روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ آبان ۱٣٨۶ -  ٣۰ اکتبر ۲۰۰۷


هشدار جامعه بین المللی درباره عواقب ماجراجویی نظامی علیه ایران
ماهیت سازنده نقطه عطف روابط ایران و آمریکا
آمریکا باید در سیاست خود علیه ایران تجدیدنظر کند
دو نظر درباره نامیدن حضور احمدی نژاد در نیویورک با عنوان فتح الفتوح
سئوالهایی پیرامون سیاستهای اروپا، آمریکا و روسیه درباره ایران

روزنامه همشهری با عنوان: بازی دوگانه شکست خورده نوشته است:
در حالی که سیاست های دوگانه آمریکا در برخورد با ایران تداوم یافته است، می توان شاهد رویکردهای متناقضی از سوی آمریکا در برخورد با ایران بود.از یک سو، جورج بوش و ساختار تصمیم گیری در کاخ سفید، بر ضرورت اجرایی سازی تحریم های گسترده تر علیه ایران تأکید داشته و از طرف دیگر، می توان نشانه هایی از انعطاف پذیری سازنده را از سوی خانم رایس و همچنین نیکلاس برنز معاون سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا مشاهده نمود.رایس بر این امر تأکید دارد که هرگونه تداوم روند غنی سازی هسته ای ایران به عنوان خط قرمز سیاست خارجی و امنیتی آمریکا محسوب شده و در نتیجه این کشور نمی تواند در فضای همکاری جویانه با ایران قرار گیرد.وی اظهار امیدواری کرد که اگر ایران به درخواست جامعه بین المللی در مورد تعلیق غنی سازی هسته ای توجه داشته باشد؛ در آن شرایط به نتایج و مطلوبیت های بیشتر و موثرتری در ارتباط با ایران نائل خواهد شد.زیرا همکاری با کشورهایی امکان پذیر خواهد بود که تمایل بیشتری برای مشارکت با جامعه بین المللی دارا می باشند.وی بر اجرایی سازی سیاست همکاری با ایران تأکید داشته و آن را صرفاً در شرایطی امکان پذیر می داند که انعطاف های بیشتری در ارتباط با فعالیت های هسته ای ایران ایجاد شود.محور اصلی چنین انعطاف هایی می تواند در قالب شکل های متنوعی از تعلیق انجام پذیرد. بنا بر این آمریکاترجیح می دهد تا روندهای دیپلماتیک را تداوم بخشد.
این امر به منزله نادیده گرفتن اقدامات نظامی و بازسازی الگوهای همکاری جویانه تلقی می شود. به موازات چنین رهیافت هایی، لازم است تا الگوهای مبتنی بر اعمال فشار سازمان یافته علیه ایران نیز موردتوجه قرار گیرد.محافظه کاران سیاست امنیتی آمریکا نشان داده اند که هیچ گاه از الگوهای انعطاف پذیر بدون اعمال فشارهای گسترده تر حمایت نخواهند کرد.بنا بر این آنچه را که کاندولیزا رایس و نیکولاس برنز به عنوان تداوم دیپلماسی با ایران بیان داشته اند را می توان تداوم فشارهای بیشتری برای منعطف سازی ایران در برابر سیاست هسته ای دانست.
تجربه نشان داده است که سیاست دوگانه نمی تواند مطلوبیت امنیتی موثری را برای آمریکا و سایر کشورهای منطقه ایجاد نماید. بنا بر این هرگونه انعطاف پذیری از سوی بازیگرانی همانند ایران صرفاً در شرایطی انجام خواهد شد که آمریکا الگوهای صریح، دقیق و مبتنی بر منافع متقابل را پی گیری نماید.در فضای مبتنی بر سیاست های دوگانه هیچ گاه اعتمادسازی به گونه ای دقیق و موثرانجام نخواهد شد. بازی دوگانه نمی تواند برای ایران منافع یا سودمندی داشته باشد.آمریکایی ها برای اجرایی سازی سیاست های رایس و برنز لازم است از الگوهایی بهره گیرند که در مغایرت با تهدیدات امنیتی مجلس سنا قرار نگیرد و اگر بر این باوریم که نقطه عطف روابط ایران و آمریکا ماهیت سازنده و همکاری جویانه خواهد داشت بنا بر این باید از روش هایی استفاده کنیم که جدال ها را به میزان کمتری منعکس نموده و بر نشانه های مواضع مشترک تأکید داشته باشد.خانم رایس چگونه می تواند مواضع جدید وزارت خارجه را با رویکردهای تهدیدکننده سنا علیه ایران هماهنگ سازد.

