نگاهی به فیلم اخراجیها
طرد ِ حذفی یا حذف ِ ادغامی؟ مساله این است
پارسا نیک جو
•
فیلم اخراجیها، یکی از این فرآوردههای نمایشی است. فیلمی به کارگردانی مسعود ده نمکی، یکی از بازیگر- کارگردانان اخراج در جامعهی ایران. فیلمی در نکوهش صورتی از فرهنگ اخراج، یعنی طرد ِ حذفی، و ستایش صورتی دیگر از فرهنگ اخراج، یعنی حذف ِ ادغامی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ آبان ۱٣٨۶ -
۱۰ نوامبر ۲۰۰۷
۱- نقطهی صفر ِ تاریخ ِ داستان ِ اخراج، به زمان صدور نخستین فرمان ِ کرنش و سرپیچی از آن فرمان بر می گردد. در باورهای مذهبی، با داستان ِ آفرینش ِ آدم و صدور ِ فرمان ِ کرنش از جانب قدرت ِ امر مطلق، و سرپیچی شیطان از آن فرمان بود که نخستین اخراجی پا به عرصه ی حیات نهاد. و چنین بود که شیطان از فرشتهی مقرب ِ درگاه ِ قدرت ِ امر مطلق به نماد ِ رانده شده گان ِ از پیشگاه ِ قدرت ِ امر مطلق تبدیل شد. نخستین درسی که آدم، جانشین و خلیفه ی قدرت امر مطلق، یاد گرفت آن بود که هر کس در برابر فرمان ِ کرنش، زانو نزند باید از بارگاه رحمت رانده و اخراج شود؛ درسی که نادیده گرفتن آن سبب ِ رانده شدن و اخراج آدم از بهشت شد. اما آدم با اظهار پشیمانی به نخستین محصول ِ ماشین تواب سازی ِ قدرت ِ امر ِ مطلق تبدیل شد. بر این پایه می توان گفت اخراج و شیطان سازی روی دیگر سکهی ماشین ِ بنده پروری و تواب سازی ِ قدرت ِ امر ِ مطلق است. در پیشگاه قدرت مطلق یا باید بندهی گوش به فرمان بود یا شیطان رانده شده. چرا که به قول آدورنو : اقتدار امر مطلق، از سوی اقتدار مطلق پشتیبانی میشود.
۲- با شکست انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت و تولد رژیم اسلامی سرمایه و شکل گیری ولایت مطلقهی فقیه، پروژهی آدم سازی در دستور کار حاکمان قرار گرفت. و چنین بود که انسان بودن و آدم شدن به مفهومی سیاسی- ایده ئولوژیک تقلیل یافت، و مدرسه و دانشگاه و زندان و میدان جنگ به کارخانهی آدم سازی تبدیل شد. آن هم آدم ِ مسلمان ِ شیعهی ولایت ِ فقیهی . پروژهای که جز با سرکوب، اخراج و حذف ِ ادغامی مردم ایران قابل تحقق نبود. انسان، حقوق بشر و حقوق شهروندی از نخستین فرآورده های شیطانی دوران مدرن بودند که باید از سرزمین اسلامی اخراج میشدند، تا امت اسلامی و بندهی ولی فقیه متولد می شد. بدین سان بود که جامعهی ایران، به اردوگاههای کار و عبادت ِ اجباری اسلامی تبدیل شد، و هستی سیاسی مردم ایران به حیات برهنه تقلیل یافت، و هویت نمادین مردم نیز اسلامی خوانده شد.
٣- پروژهی آدم سازی، معطوف به حذف هویت نمادین غیر خودیها، و پُرکردن هویت نمادین آنها با ارزشها و هنجارهای آدم ساز خودی است. آدم سازان هر گاه به این نتیجه برسند، که، آدم کردن غیر خودیها ممکن نیست، آنان را با سرکوب و زندان و شکنجه و انواع محرومیتهای اجتماعی، طرد می کنند، البته در صورت نیاز، دامنهی این طرد تا حذف فیزیکی نیز میتواند گسترش یابد. این شیوهی طرد ِ حذفی است، یعنی با مکانیسمهای طرد آنان را حذف می کنیم.اما هر گاه آدم سازان به این نتیجه برسند، که غیر خودی را میتوان آدم کرد. با پذیرش مشروط آنان در حاشیهی خود و برخوردار کردن آنها از امتیازهای ویژه، و با گذارندن آنها از کانالهای تطهیر ساز، من ِ آنها را حذف و در صفوف خود ادغام میکنند. این شیوهی حذف ِ ادغامی است.
۴- صد هزار اعدامی، پنج میلیون فراری از اردوگاههای کار و عبادت اسلامی، دهها هزار زندانی، سدها هزار تن فروش، میلیونها تن بیکار، میلیونها تن معتاد، میلیونها تن کودک کار و خیابان، میلیونها سفرهی خالی، میلیونها تن افسرده و روان پریش، میلیونها فریاد ِ در گلو خفه شده،و میلیونها... این است، حاصل واقعی پروژهی آدم سازی حاکمان ِ اسلامی سرمایه. اما خلق این واقعیتها هنوز ناکافی است چیزی کم دارد، برای کامل کردن آن باید به تصویراش کشید و نمایشاش داد. باید در فضای تاریک سینما و یا کانون اتمیزه شدهی خانه به هنگام دیدن تلویزیون، به تسخیر ضمیر ناخودآگاه مردم نیز پرداخت. تمامیت این است.
۵- فیلم اخراجیها، یکی از این فرآوردههای نمایشی است. فیلمی به کارگردانی مسعود ده نمکی، یکی از بازیگر- کارگردانان اخراج در جامعهی ایران. فیلمی در نکوهش صورتی از فرهنگ اخراج، یعنی طرد ِ حذفی، و ستایش صورتی دیگر از فرهنگ اخراج، یعنی حذف ِ ادغامی.
۶- فیلم اخراجیها با نمایش ناموس پرستی مجید سوزوکی آغاز میشود و با خاک پرستی و شهید شدن وی پایان می پذیرد. ناموس پرستی یکی از عناصر غیرت دینی، و از شاخصهای هویت بخش ِ مرد مسلمان است. مرتضا آوینی نیز در ستایش از فیلم قیصر بر ناموس پرستی قیصر به عنوان وجهی از غیرت دینی تاکید میکرد.
ناموس، دالی شناور و سیال است، زن، خاک، اسلحه، دین از مدلولهای رایج ناموس است. برای حفظ و دفاع از ناموس، میتوان جان گرفت و جان داد. چرا که ناموس، مقدس و مقدس، ناموس است.
۷- فیلم اخراجیها نمایش برخورد مومنان واقعی و ریاکار، با اوباشان و اراذل، در میدان جنگ است. میدانی معنوی که یکی از برکات آن، آدم شدن اراذل و اوباش است. مومنان ریاکار و تندرو براین باوراند که دار و دستهی مجید سوزوکی، آدم نیستند، بل مشتی اوباشاند که با حضور خود در جبههی معنوی جنگ، آن را به گند میکشند؛ پس باید آنها را اخراج کرد. اما مومنان واقعی، براین باوراند که آنان با داوطلب شدن برای اعزام به جبهه، از جرگهی اراذل خارج شدهاند و با آمدن به جبههی معنوی جنگ، آدم میشوند. به عبارتی دیگر هر دو گروه مومنان، دراین که دار و دستهی مجید سوزوکی آدم نیستند، هم نظراند، اختلاف آنان، نه بر سر پروژهی آدم سازی، بل، بر سر شیوه و امکان آدم شدن آنهااست. البته لازم به یادآوری است که نمایش، آدم شدن اراذل با فیلم اخراجیها آغاز نشده است، پیش ازاین هم، با تولید و پخش سریال شب دهم و رسم عاشقی ما شاهد نمایشی از این دست بودهایم. این گونه به نظر میرسد که به زعم آدم سازان اسلامی، اراذل، نسبت به سایر گروههای اجتماعی، آمادهگی بیشتری دارند که به صف آدمهای آنان بپیوندند. شاید هم ناخودآگاه دارند، گذشته و ریشههای خود را تطهیر می کنند.
٨- نقد رادیکال فرهنگ اخراج، در گرو نقد پروژهی آدم سازی و شیطان سازی و تواب سازی است؛ نه دل خوش کردن به نقد صورتی از فرهنگ اخراج سازی و رواج صورتی معقولتراز آن. فیلم اخراجیها، فیلمی در ستایش از پروژهی آدم سازی اسلامی در زمان جنگ است. فیلم اخراجیها نمایشی از موفقیت پروژهی آدم سازی اسلامی به شیوهی حذف ِ ادغامی و شکست شیوهی طرد ِ حذفی، در زمان جنگ است. میگویم در زمان جنگ، چرا که هماین چند ماه پیش بود، که مجید سوزکیها را در کوچه و خیابان با خشونتی وحشیانه و عریان از صحنهی حیات حذف کردند؛ و فیلم آن را نیز از سیمای اسلامی پخش نمودند. نباید از یاد برد که به قول رضا مارمولک، کف دستی و ضربه با زانو و کله زدن هم از راههای رسیدن به خدا و آدم سازی است. و این خود گواهی است بر این مدعا، که پروژهی آدم سازی، پیوندی ذاتی با اعمال خشونت آشکار و پنهان دارد.
۹- فیلم اخراجیها، فیلمی کمیک، با پایانی حماسی است. فیلمی سطحی با پایانی بشدت کلیشهای. خلق موقعیت کمیک دراین فیلم، مبتنی بر تقابل و تضاد فرهنگ گفتاری و رفتاری اوباشان با فرهنگ مومنان است. گفتار خنده آور اراذل، بر گرفته از جوکها، تیکه پرانیها و متلکهای رایج در جامعه است که ده نمکی با مصادره و نمایش آنها، هم گیشه را فتح کرد، هم آن گفتارها را خودی کرد. اراذل ِ فیلم اخراجیها حامل کلکسیونی از آسیبهای اجتماعی، چون فقر، بی سوادی، دزدی و اعتیاد هستند، که با حضور خود در فضای معنوی جبهه، علاوه بر آن که جبهه را به گند نمیکشند، همه، درمان هم میشوند. گویی اینگونه آسیبها فقط ویژهی اراذل است و علت آن هم دوری از ارزشهای اسلامی است و راه درمان آن نیز بازگشت به خویشتن اسلامی. نکتهی قابل توجه دیگر آن است که تنها کسی که از همان ابتدا شیفتهی رفتار و گفتاراراذل میشود، دکتراز فرنگ بر گشته است. نمیدانم این را باید مدح اراذل تلقی کرد یا ذم دکترهای از فرنگ بر گشته.
۱۰- مجید سوزوکی با انگیزهی، فتح دختر مومن همسایه، بناچار به جبهه میرود، دوستان وی نیز به خاطر تنها نگذاشتن رفیق خود، راهی جبهه میشوند (روایت اسلامی اسطورهی قهرمانْ رفیق کیمیایی). فیلم از چرایی دلباختهگی دختر مومن همسایه، به مجید سوزوکی چیزی نمیگوید. شاید این هم یکی از الطاف الاهی باشد، که نصیب مجید شده. القصه عشق دختر مومن محله، سبب ورود مجید به جبهه، جبهه سبب تطهیر وی از آلودهگی ها، تطهیر وی سبب گذر از پل صراط ( میدان مین)، و سرانجام با حماسهی سپر کردن سینه در برابر گلولهی تانک دشمن به وصال با خدا نائل میشود. این را می گویند انسجام خط داستانی!
۱۱- جبهه، در فیلم اخراجیهای مسعود ده نمکی، فقط محل حضور بسیجیان و پاسداران اسلامی است، سربازان و ارتشیها، اخراجیهای، فیلم اخراجی ها هستند. تنها افسری که درجبههی ده نمکی حضور دارد، افسری است که عاشق ارزشهای بسیجی است نه ستارههای ارتشی . وسوسه و میل اخراج، ده نمکی را حتا در فیلم اخراجیها رها نکرده است.
nikjooparsa@yahoo.com
|