حاکمیت و فقدان امنیت


محمد شوری


• چنانچه دولت براساس فرایند دمکراسی، قدرت را بدست آورد، و این فرایند، پایدار، مبسوط و کامل باشد، امنیت پایدار و اطمینان بخش تر است؛ و درصورتیکه در وجود حاکمیت باصطلاح خورده شیشه داشته باشد، به همان میزان، اجتماع شهروندی و کلیت جامعه دچار کمبود امنیت خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ آبان ۱٣٨۶ -  ۶ نوامبر ۲۰۰۷


بنام خدا
بین حاکمیت وامنیت ویافقدان امنیت ارتباطی تنگاتنگ برقراراست. یعنی هرجاامنیت نباشد،حاکمیت درفقدان آن بی تقصیرنیست!
اما قبل ازهرچیزباید تعریف خود راازامنیت وحاکمیت بیان کنیم. تعریفی که جامع بوده وموردوفاق وقبول همه انسانهای روی زمین باشد! چون امری نیست که بخواهیم ازدریچه سلیقه فردی وشخصی،آن راتعریف کنیم.
حاکمیت عبارت است ازیک نظام سیاسی، یعنی دولتی که برای اداره جامعه قدرت واختیاردارد.این نظام سیاسی، یک ایدئولوژی برای خود دارد. یعنی برهمان عقیده، شیوه اداره اجتماع وشهروندانش راتنظیم می کند. منظورازایدئولوژی، صرفاعقایددینی ومتافیزیکی نیست؛ بلکه هرآنچه که یک دولت سیاسی براساس آن توانسته(یاتوسط زورویاتوسط مردم) بواسطه آن اداره تنظیم امورجامعه رابرعهده بگیرد،منظور است.
امنیت(امنیت بالقوه وبالفعل)یعنی آسوده بودن ذهن! یعنی شب که می خوابیم، دغدغه فردا نداشته باشیم! یعنی اطمینان واعتماد به حاکمیت وهمنوع!که وجودش را درجامعه بطورطبیعی آشکارمی کند ونیازی به آسمان ریمسان بافتن هم ندارد!
چنانچه این دولت براساس فراینددمکراسی، قدرت رابدست آورد،واین فرایند، پایدار،مبسوط وکامل باشد، امنیت پایدارواطمینان بخش تراست؛ و درصورتیکه در وجودحاکمیت باصطلاح خورده شیشه داشته باشد، به همان میزان، اجتماع شهروندی وکلیت جامعه دچارکمبودامنیت خواهدشدوهرچه دایره این فقدان، دامنه اش وسیع ترشد، ویاباشد، نشان ازهماهنگی وارتباط آن باحاکمیت است؛ وباصصلاح آبشخورآن از یک مسیراست!
هم چنین باید گفت:تنها وفقط می توان باتوجه به میزان جمعیت، نوع فرهنگ، وآمارسنی جرم وجنایت،فقدان امنیت درکشورها راباهم مقایسه کرد. مثلامقایسه میزان جرم وجنایت درآمریکاوایران یک قیاس مع الفارق است! وکسانی که درمواجه باافکارعمومی ودربیان پاسخگوئی، این دوکشورراباهم مقایسه می کنند، درحقیقت برای فرارازبیان واقعیت،(حقیقت تلخ) دستاویزی جزاین سفسطه ندارند. وچون گاهی (بعلت شبیه هم بودن حقیقت و سفسطه) تمیزوتشخیص حقیقت وسفسطه دشواراست،حاکمیت یاهرشخص پاسخگو، برای فراونیزفریب، به چنین دستاویزی چنگ می زند!وهمیشه چنین پاسخهایی عوام پسندوگول زننده است!
یکی ازنشانه های فقدان امنیت،فاصله طبقاتی دراقشارمختلف وشهروندان یک جامعه است. یعنی هرچه دایره فقر(فقراقتصادی،سیاسی،فرهنگی وعلمی) گسترده ترباشد، دامنه فقدان امنیت؛ وسیع تراست.
درچنین وضعیتی قشری بنام قشرحاشیه نشین متولدمی شود!حاشیه نشین، ممکن است درخارج ازحوزه شهرنشینی ومرکزاقتدارقدرت زیست کند؛ وهم ممکن است وجودش دردل شهرومرکزآن،ودرقلب حاکمیت باشد!اوچون فاصله وتفاوت فاحش میان شهروندی رامشاهده می کند،به مبارزه برمی خیزد. این مبارزه،گاهی دریک امرساده،(مثلاشکستن شیشه باجه تلفن عمومی) خودرانشان می دهد (سادیسم)وگاه دریک شخص جانی (همچون خفاش شب،سعید...) عرض اندام می کند، (مالیخولیا)وگاهی به خودش ضربه می زند(مازوخیسم) وبرای فرار، به اعتیاد،مواد مخدر، وفاحشه گری ویاتن فروشی روی می آورد؛ودرمراتب دیگرش، گاه باحاکمیت وقدرتی سیاسی حاکم مقابله سیاسی می کند. (عصیان،شورشگری وانقلاب) ودرستیزباحاکمیتی که امنیتش راسلب کرده، می جنگند؛ نوع جنگ ویا شیوه مبارزه، به فراخورشخصیت ومیزان فهم،سنجش ودرک تشخیص فرق دارد!
