علیه جنگ، علیه سیاست‌های جمهوری اسلامی
مصاحبه رادیو رسانه با فریدون احمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ آبان ۱٣٨۶ -  ۹ نوامبر ۲۰۰۷


با درود و سپاس ازشما رفیق احمدی برای قبول این مصاحبه، همان طور که واقف هستید مسئله بحران اتمی به مرحله ای رسیده که نه تنها محاصره اقتصادی و در پی آن فشارهای اقتصادی به مردم ما بیش از پیش شده و نهایتاٌ گمانه زنی هائی است مبنی بر حمله نظامی به ایران. در این رابطه و نیز مسائل و سیاست های نیروهای اپوزیسیون مخصوصاٌ نیروی سوم سئوالاتی را مطرح می کنم تا نظرشما پیرامون این مسئله و مسائل جانبی آن را بشنویم.
پیرامون بحران اتمی تا کنون ایران با دو کارت قرمز یعنی دو قطع نامه تحریمی از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد مواجه شده است. به نظر شما این بحران را چگونه باید به بحث نشست؟ و پیامدهای بعدی را چگونه می بینید؟

با درود به شما رفیق مومنی و همه شنودگان عزیز رادیو رسانه، من فکر می کنم موضوع را باید از این زاویه نگاه کرد که جمهوری اسلامی، به خاطر موقعیتش در منطقه و به دلیل بحرانی که در درون کشور با آن مواجه است، تلاش می کند مسئله را در چارچوبی به پیش ببرد که بتواند مجموعه مشکلاتش را در این رابطه حل کند؛ و بدون در نظر گرفتن منافع ملی مردم کشور ما آتشی را دامن می زند که می تواند تمام هستی کشور ما را به باد بدهد و بسوزاند. اکنون ما شاهد این هستیم که روز به روز اوضاع خطرناک ترو وخیم تر می شود و به سمتی می رود که شاید یک حمله نظامی به کشور ما و وقوع جنگ اجتناب ناپذیر شود. الآن نمی شود نظر قطعی داد که ما داریم به آن سمت پیش می رویم. اما متأسفانه شواهد زیادی حاکی از این است. می خواستم بر این تاکید کنم که جمهوری اسلامی در یک فازموفق شد با تحریک احساسات ملی در رابطه با مسئله انرژی هسته ای و اینکه کشور ما نیاز به فن آوری هسته ای دارد پشتیانی بطور نسبی گسترده ای را از این خواست و پشت این خواست ایجاد بکند ولی اکنون این امر یک مقدار فروکش کرده است. که از جمله ناشی از تاثیر همان دو کارت فرمزی است که شما اشاره کردید یعنی اعمال فشارهائی که جنبه های اقتصادی نیز دارد وتقابل جامعه جهانی را نشان می دهد و نپذیرفتن وجود سلاح هسته ای در دست رژیمی مانند رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی. این را جامعه جهانی نه پذیرفته و نمی پذیرد و اعمال فشار می کند. به همین دلیل هم یکی از اهرم های جلوگیری از افزایش خطر جنگ موفقیت همین کارت قرمزهاست، همین اعمال فشارها است. من شخصا آن ها را تائید می کنم وفکر می کنم که نیروهای بسیاری در درون اپوزسیون خودشان را در کنار جامعه جهانی در این اعمال فشارها می دانند. مرزآن آنجا است که بخواهد مردم ما را به فلاکت دچار کند. نه نفی کامل هر گونه تحریم و هر نوع فشار اقتصادی. اعمال فشار سیاسی و دیپلماتیک و درجاتی از اعمال فشار اقتصادی خود تضمینی است برای کاهش حطر جنگ و اینکه اگر شانسی باشد که جمهوری اسلامی را به توقف فعالیت های هسته ای و تن دادن به اراده و منافع دراز مدت مردم ایران بکشاند موفقیت در این عرصه است. پافشاری هائی که روسیه و چین در حمایت از جمهوری اسلامی و مخالفت با برخی تحریم ها می کنند تجربه تاکنون نشان داده در راستای کمک به افزایش خطر جنگ عمل کرده است. من نمی توانم این را بیان کنم که این امر آگاهانه صورت می گیرد. به هیچ وجه شواهد در این زمینه کافی نیست. ولی تاکنون چنین عملکردی داشته است. احساس پشتیبانی بخشی از کشورها مثل روسیه و چین، جمهوری اسلامی را در ادامه ماجراجوئی هایش تشویق کرده و زمینه را آماده کرده که حمله نظامی بتواند ازطرف نیروهایی در آمریکا و در پنتاگون که چنین گزینه ای را مد نظر دارد توجیه پذیر شود.