عواقب ماجراجویی نظامی
سیاست باتوم؛ صحنه سازی جدید رسانه های غربی علیه ایران عنوان مقاله ای است در روزنامه تهران امروز که در پی می خوانید:
با آنکه در دو روز گذشته چهره های سرشناس جهان و حتی برخی مقام های سیاسی کهنه کار سابق آمریکا به شدت از سیاست های جنگ طلبانه آمریکا انتقاد کرده اند، اما دیروز برخی از روزنامه های آمریکایی و انگلیسی در اقدامی هماهنگ جنگ روانی جدیدی را علیه کشورمان به راه انداخته و بار دیگر از احتمال حمله آمریکا به ایران، سخن به میان آوردند.
به گزارش خبرگزاری مهر، هفته نامه ساندی تایمز تیتر نخست شماره این هفته خود را به این مطلب اختصاص داد که آیا به راستی بوش به ایران حمله می کند؟ این نشریه انگلیسی زبان در ادامه به آزمایش سال گذشته قوی ترین بمب ارتش آمریکا در بیابان های نیومکزیکو اشاره کرده و نوشت: این بمب که ٣۰ هزار پوند وزن دارد با نام Big Blu و یا مادر تمام بمب ها شناخته می شود، توانایی منهدم کردن اهداف زیرزمینی را داشته و هر شیئی که در طول موج انفجاری این بمب قرار بگیرد؛ اثری از آن باقی نمی ماند. به نوشته ساندی تایمز، بمب افکن های آمریکایی به علت وزن بالای بمب Big Blu توانایی حمل آن را ندارند و از همین رو بودجه جدید ٨٨ میلیون دلاری که ارتش آمریکا به طور محرمانه از کنگره تقاضا کرده، صرف تجهیز بمب افکن های B۲ شده و آنها را برای حمل این بمب ها آماده خواهند کرد. این هفته نامه انگلیسی در ادامه می نویسد: با توجه به سخنان اخیر جورج بوش ، رئیس جمهوری آمریکا درباره احتمال آغاز جنگ جهانی سوم و دیک چنی ، معاون وی دباره برنامه هسته ای ایران، می توان به این نکته پی برد که درخواست محرمانه برای دریافت بودجه ٨٨ میلیون دلاری با چه هدفی انجام گرفته است. اگر با دقت به سیر تحولات مربوط به مساله ایران در چند هفته گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم که این رسانه ها با پرداختن به موضوع حمله آمریکا به ایران چشمان خود را روی حقیقت بسته اند. به راستی این روزنامه ها با چه دلیل و استدلالی، بر طبل جنگ علیه ایران می کوبند؛ درحالی که به اعتقاد اغلب کارشناسان بین المللی، سران کاخ سفید با پرداختن به این موضوع فقط قصد لفاظی دارند. جنگ روانی و رسانه ای غرب علیه ایران درحالی همچنان ادامه دارد که جامعه بین المللی با هشدار درباره عواقب خطرناک هرگونه ماجراجویی نظامی علیه ایران به سبب برنامه هسته ای صلح آمیز آن بر ضرورت انجام گفت وگو برای پایان دادن به تنش به وجود آمده درباره این برنامه تاکید کرده اند.

تجدید نظر در سیاست
روزنامه رسالت نیز در سرمقاله اش: درباره جنگ روانی آمریکا علیه ایران نوشته است:
جنگ روانی اخیر آمریکا علیه ایران از چند منظر قابل بررسی است.
