهای مستقل مدنی، احکام ناعادلانه‌ی‌ اعدام علیه‌ روزنامه‌نگاران و فعالین مدنی، تفکیک نهادهای سیاسی و امنیتی در استانداریهای مناطق کردستان و بلوچستان و هرچه‌ ملیتاریزه‌تر کردن منطقه‌، سوای جدی یا غیر جدی بودن آن، اقداماتی توسط رژیم در راستای ارتباط با برخی از احزاب اپوزسیون کرد، صورت گرفته‌ باشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که‌ در یک سال گذشته‌ در جبهه‌ کردها؛ شکافها، انشعابات و زمینه‌ی اتحادهای جدید، دامان همه‌ احزاب ریشه‌دار سیاسی را گرفته‌ است. می توان با تامل بیشتر به‌ گزینش دیپلماسی جدید رژیم در منطقه‌ نگریست. حزب دمکرات کردستان ایران که‌ بعد از کنگره‌ی سیزده‌هم خود نتوانسته‌ بود بر اختلافات و مشکلات درونی فائق آید، با انشعاب برخی از رهبری و کادرهای این حزب عملا در کنار خود ناچار به‌ پذیرش جریان دیگری شد، که‌ تحت نام حزب دمکرات کردستان ـ ایران فعالیت دارد. کۆمه‌له‌، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران هم نتوانست تاب اختلافات درونی و شکافهای داخلی را داشته‌ باشد. نهایتا، اقلیت کمیته‌ی مرکزی با اعلام انشعاب عملا راه خود را از اکثریت کمیته‌ی مرکزی جدا کرده‌ و درصدد است در آینده‌ پلاتفرم خود را برای مبارزه‌ ترسیم کند. در حزب کمونیست ایران، که‌ هنوز از پشتوانه‌ی مادی و معنوی کۆمه‌له‌ سود می جوید. هسته‌های انشعاب از مدتها پیش شکل گرفته‌ است. هر دو جریان انشعابی از حزب دمکرات و کۆمه‌ڵه‌، بر این باورند که‌ امیدواری به‌ مداخله‌ آمریکا و استفاده‌ از شکاف ایران و آمریکا سرابی بیش نیست وامید احتمال حمله‌ی‌ آمریکا به‌ ایران را به‌ احزابی که‌ از آن منشعب شده‌اند نسبت می دهند. در این رابطه،‌ آقای عبدلله‌ حسن زاده‌ که‌ در رهبری جریان انشعابی از حزب دمکرات قرار دارد ، ضمن تایید دریافت سیگنالهای از طرف رژیم، بر آمادگی خود و حزب متبوعش در انجام مذاکره‌ و گفتوگو، تاکید دوباره‌ گذاشته ‌است.(۵)
گشایش باب مذاکره‌ با برخی از طرفهای درگیر، با توجه‌ به‌ خطرات‌ احتمالی در خصوص حمله‌ آمریکا به‌ ایران و احتمال تکرار حوادث ۱۹۹۰ در کردستان ایران، با در نظر گرفتن‌ شرایط انفجارآمیز ماههای اخیر و بن بست شکننده‌ای که‌ در همه‌ی حوزه‌های زندگی مردم فراهم آمده‌ است، می تواند بسیار دور از انتظار نباشد، تا چه‌ اندازه‌ چنین کوششهای می تواند جدی تلقی شود، چه‌ دستاوردهای برای جریانات مذاکره‌ کننده‌ خوهد داشت و بدون مشارکت احزاب اصلی؛ می‌ تواند چه‌ عواقبی در بر داشته‌ باشد. اساسا" فرهنگ تسامح گریز مسلط بر دستگاه‌ فکری حاکمان ایران، چگونه‌ می تواند رویکردی دیگری در پیش گیرد؛ تا چرخش بر مسیری غیر از مدار کنونی به‌ جریان افتد؛ از جمله‌ پرسش های است که‌ باید پاسخ مناسب دریافت کند.

Azizi61615@yahoo.com

منابع

۱. چرخش به‌ دور دایره‌ ، نوشیروان مصطفی / چاپ دوم ۱۹۹۹.
۲. جبهه‌ وطنی دمکراتیک (جود) متشکل از حزب دمکرات کردستان عراق ـ حزب کمونیست عراق ـ حزب سوسیالیست کردستان (حسک) و پارت سوسیالیست کردستان (پاسوک) بود.
٣. همان منبع.
۴. مزاکرات بعدی کردها بعد از جنگ ۱۹۹۰ و استقرار مدار ٣۶ درجه‌ در شمال عراق با شرکت همه‌ رهبران کردها در بغداد صورت گرفت.
۵. مصاحبه‌ی عدنان قانعی فرد، با آقای عبدلله‌ حسن زاده‌ در کویه‌ی عراق بر گرفته‌ از سایتهای انترنتی.