روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۶ آذر ۱٣٨۶ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷


جایگاه بورس و نوعی گریز از مرکز اقتصادی!
فرهنگ بسیجی مخالف برخی از فضاهای سیاسی حاکم بر احزاب و گروهها در کشور است
میلاد امام رضا(ع) و مشهد آغازی بود برای ورود دوباره خاتمی به صحنه سیاست کشور
جریان اصلاحات باید باز تعریفی از مبانی تئوریک خود ارائه دهد
رئیس جمهور باید از نفوذ خود برای دفاع ازحق انتخاب شدن و انتخاب کردن همه شهروندان استفاده کند

روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: جریان خط شکن نوشته است:
شب عملیات والفجر، گردان خط شکن خود را تا نزدیکی خاکریز دشمن رسانده بود؛ اما ناگهان با میدان مینی برخورد کرد که طبق نقشه و اطلاعات بچه های اطلاعات ـ عملیات قابل انتظار و پیش بینی نبود… فرصت زیادی وجود نداشت و نیروهای پشتیبانی و عملیاتی تا ساعتی دیگر طبق برنامه عملیات بایستی کار خود را شروع می کردند. چاره ای نبود جز آن که با جانفشانی یک نفر، معبر برای عبور بچه های خط شکن باز شود تا عملیات لطمه نبیند… وقتی این خبر بین بسیجیان گردان پیچید ۱۲ ـ ۱۰ نفر داوطلب شدند. انتخاب سخت شد. همه آنان در مسابقه شهادت طلبی، خود را پیش می انداختند تا آن که به پیشنهاد یکی از همان جمع قرار شد بین خودشان قرعه بکشند… لحظه ها پیاپی می گذشتند و وقت تنگ تر می شد تا آن که اسامی داوطلبان توسط یک نفر روی تکه های کاغذ نوشته شد. کاغذها را هم زدند و نام مسافر بهشت را قرعه کشیدند. او کسی نبود جز همانی که اسامی را روی کاغذ نوشته بود. خوشحال و سبکبال بلادرنگ سوار بال فرشته ها شد و از میان میدان مین به سوی ملکوت پرواز کرد… وقتی بریده های کاغذها را نگاه کردند، دیدند روی تمامی آنان یک اسم نوشته شده، همانی که دقایقی پیش مسافر بهشت شده بود.سال های دفاع مقدس ما لبالب خاطرات گویایی است که نشان از رشادت ها، جانفشانی ها، شهادت طلبی، ایثار و فداکاری، خطرات را به جان خریدن و جان را فدای آرمان های امام(ره) و انقلاب کردن، دارد.
امروز، سالروز تشکیل بسیج به فرمان حضرت امام خمینی(رض) است. همان بسیجی که به فرموده پیر و مرشد بسیجیان شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد .
با عنایت به شواهد سال های پس از انقلاب، بسیج قدرتمندترین نهاد دلسوز در پیشبرد انقلاب اسلامی و مطمئن ترین سنگر برای اهداف مقدس امام(ره) و اسلام ناب محمدی(ص) است؛ چنانچه امام، آن بسیجی بزرگ که بسیجی بودن را بزرگترین افتخار خود در دنیا می دانست، در سخنان خود فرمودند: تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران عرضه شد.
بدون تردید تولد بسیج در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب، نمود اراده یک ملت برای زندگی مستقل و آزاد در جهان، بر پایه ساختن ایرانی آباد بر مبنای تعالیم رهایی بخش اسلام بود. نهاد مقدس بسیج به عنوان یکی از موفق ترین تجارب انقلاب اسلامی بایستی علاوه بر آمادگی در عرصه دفاع و امنیت با ایجاد بستری وسیع، امکان استفاده از تمامی ظرفیت های موجود برای سرافرازی ایران اسلامی را فراهم آورد.
بسیج و انقلاب اسلامی دو نهاد در هم تنیده هستند که جدایی و انفکاک آنان از هم امکان ناپذیر است. در سالهای پیروزی انقلاب، این بسیج توده های مردم بود که موج تظاهرات و راهپیمایی علیه دستگاه ستمشاهی را تدارک می کرد و پس از آن، برانگیختگی مردم و حضور پرشور در میدان انتخابات و رای به حاکمیت انقلاب اسلامی، حاصل بسیج اراده ملت بود. در طی سالهای دفاع مقدس بسیج نیروهای مردمی و شهامت و شهادت آنان تبلور یافت و صحنه هایی بدیع و بی نظیر در طول حیات بشری رقم زد که بدون شک مقاومت دلیرانه مردان و زنان بسیجی جاودانه تاریخ خواهد شد. کشوری مثل عراق کمتر از یک هفته مقاومت و در برابر نیروهای متخاصم آمریکایی سقوط می کند اما شهر خرمشهر که کانون تهاجم دشمن و آماج حملات توپ و تانک و نیروهای پیاده و حملات هوایی بود با دلاور مردی مردان بسیجی و اسوه های مقاومت بیش از یک ماه تن به تسلیم نمی دهد. در سالهای پس از جنگ که عرصه سازندگی و آبادانی بود، بسیج سازندگی متبلور شد و آنجایی که میدان علم و فناوری گشوده شد باز هم دانشگاهیان و اندیشمندانی که تفکر بسیجی حاکم بر علم و عملشان بود، میدان دار این عرصه شده و قطعاً سرافرازی امروز ما در دستیابی به فناوری هسته ای مرهون تلاش و مجاهده آنان است.
بسیج محدود به یک قالب خالص نیست. در تفکر حضرت امام(ره)، بسیجی کسی است که در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. بسیج جریان خط شکنی است که خود را حافظ اهداف انقلاب و آرمان های حضرت امام می داند. بسیجی بودن معیار و ملاکی است که براساس آن میزان تعهد افراد و گروه ها به اصول و آرمانهای اسلام و انقلاب سنجیده می شود. فرهنگ بسیجی مخالف برخی از فضاهای سیاسی حاکم بر احزاب و گروه ها در کشور است. آنچه در فرهنگ بسیجی شکل یافته و قوام و عمود خیمه بسیج است، فرهنگ ایثار، از خود گذشتن، دیگران را دیدن، منافع ملت و کشور را ارجح دانستن، بلندنظری و بلند همتی است؛ اما آنچه که فرهنگ سیاسی بعضی از احزاب و گروه های سیاسی را شکل می دهد، سهم خواهی از حاکمیت، منازعه بر سر مسندهای قدرت، ترجیح منافع گروهی و حزبی بر مصالح و منافع مملکت و کوته فکری و کج نظری هایی است که جملگی حاصلی جز خسران و تباه شدن فرصت ها ندارد.
مقام معظم رهبری می فرمایند که؛ بسیج اختصاص به یک منطقه جغرافیایی و یک منطقه انسانی و طبقاتی و قشری ندارد. با این فرض که هر یک از آحاد قشرهای مختلف جامعه که دارای روحیه حساس مسئولیت و ایمان باشد، بسیجی است؛ آیا همه کسانی که خود را دلسوز انقلاب و کشور معرفی می کنند و در واقع بایستی بسیجی باشند، اهداف، رفتارها و مشی فردی و گروهی آنان منطبق با فرهنگ بسیجی است؟
در بسیج بایستی ظرفیت های جدیدی ایجاد کرد. وقتی بسیج می تواند نفوذ کلام ولی امر مسلمین و مشی انقلاب اسلامی را تا لبنان برساند و سیدحسن نصرالله که چفیه بر گردن، خود را بسیجی می خواند و رهبری حزب الله منطقه را در دست می گیرد، شجاعانه دماغ پرباد اسرائیل غاصب را در جنگ ٣٣ روزه به خاک مذلت می مالد، در جایی که مقاومت مردم فلسطین و انتفاضه آنان ملهم از مکتب بسیج احیا می شود و حتی بارقه های انقلاب اسلامی تا آمریکای لاتین و بیخ گوش آمریکا می رسد، این مهم هم بار مسئولیت بسیج را سنگین تر می کند و هم ایجاد بستر برای ظرفیت های جدید را ضروری می نماید. این امر حتی بر دشمنان نیز مکتوم نمانده است. زبیگنیو برژینسکی، استراتژیست کهنه کار آمریکایی که از او به عنوان یکی از معماران جنگ سرد یاد می کنند، می گوید: ایران قادر به بسیج سراسری جهان اسلام علیه آمریکاست. بدون تردید حیثیت امروز نظام تا حد زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در آن بوده است، حتی تصاحب قدرت جهانی اسلامی با بسیج همه جانبه و فراگیر در جهان میسر خواهد بود. به گفته امام راحل این امر شدنی است و باید به دنبال آن بود.
امروزه با توجه به جایگاه بسیار حساس بسیج در نشان دادن چهره نظام جمهوری اسلامی و ایجاد جاذبه برای مشارکت و جذب بیشتر جوانان و نوجوانان به سمت الگوهای سازنده مبتنی بر هویت ملی و مذهبی، بسیج و بسیجی مسئولیت سنگینی بر دوش دارد. بسیج در عین عظمت و پویایی، تشکلی از تشکیلات انقلاب اسلامی است و اهداف و برنامه های آن با تغییر و تحولات سیاسی کشور، بایستی در راستای حفظ و تداوم انقلاب دچار تغییر شود. مدیران و برنامه ریزان بسیج اینک ضمن تأکید بر هدف غایی بسیج که همانا حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن است باید به مطالعه و بررسی نیازها و انتظارات بپردازند و طبق آن نیازها، برنامه های جذب، انسجام و طراحی و هدف گذاری ها را متحول کنند. فراموش نکنیم این تعبیر رهبر انقلاب را که: بسیج به معنای حضور و آمادگی در همان نقطه ای است که اسلام و قرآن و امام زمان(عج) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است… بسیجی یعنی علی (ع) که تمام وجودش وقف اسلام بود.

ورود دوباره خاتمی
روزنامه صدای عدالت با عنوان: بازگشت عطرباران نوشته است:
شاید ۲,۵ سال دوری گزیدن از عرصه ی قدرت و عدم بازیگری فعال در صحنه سیاست برای او آنچنان که فکرمی کرد، مطلوب نبوده است. پس از اینکه کرسی ریاست جمهوری را به جانشین خود واگذار کرد تصمیم گرفت برای مدتی سکوت کند و دست از بازیگری فعال در سیاست کشور بکشد؛ شاید می خواست به اعتبارش لطمه نخورد یا اینکه به واسطه فعالیت هایش نگویند برای دولت جدید سنگ اندازی می کند. اما هر چه بود انزوا و سکوت برایش مطلوب واقع نشد و سرانجام باز هم به این نتیجه رسید که باید از تنها سرمایه اش (آبرویش) بگذرد؛ درست همانند خرداد ٨۰ . سید محمدخاتمی مردی که ٨ سال ریاست جمهوری ایران، ده ها برابر بیش از این مدت او را خسته و شکسته نمود، اکنون پس از حدود ٣۰ ماه گوشه نشینی و نظاره گری در عرصه سیاست تصمیم به شکستن سکوت گرفته است.
میلاد امام رضا(ع) و مشهد آغازی بود برای ورود دوباره او به صحنه سیاست کشور. بی شک شرایط حساس و ویژه ی کشور چه در عرصه ی داخلی و چه عرصه ی خارجی او را به این انتخاب رسانده. این در حالی است که پس از یکپارچه اصولگرا شدن حکومت بارها و بارها از او خواسته شد تا از نفوذ و اعتبارش استفاده کند و به یاری اصلاح طلبان بیاید اما او راضی نمی شد. زمان انگار او را مجاب نمود. شاید و نه شاید، قطعا به این نتیجه رسیده است که تداوم سکوت و نظاره گری نتیجه ای نخواهد داشت جز بدتر شدن اوضاع.اما او زمانی را برای ورود مجدد به عرصه سیاسی برگزیده که بسیارقابل تامل است. فرصتی تا انتخابات مجلس هشتم باقی نمانده، انتخاباتی که پس از حدود ۲ سال حکومت اصولگرایان و کناره نشینی اصلاح طلبان، اکنون آینده کشور و سرنوشت ۷۰ میلیون ایرانی به آن بستگی دارد.
اصلاح طلبان در حالی قصد ورود به این رقابت را دارند که طی این دوسال انتقادات و اعتراضات فراوانی را نسبت به روند اداره کشور بیان داشته اند و گوشه نشینی و سکوت در برابر این روند را خطری برای آینده کشور می دانند؛ لذا تصمیم به ورود جدی به کورس انتخابات مجلس هشتم گرفته اند. اما در شرایطی نه چندان مطلوب و مناسب.
در طرف دیگر اصولگرایان چشم به کرسی های مجلس هشتم دوخته اند. آنان نیز شرایط ویژه ی دارند. در حالی پا به عرصه رقابت خواهند گذاشت که در طول حدود ٣۰ ماه دولت مداری شان آنچه که وعده اش را داده بودند مشاهده نشد؛ تورم رو به فزونی گذاشت، اکثر وعده های سفرهای استانی در حالت تعلیق است، افزایش قیمت نفت تغییری در سفره های مردم ایجاد نکرده، فساد در دستگاه دیوانی کشور برچیده نشد و…
اصولگرایان اما با این حال ابزاری قوی و تعیین کننده در اختیار دارند؛ دولت و دستگاه های اجرایی. در حالی که قوه اجرایی کشور از اصلاح طلبان تصفیه شده، اصولگرایان در انتخابات آتی هم ابزار تبلیغات را برای خود را دارند که همان دولت است و هم امکان بازی با رقیب با حربه ی حذف را که از شورای نگهبان پیگیری می شود.
انتخابات آتی مجلس در حالی میدان رقابت اصلاح طلبان و اصولگرایان خواهد بود که فضای رسانه ای و تبلیغاتی نیز دربست در اختیار دولت مردان اصولگراست. اگر قرار است وجهه ی اصلاح طلبان تخریب شود صدا و سیما ابزار آن خواهد بود، اگر قرار است تلاشی برای جلوگیری از ائتلاف دوم خردادی ها انجام شود از طریق صدا و سیما خواهد بود و… ابزارهای تبلیغاتی از صداو سیما گرفته تا صدها نشریه در انتخابات آینده توسط دولت اصولگرا تعیین مشی خواهند شد.
اما این همه ی واقعیت نیست. روی دیگر سکه تنگناها و محدودیت هاییست که اصلاح طلبان با آن مواجه اند. اگر جریانات منتقدتریبونی برای رساندن صدایشان ندارند، فضای آزادی نیز برای فعالیت ندارند. مصداق این ادعا دانشجویان و تشکل های دانشجویی هستند که هرروز خبری از برخورد با آنها به گوش می رسد، زنانی هستند که زندان انتهای راه حق طلبیشان است، نشریاتی است که توقیف پاسخ انتقاداتشان شده و…
اکنون با سرد شدن هوا و سرمای سیاسی کشور، این شرایط است که خاتمی، ـ این مرد بارانی ـ را مجاب نموده تا پس از ۲سال ونیم بار دیگر از حیثیت و آبروی خود مایه گذاشته و پا به میدان بگذارد. شیوه ای که او برگزیده نیز منطبق با شرایط حال حاضر کشور است: سفر و مراجعه به شهرها و استان ها جهت رساندن ندای اصلاح طلبان به گوش مردم. مشهد نیز نخستین گام او در این راه شد.
خاتمی نیک می داند که پس از ۱۰ سال هنوز مردم به او اعتماد دارند و به سخن او تمکین می کنند. او به راحتی تصمیم به خرج کردن این اعتماد نگرفته، احساس خطر از شرایط کشور و حذف منتقدین به خصوص اصلاح طلبان از صحنه سیاسی او را به این انتخاب واداشته.
اکنون خاتمی است که با اعتماد و پشتوانه رای ۲۲ میلیون ایرانی، قرار است صدای گویای اصلاح طلبان تا انتخابات باشد و راه سختی نیز پیش روی او است، چرا که رقیبانش این بار دولت و دولتمردان، اصولگرایان، رسانه های دولتی و… خواهند بود؛ باز هم همانند خرداد ۷۶ .

نقدی بر اظهارات خاتمی
روزنامه رسالت با عنوان: نقدی بر اظهارات خاتمی در مشهد نوشته است:
جناب حجت الاسلام سید محمدخاتمی در یک میتینگ سیاسی ـ تبلیغاتی در مشهد با توسل به احتجاجات و استدلالاتی صحیح و سقیم نتیجه گرفته است حکومت اسلامی در صورتی مشروع است که مورد رضایت، رای وخواست مردم باشد وی در ادامه مدعی شده است متاسفانه امروز برخی می گویند ما جمهوری نداریم، رای مردم ارزش ندارد و…
صرف نظر از جنبه های تئوریک بحث به نظر می رسد برای جناب خاتمی وجهه تبلیغاتی طرح این موضوع اهمیت داشته و ایشان با بیان گزاره های شعارگونه چون عدالت توزیع فقر در جامعه نیست ، دروغ گفتن به مردم بدترین نوع فساد است و… عملا سعی کرده کارگزاران فعلی در دولت و مجلس را مورد خطاب قرار دهد واین گونه وانمود نماید که آنان مقبول مردم نیستند. البته از نوکیسه گان سیاسی بعید نیست زمانی که در خارج از قدرت هستند کارگزاران حاکم را به فقدان مقبولیت محکوم کنند اماچنین رفتار سیاسی از آقای خاتمی که دو دوره در این نظام رئیس جمهور بوده است بعید به نظر می رسد. روحیه مردم گرایانه دولت نهم و مجلس هفتم در دوره کنونی به طور بی سابقه ای این دو قوه را مستظهر به حمایت عمومی نموده و افکار عمومی به واسطه اخلاق حکومتی اصولگرایانه طعم متفاوت مردم گرایی دینی را از دموکراسی غربی چشیده اند. مردم گرایی دینی ترجمان این بخش از نامه حضرت امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر نخعی است که دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین می برد اما خشم خواص را خشنودی همگان بی اثر کند.
جناب خاتمی خود راخط امامی می داند و مبانی کلامی و فقهی حضرت امام(ره) نیز در باب حکومت کاملا روشن است. جای بسی تعجب است که چگونه ایشان با توسل به استدلال امام رضا(ع) در نپذیرفتن ولایتعهدی مامون نتیجه می گیرد که چون حکومت مامون انتخابی نبود ایشان از حضور در حکومت استنکاف کردند. مردم و آرای آنها در حکومت اسلامی از جایگاه ویژه ای برخور دارند اماتردیدی نیست که مشروعیت از جانب خداست. امام رضا(ع) در حدیث شریف و مشهور سلسله الذهب می فرماید: خداوند فرمود: لااله الاالله دژ من است و هر که به دژ من در آید از عذاب من ایمنی می یابد. سپس در ادامه فرمود: به شروط آن و من از جمله شروط آنم در واقع حکومت حق ذات اقدس الله است که به واسطه قاعده لطف به رسول الله(ص)، ائمه اطهار(ع) و ولی فقیه در دوران غیبت تفویض شده است. جناب خاتمی با کمک ازاعوجاجات مفهومی عملا درتوجیه دموکراسی غربی گام برمی دارد و در نظام معنایی سیاسی که در ذهن ایشان شکل گرفته هیچ برتری ویا حداقل تمایزی بین جمهوری اسلامی در قالب مردمسالاری دینی و دموکراسی غربی نیست. از سویی تجربه دوره ٨ ساله دوم خرداد نشان داد که دال کلان مردم در اظهارات رهبران اصلاحات بازتاب واقعیات اجتماعی ایران نیست و بر مدلول عینی مردم مسلمان کشور دلالت ندارد.
در گفتمان معنایی دوم خردادی ها اگر مردم به کسی غیر از آنها روی آورند دیگر نمی توان به آنها عنوان مردم را اطلاق نمود!در واقع مردمسالاری دوم خردادی بیش از مردم گرایی دینی به الیگارشی الیتیستی شباهت دارد که به سرعت نیز در افکار عمومی جامعه با واکنش مواجه می شود.
جناب خاتمی در بخشی از صحبت های خود تاکیدکرده است به لحاظ تاریخی، اصلاحات از ضعف تئوری وابهام در مفاهیم و تحلیل ها و مشخص کردن اولویت ها و جهات رنج برده است. وی در ادامه افزوده است باید مرزبندی اصلاحات را مشخص کرد. واقعیت امراین است که با این تحلیل فلسفی از نظام سیاسی جمهوری اسلامی، دوم خردادی ها قادر نخواهند بود به عنوان یکی از اضلاع رقابت وارد معادلات سیاسی کشور شوند. برای دوم خردادی ها هنوز این موضوع حل نشده است که اگر مردم مسلمان یک کشور برای حاکمیت الله انقلاب کردند چگونه باید این مطالبه عمومی را پاسخ داد در دال مرکزی گفتمان حاکم برجریان اصلاحات جای مفاهیم ناب اسلامی خالی است و درک آنها از مردم نیز با واقعیات ملت مسلمان ایران منطبق نیست. جریان اصلاحات باید باز تعریفی از مبانی تئوریک خود به افکار عمومی کشور ارائه دهد.

جایگاه بورس در فرآیند اقتصادی
روزنامه اعتمادملی در سرمقاله خود: شکستی دوباره برای خصوصی سازی نوشته است:
حتماً شما هم تا به حال این تفسیر را شنیده اید که می گویند بورس دماسنج اقتصاد است؛ یعنی جایی که می توان از طریق تخمین میزان قدرت آن، در مورد وضع کلی و نهایی هر اقتصادی که به داوری نشست. طی دو سال گذشته اما بورس در ایران یا همان بازار سرمایه روزهای متفاوتی را تجربه کرده است؛ یعنی فارغ از تغییر و تحولات سازمانی در این سامانه اقتصادی، بورس اوراق بهادار توانسته است تا حد زیادی کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی را به سمت خود متمایل کند و این گروه از فعالان اقتصادی هرکدام به نحوی موقعیت بازار سرمایه در اقتصاد ایران را ارزیابی کنند. رویکرد صاحبنظران اقتصادی به بورس اما در دو سال گذشته پیش از آنکه نشانه ای برای جایگاه برتر این واحد اقتصادی در فرآیند اقتصادی ایران باشد نوعی گریز از مرکز اقتصادی را به رخ کشیده است که نهاد بازار سرمایه می تواند ویترین خوبی برای آن محسوب شود.
باید این واقعیت را پذیرفت. هرچند که دولتی ها در دوسال گذشته بارها از رشد شاخصهای بورس و حرکت صعودی منحنی های بازار سرمایه سخن گفته اند اما حالا دیگر با روی دست ماندن بزرگترین معامله تاریخ بورس می توان مدعی شد که دماسنج اقتصاد در ایران از وجود تبی بزرگ خبر می دهد. البته پیش از این با فرار نقدینگی به سمت بازارهایی چون مسکن و رشد غیرمتعارف منحنی قیمت در سایر بازارها این مولفه به اثبات رسیده بود که اقتصاد ایران از داشتن بورسی واقعی محروم است. به نظر می رسد نباید از کنار این ادعا به سادگی گذشت.
تبدیل بازار سرمایه به بزرگراهی برای دولت ونگه داشتن شاخصهای آن به صورت مصنوعی نه چیزی به ماهیت بازار سرمایه اضافه می کند و نه حلقه ای از اقتصاد کم می سازد بلکه راهی را برای ساماندهی وضعیت سرمایه ای کشور مسدود می سازد که می تواند معبر خوبی برای خروجی و ورودی سرمایه های موجود باشد.
البته نباید همه واماندگی بزرگترین عرضه به بورس طی ۴۰ سال گذشته را به پای ساختار بازار سرمایه گذاشت اما این اتفاق می تواند دلیل خوبی برای بیمار بودن بازاری باشد که حتی نیمه دولتی ها نیز تمایلی برای حضور درآن ندارند. چون از یک سو اقتصاد ایران بی ثباتی بزرگی را مزمزه می کند که به واسطه آن حضور در چنین معامله ای چیزی جز یک ریسک غیرعلمی نیست و از سوی دیگر بازار سرمایه به فصل فراموش شده اقتصاد تبدیل شده است؛ فصلی که همه تحلیلگران می گویند دماسنجی دولت ساخته را روی دوش اقتصاد کشور بارکرده است. البته دو پرسش اساسی را در چنین مواقعی نباید فراموش کرد وآن هم اینکه وقتی در اوج خصوصی سازی و دولتی سازی ها ( در قالب واگذاری به شرکتهایی با ماهیت دولتی) همچنان مدیریت رفتار دولتی را به اقتصاد تحمیل می کند و از سوی دیگر بخشهای خصوصی با روکردن قدرت اقتصادی، لقب مفسدان اقتصادی را روی سینه خود می بینند، آیا واقعاً باید به خصوصی سازی در مقیاس بزرگ امید داشت؟ به نظر می رسد دولت برای گشایش در اسناد درآمدی خودمنش های دیگر اقتصادی را، هم در حوزه ساختاری و بازار سرمایه و هم در حوزه کلان اقتصادی در پیش بگیرد. آیا اینگونه نیست؟

دفاع از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن
انتخابات آمریکا، انتخابات ایران عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب یزد است که در پی نقل شده است:
همزمان با افزایش هشدارها نسبت به احتمال نفوذ مجدد اصلاح طلبان به مجلس و ابراز نگرانی از احتمال تکرار مجلس ششم، رئیس جمهور ایران سخنان جالبی در خصوص انتخابات امریکا گفته است. احمدی نژاد با اشاره به پیروزی گروه حماس در فلسطین، اظهار داشته است: هر جا که یک انتخابات آزاد برگزار شود نتیجه ای مانند انتخابات فلسطین به وجود می آید. اگر در خود امریکا نیز یک انتخابات آزاد برگزار شود و اجازه بدهند که ما بر آن انتخابات نظارت کنیم، شما مشاهده خواهید کرد که مردم چه کسانی را انتخاب می کنند. سخنان دیروز رئیس جمهور، در واقع ابلاغ این دیدگاه بود که با تغییر شرایط در جهان، حقیقت یابی و حقیقت خواهی ملت های جهان به نقطه ای مطلوب رسیده است و می توان با اطمینان به آنها، امکان حاکمیت بهترین های هر جامعه ای را فراهم کرد. به عبارت دیگر اگر مانعی بر سرانتخابات اصلح وجود دارد، حکومت هایی هستند که حقایق را از مردم خود پنهان می کنند و یا آنها را از انتخاب آزادانه محروم می نمایند.
براساس ا ظهارات دیروز احمدی نژاد، هر جای دنیا انتخابات آزاد برگزار شود، انسان های آگاه، آزاد و انقلابی بر سر کار می آیند. این سخن به آن مفهوم است که اکثریت انتخاب کنندگان در کشورهای مختلف، علاوه بر اتکا به خصلت آزادیخواهی به سطحی از آگاهی رسیده اند که در شرایط برگزاری انتخابات آزاد، بهترین ها را انتخاب خواهند کرد و به نظر رئیس جمهور ایران، ملت امریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست. احمدی نژاد یکسال پیش نیز در هشتم آذرماه ٨۵ دیدگاه خود نسبت به ملت امریکا را در قالب پیامی که برای امریکایی ها فرستاد بیان کرده بود: هر دو ملت ـ ایران و امریکا ـ خداپرست، حقیقت جو و عدالت طلب و خواهان شرف و عزت و کمال هستند اکنون می توان از رئیس جمهور ایران سوال کرد که اگر خصلت خداپرستی، حقیقت جویی و عدالت طلبی امریکایی هاآنها را در یک انتخابات کاملاً آزاد به انتخاب انسان های آزاده و آگاه رهنمون می شود، رفتار انتخاباتی ملت ایران را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
البته تردیدی وجود ندارد که احمدی نژاد، ملت ایران را از این جهت در مرتبه ای بالاتر از امریکایی ها می داند اما متاسفانه به نظر می رسد برخی از سیاستمداران و تریبون داران، در این مورد با احمدی نژاد اختلاف نظر دارند. آنها نه تنها ملت ایران، بلکه نخبگان ملت را نیز در تمیز انسان های سالم از فاسد، ناتوان می بینند. به اعتقاد برخی از آنها، اکثریت ملت ایران قادر به احراز صلاحیت عرفی کاندیداها نمی باشند و این امر بایستی قبلاً توسط برخی نهادهای مسئول انتخاباتی احراز شود. این گروه، مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص احراز عدم صلاحیت کاندیداها توسط نهادهای چهارگانه (قوه قضائیه، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و سازمان ثبت احوال) را ناکارآمد می دانند و معتقدند که ممکن است مواردی از عدم صلاحیت وجود داشته باشد که این چهار نهاد مهم آن را کشف نمی کنند. عدم ایمان به تشخیص صحیح ملت ایران در انتخابات نمایندگان خود تا جایی پیش رفته است که بعضی از تریبون داران، حتی روش های سخت گیرانه احراز صلاحیت و شناسایی فاقدان صلاحیت را نیز کافی نمی دانند و در آستانه انتخابات مجلس هشتم به مردم هشدار می دهند که تندروها، به دنبال فتح مجلس هستند ، اگر هشیار نباشیم مجلس ششم تکرار می شود و معتدل های دوم خرداد از افراطی های آنها خطرناک تر هستند و…
به عبارت دیگر در حالی که رئیس جمهور ایران به طور مطلق از انتخاب صالحان توسط مردم در سایر کشورها ـ به شرط آزادی انتخابات ـ ابراز اطمینان می کند، عده ای در ایران همچنان نگران هستند که حتی از میان کاندیداهای فیلتر شده نیز ممکن است مردم کسانی را انتخاب کنند که نسبتی با اسلام و انقلاب و مبانی آزادیخواهانه انقلاب ندارند !
در این شرایط که سخن رئیس جمهور ایران در خصوص صلاحیت انتخاباتی سایر ملت ها در سراسر دنیا منعکس شده است، او وظیفه دارد علاوه بر انجام بر تکلیف مندرج در قانون اساسی برای دفاع از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن همه شهروندان از نفوذ خود برای قبولاندن دیدگاه اخیر به سایر کارگزاران حکومتی نیز استفاده کند. در غیر این صورت مشخص خواهد شد که از میان دو ملت امریکا و ایران که هر دو خداپرست، حقیقت جو، عدالت طلب و خواهان شرافت و عزت و کمال هستند تنها یکی قادر است در یک انتخابات کاملاً آزاد، انسان هایی آگاه و ا نقلابی را برگزیند و دیگری، حتی پس از اعمال نظارت های سخت گیرانه، ممکن است به گمراهی بیفتد و کسانی را انتخاب کند که ارزش های ملی و مذهبی را نادیده می گیرند !

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی