بیانیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید) در سوگ ژاله خانم اصفهانی (سلطانی)



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ آذر ۱٣٨۶ -  ۴ دسامبر ۲۰۰۷


پرواز «پرنده مهاجر» به جاودانگی
بیانیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید) در سوگ ژاله خانم اصفهانی (سلطانی)

کهن ترین دخت شعر نیمایی، پیگیرترین چهره شعر مردم گرای امروزین ایران، امیدوارترین شاعر روزگار ما نیز، به نیمایوشیج، شهریار، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، فریدون توللی، نادر نادرپور، منوچهر آتشی، نصرت رحمانی، فریدون مشیری و دیگر جاودانگان شعر نوگرای ما پیوست.

ژاله اصفهانی، پس از بیش از چهار سال جنگیدن با سرطانی که در درون او چنگ انداخته بود، سرانجام، روز بیست و نهم نوامبر در بیمارستان «سنت چالرز» لندن و پیش از آن که مرگِ سرطانی را که فاشیزم آخوندی باشد و بیش از سه دهه است که جگر میهن ما را می جَود، به چشم خود ببیند، درگذشت.

ژاله را به درستی می توان مادر شاعران در به در ایران شناخت. چند سالی از زناشوئی او با «شمس الدین بدیع» افسر جوان نگذشته بود که شوهر، آذر ماه ۱٣۲۵ شمسی، ناگزیر به گریختن از میهن شد و عروس جوان، همراه با او، به اتحاد جماهیر شوروی پناه برد. و به جز دو سه سالی، در همان آغازه ی پیروز «انقلاب ملاخور شده» ما، که هنوز دستگاه کشتار و سرکوب فرمانفرمایی آخوندی، جا نیفتاده بود، می توان گفت، بیشترین سال های عمرش، در دوری از میهن گذشت.

اما ژاله این «پرنده مهاجر»، هر دو باری که از میهن مان مهاجرت کرد، تنها خاک ایران را ترک گفت، و نه مردمانش را، و نه زبانش را، و نه فرهنگش را...

ژاله در نخستین «کنگره شاعران و نویسندگان ایران» که تیرماه ۱٣۲۵ برگذار شد، جوان ترین و یگانه سراینده زنی بود که در کنار ملک الشعراء بهار، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، صادق هدایت، بزرگ علوی، علی اکبر دهخدا و پرویز ناتل خانلری شعرهایش را که از شور آزادی خواهانه اش، نشات می گرفت، خواند.

او در شوروی نیز فرهنگ آموزی و ادب پژوهی خود را، در پیوند با ایران، تا گرفتن درجه دکتر از دانشگاه مسکو دنبال کرد.

این یعنی که شاعر ما زبان روسی را، آن هم، در اندازه های دانشگاهی، آموخته بود، زبان شعر او، اما، همچنان زبان مادری اش ماند: فارسی امروزین که ژاله، با همه نوگرایی و نوآوری هایش، از پذیرش و کاربرد واژه های بیگانه، تا آن جا که می توانست، خود را پاک و پالوه داشت...
ژاله نمونه های بسیاری از شعر امروزین ایران را به روسی برگرداند. شعرهایی که محتوایشان، امید، شادی و نگاه به زندگی بهتر و گریز از یاس بود. او همگان را شاد می خواست. به ویژه دوستانش را. و این خصلت در رفتار او کاملا هویدا بود. تا آن جا که آشنایان و دوستداران بسیار او که هیج، بلکه بسیاری از نزدیک ترین دوستانش، تنها پس از درگذشت او دریافتند که شاعر همیشه خندان و استوار و امیدوار در پایانه عمر پُربار و سرشار خویش، با چه درد بی درمانی دست به گریبان بوده است.

این پاره آشنا از شعر او را باید نماد و نمودی گرفت از راست کرداری او، از همخوان بودن رفتار انسانی او با گفتار شاعرانه اش. و «صمیمیت» در شعر، اگر این نیست، پس چیست:

شاد بودن هنر است
لیک هرگز نپسندیم به خویش،
که چو یک شکلک بی جان، شب و روز،
بی خبر از همه، خندان باشیم.
بی غمی عیب بزرگی ست،
که دور از ما باد!

از ژاله ۱۷ دفتر شعر در دست داریم که نخستین آن ها «گل های خود رو» در سال ۱٣۲۴ در تهران و آخرینشان «پرندگان مهاجر» در سال ۲۰۰۶ در لندن منتشر شده است.

در گذشت ژاله غم بزرگی است، برای فرهنگ ورزان ایران و همه ی فارسی زبانان، به ویژه برای دوستداران شعر او و برای پسران برومند و هنرمندش، بیژن و مهرداد.

غم همگان کم باد!

کانون نویسندگان ایران (در تبعید)
یکم دسامبر ۲۰۰۷