کا فی ست / کسی به استخوان هایم / دوباره شلیک کند


محمود معتقدی


• رفیق
کمی در غروب های آینه ام
بنشین
پیش از آنکه
زورقی دوباره
بر پا شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ آبان ۱٣٨۶ -  ٣۰ اکتبر ۲۰۰۷


ما

یعنی

همین خورده سربازهای ناتمام

پس

مشتی خاطره را

از شما نه

از خود

به کجا می بریم

پاییز بر ایوان و

قهوه ای که ترا

ذره ذره

به سکوت های پنجره

می خواند

دریا و

فرصت آمدن

اعتراف می کنم

من وطنم را

همیشه دوست می دارم

حتی

اگر شما هم

نیامده باشید

کافی ست

کافی ست

کسی به استخوان هایم

دوباره شلیک کند

جهان بداند

شروع قطره های پاییز

مرا

به فصل های تو

بر می گرداند

رفیق

کمی در غروب های آینه ام

بنشین

پیش از آنکه

زورقی دوباره

بر پا شود

خون من و حافظ

بر عاشقانه های تو پیش می راند


پاییز ٨۶