بله رفیق احمدی شما اتوماتیک به نوعی به سئوال دوم من پرداختید و از این بابت خرسندم و فقط من مجبورم این سئوال کوتاه را در این رابطه به عنوان حسن ختام این قسمت طرح کنم که که اصولاً شما جدی بودن خطر جنگ و یا حمله نظامی را چگونه می بینید و چه راه کارهائی برای غلبه بر این معضلات پیشنهاد می کنید که مردم ما کمتری هزینه را متحمل بشوند؟

همانطور که عرض کردم خطر جنگ افزایش پیدا کرده است. به طور جدی هم افزایش پیدا کرده است. نمی شود با قطعیت گفت که این فاجعه به وقوع خواهد پیوست. اما خطر آن افزایش جدی پیدا کرده. ولی از آنجائی که عواقب آن بسیار بسیار هلناک و خطیر است، می تواند واقعاً دست آوردهای چند نسل از مردم کشور ما در همه عرصه ها، زیر ساخت های اقتصادی، همه ارزش هائی که آفریده شده را بر باد بدهد. می تواند جان های عزیزی را تباه کند و انسان های زیادی را به کشتن بدهد و می تواند هرج و مرج بی سابقه و سناریوی سیاه وحشناکی را بر کشور ما مستولی کند. در این صورت ما باخطر جنگ داخلی، خطر جنگ قدرت، خطر ناامنی توسط باندهای مافیائی که یک سرش در حکومت کنونی هست و قطعاً هم تا دندان مسلح خواهند بود، با خطر تجزیه ایران و از بین رفتن یکپارچگی کشور و در گرفتن جنگ های قومی مواجهیم. همه این ها عواقب جنگی است که بسیار مخرب است و از آنجائی که ابعاد این خطر بسیار جدی است واکنش جدی ای را هم می طلبد، صرف نظر از ارزیابی های متفاوت در مورد درصد احتمال وقوع جنگ که هریک از ما ممکن است داشته باشیم، آنقدر این فجایع می تواند خطیر باشد و این سناریو سیاه، که هم آوائی و هم رأیی گسترده همه ایرانیان را برای رفع این خطر و در راستای اهدافی که دارند ضرور و گریز ناپذیر می کند. متآسفانه باید عرض کنم که واکنش مجموعه اپوزسیون در خارج از کشور و همچنین در داخل کشور به هیچ وجه متناسب با ابعاد این خطر نیست. و ما شاهد این نیستیم که حساسیت متناسب با آن ابراز شود. حتی من فکر می کنم مهم نیست که بعضی خطاهائی اینجا و آنجا و انحرافاتی در نوع بیان سیاست ها ابراز شود. خود همین داشتن حساسیت نسبت به این خطرات نکته مثبتی و انگیزه جدی است که می تواند با داشتن حسن نیت در زمینه شکل دهی اراده عمومی ایرانیان که یک سیمای دمکراتیک، ضد ماجراجوئی های اتمی جمهوری اسلامی، علیه سیاست های ضد دمکراتیک جمهوری اسلامی و علیه سیاست های جنگ طلبانه بین المللی، بویژه در دولت آمریکا را به نمایش بگذارد، موثر افتد. باید بتوان برای استقرار دمکراسی در ایران، برای حفظ یکپارچکی کشور برای حفظ همه چیزهائی که برای بخش بزرگی از اپوزسیون ارزش محسوب می شود برآمد مشترک، برآمد یگانه داشت. صدا و نیروئی که نه به بنیادگرائی اسلامی و به حکومت اسلامی وابسته است. نه لابی این حکومت درپیشبرد سیاست هایش است که پشت امر جنگ سنگر گرفته و نه نردیک به آنانی است که از این کارزار حمایت از بخشی از جمهوری اسلامی را طلب می کنند و می خواهند به نوعی احساس و ابراز نگرانی عمومی نیروهای اپوزسیون را کانالیزه کنند به سمت این یا آن جناح حکومتی ودر جنگ قدرت حکومتی آن را ابزار قرار بدهند. این انحراف همان انحرافی که در جنگ لبنان شاهد بودیم نیروئی که نتوانست سیمای مشخص دمکراتیک را از خود ش بازتاب دهد در کنار نیروهای حزب الله و حماس قرار گرفت. ما باید بنوانیم از خود سیمایی را به عنوان سیمای اپوزسیون جمهوری اسلامی علیه نیروهای جنگ طلب در کنار جنبش صلح جهانی نمود و بازتاب بدهیم. و در این چارچوب است که صدای ما بعنوان صدای ایرانیان دمکرات، صدای ا یرانیانی که حکومتی سکولارو بر مبنای جدائی دین و دولت می خواهند و تفاوت دارندبا نیروهای حاکم بر کشور ما شنیده خواهد شد ومی تواند به درجاتی تاثیر گذار باشد و خطر جنگ را کاهش بدهد و بتوانیم در راستای استقرار دمکراسی در کشورمان موفقیت هائی داشته باشیم.

