کار درست ملی ـ مذهبی ها
کوروش گلنام
•
باید از کار خوب و شایسته ملی ـ مذهبی ها گفت که سرانجام پس از نزدیک به سه دهه شرکت در انتخابات فرمایشی و سر سپردن به تیغ جلادی "نظارت استصوابی" شورای نگهبان، خود را از زیر بار ننگ پذیرش قلدری های این حکومت بیرون کشیده و به روشنی گفته اند که به دلیل نبود آزادی و در حقیقت قلابی بودن انتخابات، در آن شرکت نمی کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ بهمن ۱٣٨۶ -
۲۲ ژانويه ۲۰۰٨
نخست این حکایت
چندی پیش هم میهن گرامی کردی از یکی از کشورهای اروپا برای دیدار تنی چند از نزدیکانش که در سوئد زندگی می کنند، به سوئد آمده و در مجلسی که من نیز در آن بودم، شرحی از مشکل تازه ای که دامنگیرش شده بود را نقل می کرد. کنجکاو شده و از او خواهش کردم ماجرا را بیان کند.
در رومادیه عراق
این هم میهن گرامی تعریف کرد که خود و خانواده سال های زیادی را در اردوگاه مشهور رومادیه عراق به سر برده اند. زمانی که چند سالی از خاموشی آتش جنگ بین ایران و عراق گذشته و صدام"عفلقی" (تکیه کلام همیشگی اکبر هاشمی رفسنجانی در دوران جنگ) بنا به مصلحت اسلام عزیز به "برادر" صدام تبدیل شد، روزی نمایندگانی از سوی دولت ایران (۷ مأمور امنیتی ـ اطلاعاتی) با همآهنگی اداره امنیت (مخابرات) عراق به اردوگاه رومادیه آمده تا از نزدیک سر وگوشی آب داده و به خیال خود وضع اسفبار زندگی ما را از نزدیک دیده، برای ما دلسوزی کرده و گوشه دیگری از چهره مهربان و بخشنده حکومت اسلامی را نشان دهند و ما در بی خبری و بی پناهی. فرستادگان امنیتی رژیم اسلامی نخست به تبلیغی مفصل دست زده و سپس به مصاحبه با ساکنان اردوگاه پرداخته و این پرسش را به میان آوردند که چرا به میهن خود باز نمی گردید و آنجا زندگی نمی کنید؟ اگر قتل و جرم سنگینی نداشته باشید می توانید با خیال آسوده به ایران بر گردید و حکومت هیچ کاری با شما نخواهد داشت. گفتیم آقا چه تضمینی می دهید و ما چگونه به سخنان شما اعتماد کنیم. در پاسخ گفتند خیلی ساده است. همه آنها که می خواهند برگردند هم اکنون می توانند نام نویسی نموده و شناسنامه هایشان را نیز همین جا به ما تحویل بدهند تا ما برای آنها شناسنامه "جمهوری" اسلامی صادر کنیم تا آنها سپس با خیالی آسوده به ایران باز گردند. گفتیم اگر شناسنامه های ما را بگیرید نخست اینکه چگونه بدون شناسنامه باز گردیم و دیگر این که ما چگونه نشان دهیم که شناسنامه ها را به شما داده ایم؟ گفتند ما فکر همه چیز را کرده ایم؛ هم فرم هایی ویژه فراهم کرده ایم که کسانی که شناسنامه خود را برای تبدیل آن به شناسنامه تازه و بازگشت به ایران در اختیار ما می گذارند، آن را پر کرده و نسخه ای از آن را نزد خود نگاه می دارند و هم اینکه خود ما ترتیب بازگشت شما را می دهیم. هم میهن گرامی کرد گفت: هزاران نفر از ما که از سختی ها و تنگناهای زندگی در آن محیط (۱) به جان آمده و از آینده خود و فرزندان خود بیمناک بودیم، سخنان و وعده های آن ها را پذیرفته و با خود گفتیم هر چه باشد آن جا سرزمین و میهنمان است و هر چه باشد زندگی در میان هم میهنان خود بهتر از این وضع خواهد بود؛ بنابراین آن فرم را پر کرده، نسخه ای از آن را دریافت داشته و شناسنامه هایمان را به آن نمایندگان دولت فخیمه اسلامی که نعوذ و بالله اگر سخنی به دروغ و نیرنگ از زبانشان شنیده شود، دو دستی ارائه دادیم. کار به خوشی پایان یافت و در این میان، آنها ٣۰۰ نفر را که انتخاب کرده بودند، همراه خود بردند (در آینده خبر دار شدیم که به آنها زیاد رسیدگی نموده و امکان های زیادی هم در اختیار آنها گذارده اند و آنها به زراعت پرداخته و اکنون نیز در ایران زندگی می کنند). ولی آنچه این هم میهنان گرامی از آن خبر نداشته اند، برنامه ریزی دقیق حکومت برای سوء استفاده تبلیغاتی از آن عده برگشت داده شده و ...بقیه ماجرا بوده است.
داستان تا این جا به خوشی و خوبی پیش می رود. نمایندگان هزاران شناسنامه را دریافت کرده و می روند. مدت ها (ماه ها و سال ها) می گذرد و دیگر هرگز از آن مأموران و برنامه بازگشت خبری نمی شود. ۷ تا ٨ سالی پس از آن این هم میهن همراه با خانواده خود با یاری سازمان ملل از سوی یکی از کشورهای اروپایی پذیرفته شده و به آنجا پناهنده می شود. پس از چند سال اقامت در مکان تازه که شرایط برای گرفتن تابعیت دوگانه (اکنون گرفتن تابعیت دوگانه یعنی هم تابعیت کشور مبدا ـ سرزمین مادری ـ و هم کشور پناه دهنده امری عادی و مجاز است که امتیازهای بیشتری به پناهجو می دهد) آماده می شود، در خواست تابعیت می کند و مسئولان برای تایید هویت، از او مدرک شناسایی رسمی می خواهند. این زمان است که هم میهن ما بیاد شناسنامه خود و رسید ارائه شناسنامه که فرستادگان حکومت به او داده اند، افتاده، کپی آن رسید را همراه با نامه ای به سفارت "جمهوری" اسلامی فرستاده و درخواست می کند که شناسنامه اش را به او بر گردانند. پاسخ سفارت برای او بسیار شگفت آور و درد انگیز است: این رسید هیچ گونه رسمیت و اعتباری نداشته و اصولن آنها از چنین اتفاق و حرکتی از سوی حکومت اسلامی خبر نداشته و هیچ کاری هم نمی توانند بکنند! هم میهن کرد که اکنون با مشکل تهیه مدرک تایید ابراز هویت خود دست به گریبان است، با سادگی می پرسید که چرا شناسنامه های آنها را گرفته و برده اند و مگر این هابه چه دردشان می خورد! زمانی که من توضیح دادم که آیا خبر ندارد که در انتخاب های قلابی گوناگونی که در ایران انجام می گیرد از این شناسنامه های اکنون بی صاحب، به بهترین شکل استفاده کرده و با آن ها در چندین مکان گوناگون رأی می دهند و مگر این ملایان شیاد را نمی شناسد؛ فریادش بلند شده و از سادگی و خوش باوری خود و دیگر همراهان و هم دردان آن روزگار خود، بسیار ناراحت و افسرده شد.
انتخابات قلابی، اصلاح طلبان حکومتی، ملی مذهبی ها و نهضت آزادی
این داستان را بتمامی آوردم (این داستان سندیت دارد وفرم ارائه شده از سوی مأموران امنیتی حکومت اسلامی، کارت شماره دار سکونت در اردوگاه رومادیه و.. موجود بوده و می توان آن را در یک دادگاه دادگرانه ثابت کرد)که همان گونه که همه امروز به خوبی می دانند، یکبار دیگر یادآور شده باشم که خمیر مایه این حکومت ستم گر با نیرنگ و تقلب و دروغ ساخته شده است؛ بنایی است که از پایه کج است و تا ثریا نیز سر بکشد همین کجی و ناراستی را دارد و تنها راه چاره نیز ویران کردن زیر بنایش است و هرگز اصلاح پذیر نبوده و نیست؛ و هم نشان داده باشم که بی تقلب، نیرنگ و ظاهر سازی، هیچ انتخاباتی در این حکومت انجام نشده و نمی شود. ترساندن مردم از عدم شرکت در انتخابات به ویژه جوانان که جویای ادامه دانش اندوزی در دانشگاه ها و یا جویای کار هستند؛ بهره وری از شناسنامه های تقلبی (خبر چاپ صدها هزار شناسنامه قلابی در پاکستان ـ عبدالقادر بلوچ می گوید چند میلیون، سحرخیز نیز در مصاحبه ای با رادیو فردا به این امر اشاره می کند. نگاه کنید (۲) ـ در زمان انتخاب احمدی نژاد و پس از آن را که بیاد داریم)، بهره وری از شناسنامه در گذشتگان، بکار گرفتن شناسنامه هایی که از مردمان بی پناه و گرفتار، به شکلی که داستانش در بالا آمد، در حقیقت دزدیده اند، (و من خبر ندارم که آیا در اردوگاه های دیگری از پناهندگان و فراریان از ستم ملایان در پاکستان، ترکیه و... از این شیوه استفاده کرده اند یا نه)، جایجایی نیروهای بسیجی از شهرها و دهکده ها و آوردن آنها در محل های گوناگون رأی گیری برای تهیه فیلم و خبر، جابجایی رأی (می دانیم که همین غلامعلی حداد عادل با باطل نمودن بیش از ۷۰۰ هزار رأی دیگری به مجلس جلوس فرمود) و... شیوه های رایج در حکومت عدل علی است که در فساد و تباهی گوی سبقت از همه ربوده است.
از سوی دیگر خواستم نگاهی داشته باشم به دست و پا زدن های بیهوده اصلاح طلبان حکومتی که آزموده را همچنان می آزمایند بی آنکه کمترین درسی از گذشته گرفته باشند؛ بی آنکه از ناشایستگی خود و پنهان کاری ها و وعده های دروغین خاتمی و پشت کردن او به میلیون ها جوان ایرانی و نابود کردن اعتماد و باور آنها، سخنی بگویند! خاتمی همآنست که بود و یکبار دیگر نباید فریب او را خورد. به سخنان او در سخنرانی ها دقت کنید. به دولت دست نشانده رهبر و شورای نگهبان می تازد ولی شهامت گفتن سخنی در باره خامنه ای و کوبیدن "سر مار" که یکی از سر چشمه های رذالت ها در حکومت اسلامی است را ندارد. در این هرج و مرج در میان سران حکومت و در میان اصلاح طلبان حکومتی، کسانی چون سحرخیز که دست کم شهامت بیشتری در ابراز حقیقت دارند، قربانی شده، "گاز" گرفته می شوند، قندان توی سرشان پرتاب می شود و سر از زندان در می آورند. آنها کوشش می کنند ولی چون همچنان به پرچم خاتمی آویخته اند، ره به جایی نمی برند. سحرخیز و آنان که چون سحرخیز می اندیشند تنها راهی که در پیش دارند دوری کامل از حکومت، اصلاح طلبان حکومتی، نفی سیستم خودکامه ولایت فقیه و شخص علی خامنه ای و پیوستن به مردم است که تاکنون به هر وسیله که توانسته اند بیزاری خود از این حکومت را به روشنی بیان کرده اند.
در برابر ولی باید از کار خوب و شایسته ملی ـ مذهبی ها گفت که سرانجام پس از نزدیک به سه دهه شرکت در انتخابات فرمایشی و سر سپردن به تیغ جلادی "نظارت استصوابی" شورای نگهبان، خود را از زیر بار ننگ پذیرش قلدری های این حکومت بیرون کشیده و به روشنی گفته اند که به دلیل نبود آزادی و در حقیقت قلابی بودن انتخابات، در آن شرکت نمی کنند.
نهضت آزادی نیز برای نخستین بار در جریان یک انتخابات، در راستای خواست مردم حرکتی انجام داده است و به درستی از خواست "نظارت بین المللی بر انتخابات" که معنایی جز تقلبی بودن و بی اعتبار بودن انتخابات فرمایشی ندارد، سخن به میان آورده است که فورن با واکنش سخت رهبر خودساخته و خودکامه روبرو شده است که به روشنی و همآن گونه که می شد گمان کرد، به آنها تهمت رابطه با آمریکا وپشتیبانی "دشمن" (آمریکا) از آنها را به میان آورده است. او و دیگر دست اندرکاران گروه های مافیایی کسانی را که چنین درخواستی را به میان آورده اند، خائن به مردم ایران دانستند! همه می دانند این چنین برخوردی از سوی "رهبر معظم" چه معنایی داشته و دور نیست که کسانی به شکلی "اتفاقی" یا "غیبی" دود شده و به هوا روند!
تحریم، بهترین راه
بنا بر تجربه نزدیک به سه دهه سیاه حکومت اسلامی، آنچه امروز برای همه روشن است این است که دولتی پنهان در ایران به وسیله رهبر خودکامه، سرنخ همه کارها را در دست داشته و دولت و مجلس تنها نمایی فریبکارانه و صحنه ای برای اجرای نمایش بیش نیستند. این است که انتخابات به هر شکلی که بخواهیم به آن برخورد کنیم، نه آزاد است و نه قانونی و رهبر و شورای نگهبان هر که را که خواستند به مجلس خواهند فرستاد. خامنه ای با ناشیگری ویژه خود در سخنرانی تازه در سفر بسیار پرهزینه و پر زرق وبرق خود به یزد، به خوبی روشن نمود که این او است که در رأس آن دولت پنهان بر فراز سر ۷۰ میلیون ایرانی تصمیم نهایی را گرفته و سخن آخر را می گوید. شرمی هم ندارد که روزگاری خود را سیاسی و مبارز می نامیده است و از ستم شاه و خودکامگی او بیانات می فرموده اند و اکنون خود هزار برابر بیش از او خودکامکی و خودخواهی می کند و هیچ قانونی را نیز نمی پذیرد. ملایی بوده است که بنا به گفته خودش، هفته ای پس از انقلاب نیز تصور می کرده است که خواب و رویا می بیند و دوست نداشته است کسی او را از این خواب و رویا بیرون بیاورد! امیدوار باشیم که مردم ایران با تحریم گسترده انتخابات دست کم یکبار دیگر به روشنی به "رهبر معظم" بفهمانند که او و حکومت بدنام و ننگینش رفتنی هستند.
زیر نویس :
۱ ـ همه شنیده ایم که در اردوگاه های رومادیه عراق، تراکم جمعیت تا چه میزان فراوان بوده است. طبق گفته این هم میهن تا ۶۰۰۰ خانوار در آنجا زندگی می کرده اند. حتا اگر میانگین هر خانوار را ۵ نفر حساب کنیم (خانواده هایی بوده اند که بین ٨ تا ۱۲ فرزند داشته اند)، به تراکم جمعیتی ۰۰۰ ٣۰ نفره می رسیم ـ که بیشترین آنها کرد های ایرانی بوده اند ( ایرانیانی از دیگر قسمت های ایران نیز بوده اند ولی به تعدادی بسیار اندک). امکان های رفاهی بسیار محدود بوده است ویک خانوار چند نفره با کمترین وسایل، همه در زیر چادر ویا یک آلونک زندگی می کرده اند. کمبود شدید دست رسی به آب آشامیدنی، توالت، حمام، مدرسه، بهداری و.... از تنگنا ها و سختی های روزانه زندگی بوده است.
در زمینه وضع اسفناک زندگی کردهای ایرانی در اردوگاه های رومادیه عراق می توان گزارش زیر را دید:
www.youtube.com
۲ ـ "می گویند سپاه دو تا سه میلیون شناسنامه در پاکستان چاپ کرده تا در انتخابات تقلب کند. احتمال اینکه درست باشد فراوان است! چون ایران سر تا پا یک میلیون و ششصد و هشتاد و شیش هزار و خورده ای کیلومتر مربع وسعت دارد و تأیید می فرمایید که در قفسی به این کوچکی نمی شود شناسنامه ی تقلبی چاپ کرد.
آن ها را راحت در راولپندی پاکستان چاپ می کنند و می ریزند شان توی گونی، و برای رد گم کردن یک علامت شکستنی است می چسپانند به گرده ی گونی و می فرستندشان لب مرز. از آن جا که بار شترشان هم بکنند یک روزه می رسند زاهدان. از زاهدان تا برسند تهران آب از آب تکان نمی خورد. ولی همین کار را اگر بخواهند توی زیر زمین چاپ خانه ی کیهان شریعتمداری بکنند، عالم و آدم خبر می شوند.
نتیجه ای که می شود گرفت این است که: در جمهوری اسلامی اخبار بیشتر مکتبی هستند تا فکر کردنی."
سایت عبدالقادر بلوچ، نوشته شده در ۱٨ \ ۲ \ ۲۰۰۴
"...مواردی که باعث شد نامزدها به نتیجه انتخابات معترض باشند و آنها را به عنوان نمونه های تقلب بخوانند چه بود؟
موارد متعددی وجود داشت. از جمله استفاده از شناسنامه های خاص و حتی چاپ شناسنامه.(تاکید از من) در این ارتباط آمارهایی تا ۱۲ میلیون رای تقلبی ارائه شده بود که برخی از این موارد از سوی آقای هاشمی رفسنجانی و ستادشان مطرح می شد.
درهمین خصوص، همه پذیرفتند، که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، برآمده از فعالیت یک جریان، که حزب پادگانی نام گرفت، بوده است." از مصاحبه رادیو فردا با سحر خیز، پنجشنبه ۲٣ آذر ۱٣٨۵
|