یادمان باشد / طلسم حادثه را تو می گشایی


محمود معتقدی


• از پشت دریچه های بسته
کسی تمام روزهای رفته را
دوباره به یاد می آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ آذر ۱٣٨۶ -  ۷ دسامبر ۲۰۰۷


انگار

مثل همیشه نیستی

دریا هنوز

از میان شانه های تو

می خواند

ببین

از پشت دریچه های بسته

کسی تمام روزهای رفته را

دوباره به یاد می آورد


نگاه کن

همهمه های این همه پاییز

پس چگونه

به غربت چشم های تو

می رسند

هرگز قرار نبود

دستی از سمت واژه های تو

شلیک کند


اینجا
هزاره عشق است و

سهم همه برادرهایت

لطفا

دری گشوده نماند

زیرا

آن کوچه های خاطره

هنوز

از کنار حافظه های تو

می گذرد

حیف از پرنده عریان و

یاد کوچکش در باد

باید برویم

انگار

حدیث چشم های آبی و

سرخ

به صف رنگین کمان قصل های تو

می رسند

شب وطن عاشقی های پنهان ات

مگر تا

غم برگ های آتشناک

دست های کوچک تو

چه پاسخی دارند


یادمان باشد

طلسم حادثه را

تو می گشایی


اذر ٨۶