رفیق احمدی وظایف نیروهای اپوزسیون جه در داخل کشور و چه در خارج از کشور در شرایط کنونی را چه می توان بر شمرد؟

یکی اینکه من فکر می کنم باید با هشدارها و نشان دادن اهمیت مسئله، حساسیت لازم را در همه این نیروها بر انگیخت. اول تفاوت بگذارم بین نیروها در خارج ازایران ودر داخل کشور. متأسفانه از یکسو از جمله بدلیل همان مانعی که ذکر کردم که جمهوری اسلامی توانست یک احساس ناسیونالیستی را حول مسئله انرژی هسته ای در ایران برانگیزد، ما با یک جنبش اعتراضی در این زمینه مواجه نیستیم. ضمن اینکه مجموعه تباهکاری های خارج از توصیف جمهوری اسلامی بهر حال به نوعی، امید به بیگانه را، بیان شده و یا بیان نشده واحساس ناتوانی به ایجاد تحول و تغییرات که به کنار زدن سیاست های جمهوری اسلامی منجر شود را در مردم تقویت کرده است. ودر کتار آن به هر حال منش "باری به هر جهت" در فرهنگ مردم ما جایگاه معینی دارد و نیز این تلقی که بالاتر از سیاهی رنگی دگرنباشد که در تجربه انقلاب بهمن هم دیدیم که به شکست انجامید. این روحیه به درجاتی در سطوحی از جامعه ما حاکم است. بنابراین ما شاهد یک اعتراضی جدی اجتماعی در ایران برای مخالفت با سیاست های جمهوری اسلامی که خطر جنگ را دامن می زند و برای مخالفت با جنگ و حمله نظامی به کشور نیستیم. از طرفی دیگر در میان فعالین سیاسی و فرهنگی هم در داخل کشور ما با اعتراضی در خور، با حدی از اعتراضات که متناسب باشد با حد خطر مواجه نیستیم.. به همین دلیل هم من فکر می کنم که باید تا آنجائی که می توانیم و امکان تاثیر گذاری و متقائد کردن داریم تلاش کنیم که چنین اعتراضاتی را بر بیانگیزیم. شکی نیست که حساسیت فوق العاده ای ارگان های سرکوب گر جمهوری اسلامی نسبت به این مسئله دارند وجلوی آن را سد کرده اند و سرکوب گری ها و سبعیت رژیم در مقابله با اینگونه اعتراضات تاثیر جدی دارند. اما این مسئله پاسخگوی سکوت نسبی که ما شاهد هستیم نیست. یعنی این سکوت را فقط با امر سرکوب نمی شود توضیح داد. مضافا مایلم تاکید کنم که با وجود امکانات و ارگان ها و رسانه هائی که در ایران اصلاح طلبان دینی و اصلاح طلبان حکومتی در اختیاردارند ــ باز تائید می کنم من واقفم به حد فشارهای که روی این ها هست و حساسیتی که رژیم نسبت به اعتراض به سیاست هسته ای دارد ولی مناسب با آن قدرتی که این نیرو دارد به هیچ وجه اعتراضی نکردند و این مایه شماتت است و به نظر من از حافظه تاریخی مردم ما پاک نخواهد شد. امیدوارم که بهر حال این بحران به نوعی حل شود و به مراحل فاجعه آمیزی که ذکر کردم نیانجامد، که در آنصورت نام دیگری بر این نوع واکنش می توان گذاشت.

