چند نکته پیرامون استعفاء علی لاریجانی ودیدارپوتین وخامنه ای


تقی روزبه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۵ آبان ۱٣٨۶ -  ۲۷ اکتبر ۲۰۰۷


استعفاءنابهنگام وغیرطبیعی درپست های حساس همیشه می تواند بحث انگیزباشد. اگراین استعفاء درزمان نامناسب وشرایط حساسی،هم چون شرایط کنونی،حتااگربشکل خاموشانه هم صورت گیرد-و فردمستعفی بهردلیلی لام ازکام برنگیرد،ولو آن که بخواهند آن را با لعاب دروغ وتزویر،هم چون تمایل وتصمیم شخصی بیارایند،بحث انگیزترمی شود.استعفاء لاریجانی دقیقا بدلیل داشتن خصایص فوق یعنی مهره ای مهم ازمهره های قدرت بودن ووقوع آن دربدترین شرایط زمانی ممکنه وسکوت سنگین رژیم درمورد علل واقعی آن،ماهیتاسوژه ای است بحث انگیز وحالاحالاها کاویده خواهد شد تا دریافت های روشن وقانع کننده ای ازآن چه که نبردقدرت و وشکاف حول سیاست های هسته ای در ساختارهرم قدرتِ حکومت اسلامی نامیده می شود،بدست آید*۱.درجوامع استبدادی که سانسوروخود سانسوری فراگیریکی ازرموزاصلی حفظ قدرت انگاشته می شود ودرآن زبان نه وسیله بیان حقایق بلکه برای پوشاندن آن است،بررسی وبازبینی دقیق این گونه گدازه ها و مواد پرتاب شده ازدرون نظام به روی صحنه علنی برای پی بردن به چند وچون تحولاتی که درلایه های پنهانی واصلی حلقه قدرت می گذرد، همواره دارای اهمیت بوده و بعنوان یکی ازمنابع گمانه زنی ها وارزیابی ها ازسوی جریانات گوناگون وذینفع مورد بهره برداری قرارمی گیرد. بی شک این کنجکاوی درنزد قدرت های بزرگ که چالش با جمهوری اسلامی را چالش قرن وآبستن برافروختن جنگ سوم جهانی عنوان می کنند بیش ازدیگران مشهوداست.برای آن ها یافتن پاسخ به سوالاتی هم چون ماهیت وشدت واقعی اختلافات وچگونگی موازنه قوا درمیان باندها و جناح های حکومتی جهت تدقیق سیاستها واقدامات عملی اشان دربرابر جمهوری اسلامی ازاهمیت زیادی برخورداراست. بدیهی است که صرفنظرازگمانه زنی ها، پی بردن به دلایل مشخص وقطعی استعفای لاریجانی نیازمند اطلاعات مشخص وقابل استنادی است که درشرایط کنونی البته وجود ندارند وجزحلقه فشرده ای ازاصحات قدرت ازآن بی اطلاعند. بااین وجود این فقط یک جنبه ازمسائل پیرامون برکناری، یابه کلامی محترمانه تراستعفاء می باشد. درواقع رویداد فوق دارای جنبه های دیگری است که اهمیت پرداختن به آن ها ومقابله با آن ها کمترازجنبه فوق نیست.این نوشته هم ازهمین منظربه بررسی این استعفاء ونتایج مترتب برآن پرداخته است:
ا-بی خبرنگهداشتن مطلق مردم ازمهم ترین مسائلی که سرنوشت آن ها را رقم می زند.
چرا وتاکی باید مردم ایران درمورد سیاست های هسته ای وکم وکیف منازعاتی که حول پیشبرد آن دردرون رژیم جریان دارد و با سرنوشت اشان گره خورده است تا این درجه بیگانه ونامحرم محسوب شوند؟مسئول پیش برد یکی ازبزرگترین پرونده های بحرانی قرن که ازیکسو بهانه شروع جنگ سرد وتعبیه سیستم موشکی آمریکا دراروپا را پوشش می دهد،وفراترازآن تهدید به جنگ سوم را تغذیه می کند وشورای امنیت وکشورهای دارنده حق وتو را بخودمشغول کرده، ۲۷ کشوراتحادیه اروپا را به مثابه مذاکره کننده دربرابرخود دارد،مهم ترین دلمشغولی سال های اخیر آژانس هسته ای را تشکیل می دهد، پای فعال روسیه را نیزبه دلیل خصلت بین الملی خود به صحنه اصلی کشاکش هسته ای کشانده وکشورهای منطقه نیزازاثرات ویگرانه این بحران درامان نمانده اند،استعفاء می دهد وخبرآن نیز با ریشتر٨ درسطح جهان بازتاب پیدامی کند،اما کوچک ترین کلامی ازدلایل واقعی آن توسط رژیم درباره این مهم ترین مساله مربوط به امنیت مردم ایران و جهان ابراز نمی شود.
