روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۴ دی ۱٣٨۶ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۰٨


هزینه گزاف آسیب رساندن به حیثیت انتخابات؟!
حمایت اصلاح طلبان از بیروت و بغداد گرفته تا تهران!
پیشنهاد نهضت آزادی برای حضور ناظران بین المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات
اصلاح طلبان به شرکت در انتخابات ناگزیر هستند؟
آغاز بازی های تکراری از سوی گروههای مخالف و بهانه جو
چرا ناگهان سخن از سلامت انتخابات به میان می آورند؟!
نزدیک شدن انتخابات و افزایش سهم حامیان شهردارد ر مدیریتهای شهری

حسین شیریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه: چرا حمایت نکند؟! نوشته است:
این روزها برخی از مردم در تماس های تلفنی و حضوری خود با کنجکاوی می پرسند جرج بوش از کدام گروه سیاسی حمایت کرده است؟ و تعجب آور آن که وقتی می شنوند رئیس جمهور آمریکا از جبهه موسوم به اصلاحات حمایت کرده است، کمترین تعجبی نمی کنند، انگار پاسخ سوٌال خود را از قبل می دانسته اند و پرسش دوباره برای اطمینان بیشتر بوده است و یا برای رفع این دغدغه که آیا علاوه بر مدعیان اصلاحات که همواره مورد حمایت آمریکا بوده اند، گروه دیگری نیز به این حلقه پیوسته است؟!
روز شنبه ۱۵ دیماه ٨۶ ـ ۵ ژانویه ۲۰۰٨ ـ جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر خاورمیانه ای خود طی یک نطق رادیویی ضمن تکرار اتهامات همیشگی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر و برای چندمین بار، حمایت خود از مدعیان اصلاحات در ایران را تکرار کرد و گفت ما از اصلاح طلبان، از بیروت و بغداد گرفته تا تهران حمایت می کنیم و در کنار همه آنها خواهیم ایستاد !
جرج بوش در نطق رادیویی خود که تازگی نداشت از سه جریان در ایران، لبنان و عراق به عنوان هم پیمانان آمریکا یاد کرده و بر حمایت خود از این سه جریان تاکید ورزیده بود. اصلاح طلبان در ایران، گروه ۱۴ مارس یعنی طرفداران سینیوره در لبنان و مخالفان دولت قانونی نوری مالکی در عراق.
گروه ۱۴ مارس در لبنان، وابستگی به اسرائیل و هم پیمانی خود با آمریکا را انکار نمی کند و جریان مخالف دولت نوری مالکی در عراق نیز این واقعیت برملا شده را تکذیب نکرده است که از سوی آمریکا حمایت می شود. بنابراین از دو جریان یاد شده انتظاری نبوده و نیست که اظهارات بوش را نفی کرده و در مقابل آن موضع بگیرند، اما از جبهه اصلاحات انتظار دیگری بود. زیرا مدعیان اصلاحات در ایران اگرچه در بسیاری از موارد، پا به پای آمریکا حرکت کرده اند و به گواهی اسناد موجود، زبان آمریکا را در کام و مواضع این قدرت بیگانه را در گام داشته اند، ولی برخی از آنان ـ تاکید می شود که فقط برخی از آنان ـ ننگ وابستگی به آمریکا را نمی پسندند و مخصوصاً سوابق آنها نشان می دهد که نمی توانند در نقش ستون پنجم دشمن ظاهر و حاضر شوند. از این روی انتظار می رفت بعد از اظهارات اخیر جرج بوش، برای یک بار هم که شده برآشوبند و اگر نمی توانند وابستگی طیفی از جبهه اصلاحات به آمریکا را نفی کنند، دستکم، پای خود را از این معرکه ـ بخوانید مهلکه ـ بیرون بکشند ولی از یک واکنش حداقلی نیز خودداری کردند و هنگامی که رهبر معظم انقلاب، ماجرای این حمایت شرم آور را با مردم در میان گذاشت، برخی از مدعیان اصلاحات، که انگار تازه از خواب بیدار شده اند و یا، بیشتر از این تظاهر به خواب زدگی را مصلحت نمی دانند، لب به سخن گشودند و از حمایت جرج بوش بیزاری جستند! و البته، باز هم ماجرای چند ماه اخیر تکرار شد یعنی همانگونه که طی چند ماه گذشته، افراطی ترین افراد و گروههای جبهه اصلاحات از ضرورت اعتدال و طرد افراطیون سخن می گفتند، این دفعه نیز برخی از اعضای این جبهه که اسناد و شواهد غیرقابل تردیدی از ارتباط آنان با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در دست است، علیه اظهارات بوش موضع گرفتند! و عقلای جبهه اصلاحات ـکه با کمال تاسف اندک و کم شمارندـ انگار هنوز در خوابند و غافل از آن که طیف وابسته جبهه اصلاحات برای آنان چه خوابی دیده اند!
واکنش مدعیان اصلاحات علیه اظهارات بوش و اعتراض به حمایت آمریکا از این جبهه، اگرچه گامی در خور تقدیر و مورد انتظار است ولی هرگز کافی نیست و چنانچه مدعیان اصلاحات در یک اقدام دستجمعی و به طور یکپارچه علیه حمایت آمریکا از این جبهه موضع بگیرندـ که هنوز نگرفته اندـ باز هم نمی توان و نباید ماجرای حمایت بوش از اصلاح طلبان را خاتمه یافته تلقی کرد، چرا که حمایت پی درپی آمریکا از جبهه اصلاحات یک اشتباه لفظی! و یا موضع اتفاقی و تصادفی نیست بلکه این حمایت دامنه دار از مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات ریشه می گیرد و همخوانی و همگامی طیف گسترده ای از این جبهه با اهداف و مواضع آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که آمریکا و متحدانش از جبهه اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی همسو با خود در داخل ایران یاد کنند و به آنان چشم امید ـ بخوانید طمع ـ داشته باشند، چیزی شبیه چشمداشتی که به گروه ۱۴ مارس در لبنان دارند!