رفیق احمدی سپاس از شما می خواستم بپرسم ماجراجوئی که الآن پیرامون مسئله اتمی یا بحران اتمی هست قاعدتاً نمی شود به یک طرف درگیری ربطش داد و باید هم جمهوری اسلامی و هم آمریکا را مقصر در این ماجراجوئی دانست. می خواستم نظر شما را در این رابطه بشنوم و نگاه شما را بااین مقوله را با شنوندگانمان داشته باشم.

درست می گوئید رفیق مومنی که نمی شود نگاه یک جانبه داشت و در این ماجرا دو طرف وجود دارد. ولی من می خواهم بگویم نمی شود تقصیر را مساوی تقسیم کرد. اگر جمهوری اسلامی به این سیاست های ماجراجویانه و ضد ملی و ضد ایرانی اش ادامه ندهد وتوقف غنی سازی را بپذیرد و برنامه هایش را متوقف کند هیچ ژنرال جنگ طلبی در پنتاگون و هیچ سیاستمدار جنگ طلبی در کاخ سفید و در دولت بوش امکان و یارای آن را نخواهد داشت که بر گزینه جنگ تاکید کند و برایش طراحی کند. یعنی بهترین، مهمترین و موثرترین راه مقابله با این خطر، تمکین جمهوری اسلامی است. ما بعنوان ایرانی وظایف زیادی درایجاد تغییر در ماهیت، روش و سیاست های حکومت گران کاخ سفید نداریم. این در درجه اول وظیفه خود مردم آمریکا است که در این زمینه تاثیر گذار باشند. ما باید بتوانیم با اعمال فشار به جمهوری اسلامی بهانه را از این گونه نیروها بگیریم و برخوردهای ماهیت گرایانه ای که در سطح اپوزیسیون صورت می گیرد بر مبنای اینکه ماهیت حاکمان دولت آمریکا چنین است وآنچنان است را من چندان نمی پسندم و فکر می کنم که گرفتن این بهانه ها بهترین کمک به تامین صلح و مقابله با آن برنامه های استراتژیکی است که طرح می شود.

رفیق احمدی در پایان می خواستم بپرسم که نظر شما پیرامون نیروی سوم، چارچوب سیاست های این نیرو چه در مقابله با جنگ در رابطه با صلح، آمریکا یا جمهوری اسلامی چه است؟

