حماسه ای نامور، ارزشهای گیتی گستر


دکترعارف پژمان


• ازآنجا که تازیان، هرگونه اثر و ارثیه ای از اقوام مغلوب را بر باد داده بودند، شاهنامه میکوشد فرهنگ مادی و معنوی مردم این خطه را چنانکه شنیده است، با امانتداری، به دیگران انتقال دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۶ آذر ۱٣٨۶ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷


چو این نامور نامه آید به بن
زمن روی کشور شود پر سخن

ازین پس نمیرم که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ ، بر من کند آفرین !

( شاهنامه ، چاپ مسکو)

شاهنامه ، تاریخ سنتی ایران باستان است ؛ تاریخی که از راه روایات کهن مذهبی ، یادگار مانده است . فردوسی خراسانی ، این بنای شگرف را در مدت زمان سی ساله ، پی افگنده است . ازآنجا که تازیان ، هرگونه اثر وارثیه ای از اقوام مغلوب را بر باد داده بودند . شاهنامه میکوشد فرهنگ مادی ومعنوی مردم این خطه را چنانکه شنیده است ، با امانتداری ، به دیگران انتقال دهد.
این که نخستین شاه گیتی ،« گیومرث» بوده است وهمو بود که پوشیدن جامه وخوردن طعام را به مردم آموخته است وپس از گیو مرث ، « هوشنگ شاه » بوده است ، شاهی که آهن را از سنگ ، جدا ساخته ست و به کشف « آ تش» دست یازیده است . جشن سده را ایجاد کرده و شهر سازی و کشاورزی را به شهروندان باز آموخته است . ازان پس ، « تهمورث دیو بند » است که به آموزش د دان و تربیت پرندگان ، آستین بر زده است . به دنبال تهمورث ، «جمشید جم » آمده که آلات و افزار جنگی ، اختراع کرده و شهروندان را به چهار گروه بصورت زیرین ، منقسم داشته است :
(۱) مردان دینی
(۲) سپاهیان
(۳ ) برزیگران و دامداران
(۴) هنرمندان و صنعتگران

جمشید همان است که کشتی را ایجاد کرده است ودر قلمرو فرهنگ معنوی ، نوروز باستانی را ، بنا نهاده است ؛ همه وهمه نمایشگر این است که شاهنامه، جلوه های از چگونه گی تحول و تکوین تمدن شگرف ایرانی را ، فراچشم فرزندان این مرز وبوم کهن ، قرار داده است، تا مردم از سردرگمی و آشفته گی ذهنی ، رها شوند و به آداب و رسم وراه خویش ، برگردند!
شاید اگر ابوا لقاسم فردوسی ، به گردآوری و ثبت این روایات ، دست نمی برد ، سیل حادثات ، این ارزشهای ملی را بر باد می داد . دانای توس ، شاهان ، دلیران و گردان را از زیر خاکستر قرون بدر آورد و در سر چهار راه ها ، میدان ها و خیابان ها ، تصاویر کاوه آهنگر ، فریدون دادگر و رستم جهان پهلوان را بر افراشت تا مردم این خطه، تن به ذلت و زبونی ندهند .

هر ملتی که تاریخ وتمدنی کهن دارد ، دارای قهرمان های اساطیری و حماسی نیز میباشد . قهرمانان ملی یک سرزمین ، نیازی نیست که تاریخی وواقعی بوده باشند ، مهم آن است که اینان ، از سوی مردم ، واقعی پنداشته شوند وجامعه از قدرت معنوی یا توانایی جسمانی آنان ، بهره ور گردد.
از دگر سو ، تجسم و تصویر بیداد ، پلشتی و خیره سری در شاهنامه، در کالبد آدم های همانند ، ضحاک و افراسیاب و...بخاطر بر انگیختن حس نفرت شهروندان است تا ریشه های ستمبارگی ، ستم پذیری و آزمندی در ذهن و زندگی عامه ، خشکیدن گیرد و درخت دانایی و عدالت ورزی ، تناور گردد.

شاهنامه هنر خوب زیستن و پاک اندیشیدن را به جامعه می آموزد.
شخصیت خوب و ستودنی در شاهنامه آن است که « درست پیمان » و « نام جوی » باشد . آماده باشد بر ای برپایی داد و دهش ، جان بیفشاند. خون بیگناهان را هد ر ندهد و از شتاب و آز ، دست بردارد .
در شاهنامه ، شاهان و پهلواان عرفان گرای ، نیز نگریسته میشود . اینان ، به منظور صلح خواهی و خود داری از ارتکاب گناه ، موهبت زندگانی را کنار میگذارند ، سیاوش و کیخسرو ازهمین تیره اند. هدف نهایی این آدم ها ، قرارگرفتن در صف « نیکی و نیکنامی » است .
سادگی است اگر بینگاریم ، ارزش کتاب جاودانه فردوسی خراسانی ، در همین بعد ملی و حماسی ، تمام میشود .

شاهنامه از نظر ادبی نیز در اوج است . آیت فصاحت و بلاغت است . فردوسی در توصیف صحنه ها و تجسم احوال وایجاز کلام ، سخن را به مرز اعجاز رسایده است. قدرت شگرفی که آفریدگار شاهنامه در کاربرد تعبیرات گونه گون دارد ، زیبایی این دفتر نام آور را دو چندان ساخته است. اندک اتفاق افتاده که در شاهنامه ، معنی ، لگد کوب لفظ شود. صنعت های که در آن بکار گرفته شده ، از کمترین تصنع و زنند گی ، برخوردارمیباشد.بر بنیاد اقتضای یک اثر حماسی، اغراق ومبالغه ، انواع جناس ، لف ونشر ، و تشبیه ومماثله از ارکان اساسی آن است.
شاهنامه گنجینه ایست از واژگان اصیل پارسی دری ، که حتا میتواند تا حد دامنه داری ، نیاز های زبانی و معنوی زمان معاصر را نیز برآورده سازد .
اغلب کلمات مفرد یا مرکب که پنداشته میشود ساخته و پرداخته امروزیان است ، در کتاب همیشه بهار دانای توس ، دیده میشود . بصورت نمونه از واژه گان : بویژه « ویژگان» ،آزاده ، پاسدار ، کار آگاه ، ورزش ، گزارشگر ، شاهراه ، رایزن و ره آورد ، ازیکسو یاد میکنم و از دگر سو ، سیلی خروشان از صفات شاعرانه و توصیف های شخصیت بخش ، همانند « چو برگشت، شب گرد کرده عنان » « خروشان و جوشان و آ زرده ام » .

کاربرد کلمات عربی در شاهنامه در حد چهار درصد است ، این نکته میرساند که که در زمانه سرایش شاهنامه، تهاجم بی رویه ترکیبات تازی بر زبان پارسی ، بیشتر در آثار مذهبی و علمی وارد گردیده است ، نه در زبان محاوره و فرهنگ عامه . بی شبهه ، شاهنامه از نظر تحقیق دستوری و لغوی از اعتباری شگرف برخوردار است.
زبان پارسی امروز که درایران و بیشتر بلا دافغانستان و تاجکستان ، بدان تکلم میشود همان زبان فردوسی است . آرایش های که کلام صوفیه بر زبان وارد کرده یا صنایع لفظی ومعنوی وتراشهای دوره های بعد ، در قواعد کلی زبان ، مداخله ای نداشته است.از یاد کرد دیگر مزایای این اثر جاودانه جهان گستر ، عجالتا چشم میپوشم ، با یادآوری نکته ای ارزنده از شاهرخ مسکوب در باره شاهنامه : « جهان شگفت شاهنامه ، همچنان ، بر ارباب فضل ، دربسته و ناشناخته مانده است، اما درین دوران دراز ، شاهنامه ، زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سر زمین ، ادامه داده است .۱»

پانویس :
۱ـــ مقدمه بر رستم و اسفند یار ، شاهرخ مسکوب ، تهران .