۱ ـ شایعات مطرح شده مبنی بر برنامه نظامی آمریکا علیه ایران واکنشهای شدیدی را در جامعه آمریکا و محافل بین المللی بر انگیخته است. در شرایطی که کشورهای ۱+۵ از حرکت ایران در مسیر قانونی آژانس استقبال کرده اند، آمریکاییها سیاستی غیر طبیعی را پیش گرفته اند. به اذعان قریب به اتفاق اصحاب سیاست تحریم ها و تهدیدهای اخیر دولت آمریکا علیه ایران فاقد فاکتورهای حداقلی عقلانیت سیاسی است. کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا طی اظهارنظری هرگونه حمله نظامی به ایران را اشتباهی وحشتناک قلمداد کرد. پوتین نیز تهدید ایران را کار بیهوده ای خواند وگفت: چرا با تهدید به تحریمها و به بن بست کشاندن، اوضاع را بدترمی کنید. واشنگتن پست در این رابطه نوشت: آمریکا بهتر است صدای خود را مقابل ایرانیان پایین بیاورد. راهپیمایی ضد جنگ مردم ایالتهای مختلف آمریکا علی الخصوص در منهتن در اعتراض به سیاستهای جنگ طلبانه دولت بوش نشان داد که آستانه تحریک جامعه آمریکا پایین آمده است و شهروندان آمریکایی در مقابل دولت موضع گرفته اند.
واضح است بی عقلی جدید آمریکا در قبال ایران محصول یک نگرش انتخاباتی فاقد اجماع داخلی و خارجی است. جمهوریخواهان نومحافظه کار به منظور باقی ماندن در قدرت و پیروزی در انتخابات آتی ریاست جمهوری در آمریکا به هر آب وآتشی خود را خواهند زد حتی چنانچه منافع ملی آمریکا درآتش بسوزد. البته این موضوع مستلزم پشت کردن به افکار عمومی جهانی و پشت پا زدن به جامعه نخبگی آمریکا است.
آمریکایی ها هنوز بوش را برای کشته هایشان در عراق نبخشیده اند. بوش از نظر شهروندان آمریکایی یک دروغگو است. تا کنون هیچ مدرکی مبنی بر وجود سلاحهای کشتارجمعی هسته ای در عراق یافت نشده و تمام حدس وگمانهای نومحافظه کاران غلط از کار در آمده است. هزینه دو جنگ سنگین عراق وافغانستان مالیات دهندگان آمریکایی را خشمگین کرده وبر رونق کمپانی ها ی اسلحه سازی افزوده است.
۲ـ هر گونه اقدام نظامی احتمالی علیه ایران با جواب سخت ودردناکی مواجه خواهد شد. منافع حیاتی آمریکا در تیررس موشکهای میانبرد ودوربرد ایران قرار دارد. در صورت کوچکترین تعرض به خاک ایران آمریکا ضربات وحشتناکی را دریافت خواهد کرد. آمریکاییها در صورت چنین حماقتی نفت ۱۰۰ دلاری اوپک را در آستانه سرمای زمستان تا ۵۰۰ دلار در بازارهای نیویورک معامله خواهند کرد و...
