انتخابات:
آیا اصلاح طلبان شانس برگشت دارند؟


کاظم علمداری


• اصلاح طلبان در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری نیز به سه دلیل مشخص قدرت را از دست دادند. نخست، اصرار بر ادامه سیاست شکست خورده دوره خاتمی، دوم پراکندگی درونی خود، یعنی معرفی چهار نامزد انتخاباتی به جای یک نامزد، و سوم واگذار کردن خواست های معوقه مردم به شعار های احمدی نژاد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ دی ۱٣٨۶ -  ۹ ژانويه ۲۰۰٨


 چرا و چگونه اصلاح طلبان در خرداد ۱٣۷۶، ودر پی آن در انتخابات شوراهای شهر و روستا و مجلس ششم از حاشیه قدرت به متن قدرت راه یافتند و با کسب بیشترین آرای مردم درعمر جمهوری اسلامی دو قوه از سه قوه جمهوری اسلامی را به دست آوردند، و اگر ساختار نظام بر آرای و اراده مردم استوارمی بود سومین قوه و تمام نهاد ها دیگر قدرت را نیز از کنترل نیروی های ضد اصلاحات خارج می کردند. و برعکس، چرا و چگونه درانتخابات دوم شورای های شهر و روستا، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم باختند؟ پاسخ به این سوالات روشن می کند که در انتخابات آینده شانس اصلاح طلبان برای برگشت به قدرت چه اندازه است و با چه فاکتورهای می تواند دچار نوسان شود، و چه استراتژی و تاکتیک های روشنی باید اتخاذ شود. در یک عبارت استراتژی امروز باید بر اساس درس گیری از پیروزی و شکست دیروز بنا شود.
رمز اصلی پیروزی اصلاح طلبان در خرداد ۱٣۷۶ و انتخابات متعاقب آن موضع گیری ضمنی آنها علیه جمهوری اسلامی فقاهتی، و وعده برای تغییر ساختار نظام در مسیری مردم پسند و دمکرایتک؛ و شکست پی در پی آنها در فاصله گرفتن از این مسیر و در نتیجه از دست دادن حمایت مردم بود. شکست آنها در انتخابات شورای های شهر و روستا به دلیل دعوا بر سر تقسیم قدرت و فراموش کردن وظائف خود نسبت به مردم بود. در آن سوی، خط راست نه به دلیل محبوبیت خود، بلکه به دلیل نا امیدی رأی دهندگان از اصلاح طلبان و عدم شرکت آنها در انتخابات برنده شد و شوراهای شهر و روستا، اولین ایستگاه قدرت های بزرگ تر را تسخیر کرد. آنروز اصلاح طلبان از اولین شکست خود درس نگرفتند و دلایل آنرا شناسایی نکردند و در رفع آن نکوشیدند و استراتژی خود را برای ادامه کار مشخص نکردند. برعکس به سرزنش مردم پرداختند. آنها توجه نداشتند که رأی مردم نه از روی علاقه و محبوبیت آنها، بلکه نفرت ازرقیب حکومتی آنها بود.
با شکست در انتخابات شهر و روستا، و ادامه سیاستی که نشان از تغییر نداشت، مجلس هفتم راهم در اوج بی تفاوتی و نا امیدی مردم از دست دادند. دولت خاتمی به جای محکوم کردن انتخابات فرمایشی و مقابله با آن، آنرا انتخابات سالم ارزیابی کرد و به نا امیدی و بی اعتمادی مردم بیشتر دامن زد. با انتخابات قلابی مجلس هفتم، خط راست سکوی دوم قدرت را برای پرش به سکوی بعدی ریاست جمهوری اشغال کرد.
اصلاح طلبان در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری نیز به سه دلیل مشخص قدرت را از دست دادند. نخست، اصرار بر ادامه سیاست شکست خورده دوره خاتمی، دوم پراکندگی درونی خود، یعنی معرفی چهار نامزد انتخاباتی به جای یک نامزد، و سوم واگذار کردن خواست های معوقه مردم به شعار های احمدی نژاد. احمدی نژاد خواست مردم و وعده های اصلاح طلبان را به نوع دیگری تکرار کرد. بر خلاف اصلاح طلبان او دریافت که آن خواست ها همچنان زنده و پا بر جاست. او توانست با سوار شدن بر موج این خواست ها آرای مردم را کسب کند. احمدی نژاد با شعار مقابله با فقر وفساد و تبعیض، و نفی حکومت ۱۶ ساله رفسنجانی، خاتمی و به شکل ضمنی خامنه ای وارد گود انتخابات شد. در حالیکه کانداهای اصلاح طلبان در پی ادامه سیاست شکست خورده خاتمی بودند. پیروزی غیر منتظره احمدی نژاد نشان داد که آن خواست همچنان زنده اند. احمدی نژاد در دوره دوم انتخابات بیش از ۵ میلیون از آرای اصلاح طلبان را به دست آورد. یعنی مجموع آرای ۱۶.۵ میلیونی اصلاح طلبان در دور اول انتخابات، به حدود ۱۱.۵ میلیون در دور دوم کاهش، و مجموع آرای اصول گرایان در دور دوم از ۱۱.۵ میلیون به نزدیک به ۱۷ میلیون افزایش پیدا کرد. اینگونه اصلاح طلبان از متن قدرت به حاشیه رانده شدند.
آیا گذشته چراغ راه آینده است؟
اگر گذشته چراغ را ه آینده است، چگونه باید از آن درس گرفت. عامل پیروزی اصلاح طلبان مخالفت و مقابله با محافظه کاران ونظام فقاهتی جمهوری اسلامی بود، و عامل شکست آنها پشت کردن به وعده هایشان. همانگونه که احمدی نژاد نیز با تکیه بر همین اصل، یعنی روی خوش نشان دادن به خواست های مردم پیروز شد، و امروز به دلیل روشن شدن فریب کاری او شانس خود را از دست داده است. واقعیت این است که اکثریت مردم ازجمهوری اسلامی نفرت دارند. این یک شعار نیست، واقعیت بزرگی است که کسی نمی تواند آنرا پنهان کند. تنها درنبود آلترناتیو دیگر مردم روزی به اصلاح طلبان مدعی تغییر، و روز دیگر به شعارهای احمدی نژاد دل خوش می کنند. با توجه به همین واقعیت انکار ناپذیر، احمدی نژاد دریافته بود که برای کسب آرای مردم باید جامه اپوزیسیون رژیم به تن کند و از دردهای مردم بگوید، و او چنین کرد. درحالیکه اصلاح طلبان آنرا لاپوشانی کردند. برای اینکه شبه ای در این مورد باقی نماند دو نقل قول زیر را از اصلاح طلبان اضافه می کنم.
در تحلیل پیروزی احمدی نژاد، درست روزهای پس از انتخاب او، محمد رضا خاتمی نوشت: "می‌گویند آقای احمدی نژاد ۱۶ سال را زیر سئوال برد. اتفاقأ مبنای تحلیل در انتخابات همین است. آقای احمدی نژاد وقتی ۱۶ سال را مردود می‌شمرند مردم احساس دیگری دارند. گمان می‌برند که آقای احمدی نژاد می‌خواهد که ساختار را به هم بریزد. این آن تحول است. معتقدم رأیی که به آقای احمدی نژاد داده شد اینطور نبود که مثلأ آقای هاشمی یا خاتمی نباشند و آقای احمدی نژاد باشد. رای به این بود که از این سیستمی که مملکت را اداره می‌کند ما ناراضی هستیم" (۱) عباس عبدی نیزهمین مفهوم را بیان داشته است. او می‌گوید: "توده مردم از نظام، آقای هاشمی را می‌فهمید، نه آقای احمدی‌ نژاد را. اگر توده مردم می‌خواست به نظام رای دهد به هاشمی رای می‌داد. مهم نیست که توده مردم این را درست فهمیده یا اشتباه کرده است، ولی توده با این استنباط رای خود را به احمدی‌نژاد داد." (۲)
با توجه به این واقعیت آیا امروزاصلاح‌طلبان استراتژی خود را بر خواست مردم استوار کرده اند؟ درست بر عکس. آنها در پی کنار آمدن با ساختار نظام، تلاش برای گذر کردن از سوراخ صافی شورای نگهبان و کسب سهم بیشتر در قدرت و فاصله گرفتن ازخواست های مردم اند. همان اشتباهی که در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری کردند. یعنی ازشعارهای ضد ساختاری که در ۲ خرداد ۷۶ آنها را، و در انتخابات ریاست جمهوری نهم احمدی نزاد را به قدرت رساند بیشتر فاصله گرفته اند. آنها استراتژی خود را بر بدی احمدی نژاد قرار داده اند، نه تغییر دمکرایتک و اصلاح نظام. آنها از خرابکاری احمدی نژاد خرسند اند و تصور دارند که مردم میان اصلاح طلبان بد و اصول گرایان بدتر، اولی را ترجیح خواهند داد. حرف نهایی اصلاح طلبان این است که همه جمع شوند تا آنها در انتخابات مجلش هشتم پیروز شوند آنگاه احمدی نژاد را بر کنار و خاتمی را مجدداً رئیس جمهور می کنند. درست در کنار این هدف، به مدافعان حقوق بشرهشدار می دهند که مبادا "شعارهای انحرافی حقوق بشری" بدهند. برای آنها اصل پیروزی در انتخابات است، نه محتوای برنامه حزبی و نامزد های انتخاباتی. به همین دلیل شرکت اپوزیسیون اصلاح طلب در این بازی بی محتوا و انتخابات غیر آزادی که صرفاٌ به تداوم همین وضع کمک می کند خطا است. در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری مردم نشان دادند که محتوای برنامه نامزد ها برایشان مهم ترازنام اصلاح طلبی آنها ست.
به نظر نمی رسد سیاست کنونی اصلاح طلبان ثمره ای برای مردم، جامعه مدنی، دمکراسی و محافظت از فعالان آن داشته باشد. مردم تجربه کرده اند که حتی اگرخاتمی هم به قدرت سابق خود بر گردد، دست دولت سایه که امروز در تمام نهاد های حکومتی شاخه و ریشه بیشتری دوانده است را نمی توان کوتاه کرد. چراکه در ساختار کلاینتالیستی قدرت جمهوری اسلامی، آنها چه درنهاد های اصلی حکومتی حضور رسمی داشته باشند و چه نداشته باشند، نقش مخرب و سرکوبگرایانه خود را ایفا می کنند. این نظام از آغاز اینگونه شکل گرفته و دوام آورده است. اصلاح طلبان هم در اوج قدرت خود دریافتند که نمی توانند به ترکیت این ساختار دست بزنند. هدف این دوره اصلاح طلبان نیز نه رفع مشکل بنیادی، بلکه کسب کرسی های بیشتر قدرت با حفظ این ساختاراست. آنها مردم وغیرخودی ها را چیزی جز ابزار برگشت به قدرت نمی ببنند و از شعار "ایران برای همه ایرانیان" نیزعقب نشسته اند. آنها به فعالان اصلاح طلب سکولار چون توپ جمع کن های بازی انتخابات نگاه می کنند، و دریافته اند که درمیان غیرخودی ها و سکولارها استعداد ایفای این نقش وجود دارد. چرا از آن استفاده نکنند؟
کاظم علمداری
دسامبر ۴، ۲۰۰۷
۱- محمد رضا خاتمی در مناظره‍ی چهار نفره- کرباسچی، دکتر یزدی، دکتر خاتمی، محمد قوچانی. نک. www.peiknet.com
۲- گفت‌وگوی رضا خجسته‌رحیمی با عباس عبدی: اخراج از حاکمیت به جای خروج از حاکمیت، raha.gooya.name
 
 
منبع :    http://jomhouri.com