آقای رئیس جمهورِِ عزیز!
ترانهای از پینک
•
آقای رئیسجمهورِ عزیز!
بیا باهم قدم بزنیم.
بگذار وانمود کنیم که صرفاً دوتا آدمیم
و تو از من بهتر نیستی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱ آذر ۱٣٨۶ -
۲۲ نوامبر ۲۰۰۷
این ترانه را در اینجا میتوانید ببینید و بشنوید:
www.youtube.com
آقای رئیسجمهورِ عزیز!
بیا باهم قدم بزنیم.
بگذار وانمود کنیم که صرفاً دوتا آدمیم
و تو از من بهتر نیستی.
اگر بتوانیم صادقانه باهم حرف بزنیم،
ازت چندتا سوال دارم.
وقتی انبوهِ بیخانمانها را در خیابان میبینی،
چه احساسی داری؟
شبها، پیش از خواب،
برای کی دعا میکنی؟
وقتی در آینه نگاه میکنی،
چه احساسی داری؟
احساسِ افتخار؟
چطور خوابت میبَرَد
وقتی بقیهی ما گریه میکنیم؟
چطور میتوانی رویا ببینی،
وقتی مادری مجالِ خداحافظی نمییابد؟
چطور میتوانی با گردنِ برافراشته راه بروی؟
میتوانی صاف تو چشمم نگاه کنی
و بگویی چرا؟
آقای رئیسجمهورِ عزیز!
آیا تو پسربچهای تکافتاده بودی؟
آیا پسربچهای تکافتاده هستی؟
چطور میتوانی بگویی:
«هیچ بچهای عقب نمانده است!»
ما گُنگ نیستیم
ما کور نیستیم
آنها همه تویِ سلولهای شما نشستهاند.
درحالیکه تو داری راهِ جهنم را هموار میکنی.
کدام پدری دخترِِ خودش را از حقوقش محروم میکند؟
و کدام پدری امکان دارد از دخترِِ خودش نفرت داشته باشد
بهخاطرِ آنکه او همجنسگراست؟
من فقط میتوانم مُجسم کنم که
بانویِ اولِ [آمریکا] در این مورد چه باید بگوید...
تو راهِ درازی را از ویسکی تا کوکائین
تا اینجا پیمودهای.
چطور خوابت میبَرَد
وقتی بقیهی ما گریه میکنیم؟
چطور میتوانی رویا ببینی،
وقتی مادری مجالِ خداحافظی نمییابد؟
چطور میتوانی با گردنِ برافراشته راه بروی؟
میتوانی صاف تو چشمم نگاه کنی؟
بگذار برایت بگویم از کارِ سخت،
از حداقلِ دستمزد با بچهای در شکم،
بگذار برایت بگویم از کارِ سخت،
از بازسازیِ خانه
پس از آنکه بُمب آن را ویران کرده،
بگذار برایت بگویم از کارِ سخت،
از بستری ساختهشده با جعبهای مقوایی،
بگذار برایت بگویم از کارِ سخت،
کار سخت،
کار سخت...
تو اصلاً هیچچیز نمیدانی از کار سخت
کار سخت،
کار سخت...
چطور میتوانی با گردنِ برافراشته راه بروی؟
آقای رئیسجمهورِِ عزیز!
تو هیچوقت با من قدم نخواهی زد
مگر نه؟
|