دوبوار و دوپهلوترین فلسفه
بخش اخر
اولریکا بی یورک
- مترجم: رباب محب
•
دوبوار در کتاب دوم « جنس دوم» به مطالعه زن از دیدگاه زنان می پردازد. افق دیدِ اودر این بخش از مطالعاتش با دیدگاه ِ بسیاری از زنان همخوانی دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣۰ دی ۱٣٨۶ -
۲۰ ژانويه ۲۰۰٨
دوبوار در کتاب دوم «جنس دوم» به مطالعه زن از دیدگاه زنان می پردازد. افق دیدِ او در این بخش از مطالعاتش با دیدگاه ِ بسیاری از زنان همخوانی دارد. افسانه ی "زنانگی ابدی" و همچنین عوامل ِ بیولوژیکی، روانشناسانه، اقتصادی و تاریخی دامنه ی نگاهش را می گسترد. دوبوار چگونگی ِ معنا پیدا کردن ِ جهان با تجارب اجتماعی راتعریف ِ می کند: او به تعریف ِ کشف ِ "قدرت و آکتوریته" ی ِ پدر توسط دخترک کوچک – که در روانشناسی تحلیلی به «عقده ی الکترا» مشهور است، (عقده اودیپوس یعنی علاقه پسر به مادرش نقطه ی مقابل ی عقده ی الکترا است.)، تمایل ِ جنسی زن به جنس مخالف، عشق به همجنس و ازدواج، فحشا، حس مادری، زندگی شغلی و پیری می پردازد.
از نظر ِ دوبوار زن و مرد قبل از اینکه موجوداتی وابسته به اصالت وجود ِ مطلق باشند، موجوداتی در حال شدنند و به همین سبب بیشتر تاریخی اند تا وابسته به طبیعت خود. دوبوار خواننده اش را به نویسنده معاصر ِ خود، ماریوس مرلو پونتی رجوع می دهد. پونتی معتقد است که وجود و هستی انسان فی نفسه یک فاکت و یا یک عامل نیست، بلکه حرکت ِ آن به فاکت ها و عواملی وابسته است که ما انتخاب می کنیم. تعریف فوق ما را به بازنگری در مفاهیمی چون «ضرورت» و «اتفاق» وا می دارد.
دوبوار هنگام ِ تعریف ِ تن نیز از ماریوس مرلو پونتی و روانشناسی فرد و پدیده شناسی متأثر است. بنا به اعتقاد او تن "یک ماده است. ماده ای که در مورد جهان پیرامونش صاحب نظراست." تن آبستره ای است فاعل و تجربه گرا."
متأسفانه نظرات فلسفی دوبوار کمتر مورد توجه قرار گرفته است. و تعریف دقیق او از علم و زن که در کتاب «جنس دوم» ارائه شده است، اغلب کنکاشی تاریخی یا جامعه شناسانه از موقعیت زن در جامعه تلقی می شود. تعاریف او از مفاهیمی چون: «موقعیت» و «تجربه» - حتا در کتاب های ترجمه شده نیز نادیده گرفته شده است.
ترجمه ی تازه ی «جنس دوم» توسط آدم اینکزدی و اوسا موبرگ با همکاری اوا گوتلین یکی از معدود ترجمه های با ارزش است که از قاعده ی بالا مستثناست.
پس از گذشت 50 سال از نشر «جنس دوم» امروز نگاه جهان و ادبیات جهان به دوبوار رو به تحول است. به نظر مِری کی دیتز امروزه دیگر پای ِانتخاب صفت هائی چون تمثال و شمائل اولیاء و دیو و روح پلید، یا انتخاب میان "مادر فمینیزم" و "زن به مثابه ی یک مرد" در میان نیست، بلکه دوباره خوانی ِ دوبوار گرایشی همه گیر است. از جمله این دوباره خوانی ها می توان از تز دکترای ِ اوا گوتلین: «جنسیت و وجود، مطالعاتی درباره سکس و جنسیت از دیدگاه دوبوار (1991) نام برد. این کتاب به تازگی از زبان فرانسه به سوئدی برگردانده شده است. گوتلین به زوایای ِ هگلی، مارکسیسم و پدیده شناسی و اگریستانسیالیزم ِ «جنس دوم» نگاه می کند. او معتقد است که دوبوار ورسیون تازه و فردی از فلسفه اگریستانسیالیزم فرانسوی ارائه داده است که با نگاه و فلسفه ژان پل سارتر تفاوت دارد (در متون و تحقیقات درباره ی اگریستانسیالیزم اغلب نام ِ دوبوار از قلم می افتد). دوبوار اگریستانسیالیزم خود را با تاریخ فلسفه آمیخته است و درست به همین سبب است که او موفق می شود بسیاری از مفاهیم، از جمله «اختناق» را ازدیدگاه اگریستانسیالیستی بررسی کند.
گوتلین در نوشته های بعدی اش و در اواخر عمرش وقتش را به مارتین هایدگر و اخلاق نزد دوبوار اختصاص می دهد و همزمان با او، سارا هینه نظرات سورن کی رنه گارد و هوسرل را مطرح می کند. در کتاب «پدیده شناسی جنس: هوسرل، مرلو- پونتی و دوبوار (2003)» هینه ما بر دوگانگی اندیشه دوبوار و سیستماتیک نبودن اندیشه او تأکید می کند و نشان می دهد چگونه نقش موثر فاعلیت ِهوسرل و مرلو – پانتی در مطالعات او درباره معنای تفاوت جنس اثر گذاشته است.
اینجا من به یاد حنا آرِنتز و کتاب "شرایط انسان" که سرآغازی است بر تئوری سیاسی - می افتم و اینکه «جنس دوم» تحقیقی متدیک در زمینه ی جنسیت و آزادسازی زن می شود. اما دوبوار تئوری فمینیستی ارائه نمی دهد. گواه ِ این مدعا نهصد صفحه است که خواننده را مشغول می کند و برمی انگیزاند. موج ِ گروه های سیاسی و فمینیستی رادیکال و شبه فمینیستی، ساختاگرایان دهه شصت نیز موید گفته ی بالاست.
بنا به بر داشت من «کتاب جنس دوم» علاوه بر سرگرم کننده و جالب بودن، نشان می دهد چگونه تفاوت های میان دو جنس بوجود می آید و شکل می گیرد. این کتاب حاوی ِ نظرات و تِرم های علمی و فرهنگی، چگونگی ِ شناخت ِفرد از خود و پیرامون خود و چگونگی ِ بروز روابط عینی می باشد و آفرینش و زایندگی قالب ِ ادبی ِ «خاطرات دوبوار» را نقش می زند.
دوبوار در خاتمه ی «جنس دوم» به شکلی اتوپیائی شرایط فاعل شدن مرد و زن را و اهمیت فاعل شدن زن را برای زنان مطرح می کند. او با زبانی دوپهلو می نویسد:
"مطمئن نیست که «دنیای فکری اش» از دنیای فکری مردان متمایز باشد، چرا که با نزدیک شدن به مرد است که زن می تواند خود را رها و آزاد کند: زن برای نشان دادن دامنه ی ِ تمایزات و خصوصیات ِ خود و نگاه داشتن تمایزاتش باید شهامت روبروئی با حوادث را داشته باشد. مسلمأ تاکنون امکانات زن از او گرفته شده است. حال او و دیگران برآنند که تا فرصت ِکشف و بررسی امکانات ِ گمشده اش را به او بدهند."
استکهلم/ ژانویه دو هزار و هشت
--------------------------------------------------------------------
این مقاله در بخش فرهنگی روزنامه سودنسکا داگ بلادت در نهم ژانویه دو هزار و هشت به چاپ رسیده است.
اولریکا بی یورک نویسنده ی این مقاله دکتر فلسفه و استاد دانشگاه هلسینگ فُش و دانشگاه اوپسالا است. پایان نامه دکترای اولریکا بی یورک درباره فلسفه سیمون دوبوار است.
اسامی:
Simone de Beauvoir, Ulrika Björk , Jean, Paul Sartre, Edmund Husserl, Merleau – Ponty, Hannah Arendt, Adam Inczédy – Gombos, Mary K Dietz, Maurice Merleau, Heinämaa, Elektrakomplex, Gothlin, Oidipuskomplex –
اسامی کتاب های ِ آمده درون متن به زبان اصلی) ترجمه عنوان کتاب ها به فارسی از رباب محب است.) :
- ”Kön och exisrens. Studier i Simone de Beauvoirs”Le deuxiéme sexe” (1991)”
-”Toward a Phenomenology of Seual Difference: Husserl, Merleau + Pnoty, Beauvoir” (2003)
|