آمریکاییها نمی توانند چشمشان را بر واقعیات موجود ایران و منطقه ببندند. جنگ با ایران هزینه سنگین و جبران ناپذیری برای آمریکا دارد. ایران یک کشور قدرتمند در منطقه است که می تواند بسیاری از معادلات موجود را به ضرر آمریکا به هم بریزد. بدون شک دولتمردان آمریکایی نمی توانند از کنار این موضوعات به سادگی بگذرند. از سویی فقدان یک اجماع بین المللی بر سر تهدید ایران و مشروعیت فزاینده جمهوری اسلامی در جامعه جهانی به واسطه سیاست خارجی فعال دولت نهم سبب شده است که آمریکایی ها نه تنها در موقعیت مناسبی برای اعمال سیاستهایشان نباشند بلکه انگ یکجانبه گرایی، دردسرسازی بی جا و دروغ پردازی نیز به آنها بخورد. در این شرایط تهدید ایران از جانب آمریکا نمی تواند یک سیاست واقعی باشد. لذا این تاکتیک غیر طبیعی آمریکا را می توان تنها در قالب یک جنگ روانی برنامه ریزی شده تحلیل کرد. محصول این جنگ روانی برای بوش وتیم جنگ طلب دیک چنی در درجه اول فرافکنی شکستهای پی در پی وغیر قابل توجیه در عراق، افغانستان، فلسطین ولبنان است. از سویی آنها قصد دارند به واسطه این جنگ روانی حساسیت مسئولین
جمهوری اسلامی را برانگیزند و با القای فضای بحران مانع از تصمیم گیری های صحیح در مواقع لازم شوند. عملکرد اخیر دستگاه سیاست خارجی کشور که در حوزه تصمیم گیری های صریح، جدی و به دور از هر گونه محافظه کاری می توان آن را طبقه بندی کرد، در چند سال اخیر بیشترین لطمه را به دکترین یک جانبه گرایی دولت آمریکا وارد کرده است
٣ ـ بدون تردید جنگ روانی آمریکا افکار عمومی ایران را برای طی طریق قانونی خود ودست یافتن به حقوق مسلمشان مصمم تر از گذشته و منسجم تر می کند. درموضوع جابه جایی اخیر دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز هم دکتر لاریجانی وهم دکتر جلیلی بر سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی در ادامه مسیر قانونی ایران تاکید کردند. دولتمردان آمریکایی با این حربه جدید تنها خود را در داخل جامعه آمریکا و محافل بین المللی منزوی خواهند کرد. فارغ از آنکه در بین مسئولان و افکار عمومی ایران نوعی حساسیت زدایی نسبت به تهدیدهای امریکا به وجود آمده است و سیاست اصولی و داهیانه جمهوری اسلامی ایران گفتگو و یافتن راه های جدید برای همکاری و رفع سوء تفاهمات است. جنگ روانی آمریکا علیه ایران بدون شک محکوم به شکست است. نه دولت نومحافظه کار آمریکا جسارت این را دارد که کوچک ترین تعدی به جمهوری اسلامی کند و نه ایران قدرتمند کشوری است که در مقابل تهدیدهای بی پایه و اساس آمریکایی ها کوتاه بیاید و یا واکنشهای غیر عاقلانه از خود نشان دهد. آمریکا باید در این سیاست بی مبنای خود علیه ایران تجدید نظر کند و گرنه دولتمردان کنونی آمریکا تاوان سختی را برای بی عقلی های خود خواهند پرداخت

اندازه نگه دارید
حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان: اندازه نگه دارید! نوشته است:
بعد از حضور حماسی و افتخارآفرین آقای دکتر احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نگارنده طی یادداشتی با عنوان مجسمه سنگی آورده بود:
…چند روز پیش دکتر احمدی نژاد نیویورک را منفجر کرد! این انفجار با سر و صدای فوق العاده ای همراه بود اما برخلاف انفجارهای دیگر، صدای آن مهیب نبود. این انفجار همه چیز را زیر و رو کرد، بی آن که خانه ای یا ساختمانی را ویران کند و جانی را بستاند. انفجار عظیمی بود، اما در آن از بمب های چند تنی موسوم به مادر بمب ها ـ نوع آمریکایی ـ و پدر بمب ها ـ نوع روسی آن ـ و هیچ ماده منفجره دیگری استفاده نشده بود. اصلا این انفجار از نوع انفجارهایی که یک مشت بی پدر و مادر در گوشه و کنار جهان ایجاد می کنند و جماعتی از مردم بی پناه و مظلوم را به خاک و خون می کشند نبود. احمدی نژاد اگرچه دل پری داشت، اما دست خالی به نیویورک رفته بود، صدای انفجاری که او پدید آورد، در سراسر دنیا شنیده شد...
اشاره به بخش فوق از یادداشت مورد اشاره به وضوح نشان می دهد که کیهان نیز مانند تمامی مردم ایران و سایر ملت های مسلمان، حضور اخیر رئیس جمهور محترم کشورمان در نیویورک و مواضع اعلام شده ایشان را حرکتی حماسی و افتخارآفرین می داند، بنابراین آنچه درپی خواهد آمد نمی تواند به مفهوم نادیده گرفتن اهمیت و یا کاستن از عظمت آن حماسه تلقی شود، بلکه سخنی دوستانه با برخی اطرافیان ریاست محترم جمهوری است.
اخیراً مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری ـ نشر جمهور ـ کتابی با عنوان تجلی هویت ایرانی در نیویورک منتشر کرده است که به شرح اظهارات، مواضع و حواشی حضور اخیر ایشان در دانشگاه کلمبیا و مجمع عمومی سازمان ملل متحد اختصاص دارد. در مقدمه این کتاب از حضور حماسی آقای احمدی نژاد در نیویورک با عنوان فتح الفتوح ! یاد شده و آمده است از حیث آثار، شاید بتوان گفت این فتح الفتوح به مراتب فراتر از ابعاد نبرد فیزیکی ایرانیان در فتح فاو بود. در کلمبیا وضع به گونه ای دیگر بود. در فاو راهکارهای علوم طبیعی و علوم نظامی غلبه داشت اما در اینجا علوم انسانی و پیچیدگی های غیرقابل پیش بینی حکم می راند. نخبگان ایرانی فتح فاو، برای مسخر کردن زمین در عملیات آبی ـ خاکی والفجر ٨، علاوه بر کاربست اصول پیش دستانه غافلگیری به اندازه گیری جریان جزر و مد آب تا ۴۰ سال قبل مبادرت کردند، اما در کلمبیا رفتارهای میزبان هرگز قابل پیش بینی نبود، حتی اگر خود ایشان از میهمان دعوت هم کرده باشند… می توان گفت همه چیز گویای جریان داشتن نبردی حقیقی و به مراتب دشوارتر از فتح فاو و نبردهای حزب الله در مارون الرأس بود که در نیویورک به وقوع می پیوست.
مواضع انقلابی ریاست محترم جمهوری در نیویورک اگرچه همانگونه که اشاره شد، حماسه ای بزرگ بوده است ولی مقایسه و حتی برتر دانستن آن! از عملیات رزمندگان جان برکف اسلام در والفجر ٨ و فتح فاو که هنوز هم حیرت انگیز و در تاریخ جنگ ها ـ اگر بی نظیر نباشد ـ به یقین کم نظیر است، قبل از آن که دفاع از آقای احمدی نژاد باشد، نوشته ای اغراق آمیز درباره ایشان است و نگارنده با شناختی که از روحیات رئیس جمهور دارم بسیار بعید می دانم که ایشان از اینگونه تعریف و تمجیدها دل خوشی داشته باشند و باید از نویسنده مقدمه کتاب پرسید، از این مقایسه و برتر دانستن حرکت ریاست جمهوری در نیویورک از فتح فاو و فداکاری و جانبازی بی نظیر رزمندگان اسلام در آن عملیات، چه منظوری داشته و اساساً این مقایسه چه ضرورتی داشته است؟! و چرا با اینگونه مقایسه ها، ارزش و عظمت حرکت حماسی رئیس جمهور را پایین می آورید؟! مشک آن است که خود ببوید و بحمدالله ریاست محترم جمهوری چنین بوده و هست، نه آن که عطار بگوید، که معمولاً عطارها اندازه نگه نمی دارند!

