دیدگاه های "جاما" در باره انتخابات
شرکت بلاشرط در انتخابات


نظام الدین قهاری‎


• حال اگر کسی ازمن بپرسد به چه چیزی رای می دهی ؟ خواهم گفت که من به برنامه ها رای می دهم. از این رو قبل ‏ازآنکه انتخابات انجام شود، باید برنامه داشته باشیم. شناخت کمبودهای جامعه وارائه راه حل، اصل مسئله است. ضمن آنکه معتقدم ‏برای ایجاد دموکراسی، باید اصل را بر شرکت درانتخابات قرار بدهیم. از این نظر هرکسی که در انتخابات شرکت نمی کند با ‏دموکراسی مخالف است. این به معنای آن نیست که وضع موجود مطلوب است. بلکه باید برای اصلاح آن ارائه طریق شود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۴ دی ۱٣٨۶ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۰٨


شرکت بلاشرط در انتخابات
نظام الدین قهاری‎* - سه شنبه ۲۵ دی ۱٣٨۶
‏‎
هدف از این سخنان، معرفی دیدگاه های "جاما" در باره انتخابات است؛ انتخاباتی که هرچند وقت یک بار درایران برگزار وتلاش و ‏توجه زیادی معطوف به آن می شود. پیش از شروع این بحث باید تاریخ کوتاهی از دموکراسی را مرور کرد. ‏

‏ مسئله حکومت درجوامع، براساس مدنیت مطرح شد؛ یک عده دورهم جمع می شدند و با همکاری یکدیگر شهر یا شهرک می ساختند ‏وسپس در صدد تامین امنیت و رفاه چنین شهرها وشهرک هایی برمی آمدند. برای تامین چنین مقاصدی روش اداره کشور و شهر ‏مطرح شد. برای چنین مقصدی دوراه اصلی پیدا شد:

۱- ایجاد حکومت از سوی ذات پرودگارکه به مردم القا شده و توسط جامعه ‏وبرای جامعه انجام می شود.
۲- خداوند این اجازه را به مردم تفویض کرده که خودشان دست به انتخاب بزنند و حکومت دلخواه ‏خود را شکل بدهند. ‏

روش اول از زمان فنیقی ها ومصرباستان وجود داشته است. به محض آنکه شخصی قدرت را به دست می گرفت مدعی می شد که ‏از سوی خداوند آمده ومامور است که حکومت را از طرف او به پا دارد. در این روش حکومتی، پاسخ گویی به مردم نیز معنایی ‏نداشت زیرا می گفتند که خداوند حکومت را به ما اعطا کرده و ما به او پاسخ می گوییم و او نیز در باره رفتار ما قضاوت وداوری ‏خواهد کرد.

حکومت نوع دوم حکومت مردم بود که این نوع از حکومت عمدتا در یونان به وجود آمد. البته این دست از حکومت ها ‏حتی درشرق ازجمله حجاز آن زمانی که مردم حکومت را انتخاب می کردند وجود داشته است اما اصل دولت ـ شهرها دریونان به ‏وجود آمد و مردم واجد شرایط یک شهر،هرسال یکبار یا هرشش ماه یکبار در میدان اصلی جمع می شدند وحکام وبرنامه های آنان را ‏انتخاب می کردند. برای انتخاب شدن نیز شرایطی مانند اینکه فرد انتخاب شونده باید مرد و ۴۰ سال به بالا داشته باشد، درجنگ ها ‏شرکت کرده باشد، مالک باشد، مالیات خود را پرداخت کرده باشد، وجود داشت. در این میان زنان، جوانان، کشاورزان، بردگان و ‏مجانین که شرایط بالا را احراز نکرده بودند نمی توانستند در انتخابات شرکت کنند. به این شیوه از انتخابات، دمکراسی مستقیم می ‏گفتند؛ حکومت مردم.‏

‏ این نوع از انتخابات بیش از ٣۰۰ سال درآتن رواج داشت. اسکندرمقدونی با ایجاد حکومت متمرکز، دولت ـ شهرها را ازمیان برد ‏و روش حکومت انتخابی را نابود کرد. پس از ۱۵۰۰ سال، به دوره رنسانس می رسیم. دردوره رنسانس دوباره مسئله حکومت ‏مردم مطرح شد. البته این موضوع بلافاصله پس از رنسانس روی نداد. بعد از اینکه کتاب هایی چون روح القوانین ‏وقرارداداجتماعی و... در اروپا نگاشته شد دراروپا این تفکر مطرح شد که باید به دموکراسی کهن خویش مراجعه کنیم. از این رو ‏رنسانس، بازگشت به فرهنگ وتمدن گذشته است که بخشی از آن در نحوه حکومت داری رخ داد. برای اجرای چنین منویاتی مشاهده ‏کردند که دیگربرقراری دموکراسی مستقیم، به دلیل افزایش جمعیت امکانپذیر نیست. بنا براین در شرایط جدید، اروپا به دموکراسی ‏غیرمستقیم روآورد. در دموکراسی غیرمستقیم نمایندگانی از سوی مردم انتخاب می شوند وآنان از سوی مردم در پارلمان بر تدوین ‏و اجرای قوانین نظارت می کنند. ‏
دموکراسی غیرمستقیم بعد از استقلال آمریکا برای نخستین بار اعمال شد؛ سپس بعد از انقلاب ۱۷٨۹ درفرانسه و به تدریج ‏درکشورهای دیگر. البته دموکراسی غیرمستقیم نیز از اشکالات فراوانی برخورداربوده و هست. در این دموکراسی نیز همه مردم ‏حق رای نداشتند. یادآوری می کنم که حتی خانم ها تا بعد از جنگ جهانی اول در فرانسه فاقد حق رای بودند. این موضوع درآمریکا ‏وکشورهای دیگر نیز صادق بود. تاکید می کنم که حقوق دموکراتیک بعد از مبارزات طولانی برای مردم به ارمغان آورده شد. به ‏عبارت دیگر همه به این نتیجه رسیدند که دموکراسی دارای بهایی است که باید پرداخته شود و این نیز به عهده مردمی است که در ‏آن حوزه مدنی زیست می کنند. ‏

‎ ‎دموکراسی ایرانی‎ ‎

در ایران ٣هزارسال استبداد حاکم بوده است و هیچ گاه حکومت براساس تصمیم گیری مردم به وجود نیامد. اغلب، افراد خاصی شاه ‏را انتخاب می کردند و انتخابات در همین اندازه معنی می داد. بعد از انتخابات هم، انتخاب کنندگان کنار می رفتند و استبداد مطلق ‏حاکم می شد. فارابی در کتاب سیاست مدنیه، حق حکومت را به فیلسوف واگذار می کند. این همان مسئله افلاطون است که شهریاری ‏را حق فیلسوف می دانسته است. همیشه نیز فیلسوفان به مسایل کشورداری وارد نبوده اند از این رو در صورت تحقق چنین آرمانی، ‏بالتبع حکومت به دست دیگرانی می افتاد که درآن حوزه به امور آشنا بودند و می توانستندبا قدرت و زور، حکومت را به تصرف ‏خود دربیاورند.‏
‏ در ایران تا دوران مشروطیت ما فاقد چنین شرایطی بودیم. مشروطیت با فداکاری های بسیار زیاد درحوزه های مالی و جانی حق ‏رای را از استبداد ستاند. در دوره ناصرالدین شاه نخست وزیر نامه می نویسد به شاه که عده ای در خارج پیرامون برق و صنعت ‏و... تحصیلاتی انجام داده اند می خواهند انجمنی داشته باشند تا پیرامون همان مسایل بحث کنند. ناصرالدین شاه با کلماتی بسیار ‏زشت پاسخ می دهد که اگر بخواهند چنین کاری بکنند سرهمه شان را به تخته سنگ خواهم کوبید. به عبارت دیگر مردم حتی حق ‏نداشتند جمع بشوند وپیرامون علم بحث کنند. یک نفراز ظل السلطان حاکم اصفهان به ناصرالدین شاه شکایت می کند که حاکم اصفهان ‏به ما خیلی ظلم می کند. ناصرالدین شاه طی نامه ای به حاکم اصفهان اعلام می کند که تا اندازه ای رعایت آن فرد رابکند. ظل ‏السلطان حاکم اصفهان فرد مذکور را احضار می کند و به او می گوید که تو خیلی جرات کردی که به چنین کاری ( نامه نگاری) ‏اقدام کردی، توباید قلب آهنی داشته باشی. سپس دستور می دهد که قلب این شخص را دربیاورند تا ببینند آهنی است یا خیر؟
با این حال پدران ما این حق رای را از استبداد گرفتند. حتی در دوران استبداد رضا خانی نیز رضا شاه مجبور بود این شرایط را ‏مورد ملاحظه قرار بدهد. ‏
اما آرمان دموکراسی درشرایط اخیر چگونه باید پی گیری شود؟ اگر کسی می خواهد در ایران ما به معنای واقعی جامعه تشکیل ‏شود، ابتدا باید هرشخص احساس مسئولیت کند و عضویت در جامعه را بپذیرد تاعرق اجتماعی پیدا کند. بعد از این مرحله است که ‏باید به احساس وظیفه اش عمل کند. دراین میدان اساسا «من نمی آیم» مطرح نیست. قهر کردن بی معنی است. یادمان باشد که ‏هرگونه عقب نشینی از رای دادن و هرگونه عدم شرکت درانتخابات به معنی کارت سفید دادن به استبداد است تا هرکاری می خواهد ‏انجام بدهد. مسئله آن است که هرشخصی در جامعه دارای وظایفی است. این وظایف باید توسط اشخاص با علاقه انجام شود و ‏هرکسی باید مسایل جامعه اش را با علاقه پیگیری نماید.

‎ ‎انتخابات درایران‎ ‎

در شرایط کنونی مسئله انتخابات یک مساله جدی به شمار می رود. موانع زیادی نیز برسرراه یک انتخابات آزاد وجود دارد که به ‏همه آن ها آگاه هستم، اما درصورت عقب نشینی نه تنها چیزی حل نمی شود که مابقی دستاوردها نیز به باد می رود. تجربه چند سال ‏گذشته نشان داده است که وقتی انبوه مردم در انتخابات شرکت می کنند، استبداد به شدت عقب نشینی می کند. در انتخابات ۱٣۷۶ ‏وقتی توده های میلیونی شرکت کردند در انتهای شمارش آراء شکست کاندیدای اصلح خود را پذیرفتند. به عبارت دیگر این عدم ‏شرکت است که باعث می شود مشکلات برسرجامعه آوارشود. اینکه بگوییم حقوق بین المللی پایمال شده و یا اینکه آبرویمان رفته ‏است چه چیزی را حل می کند؟ من تعجب می کنم که برخی حتی در شورای شهر هم شرکت نمی کنند. مگر درشورای شهر از شما ‏چه می خواهند؟ درختکاری، آسفالت، تهیه گورستان که الآن در تهران با بحران مواجه شده است. حال برخی با کمال افتخار می ‏گویند که شرکت نمی کنیم، آیا شما از اعضای این شهر به شمار نمی روید؟ حال درجایی می گویم که مسایل سیاسی حاکم است اما ‏در امر شوراها که دیگر چنین چیزی حاکم نیست. استقرار شورا ها با زحمت بسیار زیاد ممکن فراهم شده است. قبل از انقلاب بحث ‏شوراها را به آقای خامنه ای پیشنهاد کردیم گفتند خوب است. به آقای آیت الله طالقانی پیشنهاد کردیم ایشان فرمودند که حکومت ‏اسلامی همین است. حال که بعد از ۲٣ سال بحث شوراها مجددا مطرح شده، برخی اعلام می کنند که ما شرکت نمی کنیم. ممکن ‏است برمن خرده بگیرید که دموکراسی اروپایی برای ایران مناسب نیست، من نیز قبول می کنم. زیرا آن کشورها مراحل تاریخی ‏طولانی را طی کرده و به این جا رسیده اند و در دوران اخیر حداقل دارای ۴۰۰ سال پشتوانه تاریخی هستند که مافاقد آن هستیم. اما ‏دموکراسی شورایی که درفرهنگ این مرزوبوم مستتر است. دموکراسی شورایی به چه معنایی است؟ به این معنا است که همه ‏مردم باید در امر مدیریت جامعه خود شرکت کنند. سیاست نیز دراین تفسیر به معنای شرکت در شناخت نابسامانی ها ی ورفع آن ها ‏است واین امر تحقق نمی یابد مگر آنکه مردم خود را به نحوی عضو شوراها بدانند. نه آنکه پس از دادن رای به داخل خانه ها ‏بروند به امید اینکه دیگران کارها را به ثمر می رسانند. چنین چیزی محال است به دموکراسی منجر شود. خوشبختانه در حال ‏حاضر نیز انجمن ها یا ان جی اوهایی در حمایت از کودکان، زنان بی سرپرست و... به وجود آمده یا درحال ایجاد شدن است. این ‏همان مشارکت مردمی برای اداره امور کشور است. دموکراسی ایرانی نیز نه تنها حکومت مردم برمردم، مانند دموکراسی های ‏غیر مستقیم اروپایی است بلکه حکومت مردم برمردم توسط خود مردم است که دردموکراسی های شورایی قابل تحقق است. از این ‏رو ما تا می توانیم باید شوراها را تقویت کنیم. در این راه نباید توقفی صورت بگیرد باید باقدرت جلو برویم واگر عیبی دارد باید آن ‏را برطرف کنیم. بنده نیز معتقدم که دموکراسی دارای معایب زیادی است اما راه رفع معایب آن نیز از راه دموکراسی است نه نفی ‏دموکراسی. حال اگر کسی ازمن بپرسد به چه چیزی رای می دهی ؟ خواهم گفت که من به برنامه ها رای می دهم. از این رو قبل ‏ازآنکه انتخابات انجام شود، باید برنامه داشته باشیم. شناخت کمبودهای جامعه وارائه راه حل، اصل مسئله است. ضمن آنکه معتقدم ‏برای ایجاد دموکراسی، باید اصل را بر شرکت درانتخابات قرار بدهیم. از این نظر هرکسی که در انتخابات شرکت نمی کند با ‏دموکراسی مخالف است. این به معنای آن نیست که وضع موجود مطلوب است. بلکه باید برای اصلاح آن ارائه طریق شود. ‏هرسازمانی که علاقمند به ایران ومردم است باید بداند چه می خواهد وچه اموری درشرایط کنونی دارای اولویت است. مانیز ‏متاسفانه در این زمینه ها کاری را به سرانجام نرسانده ایم.

‏*این سخنرانی درمنزل دکتر حبیب الله پیمان انجام شده است. ‏

منبع : روز