بی شک باید قبل ازهرچیزعلت آن را درانحطاط کامل وخودمختاری مطلق رژیمی جستجوکرد که درآن سنت ریشه دار استبدادآسیائی، با ماهیت سرمایه دارانه وتاریک اندیشی مذهبی –که مردمان درحد رعایای صغیرِ ولی فقیه دارای ارزش اند-درآن یک جا گرد آمده اند.ترکیب سه عنصری که معجونی بنام جمهوری اسلامی را بوجود آورده اند. درهرحال دهن کجی رژیم به سرنوشت مردم وپایمال کردن حق بدیهی واولیه آنها در اطلاع یافتن ازواقعیت ها و تصمیمات مهم وسرنوشت سازی که درپشت پرده جریان دارد،یک باردیگرخود رابه عریان ترین وجهی درطی روزهای اخیر به نمایش گذاشت.ازجمله:
-طبق اطلاعیه بیت رهبری واظهارات شخص لاریجانی معلوم شده است که پوتین ضمن دادن هشدار،حامل پیشنهادی پیرامون بحران هسته ای بوده است. اطلاعیه دفتر خامنه ای با اشاره صریح به آن اعلام می کند که حول این پیشنهاد تأمل خواهیم کرد. قاعدتا دولت های غربی ازخطوط اصلی پیشنهاد پوتین*۲-که نمایندگانشان قبل ازدیدارپوتین ازایران ملاقات های فشرده ای با وی داشتند- مطلع هستند.حال باید پرسید چرامردم ایران نباید بدانند که محتوای این هشداروپیشنهاد که تااین حد مورد بحث و گمان زنی ها است،چیست؟ ودرپاسخ به آن قراراست چه تصمیمی گرفته شود؟درهرحال مساله بی خبر نگهداشتن مردم درمساله بحران هسته ای یکی ازوجوه مهم نقض آشکارحقوق دموکراتیک مردم است. بعنوان مثال بهنگام تغییرپست فرماندهی سپاه،صفوی فرمانده سابق سپاه ومشاور کنونی خامنه ای،درگفتگوی خود ضمن اظهارنگرانی ازحمله نظامی آمریکا ودادن هشداربه رژیم،درهمان حال تأکید داشت که برای اجتناب ازتنش نبایداین گونه اخباروارزیابی ها به بدنه جامعه منتقل شود.واین یعنی این که رژیم آشکارا وآگاهانه دارد مردم را بسوی باتلاق هوکناک تحریم وجنگ می کشد،بدون آن که به آنها بگوید به کجامی رویم. درمورد ماجرای دیدارپوتین ویا استعفاء لاریجانی شاهدیم که اخیرا شورای عالی امنیت ملی طی اطلاعیه ای به همه مطبوعات و دولمتردان رژیم اخطارکرده که وارد این صحبت ها درملأ عام نشوند. بی شک برکناری مسئول پیشبردپرونده هسته ای که نمایندگی ولی فقیه و شورای عالی امینت ملی را یک جا بردوش می کشید،آنهم درحساسترین لحظات ودرگرماگرم تشدید بحران ودرآستانه تشکیل یک نشست مهم وازقبل سازمان داده شده با اروپا ونزدیک بودن زمان گزارش آژانس و خطرصدورقطعنامه چهارم درشورای امنیت، ودندان قروچه های آمریکا و...قبل ازهرچیزبه معنای به نمایش گذاشتن ضعف رژیم وتقویت عدم اعتماد و کاستن ازقدرت چانه زنی محسوب می شود. تاجائی که عناصربسیارمحافظه کاری هم چون ولایتی هم به زبان آمده و آن را نادرست ومغایرمنافع ملی ارزیابی می کند و ابطحی که بازتاب دهنده محافل روحانی نزدیک به خاتمی است آنرا اقدامی خطرناک می نامد. بی شک باید جنگ قدرت ودامنه اختلافات بدرجه ای شدت یافته باشد که یک دولت ناگزیر شود بدست خود چنین تاوانی را درچنین لحظاتی خطیر برخود تحمیل کند.بااین همه شاهدیم که سخن گوی دولت دریک دروغ وقیحانه تلاش می کند که دلیل آن را مسائل شخصی عنوان کند که با واکنش خود لاریجانی مواجه می شود وسپس دراقدامی دیگر شخص احمدی نژاد تلاش می کند با رفع و رجوع کردن توضیح قبلی دولت، آن را با استعفاء های متعدد قبلی توجیه کند،که خود عذری بدترازگناه است.همه جوردروغ وآسمان وریسمان بهم بافته می شود،تا یک کلمه ناقابل درمورد خود موضوع واقعی اختلاف گفته نشود. آیا بهترازاین می توان عمق انحطاط یک رژیم ومیزان نامحرم بودن مردم را درمورد پرونده ای تابدین حد حساس ودخیل درسرنوشتش ، به نمایش گذاشت؟