طبیعی است دراین میان، افراد دون پایه (به میزان جایگاه تربیتی واقتصادی) برای رفع نیاز (فقط همان نیازهای اولیه یک آدم معمولی)، به جنایت روی می آورند وداستان تکراری ودورباطل ازجنایت ومکافات همچنان تکرارمی شود! (صفحه حوادث را بخوانید!) وبه همین میزان نیز، آمارجرم وجنایت بالامی رود.
کاملا واضح، آشکار و مبرهن است که هیچ آدم عاقلی، یکدفعه ویک شبه جنایتکار، دزد، قاتل، تن فروش، آدم فروش و... و... و... نمی شود، بلکه فقدان امنیت (امنیت درهمه مجموعه های یک زندگی) او را به این مسیرمی برد. در وهله اول حاکمیت، (یاهمان نظام سیاسی که دروجود یک دولت متبلوراست) مقصراصلی است! چون نتوانسته امنیت رادرمسیرزندگی شهروندانش برقرارسازد.
دراین مرحله چنانچه حاکمیت بخواهد به هرشکل ممکن اقتدارخودراحفظ کند، یعنی بودن به هرقیمت! اولادیگربرای وی اهمیتی ندارد که چه اتفاقی دارد می افتد؛ یعنی برایش اهمیتی نداردکه سرمایه انسانی کشورش هدررود.(این موضوع درعمل وآمارخودرانشان می دهد، نه شعار!) وثانیا در تشدید آن، یعنی کمک به وضع موجود، در خفا و پنهان شریک آن می شوند؛ یعنی هم شریک دزد وهم رفیق قافله!
مصداق آن راقرآن (کتاب آسمانی مسلمانان) بصورت زیبا بیان کرده است:
قال ان الملوک اذا دخلواقریه افسدواها وجعلوا اعزه اهلهااذله وکذلک یفعلون/نمل/٣۴) دیکتاتورها ومستبدین وقتی به قدرت وحاکمیت می رسند، درایجاد فساد فعال وعامل هستند؛ ودراستمرارش و برای تثبیت، آدمهای ذلیل،زبون،دون پایه ونیازمند ومحتاج وبی هویت را،هویت می دهند! ودرجهت مقابل، افرادعاقل، دانا، دانشمند و اندیشمند و نخبه را گوشه نشین کرده و یا به حبس می برد.
هم چنین می شودبا این مقدمه، می توان نتیجه گرفت که آماردزدی، قتل، فحشا، اعتیاد،و... بایدبافرهنگ وتعدادجمعیت وسن جرم وجنایت مقایسه شود، وبااین متد، بخشی ویامصداقی ازارتباط تنگاتنگ فقدان امنیت وحاکمیت رانیزبدست آورد!
درصورت کلی ودرهمین راستا،چنانچه حاکمیت ویک نظام سیاسی، افکارعمومی اش(یعنی شهروندانش)راحتر، آسوده تر، وبدون دغدغه برخورد، فریادش راازتریبون احزاب، میتینگ، روزنامه، ومانند آن،وبدون واهمه وترس وحبس بیان کند وابرازدارد، تناسب وتوازن حاکمیت وامنیت معلوم می شود.یعنی هرحاکمیت و نظام سیاسی که به فرایند دمکراسی پایدار ومبسوط وکامل نزدیکترباشد،تناسب وتوازن (امنیت وحاکمیت) برابراست. منظورازبرابر،تعادل است!
برای آنکه تشخیص دهیم کشورما(منظورهرشهروندی ازهرحاکمیت ونظام سیاسی درجهان) به چه میزان ازاین تعادل برخورداراست، کافی است این مقایسه انجام شود.
مثلادرنظام جمهوری اسلامی ایران، که ملتی با فرهنگ ایرانی واسلامی وشیعی مذهب است وحاکمیت توسط یک دولت اسلامی(که خودرا متولی وترویج این فرهنگ می داند) وهمیشه ازهمه بلنوگوی های رسمی وغیررسمی موعظه وپند ونصیحت وامربمعروف شنیده می شود! برای تشخیص فقدان امنیت ویاوجودامنیت (درچنین فضایی)کافی است، فقط صفحه حوادث مطبوعات ویااخبارحوادث راپیگیری کنید! البته خواندن وپیگیری صفحه حوادث مطبوعات ویااخبارحوادث تنها فقط یکی ازدههامتدی است که می توان باآن به چنین تشخیصی رسید. ازآنجاکه این متددردسترس همگان است، برای مصداق، مثال زده شد. درحالیکه هرشخص بفراخورشخصیت حقوقی واجتماعی اش می تواند بامتدهای دیگری هم به این مقایسه وتشخیص برسد!

والسلام
تهران۴آبان/۱٣٨۶

منبع: محمکه امروز http://www.assize.blogfa.com