من فکر می کنم نیروی سوم نیروئی است که علیه سیاست های جمهوری اسلامی است و علیه سیاست های جنگ طلبانه آمریکا. نیروبی است که حاضرنیست فرش قرمز پهن کند برای نیروئی که می خواهد به کشور ما حمله نظامی بکند و یا دمکراسی را با بمب، موشک و این گونه ابزار در کشورهای دیگر پیاده کند. این سیاستی غیر دمکراتیک و غیر انسانی و غیر قابل دفاع است. بنابر این یک مولفه جدی سیاست های ما، "نه" به جنگ و "نه" به حمله نظامی است. اینکه روشن باشد که اپوزیسیون در ایران و نیروهای دمکراتیک مقابل حمله نظامی هستند. اما جنبه دیگر آن این است که همانطور که عرض کردم در چهره روشن اپوزسیونی برآمد کنند. اینکه بتوانند اولاً همه نیروهای خود را متحد کنند. اگر می پذیریم خطر جنگ جدی است و اگر می پذیریم یک خطر ملی، یک خطر سراسری است، خطری است که می تواند سرنوشت همه ما ایرانیان را تحت تأثیر قرار بدهد، بنابراین بسیاری از این مرزهای خودساخته و یا ساخته شده در طول تاریخ که در جای دیگر، در عرصه دیگرو در مقوله دیگری مرزهایی واقعی و جدی است، نباید به عنوان سدها و موانعی برای شکل دهی یک ندا و یک آوای یگانه و یک فریاد واحد ایرانیان عمل کند. نیروئی که جنگ را نمی خواهد، حمله نظامی به کشورش را نمی خواهد اما دمکراسی می خواهد باید و شایسته است که بتواند برآمد واحدی داشته باشد. من در پاسخ به سئوالی که کردید این را پیشنهاد می کنم که تلاش صورت بگیرد مجموعه نیروهای اپوزسیون در هم آوائی داخل و خارج کشور بتوانند سیاست واحدی را برمبنا و بنیاد علیه جنگ، علیه سیاست های جمهوری اسلامی و برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر در ایران، در راه رفع هرگونه تبعیض و نابرابری جنسی، مذهبی، قومی و عقیدتی در ایران و برای حفظ یک پارچگی کشور سامان دهند و بتوانند صدای واحدی را به گوش جهانیان برسانند و نیروها را در این زمینه علیه جنگ یگانه کنند. این بیان من معنا و شکل اتحاد و متحد شدن ندارد. ولی این ویژگی را دارد که ما بتوانیم سخن واحد، اعمال اراده واحد و نیروی واحدی را به نمایش بگذاریم و برآمد واحدی به عنوان نیروهای اپوزسیون دمکرات داشته باشیم. این ها راستاها و سیاست هایی هستند که من فکر می کنم که درست است و بتواند موثر واقع شود. و الا اگر ما هرکدام از آن مقوله ها و جتبه ها را نادیده بگیریم، اگر علیه جنگ نباشیم، در کنار نیروئی قرار می گیریم که دعوت کننده حمله نظامی به کشور خواهد بود. اگر علیه جمهوری اسلامی و سیاست هایش نباشیم ما را به لابی ضد جنگ جمهوری اسلامی نزدیک خواهد کرد و به نیروهای بنیاد گرایی که در سطح حهان هستند و اگر بر حفظ یکپارچکی کشور و خطراتی که آن را تهدید می کند تاکید نکنیم ما را به این ورطه می غلتاند که بی توجه باشیم به مماشاتگری هایی که در این زمینه صورت می گیرد، مذاکرات و مناسبات و پیوندهایی که برقرار شده است و اگر دمکراسی و رفع هرگونه تبعض جنسی، قومی، عقیدتی و مذهبی در ایران تاکید نکنیم در حقیقت آن تعارضات، تناقضات و آن نابرابری های واقعا موجود درایران را نادیده گرفته ایم و این امکان را بوجود می آورد که ما را که مثلا بر یکپارچکی کشور و بر هشیاری نسبت به تحریکات قومی در کشور تاکید می کنیم به نادیده گرفتن آن حقوق متهم کنند. این ها همه یک مجموعه را تشکیل می دهند و در حقیقت چارچوب عمومی سیاست ما را باید شکل بدهد.