قیام استراتژیست های ایرانی


محمدرضا هاشمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ آبان ۱٣٨۶ -  ۲۴ اکتبر ۲۰۰۷


در سال هزارو سیصد و هفتاد و سه یا چهار؛ طرح مطالعاتی را به یک مرکز پژوهشی دادم و بخشی از آن طرح نام "بحران آقازاده ها" را نهادم . اگر چه چند سالی بعد این نام"آقازاده ها" مدعی پیدا کرد ، نمیدانم کدام یک از آقایان بود "تاجیک مشاور استراتژیک آقای خاتمی" و یا علی ربیعی " مشاور امنیتی ایشان.
به هر حال از این نام بیشتر استفاده شد در فساد اقتصادی یا بهتر بگویم آقازاده های اقتصادی ؛ ولی موارد بسیار مهم آن که بدان پرداخته نگردید" آقازاده های سیاسی و امنیتی و استراتژیست" بود که ناتوانی های ذهنی آنها ایران امروز ما رادر کلیه حوزه ها فشل نموده است و آینده تیره و تار نیزپیش رو داریم. متاسفانه

روی من با کلیه روشنفکران و خردمندان متعهد ایرانی است ؛
متاسفانه جامعه ایران از کم کاری و بی مسئولیتی استراتژیست ها و تئوریسن های وزین رنج میبرد وعدم وجود تئوری ها و استراتژی های مورد نیاز جامعه ایرانی باعث شده گروه های دگر اندیش ایرانی وارد" یک مبارزه غیر متقارن"و پر هزینه با حکومت بشوند.

سرنا سازگاری حکومت با حقوق بشر و جامعه مدنی و دمکراسی،پایه و اساس " تئوریک " دارد .و بجز به" چالش کشیدن آن تئوری"ها و تغذیه جامعه از تئوری های مورد نیازراهی برای گذر از این بحران نیست بلکه از چاله ای به چاله ای دیگر افتادن است.

"کانون مرکزی"   بحران های کشور را باید در مراکز استراتژیک و اطاق های فکری جستجو کرد که انبوهی از" آقازاده های سیاسی و امنیتی و استراتژیست" ؛پشت درهای بسته نشسته اندو با دانش بی مایع خودتولید کننده تئوری ها و دکترینی هستند که حاصل آن این فاجعه در ساختار فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی کشور است.

این تئوری پردازان و استراتژیست ها" معیار های جهانی حقوق بشر" و جامعه مدنی و دمکراتیک را پذیرا نیستند و معیار سنجش آنها بزعم خود "اسلام و قرآن" است؛ آنهم معیارهایی که خودساخته و از قرآن و اسلام میفهمند و چون فضایی برای انتقاد و به چالش کشیدن این تئوریها و جود ندارد ؛ غرقه در توهم؛ به برنامه ریزی و تصمیم سازی میپردازند.

تئوری پردازان بی بضاعت ازدانش ؛ از طرفی تئوریزه کننده دیکتاتوری در ایران میشوند و توجیه کننده سرمستی در قدرت طلبان و خیانت به مردم و از طرف دیگر قرآن و اسلام را بازیچه فهم ناقص و مایع قدسی نمودن موهومات خود میکنند.

تصمیم گیری در برخورد با دانشجویان ؛ اصناف ؛ حقوق زنان و...و یا از بین بردن آثار و ثروت فرهنگی کشور و یا تغییر و بازنشسته کردن اساتید دانشگاهها و .... ؛ از طریق بازوهای اجرایی شورای امنیت ملی و شورای فرهنگ عمومی و شورای امنیت عمومی به اجرا گذاشته میشود. اما؛
؛ فراموش نکنید حکومت از" سهم اندکی" از مشارکت مردم برخوردار است و مردم یعنی اصناف ؛ "گروهها و دانشجویان و نظامیان حتی سپاه و بسیج و خانواده شهدا و جانبازان و همه که میشود مردم ایران.
   .
علم و دانشی که اینان از آن برخوردارند مانند دریایی است در سطح گسترده به کیلومترها اما در عمق به سانتی متری هم نمی رسد و خردمندان و استراتژیست های واقعی ایرانی که اگر چه در سطح گسترده لیکن در عمق به کیلومترها؛ اما

میگویند کاروانی از تجار و بازرگانان که قریب به هزار( ۱۰۰۰) نفر بودند همراه با شترهای خود که کالاهای قیمتی آنها را حمل میکرد با شبیخون ده نفر(۱۰) راهزن روبرو شدند ؛ کاروان غارت و هر هزار نفر آنها سخت کتک خوردند و دست از پا درازتر به شهر رسیدند گشنه و تشنه؛
مردم شهر با نگاهی متعجب از آنها پرسیدند چه بر سرتان آمده ؛ گفتند ده ( ۱۰ ) نفر سارق به ما حمله کردند و این بلا را برسر ما آورده اند، شخصی از مردم به صدا در آمد و گفت شما که هزار تن بودید؛ رندی از کاروانیان پاسخ داد ما هزارنفر بودیم تنها؛ آنها ده (۱۰) نفر بودند همراه.

رویکرد من به تئوری پردازان و استراتژیست های ایرانی و متعهد این است که با " قیامی کاربردی" علاوه بر پر نمودن خلا تئوری های مورد نیاز جامعه ؛ نسبت به "چالش کشیدن" و عریان کردند این بی بضاعتان عقلی و فهمی که حاصلی جز نکبت روز افزون و آسیب های غیر قابل جبران ندارد بپردازند.و نیز باید یک "مبارزه غیر متقارن مدنی" را در کلیه حوزه ها سازماندهی کرد.

اگر میخواهید در حوزه میراث فرهنگی از نابودی آثارباستانی جلوگیر نمائید ؛ یا ازحقوق زنان و دانشجویان و اصناف دفاع کنید ؛ واحترام به حقوق فردی و اجتماعی شما پذیرفته شود باید حکومت را" پاسخگو "کرد وحکومت را وادار کرد " معیار حقوق بشر" را برای" اندازه گیری عمل کرد" خود بپذیرد و این فعل انجام نمیشود مگر استراتژیست ها " قیام" نمایند. با پرداختن به نقد به چالش بکشند موهوماتی به نام دکترین ها و تئوری هایی که پشت این بلاهایی است که بر سر کشور آمده است و گر نه با آمدن و رفتن افراد در قدرت اتفاقی نمی افتد.
"آقازاده های سیاسی و امنیتی و استراتژیست" بسیار خطرناک تر از آقازاده های اقتصادی هستند و از رانت هایی به مراتب قوی تری برخوردارند و "مصونیت تام" درعدم پاسخگویی دارند.و اگر نه همان یک دختر مظلوم پزشک در همدان کافی است تا منظورم را بفهمید.

جای شگفتی نیست که در زمان گذشته حاکمان ایرانی پایه گذار حقوق بشر شدند و امپراطوری عظیمی بر پا کردند و حاکمان امروز ایران دشمن آن منشور؛حقوق بشر چیزی نیست که کسی بخواهد بما دهد بلکه این هدیه ای از ایرانیان به جهان بود.

میبایستی دکترین " کوروشیسم" را اعلام کنیم .این دکترین امتحان خود را در تاریخ و در عمل پس داده و مبنای منشور حقوق بشر سازمان ملل است وتجربه" کشور داری موفق" و حکومت بر مبنای خرد و آزادی مدنی را بنیاد نهاد و راستی ؛ درستی و اقتدار را در حافظه تاریخی کشورمان بیادگار گذاشت.که تا ابد با بالیدن به آن زندگی میکنیم.
"دکترین کوروشیسم" تمامی تئوری ها و دکترین این آقایان را به چالش خواهد کشید چون تجربه ای موفقی در حکوکت داری و بر مبنای ارزش ها و معیارهای هر دین و مسلک و عقیده ایست.

شاهنامه فردوسی منبع عظیمی است که تئوریسین ها میتوانندبا استخراج تئوری هایی همزادبا فرهنگ ایرانی ؛ گروههای سیاسی و افکار عمومی مردم ایران را هوشیار کنند و در نهایت باعث اصلاح ساختار قدرت در کشوربه نفع همه شود.

دروغ گویی و بی مایگی ؛ برخورد با زنان و کارگران و اصناف و دانشجویان و.... وضعیت اقتصادی ؛ سیاست خارجی ؛ فرهنگ عمومی؛ همه نشانگر اضمحلال آن تئوری ها و دکترین هاست که برای زندگی درعالمی مجازی و در اطاق های در بسته طراحی شده؛ وبرای اینکه آنها بفهمند چکاره اند و تاکجا میتوانند پایشان را درازکنند وتا کی میشود به حریم و حقوق افراد تجاوز کنند میبایستی تئوری های مورد نیاز جامعه را استراتژیست ها و تئوریسین ها وزین تولید کنند و این نیاز مبرم جامعه کنونی ایران به تئوری های مورد نیاز را برطرف نمایند.

میتوان؛ بخش کوچکی از ملت ایران که با سوء استفاده از نجابت ملت ایران تمامیت خواه شده و قدرت را بدست گرفته و نتنها به قانون اساسی کشور احترام نمیگذارد بلکه جمهوریت آنرا ببازی گرفته و پاسخگو نیست را متوجه عواقب و عوارض ناشی از این بی اخلاقی ها و بی حرمتی ها" در آینده" کرد.
وگرنه بخش بزرگی از ملت ایران ( اصناف ؛ گروهها ؛ دانشجویان ؛ نظامیان و حتی بخش عمده سپاه و بسیج و خانواده شهدا و جانبازان ....) تا ابد تحمل این همه اشتباهات را نخواهند کرد.

و باید از صدها نفری که بنام تئوریسین و استراتژیست درحکومتند و از خواص ؛پرسید، حاصل برنامه سازی و پیاده سازی" تئوری مهدویت" در حوزه های فردی و اجتماعی و حکومت داری همین بود ؟ در حوزه بین المللی پیش کش؟

و آیا با بی حرمتی و تخریب میراث تاریخی ایرانیان و عدم احترام به حقوق فردی وصنفی و اجتماعی ایرانیان و هزینه نمودن (روزی روشن خواهد شد)درآمد های نفتی و فسیلی ایرانیان ؛ مردم ایران را میخواهید به "یک مبارزه نامتقارن" دعوت نمائید؟.

معیار های اندازه گیری دکترین مهدویت درمیزان راستی ؛ مبارزه با فساد ؛ احترام به دانشجو ؛ زن ؛ اصناف و... و وضعیت اقتصادی ؛ فرهنگ عمومی و.... و حکومتداری باهمین بضاعت بود؟ آیا تئوری شما توانایی دفاع؛از ظلم به آن دخترک پزشک هم وطن در همدان رادارد.؟ چرا "صلب مصونیت" از خواص گناه کار و متجاوز نمیکنید؟.
بیائید شرم کنیم