من، تو، ما، چه کردیم؟!
پنج نفر را در سیستان و بلوچستان دست و پا بریدند


مرتضی صادقی


• می خواهم گلایه کنم. می خواهم انتقاد کنم. می خواهم اعتراض کنم به فعالین سیاسی اجتماعی، به احزاب و سازمانهای سیاسی، به روزنامه ها و روزنامه نگاران، به وبلاگها و وبلاگ نویسان، به سایتهای خبری و...... میخواهم هم به مدافعین و سینه چاکان ایرانی واحد و یکپارچه اعتراض کنم و هم به هویت طلبان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ دی ۱٣٨۶ -  ٨ ژانويه ۲۰۰٨


بهاریان ره دیگر زدند و این نه شگفت
در این خزان زده گر شاخه ای جوانه نکرد

درخت خشک کویرم که در بهار امید
به شاخ سوخته ام مرغی آشیانه نکرد

کدام شعر سرودم که رنگ درد نداشت
کدام درد که صد جلوه در ترانه نکرد

مسیر سیل به دریا فتاده را مانم
که در برم کسی از بیم فتنه خانه نکرد
   مسیح بهرامیان شهرضائی                                          

روز گذشته خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که در استان سیستان و بلوچستان پنچ تن به جرم محاربه محکوم به قطع یک دست و پا شدند و حکم نیز اجرا شد. من در این نوشته بر سر آن نیستم که به این موضوع بپردازم که آن افراد که بودند و چه کردند. بلکه بر سر آنم که به خودمان بپردازم به من، تو، او، به ما و شما و آنها. می خواهم گلایه کنم. می خواهم انتقاد کنم. می خواهم اعتراض کنم به فعالین سیاسی اجتماعی، به احزاب و سازمانهای سیاسی، به روزنامه ها و روزنامه نگاران، به وبلاگها
و وبلاگ نویسان، به سایتهای خبری و...... میخواهم هم به مدافعین و سینه چاکان ایرانی واحد و یکپارچه اعتراض کنم و هم به هویت طلبان و هم به آن صدها هزار نفری که پس از انتشار یک کاریکاتور توهین آمیز در خیابانهای آذربایجان دست به اعتراض زدند. اعتراض به سکوتشان، اعتراض به بی تفاوتیشان در مقابل فاجعه ای که رخ داده. راستی امروز سایتهای اینترنتی را گشته اید در مورد این فاجعه، در مورد این دهن کجی به انسانیت چند مطلب دیده اید. آیا با ایران تماس داشته اید؟ چه تعداد از کسانیکه همواره حتی از تعداد تردد تاکسی ها در مقابل دانشگاهها خبر دارند و بر اثر این آگاهی تحلیل می دهند با دقت قطع یکباره دست و پای پنج تن را مورد بررسی قرار داده اند. راستی داستان چیست. شاید بتوانی در پاسخ به من بگوئی من در داخل کشورم، هم مشکل حکومت را دارم و هم مشکل فرهنگی جامعه ای که هنوز نه تنها برای حقوق متهم ارزش قائل نیست بلکه مجرم را مستحق مجازات می داند. من هم بنا به مصالحی کوتاه بیایم و با تو وارد بحث نشوم. اما رفیق من، دوست من، خواهر من، برادر من، آقای من، جناب من، تو چه می گوئی؟ توئی که در کشورهای آزاد زندگی می کنی و از صبح تا شام در راه مقابله با حاکمیت جهل وجنایت سینه چاک میکنی. واقعا چرا تو سکوت کردی؟ آیا موضوع مهم نبود یا دلیل دیگری وجود دارد. می خواهی تحقیق کنی که یک وقت در تحلیل و اقدامت یک سانتیمتر خطا رخ ندهد؟ توئی که همواره من را به درستی به دلیل سکوتم در سال شصت در مقابل جنایات جمهوری اسلامی مورد سخت ترین نقدها قرار می دهی آیا فکر نمی کنی در دورانی دیگر تو، توی فعال بی خطای سراپا متعهد را مورد سر زنش قرار دهند؟ تو چه را ساکتی؟ تو چرا هیچ اقدامی انجام نمی دهی؟ توئی که هرروز آنقدر متعهدی که به دنبال هر دستگیری یا ضرب و شتم تومار می نویسی و امضا جمع میکنی و با همین اقدامت نشان می دهی که هنوز هستی و در حد توانت کوشش می کنی . حا لا با تو هستم. اشعار تو را خوانده ام خوشم آمد، نمی دانستم شاعر هم هستی، ولی می دانستم تو شاعری. در مورد زهراها شعر گفتید. زهراها را که می شناسی. زهرا کاظمی و زهرا بنی یعغوب را می گویم. همان دو نفری که یکی از آنها پاسپورت کانادائی داشت و دیگری نداشت ولی به نظر می رسد او اگر هم پاسپورت کانادائی نداشت تو را داشت تا برایش بنویسی و چرا تو برای این دست و پاهای بریده شعر نگفتی؟ حرف تو را هم قبول می کنم. شعر یک احساس است و اینطور نیست که هر لحظه بتوان آن احساس را قلمی کرد، ولی این را می دانم که تو اهل نوشتن هم هستی. نوشتن چهار خط هم کفایت می کرد. اما تو این کار را انجام ندادی. راستی چرا؟ من آرام آرم دارم می ترسم. از خودم، از تو،از او می ترسم، می ترسم علیرغم ادعایمان از جنایت در حد همه گان به یک اندازه نهراسیم و عکس العمل نشان ندهیم و ناخشنود نباشیم. می ترسم در ضمیر ناخودآگاهمان بگوئیم سیستان و بلوچستان «درخت خشک کویر است»، «مسیر سیل به دریا فتاده است» که تماس با آن خسارت دارد. من را سر زنش نکن و نگو که احساساتی شده ام که البته احساساتی هم شده ام. اما این اولین باری نیست که تو ساکتی و در مورد رخدادهائی که جنایت است از خودت عکس العمل نشان نمی دهی. واقعه پاکدشت را به خاطر می آوری؟ همانجائی که سی و دو کودک ربوده شدند و به آنها تجاوز شد و بعدا سوزانده شدند. در آنجا هم تو اعتراضی نکردی. تو که روزنامه نگار بودی، تو فعال جامعه مدنی بودی، ولی هیچ نکردی ، یادت هست وقتی در جریان قتلهای محفلی کرمان قاتلین را، همان قاتلینی که قربانی خود را خوراک درنده گان کرده بودند را تبرئه کردند هم هیچ نگفتی .آیا من، تو، ما و شما به مسئولیتمان در رابطه با نقد جامعه عمل کرده ایم. این که این حاکمیت جنایتکار است به هیچ یک از اصول انسانی پایبند نیست، محل اختلاف من و تو نیست. آنچه اما شاید مورد اختلاف ما باشد از جمله نقد جامعه است. ما در این خصوص چه کرده ایم. آیا پس از مشاهده عکسهائی که دهها و صدها تن ولوله زنان به تماشای اجرای احکام اعدام آمده بودند، به نقد آن پرداختیم. از موضوع دور نشوم. اگر حکومتیان به راحتی می توانند فعالین کارگری را زندان کنند، زنان را تحت فشار قرار دهند. دانشجویان را زندانی کنند و خانواده هاشان در درد بی خبری بسوزند. یکی از دلایلش بی توجهی من و تو به اعتراض گسترده ما به نقض حقوقی است که پرداختن به آن برای ما در بین جامعه بی خسارت هم نیست. دفاع از بی عدالیتهائی که در حق زندانیان بی شماری که که در سیستان و بلوچستان بنا به هر دلیلی دستگیر شده اند یکی از وظایف مبرم ماست.
در خاتمه بگویم اگر چه غم انگیز است ولی واقعیت این است که دو روز پیش پنج نفر در سیستان و بلوچستان دست و پا بریده شده اند. این افراد بر اساس اتهامات سیاسی امنیتی به این جزا رسیده اند. از جمله اعمال عملی که برای ما در خارج از کشور در رابطه با این افراد قابل انجام است یکی شکایت از مسئولین عالیرتبه قضائی ایران به دلیل دستور اجرای چنین عملی است
دومین اقدام کوشش در راه تامین آتیه این افراد معلول شده وسیله نهادهای حقوق بشری است.

morteza۱٣۴۲ @ yahoo.com