۲-دومین پیامد این کناره گیری را-علیرغم همه تلاش های مذبوحانه رژیم برای پنهان نگهداشتن آن- باید هم برملاء کننده دروغ رژیم درمورد ادعای هم زبانی و یکدستی همه دست اندرکاران نظام درمورد سیاست هسته ای دانست، و هم برملاء کننده شدت اختلافات و میزان شکنندگی این همزبانی، که تاحد استعفاء درحساسترین شرایط زمانی پیش رفته است..باین ترتیب معلوم می شود که بکارگیری ترفندهائی چون نشان دادن همزبانی به بهانه تأمین اقتدارنظام دربرابردشمنان، دیگرکارکردخود را ازدست داده است .درحقیقت یک باردیگربه وضوع روشن گردیدکه رژیم آن گونه که وانمود می کند، نه یک صخره یک پارچه بلکه هم چون بشقابی چینی وبهم آمده ازچهل تکه بست شده به یکدیگر است. که می تواند درگذرطوفان حوادث، بندبندش ازهم بگسلد.اظهارنگرانی وزبان به انتقاد گشودن عناصررام وگوش بفرمانی هم چون توکلی و ولایتی،محمد هاشمی و یا مفسر اردوی محافظه کاران-امیرمحبی- ... درکناراستفعاءحاکی ازانباشت نارضایتی دردرون طبقه حاکمه کنونی نسبت به سیاست های هسته ای است. بویژه اگردرنظربگیریم که لاریجانی فردی ازجرگه اصول گرایان و خودی ها محسوب شده ومی شود و نمایندگی خامنه ای و دبیری شورای امنیت ملی را یک جا برعهده داشته و درانتخابات ریاست جمهوری هم یکی ازکاندیداهای مورد حمایت بیت رهبری بوده ، ودرزمان منصوب شدن به مسئولیت تیم هسته ای نیزسخت منتقد سیاست های هسته ای اصلاح طلبان بوده و باگفتارمعروف درغلطان دادیم وآب نبات گرفتیم مسئولیت تیم هسته ی را بعهده گرفت، آن گاه معلومی شود که دامنه منازعات تا کجا وتاکدام حلقه قدرت پیشرفت کرده است. وهمین مسأله ما را به سومین نکته پیرامون وضعیت رژیم جمهوری اسلامی درشرایط کنونی سوق می دهد:
٣-تلاش رژیم برای یکدستی و تأمین اقتدار جهت مقابله با بحران های داخلی وبین المللی، ازطریق حذف و شقه شقه کردن خود وباریک ترکردن نوک هرم قدرت می گذرد. امری که البته ازدید قدرت های بزرگ پنهان نمانده وبه نوبه خود موجب افزایش فشارها وتهدیدهای آنها می شود. همانطورکه درطی همین چندروز اخیرمی توان آن رابه وضوح دربرخورد تحقیرآمیزاروپا با نماینده جدید*٣ رژیم ودرتصمیمات دولت آمریکا دربرقراری دورجدید فشارها وازجمله قراردادن سریع سپاه درلیست هسته ای ودرتهدیدات بوش ورایس درمورد خطرجنگ جهانی و عنوان کردن جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین تهدید برای امنیت آمریکا مشاهده کرد. دولت آمریکا هم چنین مانورهائی را جهت چانه زنی بادولت روسیه حول تأخیرویا مشارکت در استقرارسپرموشکی دراروپای شرقی باهدف معامله حول تشدید فشاربه ایران مطرح ساخته است. همانطورکه ازسوی دیگر شاهد سخنان تند وتحریک آمیزجدید احمدی نژاد هستیم که تلاشی است برای پوشاندن ضعف قدرت چانه زنی دولت دولت درپی تعویض مسول تیم هسته ای.
پرسیدنی است که براستی تاکی وباتکیه برکدام عقل سلیم می توان نوک هرم قدرت را هردم تراشید وباریکتر و باریکترکرد و انتظارداشت آن را پایدارانه برروی نوک باریکش نگهداشت؟ پس دراین صورت تکلیف اصل بدیهی حفظ تعادل نسبی وکمابیش پایدارتوسط دولت های حاکم چه می شود؟ وآیا این رفتاری نیست که هم اکنون جمهوری اسلامی با خود وبا طبقه سیاسی حاکم به عمل می آورد؟ بی شک چنین است و آن چه که باو جرئت وامکان طی کردن این مسیرجنون آمیزرا می دهد، قبل ازهرچیزتکیه بردواهرم سرکوب و درآمدهای هنگفت نفتی است. امری که البته نمی تواند جایگزین عناصراصلی وحیاتی مولفه های مربوط به بقاء یک رژیم بشود.وهمین واقعیت ما را به این نتیجه می رساند که مدعی شویم،دامنه بحران های درونی رژیم درکناردامنه شکاف آن با مردم ونیزتنش های بین المللی آنچنان است که رژیم را به وضعیتی رانده که با دست شستن ازاندیشیدن به هرگونه مولفه های پایدار بقاء به مولفه های لحظه ای وروزمره بقاء بیاندیشد.که یکی ازمظاهرآن تأمین یک دستی دربرابردشمنان خودازطریق خود زنی وحذف نیروهای درونی خوداست. توسل به این شیوه برای تأمین فرجه بقاء، درکنارگسترش درجه ناپایداری و شکنندگی رژیم البته درعین حال دارای عوارض وپی آمدهای مهمی است که ،تشدید سرکوب ومیلیتاریزه شدن اوضاع وتشدید مداخله قدرت های بزرگ ازجمله آنهاست.که لازم است همه آنها دراستراتژی سرنگونی ازسوی اپوزیسیون درنظرگرفته شوند.




*۱-ازآنچه که جسته وگریخته دراین زمینه انتشاریافته می توان دلیل عمده را بقرارزیردانست:
ازدیرباز تفاوت هائی بین رویکرداو واحمدی نژاد دربرخوردبا بحران هسته ای گاه بیگاه دیده می شد. این تفاوت ها درگذشته حول سخنان تحریک آمیزومساله سازاحمدی نژاد درمورد هلوکاست، ماجرای دستگیری ملوانان انگلیسی، وخبرهای خوش هسته ای و.. خود رانشان میداد و لاریجانی سعی می کرد که درمذاکرات وگفتگوهای خود ازدامنه تأثیرات منفی آنها بکاهد.درموارددیگری شاهد تکذیب ویا اتخاذموضع علنی مغایربا مواضع اعلام شده لاریجانی پس ازمذاکرات وی با اوروپا و آژانس بودیم .نظیرهمین پیشنهاد پوتین که ابتداتوسط لاریجانی اعلام شد و سپس توسط احمدی نژاد تکذیب گردید ویا طرح مواضع مغایربا آنچه لاریجانی درگفتگوها طولانی واحیانا برخی توافقات خود با سولانا مطرح می کرد.بعنوان نمونه دریک مورد درحالی که لاریجانی به نحوی مساله تعلیق درحین مذاکرات را،نه بعنوان پیش شرط،بلکه به عنوان موضوع قابل بحث درحین مذاکرات اعلام کرد، بلافاصله احمدی نژاد اعلام کرد که حتا یک دقیقه هم غنی سازی رامتوقف نخواهیم کرد. قرائنی دردست است که درشرایطی که توافق های اولیه و یا باصطلاح رشته های بافته شده لاریجانی باین صورت پنبه می شد،حول رفع این دوگانگی ها بارها درپشت درهای بسته درمیان سردمداران رژیم برای حل این معضل گفتگو به عمل آمد و حتا احمدی نژاد(لابد طبق توصیه ای که بوی شده بود) برای مدتی تلاش کرد که تاحدی درمجامع علنی ازسخنان تحریک آمیزویاطرح مخالفت های علنی بالاریجانی برای حفظ موقعیت او درمیان مذاکره کنندگان پرهیزکند.اما ازآنجا که مساله برسردونوع رویکرد، بویژه درمورد آینده برمی گشت،دولت احمدی نژاد تلاش وافری داشت که تیم هسته ای را یکدست کند. .واین درادامه سیاستی است که درهمه سطوح صورت گرفته و یا درحال صورت گرفتن است،به مثابه بخشی ازسیاست آمادگی برای مقابله با شرایط و وضعیت فوق العاده جنگی یا شبه جنگی. سیاست لاریجانی باصطلاح بردبردبود که متضمن دادن و گرفتن امتیازات وبا تأکید برمذاکره بود.اوتلاش داشت که اروپارا ازآمریکا دورکند و پرونده هسته ای را مجددا به کانال آژانس برگرداند. وبراین اساس برآن بود که می توان روی تایم اوت-پیشنهادالبرادعی-که توقف غنی سازی را دراشل کنونی دربرابرتعلیق قطعنامه شورای امنیت را مطرح می کرد،بحث وگفتگوکرد. درحالی که احمدی نژاد باهرنوع وهرسطحی ازتعلیق مخالف بود ه واساسا پرونده هسته ای را خاتمه یافته تلقی می کرد. یعنی همان حرکت با قطاربدون ترمز. درهرحال باتوجه به چالش های سنگینی که درعرصه های بحران هسته ای درپیش است، یا باید تماما تن به سیاست های دولت می داد و یا ناچاربودکه بسود یک دست کردن تیم مذاکرات کناره گیری کند ورانندگی قطاربی ترمزرا براننده مناسب دیگری می داد. والبته دراین میان اگررهبری که اونمایندگی اش را نیزبعهده داشت،ازاو حمایت می کردبی شک ناچارنمی شد که چنین آسان ودرسکوت صحنه را بسود احمدی نژاد ترک کند.ونیزاگراحمدی نژاد حمایت رهبری را درپشت خود نداشت،نمی توانست چنین جسورانه ویک دنده درمورد مساله ای این چنین حساس وپرپیچ و خم به هوس سوارشدن به قطاربی ترمزو یکدست کردن تیم هسته ای بسود خود بیافتد.
*-۲درمورد پیشنهاد پوتین حدس وگمان های متعددی بصورت گسترده مطرح می شود.که ازآن میان فرضیه زیربیش ازهمه نزدیک به واقعیت می رسد:
سیاست تعلیق دربرابرتعلیق تا مذاکرات به نتیجه روشن برسد(همان سیاست تایم اوت البرادعی).ضمن آنکه برای رفع نگرانی جمهوری اسلامی و البته درانطباق با منافع استراتژیک روسیه اعلام می شود که روسیه حاضراست به جمهوری اسلامی تضمین امنیتی داده ونیازهای دفاعی اش را بطورکامل برآورده سازد.
بی تردید این سیاست برخلاف آنچه که برخا درمطبوعات شایع می شود،موردپذیرش دولت آمریکا نیست و آمریکا هرگزحاضرنیست که کشوری مهم واستراتژیک چون ایران را رسما تحت کنترل وتحت الحمایه دولت روسیه به بیند.درواقع تهدید به جنگ سوم درمورد ایران تااندازه زیادی دولت روسیه را نیزمخاطب خود داشت که مبادا ازخط قرمزهای مورد نظرژاندارم جهان عبورکند. این سیاست(که گوشه ای ازآن دربیانیه وتوافقات دریای خزرهم مشهوداست) هم چنین مخالفت های وسیعی را درخود جمهوری اسلامی برانگیخته است که آن را درحکم ترکمن چای جدیدی وخطری درحد آن عنوان کرده اند.
درموردهشدارپوتین اوبه شخص خامنه ای اعلام داشته است که دول غربی وجامعه جهانی مخالف دست یابی دولت جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای و ادامه غنی سازی بوده ودرصورت تداوم آن خطر تحریم های گتسرده ترو تهدیدات نظامی منتفی نیست.
*٣-براستی نوع استعفاء وبعد شرکت لاریجانی درنشست مذاکره با اروپا که درایتالیابرگزارشد، منظره مضحکی را درانظارجهانیان بوجود آورد:واکنش منفی اروپا به استقبال از رئیس جدید و تعویض لاریجانی آن چنان بود که رژیم مجبورشد مسول مستعفی را همراه او روانه مذاکره کرده وفراترازآن ریاست جلسه را نیز باو محول کند با بلکه آب ها ازآسیاب بیفتد.گزارش ها حاکی است که مسول جدید سخنی دراین دیدارها برزبان نرانده است. درهرحال ارزیابی همه طرف ها ازیکدست شدن تیم هسته ای منفی بوده وبرهمین مبنا بلافاصله براقدامات سختگیرانه خود افزودند.

www.taghi-roozbeh.blogspot.com