روناک و هانا و یاسر؛ تلاش برای رفع تبعیض‌های جنسیتی و ستم ملی
گفت‌و‌گو با نگین شیخ‌الاسلامی


کاوه کرمانشاهی


• روناک صفازاده، هانا عبدی و یاسر گلی پس از آن‌که سه ماه را در بازداشت‌گاه اداره اطلاعات سنندج گذراندند اخیراً به زندان مرکزی این شهر منتقل شدند و خانواده آنان توانستند با عزیزان‌شان ملاقات کنند هر چند این دیدار باعث افزایش نگرانی خانواده‌ها نسبت به وضعیت نگهداری فرزندان‌شان شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ دی ۱٣٨۶ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۰٨


روناک صفازاده، هانا عبدی و یاسر گلی پس از آن‌که سه ماه را در بازداشت‌گاه اداره اطلاعات سنندج گذراندند اخیراً به زندان مرکزی این شهر منتقل شدند و خانواده آنان توانستند با عزیزان‌شان ملاقات کنند هر چند این دیدار باعث افزایش نگرانی خانواده‌ها نسبت به وضعیت نگهداری فرزندان‌شان شد به گونه‌ای که مادر یاسر می‌گوید: "زمانی که پسرم را دیدم قیافه‌ی صدام حسین پس از آن‌که از مخفی‌گاهش بیرون آمد در مقابل چشمانم ظاهر شد! موهای ژولیده و ریش انبوه یاسر نشان از قرار داشتن او تحت سخت‌ترین شرایط است طوری که حتی امکان شانه زدن موها و یا اصلاح صورتش را هم ندارد و شاید در این مدت حتی یک بار هم اجازه استحمام به او داده نشده اما خوب با این وجود پسرم مانند همیشه آرام و موقر بود و اعتماد به نفسش را از دست نداده بود."*
وکلای سه جوان سنندجی نیز پس از گذشت بیش از سه ماه همچنان در انتظار تکمیل مراحل تحقیق توسط نهادهای اطلاعاتی و قضایی هستند تا با تکمیل تحقیقات و امکان دسترسی به پرونده و دیدار با موکلین خود مراحل حقوقی وکالت خویش و دفاع از متهمان را آغاز کنند و این در حالی‌ست که هر از چند گاهی برخی از رسانه‌ها و خبرگزاری‌های دولتی اتهاماتی را از قول مقام‌های ‌امنیتی و قضایی مرتبط با پرونده روناک و هانا و یاسر مطرح می‌کنند مبنی بر وابستگی این افراد به گروه‌های مسلح مخالف نظام که به گفته‌ی حکومت فعالیت‌های تروریستی انجام می‌دهند و نیز مشارکت در بمب‌گذاری‌های اخیر شهر سنندج که هر چند هیچ گروهی (از جمله سازمانی که این جوانان متهم به هم‌کاری با آن شده‌اند) مسئولیت انجام آن‌ها را بر عهده نگرفته اما با توجه به فعالیت گسترده گروه‌های تندرو اسلامی (سلفی‌ها) در کردستان بسیاری بر این باورند که همین گروه‌ها عوامل بمب‌گذاری‌ها مورد اشاره بوده‌اند. اما آن گونه که پیداست حاکمیت چندان میلی به تلاش در جهت کشف حقیقت و افشای هویت اصلی آمران و عاملان این وقایع ندارد و ترجیح می‌دهد خود را با گروه‌های بنیادگرای اسلامی در کردستان که دارای قدرت و نفوذ چشم‌گیری نیز هستند درگیر نکند و در عوض انگشت اتهام را به سوی جوانان بی‌پناهی نشانه گیرد و کسانی را تروریست معرفی نماید که سابقه‌ی فعالیت‌های مدنی‌شان در قالب تشکل‌های قانونی چون انجمن زنان آذرمهر و اتحادیه دمکراتیک دانشجویان کُرد و هم‌راهی‌شان با جنبش‌های اجتماعی مانند جنبش زنان و جنبش دانشجویی و نیز حمایت‌شان از حرکت‌های مسالمت‌آمیزی مثل کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز نشان دهنده نوع فعالیت و شیوه عمل‌ و طرز فکرشان می‌باشد و بی‌اساس بودن اتهامات عنوان شده علیه آن‌ها را مشخص می‌کند.
نگین شیخ‌الاسلامی دبیر انجمن آذرمهر که روناک و هانا از فعال‌ترین اعضای آن بوده و مادر یاسر نیز در گروه مادران این تشکل عضویت دارد با تعجب از اتهامات نسبت داده شده به دوستانش می‌گوید: «چگونه ممکن است انسان‌هایی که میزان ارزش و احترام‌شان به زندگی و حق حیات موجودات زنده به اندازه‌ای‌ست که از خوردن گوشت اجتناب می‌کنند و بر این باورند که هر موجود زنده در جهان حق زیستن دارد و ما نباید برای لذت نفسانی خود آنان را از ادامه زندگی محروم کنیم، تروریست باشند؟!
کسانی که از آغاز جوانی دغدغه‌ی کمک به مردم دیارشان و رفع مشکلات زنان و کودکان که در سرزمین ما آسیب‌پذیرترین قشر جامعه هستند را داشته‌اند، روستا به روستا برای زنان کلاس‌های آموزشی برگزار کرده‌اند و با هزینه‌ی شخصی و از حقوق اندک خود برای کودکان خانواده‌های کم‌درآمد کتاب ‌خریده‌اند، آنان که از خشونت علیه زنان و کودکان در اشکال مختلف از جمله سنت غلط ختنه‌ی دختران که هنوز هم در برخی مناطق دورافتاده روستایی در کردستان رایج است رنج ‌برده‌اند و تمام تلاش‌شان آگاه‌سازی زنان و حل این مشکلات بوده چگونه ممکن است این همه احساسات انسان‌دوستانه و این همه فعالیت پی‌گیر و موثر را رها کنند و به اعمال خشونت‌آمیز یا به گفته‌ی آقایان تروریستی روی آورند؟!
آخر چگونه می‌توانند چنین القابی را به راحتی در مورد این جوانان که پر از امید و آرزو هستند به کار ببرند و این اتهامات سنگین را به آنان نسبت دهند؟! برای من که از نزدیک این جوانان را می‌شناسم و از افکار و رفتار آن‌ها به خوبی آگاهم اتهامات نسبت داده شده به آنان به هیچ عنوان باور کردنی نیست حتی اگر به گفته‌ی آقایان اداره اطلاعات خودشان هم اعتراف کرده باشند.»
شیرین عبادی حقوق‌دان و برنده نوبل صلح که خود داوطلب وکالت روناک و هانا شده بود اما دادسرای انقلاب سنندج به بهانه‌ی عدم اتمام تحقیقات وکلات وی را نپذیرفت نیز با انتقاد از اعلام علنی اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با گروه‌های برانداز و معاند و ... که از قول مقامات قضایی در رسانه‌های حکومتی به این جوانان نسبت داده می‌شود می‌گوید: "به موجب قانون تا کسی محاکمه و محکوم نشود حق ندارند علناً اتهام او را اعلام کنند. در غیر این صورت اعلام کننده می‌تواند به عنوان مفتری تحت تعقیب قرار گیرد. این قانونی است که همه بایستی به آن پای‌بند باشیم اما متأسفانه گاه دیده می‌شود مقاماتی که خود مسئول اجرای قانون هستند به آن پای‌بند نیستند. روناک و هانا را در حالی متهم می‌کنند که پرونده هنوز در مرحله بازجویی است، به دادگاه نرفته و اتهام ثابت نشده است و من بر این باور نیستم که این دو دختر جوان امنیت ملی را به مخاطره انداخته باشند، آنان گناهی جز برابری‌خواهی ندارند." (گفت‌و‌گو با سایت تغیر برای برابری)
آری همان گونه که شیرین عبادی در بخش دیگری از همین گفت‌و‌گو با اشاره به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی که دیگر فعالان جنبش زنان هم به خاطر آن محاکمه و محکوم می‌گردند می‌گـویـد: "متأسفانه مدتی است می‌بینیم هر امر کوچک و جزئی را منتسب به امنیت ملی می‌کنند." هر آن‌کس که خبرهای مربوط به دستگیری، بازداشت و صدور احکام برای فعالان مدنی در ایران را حتی به صورت تیتروار دنبال کرده باشد می‌داند "اقدام علیه امنیت ملی" اتهام مشترک اکثر فعالان جنبش‌های اجتماعی و سیاسی‌‌ست که از سوی حاکمیت به آنان نسبت داده می‌شود و از سوی دیگر آنان که اندک شناختی از وضعیت اجتماعی و سیاسی کردستان دارند و از حضور و فعالیت احزاب اپوزسیون کُرد در منطقه که غالباً مشی مبارزه مسلحانه را نیز کنار گذاشته‌ و به فعالیت‌های سیاسی روی آورده‌اند آگاهند می‌دانند همین حضور باعث گشته تا حکومت هرگونه فعالیت مدنی در منطقه را منتسب به این احزاب بداند و برای برخورد با فعالان اجتماعی و سیاسی کُرد از انگ تجزیه‌طلب و تروریست و جاسوس و ... استفاده نماید تا ضمن توجیه فضای امنیتی حاکم بر کردستان، چهره‌ای غیرواقعی و خشنوت‌گرایانه از مبارزات برحق ملت کُرد که در پیوند با تلاش‌های دیگر هم‌میهنان‌شان در ایران برای رسیدن به جامعه‌ای عاری از نابرابری‌ها و تبعیضات جنسیتی، ملی و ... است نشان دهد و زمینه‌ی فعالیت مشترک بین جنبش‌های اجتماعی در مناطق مختلف کشور را کم‌رنگ نماید.
آن‌چه که در هفته‌های اخیر در رابطه با فعالیت‌های روناک و هانا و یاسر از سوی رسانه‌های حکومتی در بوق و کرنا دمیده شد چیزی جز ادامه‌ی همان سیاست‌های خصمانه نیست و البته این‌بار اهداف دیگری نیز مورد توجه است و آن این‌که از یک سو با معرفی این جوانان به عنوان افرادی خشونت‌طلب و تروریست ضمن کاستن از حمایت فعالان و نهادهای حقوق بشری از آنان از گسترش روزافزون کمپین "یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز" نیز در مناطق کردنشین کشور که با تلاش کنشگران کُرد کمپین توانسته جایگاه نسبتاً مناسبی را در بین بسیاری از مردم و به ویژه زنان ساکن شهرها و حتی روستاهای کردستان پیدا کند جلوگیری کنند و از سوی دیگر با اتهاماتی نظیر دروغ‌گویی و فرصت‌طلبی و سوءاستفاده از کمپین برای پیشبرد مقاصد سیاسی که با هیچ منطق و معیاری سازگار نیست ـ از آن روی که طرح‌ و هدف کمپین که درخواست جهت تغییر ده مورد مشخص از قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان و جمع‌آوری یک میلیون امضاء در تائید این خواسته و نهایتاً تسلیم این درخواست به نهاد قانون‌گذاری کشور یعنی مجلس شورای اسلامی می‌باشد مشخص است و جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در این بین باقی نیست ـ کنشگران کمپین که با وجود تفاوت‌های فکری و عقیدتی توانسته‌اند با توافق بر سر یک سری از اصول و موارد مشخص شده در یک کارزار مشترک با یکدیگر همراه شوند را نسبت به هم بدبین کرده و زمینه‌ی بی‌اعتمادی و در نتیجه انشقاق در صفوف این حرکت سترگ را که می‌رود تا ضمن آگاه ساختن زنان این سرزمین از حقوق خویش قوانین ناعادلانه را در جهت رسیدن به برابری تغییر دهد به وجود آورند.
نگین شیخ‌الاسلامی نیز با تائید این مطلب می‌افزاید: «دستگیری روناک و هانا و به دنبال آن اتهامات عنوان شده علیه آن‌ها لطمه‌ای بسیار بزرگ به انجمن زنان آذرمهر زد و حاشیه‌ای امنیتی برای ما ایجاد کرد به گونه‌ای که باور و اعتماد گروهی از خانواده‌ها که فرزندان‌شان در انجمن فعال بودند نسبت به فعالیت‌های مشخص و تعریف شده‌ی ما سلب شد از آن روی که می‌بینند مرتب گفته می‌شود دو تن از اعضای انجمن زنان آذرمهر تروریست هستند! و این در مورد فعالیت کمپین در کردستان نیز صدق می‌کند.»
دبیر انجمن زنان آذرمهر ادامه می‌دهد: «متأسفانه پس از اعلام این اتهامات و تبلیغات رسانه‌ای که در این رابطه صورت گرفت گویا نهادهای حقوق بشری و فعالان مدنی هم باورشان شده که این جوانان تروریست هستند زیرا دیگر هیچ صدایی در حمایت از روناک و هانا و یاسر از سازمان‌ها و افراد برنمی‌خیزد مگر اندک دوستان ما در کمپین یک میلیون امضاء که امیدواریم حمایت‌های‌شان همچنان ادامه یابد.»
پرواضح است مردمان کردستان و به‌ویژه زنان کُرد تحت حاکمیت قوانین نابرابر جنسیتی، ملی و ... از ستمی مضاعف رنج می‌برند و طبیعی‌ست آنان که دغدغه‌ی دفاع از حقوق بشر و رسیدن به جامعه‌ی مدنی را دارند نمی‌توانند به موارد دیگر تبعیض‌های قانونی و نقض حقوق انسانی افراد بشر بی‌تفاوت باشند. یکی از نمونه‌های بارز این نوع تبعیضات در کشور ما محروم بودن کودکان وابسته به اقلیت‌های ملی از حق آموزش به زبان مادری‌ست که بخش دیگری از فعالیت‌های روناک و هانا و یاسر مربوط می‌شود به تلاش‌های‌شان در جهت رفع ستم ملی و از آن میان بحث مربوط به زبان مادری (کُردی) که نگین شیخ‌الاسلامی در پایان بیش‌تر راجع‌به این موضوع و چگونگی فعالیت روناک و هانا در این زمینه توضیح می‌دهد: «سخن گفتن و آموزش دیدن به زبان مادری از جمله حقوق ابتدایی و انسانی هر شهروند است و در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به آن اشاره شده. همچنین حق آموزش و تدریس زبان‌های غیرفارسی از جمله زبان کُردی در مدارس به صراحت در اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده و ما هم این را حق مسلم خود می‌دانیم که بخواهیم به زبان خود بگوئیم و بخوانیم و بنویسم زیرا این زبان ماست که به ملت‌مان هویت می‌بخشد و خواندن و نوشتن به آن حس حقارت و کوچک بودن را از فرزندان‌مان دور می‌کند و در رشد شخصیتی و افزایش اعتماد به نفس در آنان بسیار تأثیرگذار است. روناک و هانا هم با توجه به این مهم با برگزاری کلاس‌هایی در شهر و روستاها فعالیت‌هایی را در زمینه‌ی آموزش زبان کُردی به صورت علمی به مادران برای انتقال درست‌تر و بهتر به فرزندان‌شان انجام می‌دادند و اعتقادشان بر این بود که زنان کُرد باید با افزایش آگاهی و توان‌مندی خود آموزش مناسبی به فرزندان‌شان بدهند و نسلی را تربیت کنند تا ضمن پاسداری از فرهنگ و زبان‌شان در رشد و پیشرفت سرزمین‌شان نقشی مثبت و سازنده داشته باشند.»

*شوربختانه هم‌زمان با انتشار این نوشتار باخبر شدیم خانم فاطمه گفتاری (مادر یاسر گلی) پس از مراجعه به ستاد خبری اطلاعات شهر سنندج برای دریافت وسایل فرزندشان به دستور بازپرسی شعبه ۴ دادگاه انقلاب دستگیر و روانه‌ی بازداشت‌گاه شده‌اند که مشخص است این اقدام به واسطه‌ی پی‌گیری‌هایی بوده که این مادر برای رهایی فرزند دربندشان داشته‌اند.