مروری هرچند گذرا بر مواضع و عملکرد جبهه اصلاحات چه در دوران حاکمیت ٨ ساله آنان بر قوه اجرائیه و در اختیار داشتن اکثریت ۴ساله مجلس ششم و چه در فاصله چند ساله بعد از تشکیل مجلس و دولت اصولگرا، به وضوح نشان می دهد که این جبهه در بسیاری از مواضع و عملکرد خود نه فقط با مواضع و عملکرد دشمنان بیرونی همخوان بوده است بلکه در برخی از موارد متاسفانه نقشی شبیه ستون پنجم آمریکا در داخل کشور را بازی کرده است. کیهان طی ۱۰ سال گذشته بارها به همراهی آشکار جبهه اصلاحات با مواضع رسماً اعلام شده آمریکا پرداخته و اسناد غیرقابل تردیدی از این همراهی و همگامی را منتشر کرده است که اشاره به فهرست آن نیز به درازا می کشد و از محدوده این نوشته بیرون است ولی به عنوان مثال می توان از برخی مواضع اخیر گروههای این جبهه یاد کرد.
چند هفته قبل در فاصله ٣ روز بعد از انتشار گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا که در آن به صلح آمیزبودن فعالیت هسته ای ایران اعتراف شده و خشم توأم با رسوایی دار و دسته بوش را برانگیخته بود ٣٣٣ نفر از مدعیان اصلاحات با امضای بیانیه ای خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران شده بودند ـ یعنی دقیقاً همان خواسته غیرقانونی آمریکا و متحدانش در طول ٣ سال چالش هسته ای با ایران ـ این بیانیه قبل از انتشار در ایران، از سوی رسانه های غربی منتشر گردیده و با استقبال محافل آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده بود. این بیانیه را بسیاری از اعضای مرکزی حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم امضاء کرده بودند و نام و امضای شماری از اعضای گروههای ضدانقلاب تابلودار نیز پای این بیانیه دیده می شود.
روز دوشنبه ۱۹ آذرماه ٨۶ ـ ۱۰ دسامبر ۲۰۰۷ ـ همزمان با آغاز عملیات تبلیغات روانی رسانه ها و محافل آمریکایی علیه برگزاری سالم و آزاد انتخابات در ایران که یک روال همیشگی و شناخته شده است، حزب مشارکت نیز با صدور بیانیه پایانی کنگره دهم این حزب تمامی اتهامات آمریکا و محافل صهیونیستی علیه انتخابات مجلس هشتم را تقریبا بدون کم و کاست تکرار کرد. اتهاماتی نظیر، فقدان دموکراسی در ایران، فرمایشی بودن انتخابات! عدم اطمینان نسبت به برگزاری سالم انتخابات مجلس هشتم، قیم مآبی نظام جمهوری اسلامی ایران و…
بیانیه حزب مشارکت با استقبال رسانه های بیگانه روبرو شد و محافل خبری و سیاسی آمریکا، انگلیس و مخصوصاً رژیم صهیونیستی بارها به مفاد آن استناد کردند.
دو هفته قبل، نهضت آزادی که علی رغم تاکید حضرت امام(ره) بر غیرقانونی بودن آن و با وجود سوابق سیاه و شرم آوری که در وابستگی به بیگانگان دارد، همواره به عنوان یکی از گروههای ائتلافی جبهه موسوم به اصلاحات در کنار سایر گروههای این جبهه حضور داشته است با صدور بیانیه ای ضمن متهم کردن ایران اسلامی به استبداد، انتخابات نمایشی و دهها اتهام دیگر، خواستار حضور ناظران بین المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات شد، پیشنهادی که اهانت آشکار به مردم ایران بود و تنها از ستون پنجم دشمن قابل انتظار است.
سردمداران جبهه موسوم به اصلاحات ـ بدون استثناء ـ در برابر این اقدام هم پیمان خود سکوت کردند و تنها بعد از اعتراض تلویحی رهبر معظم انقلاب به این اقدام ـ بدون ذکر نام نهضت آزادی ـ چند تن از مدعیان اصلاحات در مصاحبه های خود حرکت نهضت آزادی را محکوم کردند! و…
با توجه به همراهی و همخوانی پیوسته مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات با مواضع و خواسته های اعلام شده آمریکا و متحدانش که نمونه های فوق فقط اندکی از بسیارها آنهم طی چند هفته اخیر است، سوٌال این نیست که چرا آمریکایی ها رسماً و آشکارا از جبهه اصلاحات حمایت می کنند بلکه پرسش آن است که چرا آمریکا و متحدانش نباید از این جبهه حمایت کنند؟! جبهه ای که ـ با عرض پوزش از برخی مدعیان اصلاحات ـ به عنوان ستون پنجم آمریکا در داخل کشور عمل می کند و موضع می گیرد و بالاخره حمایت جرج بوش از اصلاح طلبان لکه ننگی بر دامن این جریان سیاسی است که با محکوم کردن شفاهی و یا کتبی اظهارات بوش از سوی برخی مدعیان اصلاحات پاک شدنی نیست چرا که این حمایت اولاً؛ منحصر به اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا نبوده و سابقه ای به درازای ۱۰ سال گذشته دارد. ثانیاً؛ حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات به دلیل همراهی این جبهه با مواضع آمریکا و متحدانش است. ثالثاً؛ روابط پنهان و نیمه پنهان برخی از دست اندرکاران جبهه اصلاحات با سرویس های اطلاعاتی آمریکا در حمایت بوش از این جبهه بی تاثیر نبوده و نیست و… بنابراین اگر مدعیان اصلاحات در ادعای اخیر خود صادق هستند که از حمایت آمریکا عصبانی شده اند! باید در مواضع و عملکرد خود تجدیدنظر کرده و از همراهی و همنوایی با آمریکا دست بردارند و در غیر اینصورت چگونه می توانند از یکسو زبان آمریکا را در کام و خواسته های بوش را بر گام های سیاسی خویش داشته باشند و از سوی دیگر حمایت آمریکا از جبهه اصلاحات را محکوم کنند؟! روی سخن با برخی از افراد خوش سابقه جبهه اصلاحات است ـ که البته اندک و کم شمارندـ و نه همه دست اندرکاران این جبهه.

اصلاح طلبان و ناگزیری شرکت در انتخابات
روزنامه صدای عدالت در سرمقاله دیروزش: اصلاح طلبان ناگزیر، اصلاح طلبی نافرجام نوشته است: اصلاح طلبان برای ورود به مجلس هشتم با بیشترین قوایی که می توان از آنها انتظار داشت به میدان آمده اند. جلسات مکرر بحث و بررسی می گذارند مصاحبه می کنند و دستاوردهایشان را برمی شمرند، ستاد ائتلافی تشکیل داده اند که البته برخی گروه های اصلاح طلب در این ستاد غایبند، حتی برنامه یی چندصفحه یی نوشته اند.