دو کتاب دیگر هم چاپ کنید
روزنامه آفتاب نیز درهمین زمینه با عنوان: کتاب دوم و سوم هم چاپ شود! نوشته است:
چند ماه پس از انعکاس نسبتا پرسر و صدای خبر تشکیل یک مرکز برای جمع آوری و نشر آثار رئیس جمهور، انتشار یک کتاب بار دیگر نام مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری رابه رسانه ها کشاند. این کتاب که با عنوان تجلی هویت ایرانی در نیویورک منتشر شده است، نتایج حاصل از حضور و سخنرانی دکتر احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا را فتح الفتوح نامیده و آن را با فتوحات افتخارآفرین جوانان سلحشور ایرانی در جریان جنگ تحمیلی مقایسه کرده و حتی آثار آن را از فتوحات رزمندگان ایران، فراتر و بالاتر دانسته است. برای نگارنده مشخص نیست که چند درصد از مردم و حتی حامیان رئیس جمهور حاضرند نام فتح الفتوح را برای حوادث دانشگاه کلمبیا بپذیرند و چه تعداد از ایرانیان، بالاتر دانستن نتایج سخنرانی رئیس جمهور از فتوحات جوانان ایرانی را قابل قبول می دانند، اما احتمالا همه ایرانیان ـ اعم از موافقان، منتقدان و مخالفان احمدی نژاد ـ بر این باور هستند که هیچ چیز جایگزین سلحشوری های رزمندگان ایرانی نخواهد شد. زیرا دهها و صدها حادثه شبیه به سخنرانی در دانشگاه کلمبیا، تنها گوشه ای از دستاورد فتوحات فرزندان این مرز و بوم است که نتیجه آن در اعتراف به عظمت ایرانیان و گوش فرا دادن به سخنان نماینده ملت ایران متجلی شده و می شود.
به عبارت دیگر، اگر سیاستمداران ایرانی لیاقت و توانایی داشته باشند تا سال های متمادی می توانند در سایه امنیت حاصل از فتوحات رزمندگان ایرانی، سخنرانی کنند و حتی در عرصه جهانی سینه سپر کنند و به زورگویان جهان عامل اصلی اقتدار ایران و ایرانی رایادآوری نمایند.
اما اقدام مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری می تواند زمینه ساز چاپ کتاب های دیگری از سوی این مجموعه باشد. یکی از این کتاب ها که به بسیاری از نقل قول های غیررسمی در خصوص وعده های دکتر احمدی نژاد خاتمه خواهد داد، جمع آوری امانت دارانه همه اظهارات او در دوران تبلیغات ریاست جمهوری است. اگر این اتفاق بیفتد برخی از مردم ناچار نخواهند شد برای اطلاع از این وعده ها به دنبال سایت ها و رسانه هایی بروند که سیاستمداران دولت نهم، آنها را غیرقابل اعتماد می دانند. در آن صورت مردم از طریق یک منبع مطمئن، خواهند فهمید که رئیس جمهور فعلی آنها، در دوره تبلیغات ریاست جمهوری در خصوص اولویت های اجتماع و برخوردهای احتمالی با ظواهر و پوشش جوانان چه گفته است یا موضع او در مورد افزایش قیمت نفت و تأثیر آن بر معیشت مردم چه بوده است و…
اما کتاب مهم تری نیز وجود دارد که چاپ آن توسط نهاد ریاست جمهوری، علاوه بر پایان دادن به بسیاری از ابهامات، به کار افراد بسیاری خواهد آمد. چهار ماه پیش، رئیس جمهور ۵۷ اقتصاددان منتقد را به دفتر خود فراخواند و در جلسه ای ۵ ساعته با آنها سخن گفت. پس از این جلسه برخی اطرافیان رئیس جمهور وعده دادند که مشروح این گفت وگو از رسانه ملی پخش خواهد شد. اما با گذشت چهار ماه، هنوز این وعده اجرا نشده است.حتی در روزها و هفته های اخیر که صدا و سیما برای انعکاس جزئیات سفر رئیس جمهور به امریکا و تحلیل های گوناگون پیرامون آن، فرصت های زیادی دراختیار داشته است باز هم از اجرای وعده مربوط به پخش کامل جلسه مهم رئیس جمهور با اقتصاددانان، خبری نیست ولذا به نظر می رسد بایستی این وعده را فراموش کرد. در چنین شرایطی، مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری می تواند با تبدیل مشروح مذاکرات آن جلسه به کتاب و انتشار آن، این فرصت را برای مردم و کارشناسان فراهم کند تا به دقت، مذاکرات میان تیم اقتصادی رئیس جمهور و ۵۷ استاد منتقد را بخوانند و آنگاه در خصوص کارآیی و صحت مواضع هر یک از طرفین قضاوت نمایند. دفتر ریاست جمهوری که برای کتاب مربوط به وقایع دانشگاه کلمبیا، نام تجلی هویت ایرانی در نیویورک را برگزیده است، این بار می تواند یک مباحثه مهم اقتصادی بین طرفداران دو دیدگاه را با نام تجلی سعه صدر ایرانی در دفتر ریاست جمهوری منتشر و به این طریق راه را بر گمانه زنی های یک طرفه در خصوص این جلسه و از آن مهم تر، دیدگاههای اقتصادی دولت و منتقدان ببندد. این کتاب همچنین می تواند در اختیار کسانی قرار گیرد که به گفته رئیس جمهور، از کشورهای گوناگون با او تماس می گیرند و خواستار دسترسی به کمک های فکری دولت نهم برای حل مشکلات در کشورهای خود می باشند. کتاب مورد نظر همچنین به یک مرجع برای فعالان سیاسی تبدیل خواهد شد تا در انتخابات مجلس هشتم، موافقت یا مخالفت خود با مبانی مورد نظر هر یک از طرفین ـ رئیس جمهور و منتقدان اقتصادی او ـ را با مردم در میان بگذارند و به مردم اطمینان دهند که در صورت راهیابی به مجلس، از کدام دیدگاه اقتصادی ـ مدیریتی حمایت خواهند کرد . ضمن آن که با انتشار رسمی این کتاب، رسانه های کشور به تحریف سخنان رئیس جمهور و سایر سیاستمداران متهم نخواهند شد و رئیس جمهور ناچار نخواهد شد که مانند موضوع آوردن نفت بر سر سفره های مردم، انتساب برخی شعارها به خود را تکذیب و آن را ناشی از اشتباه رسانه ها بداند.

مراحل حساس و پیچیده
روزنامه اعتماد در یک گزارش تحلیلی ازسیاستهای اروپا، آمریکا و روسیه نوشته است:
ایران چه جایگاهی در سیاست خارجی اروپا، روسیه و امریکا دارد؟ این سوال کلیدی یی است که اگر به متن و حاشیه های آن پرداخته شود زوایای گوناگونی از دلایل رفتار متفاوت اروپا، روسیه و امریکا با ایران روشن می شود. اگرچه پرونده هسته یی ایران و سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی به عاملی مهم و در عین حال تعیین کننده در تنظیم روابط ایران با آژانس، کشورهای غربی و روسیه تبدیل شده است اما این تمام ماجرا نیست، چرا که در سوی دیگر، دول اروپایی و امریکا به همراه روسیه و تا حدودی چین عوامل دیگری را هم در کاهش یا ارتقای سطح روابط خود با تهران در نظر می گیرند. در شرایطی که فرانسه به عنوان یکی از کشورهای مهم اروپایی سیاست خود را در قبال ایران تند کرده است اما همزمان کشورهای اروپایی دیگری چون آلمان و ایتالیا سیاست معتدل تری پیشه کرده اند و بیش از گذشته بر نقش گفت وگو در حل بحران پیش آمده تاکید می کنند. هرچند در این میان دولتمردان انگلیس هم سکوت خود را شکستند و پس از چند ماه این دست و آن دست کردن، بالاخره موضع خود را روشن کردند و سیاست تند در قبال ایران را اتخاذ کردند. گوردون براون نخست وزیر انگلیس و جانشین تونی بلر طی چند ماه گذشته سعی بر سیاست سکوت و سبک و سنگین کردن اوضاع داشت. به همین دلیل دولتمردان جدید انگلیس تا مدت ها از اتخاذ سیاست روشن در قبال ایران خودداری کردند و بالاخره براون پس از دیدار با ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل به تردید خود فائق شد و سیاست نسبتاً تندی را علیه ایران اتخاذ کرد. اگرچه اروپاییان سیاست خود را در قبال ایران روشن کرده اند اما در این میان و در سوی دیگر ماجرا کشورهایی چون امریکا، اسرائیل، روسیه و چین هم بیکار نمانده اند و بر تحرکات دیپلماتیک خود افزوده اند. در تحولی مهم ولادیمیر پوتین به تهران سفر کرد و تمایل خود را با اتحاد ارتدوکسی ـ اسلامی روس ها و ایرانی ها اعلام کرد اما همزمان که روس ها مشغول پی ریزی نوع جدیدی از روابط خود با تهران بودند، دولتمردان کاخ سفید هم تحریم های جدید و نسبتاً گسترده و شدیدی را علیه ایران اعلام کردند. به گونه یی که بانک های مهم ایرانی، سپاه پاسداران و وزارت دفاع در لیست تحریم کامل قرار گرفتند. با این وجود پوتین که به دنبال سفر به ایران به اروپا رفته بود از تصمیمات جدید واشنگتن انتقاد کرد و همگان را از تندتر کردن اوضاع برحذر داشت. پوتین به صراحت از سیاست های واشنگتن در قبال ایران انتقاد کرد و حتی در این زمینه هشدارهای تلویحی را به جرج بوش رئیس جمهور امریکا داد. پوتین در عین حال از سیاست نظامی امریکا برای استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا انتقاد کرد و خواستار انصراف واشنگتن از استقرار این سیستم در اروپا شد. به فاصله کمی چین هم وارد ماجرا شد. وزارت خارجه این کشور با انتشار بیانیه رسمی از تحریم های جدید امریکا انتقاد کرد. به این ترتیب پازل هسته یی ایران که طی ماه ها، هفته ها و روزهای اخیر به سرعت آن افزوده شده اینک به مراحل حساس و پیچیده یی رسیده است که بازیگران آن اهداف، مواضع و سیاست های خود را در قبال آن اعلام کرده اند. در یک سوی ماجرا دولت امریکا با لابی های پشت پرده و گاه آشکار اسرائیل قرار دارد. امریکا توانسته است تاکنون فرانسه و انگلیس را با خود همراه کند، اما در سوی دیگر روسیه قراردارد که مخالفت و نگرانی شدید خود را از اهداف باطنی امریکا ابراز کرده است و چین هم تا حدودی با روسیه همراهی نشان می دهد. کشورهایی چون آلمان و ایتالیا هم راه میانه در پیش گرفته اند و خواستار بازگرداندن اعتدال به روابط بین الملل هستند. با این وجود سوال اساسی این است که رفتارهای کشورهای یادشده به چه دلیل است؟ چرا کشوری چون فرانسه تا این حد علیه ایران مواضع تند اتخاذ کرده است؟ چرا کشوری چون انگلیس پس از چند ماه تردید بالاخره از موضع تخاصم درآمد؟ آیا رفتار روس ها با ایرانی ها صادقانه است یا اینکه صرفاً آنان هم از ایران به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود بهره می گیرند؟ سیاست چین در قبال ایران ناشی از چه عواملی است؟ آیا امکان فرونشاندن این بحران که هر روز دامنه آن گسترده تر و پیچیده تر از قبل می شود، وجود دارد و بالاخره اصلی ترین سوال این است که دولت جمهوری اسلامی ایران باید چه رفتاری در پیش گیرد؟ آیا سیاست های کنونی تامین کننده اهداف، مصالح و منافع ملی و مهمتر از آن امنیت ملی کشور است یا اینکه باید تغییراتی در آن داده شود؟ در چنین شرایطی تحلیل های گوناگونی ارائه شده است. عده یی برآنند که سیاست های فعلی را باید با شدت هرچه بیشتر ادامه دهیم و هر کسی که همراه و همگام نبود از او سلب مسوولیت شود، اما عده یی دیگر معتقدند باید تجدیدنظرهایی به عمل آید تا ایران از صدر اخبار جهانی پایین بیاید. به اعتقاد منتقدان هیچ دلیلی وجود ندارد به گونه یی رفتار کنیم که هر روز خبرگزاری های جهان به دنبال درج تحولات ایران در صدر اخبار خود باشند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی