حجاب


داریوش لعل ریاحی


• تو خود تجسم نوری؛ به یک نظر پیداست
که چشم کور حسودان؛ کشیده در کفنت

کجا غضب به تو راند؛ حبیب نیک سرشت
که پنجه اش همه جان بوده وقت ساختنت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ دی ۱٣٨۶ -  ۷ ژانويه ۲۰۰٨


اگرچه غرق حجاب است؛ قله های تنت
سرود وسوسه خواند ؛   سراسر بدنت
 
تو خود تجسم نوری ؛ به یک نظر پیداست
که چشم کور حسودان ؛ کشیده در کفنت
 
کجا غضب به تو راند ؛ حبیب نیک سرشت
که پنجه اش همه جان بوده وقت ساختنت
 
نگین حلقه حسنی به تارک دو جهان
که از قصاص خطایی ؛ دو پاره شد وطنت
 
چگونه بر تو ببندد ؛ در سرای نخست
که صبر عرش سر آمد ؛ برای آمدنت
 
اگر که حسن ملایک ؛ نبود در تو عیان
فقیه خیره نمی شد به چاک پیرهنت
 
رها شود دل و جانت ؛ زبند چون و چرا
در آن سرا که نباشد ؛   نشان مرد و زنت
 
به هر کجا که تو باشی ؛ نشان هستی هست
فضای باغ برین شد ؛ حضور هر قدمت