در این نوشتار به بررسی اجمالی برخی از مشکلات فراروی اصلاح طلبان، مواضع سخنگوی ستاد ائتلاف و بعضی از بندهای برنامه این ستاد می پردازیم.
۱ـ بزرگترین مانع اصلاح طلبان برای ورود به مجلس شورای اسلامی نظارت استصوابی شورای نگهبان است و انتظار می رود که این جریان سیاسی برای مواجهه با چنین سدی راه حلی اندیشیده باشد. تئوریسین های بزرگ اصلاح طلب تا به حال باید برای حل مشکلی که چهار سال پیش به گفته خودشان تکلیف ۱۹۰ صندلی مجلس را مشخص کرده بود فکری کرده یا حداقل در این وانفسای انتخابات برای مواجهه با آن استراتژی واحدی اتخاذ کرده باشند.
سخنگوی ستاد ائتلاف در جمله یی از این راه حل رونمایی کرده است. به گفته وی ما امیدواریم انتخابات مجلس هفتم تکرار نشود. همین.
البته برخی دیگر معتقدند که اصل بر برائت نیست. عده یی دیگر می گویند اصل بر برائت است.
یکی می گوید اصلاً چرا باید ۲۱ نفر صلاحیت بقیه را تایید کنند، دیگری می گوید باید تایید کنند و نهایتاً صدایی از جبهه مشارکت سرتیتر روزنامه های راستگرا می شود که چرا هر روز مردم را به سویی می کشانیم؟
اصلاح طلبان افراد مختلف را برای ثبت نام دعوت کرده اند چرا که به زعم آنها نباید از ترس مرگ خودکشی کرد اما آیا هدف ما از مورد پرسش قرار دادن اصلاح طلبان این است که باید از ترس مرگ خودکشی کرد. کاریکاتور کردن پرسش فقط برای مدتی کوتاه می تواند آنها را از پاسخ دادن برهاند.
آیا اصلاح طلبان نمی دانند که تیغ تیز ردصلاحیت انتظار آنها را می کشد و اینگونــه بــر طبل انتخابــات می کوبنــد؟ آیا این راه حلی عاقلانه است که لشکری از افراد بی نام و نشان را ذخیره کنیم تا اگر ژنرال ها ردصلاحیت شدند پشت جبهه ها فرمان نبرد را در دست گیرند؟
آیا باید قبول کنیم که بزرگان اصلاح طلب که عموماً قبل از نامشان یک کلمه دکتر هم وجود دارد این راه حل را برگزیده اند؟
البته این خوشبینانه ترین حالت ممکن است چرا که راه حل دیگری که تا به امروز به کار گرفته شده این بوده است که از رادیکال هایی که ردصلاحیت شان حتمی است تبری جویند و آنها را منحرفان خط اصیل اصلاح طلبی بدانند.
به نظر این گروه از اصلاح طلبان آنها که اصلاح طلبی را جدی گرفته بودند و بر مواضع خود پای فشردند مهم ترین عاملان شکست اصلاحات بودند. اگر این افراد می ماندند و همواره ایشان را تشویق می کردند مجلس هفتم و کاخ ریاست جمهوری توسط رقیب فتح نمی شد و اگر امروز اوضاع بر وفق مراد نیست آنها که منتقد بودند مقصرند. نقطه طنز داستان زمانی به اوج می رسد که در جلسه دیدار روزنامه نگاران با شیرین عبادی خبرنگاری که به استخدام اصلاح طلبان درآمده از شیرین عبادی پرسید شما که انتخابات را تحریم کرده بودید تا چه حد خود را در روی کار آمدن معجزه هزاره سوم سهیم می دانید؟
سخنگوی ائتلاف نیز در این باره می گوید: فکر می کنم مردم و آن بخش از جامعه که در انتخابات گذشته نیامدند اکنون به این راه حل رسیده اند که باید شرکت کنند.
چرا به این نتیجه رسیده اند؟ مقدمه و استدلال ایشان برای این پندار چیست؟ بر اثر کدام استدلال تمامی نخبگان و نیروهای سیاسی قانع شدند و پذیرفتند که اشتباه کرده اند کجا و توسط کدام جریان اصلاح طلب یک جمع بندی از دوره اصلاحات ارائه شد تا امثال شیرین عبادی بفهمند از عجز آنها بود که معجزه یی سرزد حافظه هیچ کس چیزی نخواهد یافت.
و اینک عملکرد منفی رقیب آنها را نمی توان به حساب نقطه قوت ایشان نوشت. آیا گناه آن کس که دستانش رهاست فضیلت آنها که دست و پایشان بسته بود، به شمار می رود؟
نکته دیگر اینکه اکنون که اصلاح طلبان همگان را به شرکت در انتخابات دعوت می کنند فردا اگر همان اتفاق مجلس چهارم و پنجم و هفتم تکرار شد چه خواهند کرد؟
آن زمان که آنها از غربال شورای نگهبان رد نشوند هر تحلیلی که ارائه دهند به گوش خودشان هم نخواهد رسید.
۲ـ در طول سال هایی که اصلاح طلبان دو قوه مقننه و مجریه را در دست داشتند در مقابل سوالات مربوط به فقدان رویت اصلاح طلبی در جبهه اصلاح طلبی بیشترین فعلی که به کار گرفتند نمی گذارند بود. هم اکنون نیز در مصاحبه های خود این نکته مهمترین ستون ادله هایشان به شمار می آید.
بهزاد نبوی روزهای اخیر در مصاحبه یی به این نکته اشاره کرده است که وظیفه قانونگذاری مجلس ششم با سد شورای نگهبان عملاً تعطیل بود و هر قانونی که ربطی به اصلاحات داشت اتوماتیک رد می شد.
حال می توان پرسید آنها که نمی گذاشتند این بار خواهند گذاشت؟ آیا تغییرات ماهوی در آنچه مانع اصلاح طلبی بود، رخ داده است؟
آیا ظرفیت های قانون دستخوش تغییر شده است یا مفسران آن متحول شده اند؟ شاید هم آقای جنتی پند تاج زاده را به گوش جان شنیده و استعفا داده است.
اگر نه که دیگر تکرار تاریخ را حاجتی به بزک کردن نیست.
اگر آری که بسی شادباش که دیگر از زبان هیچ اصلاح طلبی نمی گذارند شنیده نخواهد شد. آنها خواهند توانست با همین قوانین موجود طلب اصلاحات کنند.
سخنگوی ائتلاف بر این نظر است که در جبهه اصلاحات عناصری که داعیه خروج از حاکمیت را داشته و ساختارشکن باشند، وجود ندارد. عناصر محدودی در سال های اولیه شکل گیری جبهه اصلاحات در لایه های! آن وجود داشت اما خیلی زود از قطار پیاده شدند و مسیر خود را عوض کردند. آیا تحصن نمایندگان در اواخر دوره اصلاحات در سال های اولیه اصلاحات بود. اینکه دیگر تاریخ لنین و تولستوی نیست که زمان آن را اشتباه کنیم. بحث عبور و مرورهایی که پیش آمد نیز توسط لایه هایی! بود و خیلی زود از مسیر خارج شد؟
٣ـ برنامه ستاد اصلاح طلبان
در این برنامه چندصفحه یی که اگر ۰۲ درصد آن هم محقق شود جایگاه ایران در طول چهار سال از کشوری جهان سومی به کشوری توسعه یافته ارتقا پیدا خواهد کرد بیشترین کلماتی که استفاده شده است عبارتند از بازنگری و تصویب. . . بعد از این دو کلمه نیز در قسمت های مختلف این عبارات آمده اند: قوانین مرتبط با رسانه های عمومی به ویژه مطبوعات و پایگاه های اطلاع رسانی ، قوانین مرتبط با نحوه تاسیس و فعالیت تشکل ها و موسسات و نهادهای علمی فرهنگی و حرفه یی غیردولتی ، قوانین مرتبط با حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان و حمایت از فعالیت های قانونی آنها ، قوانین مدنی کیفری و آیین دادرسی ، قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب ، قوانین حمایت از حریم خصوصی مجازات اسلامی جرم سیاسی و. . .
این قوانین طبق برنامه ستاد ائتلاف اصلاح طلبان قرار است مورد بازبینی قرار گیرند.
شاید بی رحمانه باشد اگر در مورد ابزار چنین آرزوهایی از این عزیزان سوال شود. فقط بار دیگر جمله یی از بهزاد نبوی را می آوریم که بعد از خارج شدن طرح اصلاح قانون مطبوعات مجلس ششم دیگر گام بلندی برنداشت.
قانون مطبوعات را هم اول این سیاهه گذاشتیم تا خوانندگان از خواندن الباقی فارغ شوند.
۴ـ چرایی شرکت در انتخابات
آیا هدف از آوردن این مباحث و پرسش ها این است که بر سر راه اصلاح طلبان سنگریزه یی انداخته باشیم؟ قطعاً چنین نیست بلکه صرفاً از کسانی که در برنامه انتخاباتی خود از ضرورت صداقت و شفافیت سخن می گویند و نوک پیکان را به سوی رقیب می گیرند انتظار می رود به جای برنامه های انتزاعی که چونان مرگی است که کسی به تب آن هم راضی نمی شود، به جای تخیلات شاعرانه با صداقت این نکته را برای رای دهندگان شفاف کنند که:
اصلاح طلبان در انتخابات شرکت می کنند زیرا اگر هم شرکت نکنند اتفاقی نخواهد افتاد.
آنها فقط می توانند امیدوار باشند که ردصلاحیت نشوند چرا که اگر هم این اتفاق بیفتد بدنه اجتماعی که اعتراض کند وجود ندارد.
و این مساله به همراه عدم وجود تشکیلات سیاسی منسجم برای هیات هایی که نامشان را حزب گذاشته اند بزرگ ترین نقطه ضعف به حساب می آید. جناح اصولگرا در طول این سال ها موفق شده است شاخه هایش را تا دورافتاده ترین روستاها گسترش دهد اما اصلاح طلبان فقط باید منتظر بمانند که ستاره های اقبالشان طلوع کند و اتفاقی مانند دوم خرداد بیفتد و همین امر آنها را در معادلات سیاسی تبدیل به عددی کرده است که جمع شدن با آنها یا تفریق ایشان در حاصل اثری نمی گذارد.
اینک اصلاح طلبان بی آنکه از عملکردشان یک جمع بندی ارائه دهند از خانه به در آمده اند و نغمه دموکراسی سر می دهند و ساز اصلاح طلبی کوک می کنند و تنها سرمایه و داشته و ابزار و وسیله آنها امید است.
آنها در این انتخابات شرکت می کنند و عده یی هم به آنها رای می دهند اما نه برای اینکه قانونی مورد تصویب و بازنگری قرار گیرد و نه برای اینکه قطار از ریل خارج شده شان حرکت کند بلکه فقط برای آنکه آنها ناگزیرند شرکت کنند و خود را در بازی شرکت دهند حتی اگر کسی آنها را به بازی نگیرد.

بازیهای تکراری گروههای مخالف و بهانه جو
روزنامه جام جم با عنوان: بازی های تکراری نوشته است: انتخابات مجلس هشتم با پایان یافتن مهلت ثبت نام نامزدها وارد مرحله تازه ای شد. بسیاری از احتمال ها برای کاندیداهای انتخابات رنگ باخت و برخی هم که تا روز ثبت نام وضعیتی نامشخص داشتند با ثبت نام در روز آخر (جمعه) رسما حضورشان را در انتخابات اعلام کردند.
بدین ترتیب تنظیم و انتشار فهرست های مورد حمایت گروه ها از بلاتکلیفی خارج و به زودی با لیست های شفاهی که مورد حمایت جریان های سیاسی مختلف است مواجه خواهیم شد. آنچه محل نگرانی است، آغاز بازی های تکراری و نخ نما شده ای است که همواره از سوی گروه های مخالف و یا بهانه جو در انتخابات شکل می گیرد. در کشوری که پس از پیروزی انقلاب به طور متوسط هر یک سال یک انتخابات و در مجموع ۷۲ انتخابات برگزار شده است و رای مستقیم مردم به افراد مورد نظرشان ساختارهای اجرایی و قانونگذاری را شکل داده است، طرح مباحث مربوط به سلامت انتخابات بخشی از همان بازی هایی است که به آن اشاره شد.
این سخن هرگز بدان معنا نیست که وظایف بخش اجرایی (وزارت کشور) و نظارتی (شورای نگهبان) به آنان یادآوری نشده و دست اندرکاران به رعایت قانون متذکر نگردند، بلکه اشاره به کسانی است که هنوز انتخابات گام اول خود را برنداشته، سراسیمه بحث سلامت انتخابات و ضرورت نظارت بیگانگان بر آن را مطرح می کنند. بی تردید تاریخ نام این گروه ها را به خاطر طرح پیشنهادی ذلیلانه و اهانت آمیز به ملت ایران، ثبت خواهد کرد.
ملت بزرگ ایران و مسوولان آن در مقطع فعلی آن قدر به وظایف خود آگاهند که تن به چنین پیشنهادهای خطرناک و اهانت آمیز ندهند. برخی گروه های کم وزن که بین مردم از هیچ وجاهتی برخوردار نیستند و حتی در انتخاباتی نظیر شوراها (که عملا شورای نگهبان نه در تایید صلاحیت ها و نه در فرآیند انتخابات هیچ حضوری ندارد) نتوانستند حتی یک نفر از اعضای گروه خود را راهی شوراها کنند، امروز به طرح موضوع نظارت بیگانگان بر انتخابات پرداخته اند تا باز شکست خود از مردم را به پای نظام بنویسند و طلبکارانه از مردم انتقام بگیرند.
تاسف آنگاه بیشتر می شود که همین جریان منزوی توسط برخی افراد و گروه های دوم خردادی همواره مورد حمایت بوده و برخی از ائتلاف با آنان در انتخابات سخن رانده اند.
نباید به خود تردید راه بدهیم؛ بخشی از جریان مورد حمایت بوش و کاخ سفید را باید در همین گروه ها جستجو کنیم. گروه هایی که فداکارانه! اهداف نظام غرب را در داخل کشور و در مقاطع حساس دنبال و عملیاتی می کنند.
حداقل انتظار از معتقدان به خط امام و نیروهای دلسوز درون انقلاب، موضعگیری صریح مقابل اندیشه های خطرناک و بدعت گذاران در نظام سیاسی کشور است.

هزینه گزاف آسیب به حیثیت انتخابات
روزنامه ایران هم با عنوان دلایل حمایت آمریکا از برخی گروه های سیاسی و ضرورت یک اقدام نوشته است: جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا در آستانه سفر به خاورمیانه صریحاً از عزم خود برای استفاده از تمامی مسیرهای ممکن در جهت جلوگیری از نفوذ و روند فزاینده قدرت گیری ایران در این منطقه استراتژیک خبر داد و آنچه از تحرکات و مواضع وی در روزهای نخستین این سفر برداشت می شود نیز موید همین موضوع است.
در این میان اعلام حمایت رئیس جمهور آمریکا از یک طیف سیاسی در کشورمان باعث به وجود آمدن پرسش ها و شائبه های فراوانی در میان افکار عمومی، کنشگران سیاسی کشور و وفاداران به انقلاب شده است. هرچند که حمایت های آمریکا از برخی دسته های سیاسی در کشورمان و تخصیص بودجه های هنگفت به آنها در جهت پیاده سازی فرامین دیکته شده از مدت ها قبل فاش گردیده بود اما این موضع گیری صریح رئیس جمهور آمریکا آن هم در آغاز سفر به خاورمیانه برای اعمال فشار به ایران و تضعیف موقعیت کشورمان در این منطقه، مطمئناً حاوی پیام های کاملاً آشکاری است که فهم این پیام ها ضرورت شفاف سازی و مرزبندی این گروه های سیاسی با نظام و دشمنان انقلاب را بدیهی می سازد.
رئیس جمهور آمریکا از مسیرها و کانال هایی سخن گفته که تمرکز بر روی آنها را برای نیل به هدف اصلی اش که همانا تضعیف منطقه ای و جهانی ایران می باشد مدنظر قرار داده است. بدون شک این مسیرها منحصر به رایزنی ها و گفت وگوهای دیپلماتیک با سران کشورهای منطقه نیست چرا که سرمایه گذاری آمریکا به روی برخی از دسته های سیاسی درایران برای استفاده از آنها در چنین مواقعی صورت گرفته است کما این که این دسته ها حداقل در یک ماه اخیر با صدور بیانیه هایی در مورد تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران(!) و نیز درخواست از دشمنان نظام برای نظارت بر انتخابات مجلس هشتم وظیفه های محوله را براساس فرامین صادر شده انجام داده اند.
در این شرایط اما ورود برخی از گروه های سیاسی به زیر چتر حمایتی دولت آمریکا که منجر به حمایت علنی و رسمی رئیس جمهور این کشوراز مجموعه جریان متبوع این گروه ها شده، حاوی نکات ظریفی است که می بایست نهایت دقت و تأمل در آن صورت بگیرد. در شرایط کنونی پرسش اساسی افکار عمومی این است که مجموعه کدامین منافع مشترک این دسته های سیاسی با دولت آمریکا باعث شده که رئیس جمهور یک کشور دشمن به صراحت از آنها حمایت کند بی تردیداندکی درنگ در تحرکات و موضع گیری های چند ماهه اخیر این گروه ها، چرایی این موضوع را کاملاً آشکار می سازد. موسم انتخابات نزدیک گشته و ثبت نام از کاندیداهای هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز خاتمه یافته و بررسی صلاحیت کاندیداها آغاز شده است. گروه های سیاسی نیز در قالب جریان های بزرگ سیاسی کشور خود را برای قرار گرفتن در معرض گزینش انتخاب کنندگان آماده می کنند. در این خصوص هرچند که تمامی این گروه ها حضور حداکثری مردم برای انتخاب افراد و گروه های مورد وثوق خود را هدف مشترک می دانند اما اقدامات و موضع گیری های برخی از این گروه ها مغایرت و منافات کاملاً آشکاری با این خواسته دارد. آنچه از مجموعه تحرکات، اظهارات و موضع گیری های نظریه پردازان و کارگزاران این گروه ها در چند ماه اخیر قابل استنباط است، تکاپو برای القای نوعی بدبینی و تخریب حیثیت انتخابات است. این گروه ها از اواخر بهار امسال و در فاصله ۹ ماه مانده به موعد انتخابات، موضوع نگرانی از سلامت انتخابات را مطرح کردند و تقریباً تمامی آنها طی دیدارهایی با یکی از افراد با نفوذ نظام به ظاهر خواستار تلاش وی برای برگزاری سالم انتخابات شدند!
این که چرا در شرایطی که هنوز این گروه ها کوچکترین مقدماتی را در جهت آماده شدن برای شرکت در این انتخابات فراهم نکرده اند، ناگهان سخن از سلامت انتخابات به میان می آورند، آیا موضوعی عجیب و شک برانگیز نیست بخصوص اگر این اقدام از سوی گروه هایی باشد که در طی ۴ سال اخیر در سه انتخابات متوالی مغلوب رقیب شده و در نازلترین سطح از برخورداری اقبال عمومی به سر می برند. مرحله دوم این پروژه بهانه گیری های عجیب تر این گروه ها از زمان برگزاری انتخابات در۲۴ اسفند بود. بهانه گیری های فراوانی در این مقطع صورت گرفت اما به طورکلی تمرکز آنها عمدتاً در مورد قرار گرفتن زمان انتخابات در فاصله زمانی سه هفته ای میان اربعین حسینی و عید نوروز بود به گونه ای که عده ای فاصله دو هفته ای اربعین حسینی با زمان انتخابات را باعث استفاده جریان رقیب از فضای معنوی حاکم در آن زمان ارزیابی کرده و آن را مورد اعتراض قرار دادند و عده ای دیگر نیز فاصله یک هفته ای انتخابات قبل از عید نوروز را مورد هجوم قرار دادند با این بهانه که مردم حساسیت لازم را در مورد انتخابات به خرج نمی دهند!
در این باره هم نگرانی این گروه ها از تصمیم گیری مردم براساس آموزه های حماسه عاشورا و هم تلاش آنها برای ایجاد حساسیت کاذب و بی مورد در افکار عمومی نسبت به انتخابات و القای تخلف در آن بسیار سوال برانگیز می باشد. مرحله سوم این پروژه نیز موضوع نظارت شورای نگهبان بر انتخابات است که از مدتی قبل در دستور کار گروه های مورد نظر قرار گرفته که در این راستا این گروه ها به اظهار نظرهای برخی از چهره های خود اکتفا نکرده و پای نظریه پردازان و تصمیم سازان خود را به این عرصه باز کرده اند. این گروه ها دست به اقدام جدیدی نیز زده اند و آن ثبت نام تمامی افرادی است که در انتخابات گذشته کف احراز صلاحیت ها را به دست نیاوردند. بی تردید این اقدام و همه اقدامات صورت گرفته در تمامی مراحل این پروژه یک هدف را بیشتر دنبال نمی کند و آن اعمال فشار به نظام برای تأمین خواسته های غیر قانونی آنها است ولو این که این اقدام وارد کردن آسیب و خدشه به حیثیت انتخابات باشد.
پر واضح است که آسیب به حیثیت انتخابات یک کشور هزینه گزافی برای نظام آن کشور به همراه خواهد داشت و صرف این هزینه گزاف سبب قوت گرفتن دشمنان آن کشور خواهد شد. این خوشبینانه ترین حالتی است که می توان به عنوان منافع مشترک این گروه ها و آمریکا قائل بدان شد هرچند که هم آغوشی حزب به زعم خود دولت ساز مشارکت با یکی از تشکل های سیاسی غیر قانونی در قالب ائتلاف برای ورود به مجلس هشتم که به مثابه حمایت از منویات و تفکرات الحادی این تشکل غیرقانونی است خط بطلانی بر این ساده انگاری ها می کشد. قرار گرفتن تشکل غیر قانونی نهضت آزادی ـ که همانگونه که رفت صدور بیانیه های درخواست تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران و نظارت خارجی بر انتخابات مجلس هشتم آنها اقدامی بی شرمانه در حق ملت ایران است ـ در گستره حمایتی حزب مشارکت و اعلام حمایت برخی از شورای مرکزی این حزب از بیانیه های این تشکل و در کنار این ها اقدامات تخریبی در جهت ضربه زدن به حیثیت انتخابات آیا چیزی دیگر را به غیر از حمایت صریح بوش از این گروه ها به ارمغان خواهد آورد با در نظر گرفتن این واقعیت، پاسخ تمامی سوالات و شبهات مطرح شده بسیار سهل الوصول خواهد بود. در چنین شرایطی این گروه ها می بایست هرچه سریع تر مرزبندی های خود را با دشمن و نیز نسبت خود با انقلاب و آرمان های امام(ره) را مشخص کنند. به نظرمی رسد کمترین اقدامی که این گروه ها می توانند در حال حاضر بدان مبادرت ورزند صدور بیانیه ای در جهت تبری جستن از این ننگ بزرگ است. اقدامی که تاکنون این گروه ها از آن دریغ کرده اند. با تمامی این تفاسیر آنچه همواره در طی ۲٨ سال گذشته به وضوح به نمایش گذاشته شده، درک و فهم عمیق مردم از واقعیت های سیاسی کشور است. درک و فهمی که مطمئناً ثمره آن را می توان در انتخاب ها و گزینش آن ها در عرصه تصمیم گیری ها مشاهده کرد.

انتخابات و تغییرات شهرداری
روزنامه اعتماد با عنوان: تحولات بی سروصدا نوشته است: روزی که قالیباف کت و شلوارهای خوش دوختش را جایگزین ردای سرداری کرد بسیاری از همرزمانش نیز چنین کردند. تشکری هاشمی، تنها، ایازی، نوریان، ربیعی، حصاری نژاد و حتی طلایی رحل اقامت در شهرداری افکندند تاجمع همرزمان شهردار تهران در دستگاه تحت مدیریت وی در شهرداری تهران تکمیل شود.
هفته گذشته در گیر و دار برف تهران که شهرداری همه توان خود را بسیج کرده بود تا بزرگراه های پایتخت باز بمانند و بسیاری از رسانه ها در خواب زمستانی فرو رفته بودند شهرداران پنج منطقه تهران تغییر کردند تا روند تغییر و تحولات شهرداری در ماه های اخیر همچنان ادامه داشته باشد.
ایازی که به عنوان مشاور ارشد شهردار تهران و در واقع قائم مقام شهردار محسوب می شود مسوولیت اصلی دگرگونی های شهرداری را عهده دار است. چنانچه از همان روزهای ابتدایی که وی با وجود اعتراض شورای شهر تهران قدرتمندترین فرد شهرداری بعد از قالیباف شد تحلیلگران دلیل اصلی این انتصاب را تغییرات در رأس هرم شهرداری تحلیل کردند.
نگاهی به تحولات سیاسی ماه های گذشته که شهردار تهران را به عنوان یکی از پایه های اصلی همگرایی اصولگرایان معرفی کرده است شاید نقش اساسی ایازی را بهتر روشن کند. شهرداری در چهار سال گذشته همواره یکی از نهادهایی بوده که با ورود چهره های سیاسی به آن گروه های سیاسی نیز برای دستیابی به سمت های مدیریتی آن سهم خواهی کرده اند.هر چند شهردار تهران همواره اعلام کرده است که به صورت تمام قد وارد انتخابات مجلس نخواهد شد ولی با توجه به آینده سیاسی که شهردار تهران برای خود متصور است به زودی به حمایت مجلس نیازمند خواهد بود بنابراین واردشدن قالیباف در انتخابات مجلس با شخصیت سیاسی وی خواهد بود.
نزدیک شدن به انتخابات مجلس و قرار گرفتن قالیباف در گروه ۶+۵ در حالی که درگیری های شهردار تهران و رئیس دولت روزبه روز ظاهر آشکارتری می گیرد می تواند نزدیکی قالیباف با طیف های گسترده تری از اصولگرایان را نوید دهد تا در شرایطی که دولت با قامت قدرتمند خود برابر شهرداری ایستاده شهردار تهران بتواند نقطه اتکایی در بین اصولگرایان بانفوذ و سرشناس داشته باشد.
بر همین اساس جابه جایی شهرداران مناطق که بسیاری از آنها طیف های سیاسی نزدیک به اصولگرایان را در برمی گیرند خبر از تغییر موضع شهردار تهران دارد تا سهم حامیان وی از مدیریت های کلان شهرداری افزایش یابد.
اما تغییرات گسترده در رده های مدیریتی شهرداری به گفته یکی از اعضای شورای شهر تهران دلایل دیگری نیز دارد که مسائل مالی و نارضایتی شهردار تهران از مشکلات به وجود آمده در شهرداری مناطق از آن دست است.
حتی اگر به گفته عضو شورای شهر تهران دلیل جابه جایی های شهرداری مسائل مالی باشد باز هم نمی توان از رویه سیاسی این جابه جایی ها غافل شد، چه آنکه در این دگرگونی های مدیریتی هیچ ردپایی از اصلاح طلبان و سایر عقاید سیاسی دیده نمی شود حتی اگر شهردار تهران به اتکای رای اصلاح طلبان دوباره بر مسند خود تکیه زده باشد....
نزدیک شدن به انتخابات مجلس شهردار را به افزایش سهم حامیان خود از مدیریت های شهری واداشته است چرا که بی شک شهردار تهران در برابر دولت نیازمند حامیان قدرتمندی است که صندلی های سبز مجلس را در اختیار داشته باشند.

علت تأخیر در مذاکرات
تأخیر در دور چهارم مذاکرات عنوان سرمقاله روزنامه همشهری است که در پی نقل شده است: دور چهارم مذاکرات سه جانبه ایران، عراق و آمریکا قرار بود در هفتم دی ماه امسال برگزار شود، اما بنا بر گفته مقامات عراقی، این مذاکرات به دلیل مشکلات فنی که مربوط به تعیین زمان این اجلاس است از سوی آمریکا و ایران به تأخیر افتاده است.
سفر اخیر بوش، رئیس جمهوری آمریکا به فلسطین اشغالی و اظهار نظر وی در کنار اولمرت رئیس رژیم صهیونیستی، مبنی بر اینکه ایران تهدید بوده است، تهدید هست و تهدید خواهد بود شرایطی را فراهم آورده که جمهوری اسلامی ایران، احساس کند که هدف دولت آمریکا از نشست و مذاکره با ایران، فقط استفاده از ظرفیت و نفوذ جمهوری اسلامی برای حل مشکلات و مسائل خود در صحنه عراق است و بنا ندارد این گفت وگوها را تبدیل به مذاکرات دو جانبه برای حل ریشه ای مشکلات عراق و مسائل دو کشور کند.
وزیر خارجه عراق دستور کار این مذاکرات را به این شرح اعلام کرده است: کنترل شبه نظامیان، همکاری در مبارزه با شبکه های تروریستی، جلوگیری از قاچاق اسلحه، پول و افراد از مرزهای عراق، نظارت بر مرزهای۲ کشور و بررسی برخی موضوعات دیگر که با ثبات عراق در ارتباط است.
با مروری بر دستور کار جلسه دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا به نظر می رسد که دولت آمریکا تمایلی ندارد تا مسئله اخراج منافقین از عراق، اجازه ندادن به گروه مسلح پژاک برای استفاده از خاک عراق علیه ایران، آزادی همه اتباع ایرانی به ویژه دیپلمات های در بند در زندان های آمریکایی در عراق و نیز امنیت زائران و اتباع ایرانی در کشور عراق و همچنین چگونگی پرداخت غرامت های جنگ تحمیلی از سوی دولت عراق به ایران را در این گفت وگوها مورد بحث و بررسی قرار دهد.
بنابراین به به خوبی آشکار است که در چنین وضعیت و شرایطی که از یک سو رئیس جمهوری آمریکا، ایران را خطر و تهدید اصلی خاورمیانه تلقی و معرفی می کند و از سوی دیگر به دنبال استفاده از حداکثر توان و نفوذ ایران برای حل مشکلات خود در فضای خاورمیانه است، شرایط مناسبی برای پیشرفت مذاکرات در وضعیت کنونی بین۲ کشور به وجود نمی آید.
با توجه به نکات فوق به نظر می رسد که شیوه مناسب برای خروج از چنین حالتی آن است که دولت آمریکا به صورت واقعی در سیاست های جاری خود در برابر جمهوری اسلامی ایران تجدید نظر کرده و راه را برای توسعه ثبات و امنیت در خاورمیانه و به ویژه در صحنه عراق فراهم آورد.
آنچه مشخص است حاصل ۴ سال حضور گسترده نظامی آمریکا در عراق تا کنون برای این کشور جز ناامنی و بی ثباتی، قتل و کشتار حدود ۰۰۲ هزار نفر از غیرنظامیان عراقی و آوارگی بیش از ۴ میلیون نفر از مردم عراق و یتیم شدن حدود ۰۰۹ هزار کودک عراقی و بیکاری بالای ۰۴ درصدی را به ارمغان نیاورده است و طبیعتاً کمک ایران برای حل مشکلات دهشتناک مردم عراق که پس از اشغال این کشور به وجود آمده نیز نمی تواند دولتمردان آمریکا را از باتلاق خودساخته نجات دهد.

دوستم داری تا ابد
روزنامه اعتماد ملی با عنوان برای فرشته ای که سرانجام پرواز کرد به قلم همسر شادروان مهران قاسمی (سارا معصومی) نوشته است:
دیشب به خوابم آمدی / گفتی: فراموشت کنم
گفتم: فراموشت کنم؟/ گفتی: ز دل بیرون کنم
گفتم: محبت یا غمت؟/ گفتی: غم این دوری ام
گفتم: سزای خوبیت؟/ گفتی: دوستم داری تا ابد
امروز درست سه روز از رفتنت می گذرد. سه شب است که به من شب بخیر نگفتی. سه صبح سخت را بی سلام های پرخنده ات شب کرده ام. مهران من! سخت است در این شرایط نوشتن. اما می نویسم که گمان نکنی قطار دوست داشتنت در ایستگاه این خانه مجازی متوقف شده است. می نویسم که گمان نکنی چو از دیده برفتی از دل نیز هم. مهران من! در اعماق قلبم روزنه ای روشن است به وسعت دوست داشتنی که می دانی به بزرگی دریاهاست. روزنه ای که گواهی می دهد به بالاترین نقطه این دو دنیا پرواز کرده ای . به نقطه ای که بکر است و ناب. گل من از بودن در کنار خالق مهربانی، عشق و صبوری لذت ببر. مهران من از مجاورت با چشمه زلال دوست داشتن بی توقع سیراب شو.
مهران من تحمل این زمین بی تو غیرممکن می نماید اما می دانم که درست مثل تمامی روزهای این سه سال در کنارم ایستاده ای و دستانت را دور کمر شکسته ام حلقه کرده ای .
مهران همیشه در گوش هایم زمزمه می کردی که شادمانی از اینکه سارا خود را در سایه مهران محو نکرده است. همیشه می گفتی از اینکه دوشادوش هم قدم برمی داریم لذت می بری. مهران من، این بار نیز کنارم ایستاده ای و من دستان گرمت را احساس می کنم که بر تک تک زخم های دلم مرهم عشق می گذارد. مهران من! این روزها هر کجا را که نگاه می کنم تو را می بینم و برق چشمانت را که به قول خودت دیر فهمیدم به زبان بی زبانی می گوید: دوستم دارد. روزهای نخست آشنایی مان یادت می آید؟ روزها پس از همراه شدنمان به من گفتی از مدت ها قبل دوستم داشتی اما واهمه داشتی از بیان این همه دوست داشتن. مهران من این روزها از فریاد دوست داشتنت واهمه ای ندارم. بگذار آسمان و زمین بشنوند که دوستت دارم و خواهم داشت. بگذار بر مجموع عشق های جاودانی این دنیای خاکی یک عدد را اضافه کنیم. بگذار گم شوم در خاطراتی که درست مانند فیلمی از جلوی چشمانم می گذرد و من محو لحظات ناب آن هستم و ثانیه های پرعشقش. مهران من در عشق بازی با تو همیشه باخته ام. حتی زمانی که کنار هم می نشستیم مثل کودکان بازیگوش برایم اس ام اس می فرستادی و انگار از گفتن دوستت دارم شرمگین می شدی پس می نوشتی تا یادگاری شود در دفتر خاطراتم. یادت می آید همیشه از من می پرسیدی که سارا همه زن و شوهرهای دنیا این اندازه دیوانه هم هستند؟ من در چشمهایت خیره می شدم و تنها می گفتم: نه، نه مهران همه مثل ما نیستند و نخواهند بود. مهران! همه مثل ما نبودند چرا که در هیچ رابطه ای مردی به مهربانی و صفای تو نقش فرشته نجات همسرش را بازی نمی کند. مهران من! دوستانمان دوستی را در حق من تمام کردند. مهران من! هر لحظه چشم هایم را باز می کردم چشم های بارانی دوستانی را می دیدم که با یک چشم با تو وداع می کردند و با چشم دیگر به من امیدواری می دادند. مهران من! دوستانت برادری را در حقت تمام کردند. تو بر دستان دوستانی بلند شدی که همیشه تک تک آنها را دوست داشتی. مهران! کسری هم تو را دوست داشت. یادت می آید همیشه می گفتی: کسری مرا دوست دارد؟ مهران جان دوستت داشت و برایت نوشت و بحق که خوب هم نوشت .
مهران جان چشم های همه در آن تحریریه برای تو بارانی شد. از لحظه ای که پرواز کردی با خودم گفتم که پس از تو پا به آن روزنامه نخواهم گذاشت اما امروز فکر کردم که تنها بودن در کنار این همه محبت و خلوص آرامم خواهد کرد. مهران من! این نخستین نامه ای است که پس از پروازت می نویسم اما مطمئن باش که آخرین نخواهد بود. دوست دارم و اراده کرده ام که به تمام آروزهایت جامه عمل بپوشانم. کمکم کن که گرمی دستهایت توان دست های نحیفم شود.
پی نوشت :
۱ـ این بار هم مانند قبل باید اقرار کنم به مهربانی خدایی که امانتش را پس از سه سال از ما پس گرفت. خدای من ممنونم از روزهای پرعشقی که ثانیه هایم را رنگی آبی بخشید و ممنونم از آشنا کردنم با فرشته ای که زمین قامت بلندش را طاق نیاورد.
۲ـ دوستانم ممنونم از محبت خالص و بیکرانتان. از قلم های زیبایی که مرهم دردهایم شدند و ممنونم از همراهی دوستانی که تعدادشان آن قدر زیاد است که یارای شمارشم نیست.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی