تصمیم می گیریم!
گفتگوی روزنامه ی اعتماد با بهزاد نبوی در مورد رد صلاحیت ها



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲۴ ژانويه ۲۰۰٨


روزنامه ی اعتماد - ایرج جمشیدی- زهره آقایانی: حضور یا عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات موضوعی است که آن را طی گفت وگویی مفصل با بهزاد نبوی یکی از اعضای شاخص ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در میان گذاشته ایم. آنگونه که نبوی به کنایه هم می گوید باید منتظر ماند و دید تعداد کشته ها و زخمی های اصلاح طلبان چقدر است و آیا امکان حضور در انتخابات را داریم یا خیر؟ نبوی همچنین به اتهاماتی که اخیراً علیه جریان اصلاح طلب مطرح شده پاسخ می دهد و به تبیین استراتژی نهایی اصلاح طلبان می پردازد. گفت وگو با نبوی را می خوانید.

-چندی است که اتهامات شدیدی علیه کلیت جبهه اصلاحات مطرح است و در راس آن بعضی ها صحبت هایی مبنی بر اینکه امریکایی ها یا شخص بوش از جناح اصلاح طلب حمایت می کنند این را به عنوان یک ضعف در مورد اصلاح طلبان مطرح کردند و این موضوع را به عنوان عاملی برای ردصلاحیت ها قرار داده اند، ارزیابی شما به عنوان یکی از شخصیت های مطرح جناح اصلاح طلب در این خصوص چیست؟

با تشکر از روزنامه اعتماد که این فرصت را به من داد تا بار دیگر با خوانندگان محترمش گفت وگویی داشته باشم و نظراتم را به استحضار آنها برسانم. اولاً سیاست های کسانی که این مسائل را مطرح می کنند دوگانه و متناقض است. وقتی گزارش سازمان های اطلاعاتی امریکا منتشر می شود و در بدو امر احساس می کنند به نفع آنهاست به عنوان یک پیروزی بزرگ از آن اسم می برند و آن را بزرگ ترین پیروزی در صد سال اخیر برای ملت ایران می دانند و هرگز چنین سوالی مطرح نمی شود که چرا سازمان های اطلاعاتی «دشمن» به سود آنان گزارش داده اند و وقتی موردی نظیر اظهارات آقای بوش در مورد اصلاح طلبان به میان می آید چون فکر می کنند می توانند در جهت ضربه زدن به اصلاح طلبان از آن بهره ببرند، مانور روی آن را شروع کرده و علیه اصلاح طلبان موضع گیری می کنند. به خاطر دارم در انتخابات مجلس چهارم دولت وقت امریکا موضع گیری هایی در حمایت از جناح راست آن زمان کرد که در مقایسه با اظهارات اخیر آقای بوش بسیار صریح تر و مستقیم تر بود، اما هیچ اعتراضی از سوی حضرات نشد. گذشته از این، تصور من این نیست که مرجع ضمیر سخنان بوش اصلاح طلبان- به قول مخالفان، اصلاح طلبان حکومتی-باشد، اگر نظر بوش نسبت به اصلاح طلبان مثبت بود وقتی آقای خاتمی رئیس جمهور و مجلس ششم در اختیار اصلاح طلبان بود، ایران را محور شرارت معرفی نمی کرد. تصور می کنم حمایت رئیس جمهور امریکا بیشتر کسانی را شامل می شود که با صدای امریکا در ارتباطند و دنبال جلب حمایت خارجی برای تغییر در اوضاع داخلی کشور هستند و نه کسانی که تمام جان و مال و همه چیز خود را وقف انقلاب و جنبش اصلاحی مردم کرده اند و به رغم تمامی تهدیدها و فشارها بدون اتکا به بیگانه استوار ایستاده اند و برای تثبیت و نهادینه کردن شعارهای اصلی انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحی مردم ایران مبارزه می کنند. این جنجال ها و هیاهوهایی که به پا می شود کاربرد تبلیغاتی در آستانه انتخابات دارد و همه تهمت ها و تهدیدهایی که مطرح می شود نشان دهنده شرایط نامطلوب طرف مقابل است و مخالفان اصلاحات برای حل مشکلات خود سعی می کنند رای اصلاح طلبان را در این ماه های آخر قبل از انتخابات به هر شکلی کاهش دهند و محبوبیت آنها را کاهش دهند. گذشته از همه این مباحث اصلاح طلبان کسانی نیستند که با اتکا به حمایت خارجی بخواهند مشکلات داخلی کشور را حل کنند. اصلاح طلبان مفتخرند که در چارچوب قانون و با طرح شعارهای انقلاب و جنبش اصلاحی در مقابل حاکمیت یکه سالاری ایستاده اند و به یاری حق و پشتیبانی ملت از هر نوع حمایت خارجی بی نیازند.

-یعنی شما با هر نوع دخالت خارجی در امور داخلی از جمله همین مباحثی که تحت عنوان نظارت بین المللی بر انتخابات مطرح می شود موافق نیستید؟

ما به طور کلی به اصلی به عنوان حاکمیت ملی کماکان اعتقاد داریم. ما معتقد نیستیم در مسائل مربوط به حاکمیت ملی قدرت های خارجی باید دخالت کنند. انتخابات امری مربوط به ملت ماست و ملت ما هم اگر توان و قدرت داشته باشد، که دارد، به یاری خدا آزادی انتخابات را تضمین می کنند و نیازی به کمک خارجی ندارد و کمک خارجی هم برای حل مشکل ما و هیچ ملت دیگری راهگشا نیست. یا ما می توانیم با اتکا به توان ملی خودمان انتخابات آزاد برگزار کنیم یا نمی توانیم که اگر نتوانستیم قدرت خارجی هم در این زمینه نمی تواند کاری صورت دهد. لذا ما به اصل حاکمیت ملی که البته بعد از تک قطبی شدن جهان و فروپاشی نظام دوقطبی، زیر سوال قرار گرفته است قویاً اعتقاد داریم و معتقد هستیم مسائل مربوط به درون یک کشور و یک نظام ارتباطی به قدرت های خارجی و کشورهای دیگر ندارد، به همین دلیل با هر نوع مداخله خارجی در امور داخلی مخالفیم. اما این بدان معنی نیست ما امور داخلی را مطلوب ارزیابی می کنیم و معنی آن این نیست که انتخابات کشور ما بهترین انتخابات است و معتقد نیستیم هیچ وقت در جریان انتخابات در کشور مشکل و تخلفی وجود نداشته است، بلکه معنی مخالفت با مداخله خارجی این است که ما خودمان باید این مشکل را با دست خودمان حل کنیم و نه توسط قدرت های خارجی، سازمان های بین المللی و هر قدرت دیگری نظیر اینها.

-حتی اگر مثلاً انتخابی نظیر انتخابات مجلس هفتم برگزار شود که شما از آن کناره گیری کردید؟

بله، ما در همان زمان هم به هیچ مرجعی جز مردم و نهادهایی که مربوط به کار انتخابات بود مراجعه نکردیم. ما به وزارت کشور و شورای نگهبان رجوع کردیم و اعتراضاتمان را با آنها مطرح کردیم و با مردم مسائلمان را در میان گذاشتیم.

-اگر به نتیجه نرسیدید چه؟

نرسیم، آنقدر باید تلاش کنیم تا بالاخره زمانی به نتیجه برسیم. مگر کسانی که توسط قدرت های خارجی دگرگونی ایجاد کردند به نتیجه رسیدند؟ مگر امروز عراق به نتیجه رسیده است؟ خوب با اتکا به قدرت خارجی رژیم صدام تغییر کرد، ولی به نتیجه مطلوب نرسیدند.

-در حال حاضر تحلیلی ارائه می شود که فرضاً عملکرد بعضی از نهادهای مسوول در ردصلاحیت یک جناح خاص و برخی از گروه های سیاسی در تحریک همین گروه های داخلی به رغم میل باطنی آنها بی تاثیر نیست. شما این تحلیل را قبول دارید؟

این مسائل همیشه مطرح بوده است و حتی در انتخابات هفتم هم همین طور بود، ردصلاحیت بیش از ٣۵۰۰ نفر داوطلب نمایندگی مجلس توسط شورای نگهبان مگر کار کمی است؟

-وارد مقوله وضعیت انتخاباتی جناح اصلاح طلب می شویم. شما در قالب ستاد ائتلاف اصلاح طلبان فعالیت انتخاباتی را پیش می برید. می خواستیم بدانیم شما کلاً سیاست کاربردی تر و عملی تری را اتخاذ کرده اید که شبیه مجلس هفتم نیروهایتان با ردصلاحیت گسترده مواجه نشوند؟

خط مشی که ستاد ائتلاف در این انتخابات پیش گرفته است و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم آن را تایید می کند این است که در مرحله ثبت نام تلاش شود ثبت نام حداکثری انجام شود. یعنی همه کسانی که خود را واجد شرایط برای نامزدی انتخابات مجلس می دانستند حتماً ثبت نام کنند. سازمان در این زمینه بیانیه داد و همه را تشویق و دعوت به ثبت نام کرد. ما نفس ثبت نام را بخشی از مبارزه انتخاباتی می دانستیم و بر همین اساس از شخصیت ها و گروه های سیاسی مستقل و اصلاح طلب درخواست کردیم فعالانه در این زمینه حضور یابند. استدلال ما این بود که از نتیجه عملکرد دستگاه های اجرایی و نظارتی بی اطلاع هستیم و نمی دانیم آنها تا چه حد قصد دارند ردصلاحیت ها را گسترده کنند. اگر حرکتی مانند انتخابات مجلس هفتم شود که به قول رئیس جمهور وقت با رد صلاحیت های برنامه ریزی شده تکلیف ۱۹۰ کرسی از قبل روشن شده باشد دیگر رقیبی در میدان نخواهد ماند و عملاً نامزدهای دلخواه جناح مقابل انتخاب خواهند شد. ما چون نگران تکرار چنین مشی یی در انتخابات مجلس هشتم بودیم نهضت ثبت نام را پیشنهاد کردیم. ستاد ائتلاف هم این پیشنهاد را داد. خوشبختانه در بسیاری از شهرستان ها و استان ها ثبت نام به شکل گسترده انجام شد. با این اقدام دست ما باز است. تلاش ما این است که در انتخابات شرکت کنیم. وقتی در انتخابات حضور پیدا نمی کنیم که امکان رقابت انتخاباتی از ما سلب شود.

-یعنی کاندیدایی برایتان باقی نمانده باشد؟

بله، یعنی نتوانیم وارد عرصه رقابت شویم. اگر ما ببینیم تکلیف ۱۹۰ کرسی از قبل روشن شده است فقط می شویم هیزم تنوری که آقایان قصد دارند در آن برای خود نان بپزند. تلاش ما برای ثبت نام گسترده واجدین شرایط به همین دلیل بود که می خواستیم بعد از مرحله تایید صلاحیت ها ببینیم تعداد «کشته ها و زخمی ها»، چند نفر است و چند نفر در صحنه باقی مانده اند و ببینیم براساس آنها می توان لیست اصلاح طلبان را بست یا خیر. حالا باید جلو رفت و دید که نتیجه کارهای هیات های اجرایی و نظارت چه خواهد بود؟ اگر نظیر مجلس هفتم باشد طبیعی است که امکان بستن لیست برای ما باقی نمی ماند.

-این یک پیام است برای کسانی که مسوول بررسی صلاحیت نامزدها هستند؟

آنها که اهل دریافت پیام نیستند، ولی این یک استراتژی برای خودمان است که دست مان خالی نباشد. تعداد زیادی ثبت نام کنند که هر تعدادی را هم ردصلاحیت کنند امکان حضور وجود داشته باشد. بعضی ها تصورشان این است که اگر همه واجدان شرایط از اصلاح طلبان را ردصلاحیت کنند، خوب است و ما در انتخابات شرکت نمی کنیم، اما بعد چه می شود؟ دوباره چهار سال دیگر. باید معطل شویم تا فرصت دیگری به عنوان انتخابات مجلس پیش بیاید تا بتوانیم شرکت کنیم. لذا ما نباید این فرصت ها را از دست بدهیم و باید تلاش کنیم از این فرصت ها بهره ببریم. برای اینکه بتوانیم از این فرصت انتخابات استفاده کنیم سعی ما این است که تعدادی را معرفی کنیم که دیگر دستگاه های اجرایی و نظارتی امکان ردصلاحیت شان را نداشته باشند. اگرچه ما تمام ردصلاحیت ها را غیرقانونی می دانیم. البته ممکن است طرف مقابل همه را ردصلاحیت کند.

- یعنی شما نهضت ثبت نام را شروع کردید، آنها نهضت ردصلاحیت را؟

بله.

- آنها این جریان را در موضع گیری هایشان اعلام کرده اند؟

بله. این بحث هایی که آغاز شده در مورد همه اصلاح طلب ها است (حتی نه به اصطلاح خودشان «تندرو» ) و در روزنامه هایشان کل اصلاح طلب ها را جاسوس و وابسته به بیگانه معرفی کرده اند. اینها مقدماتی است برای اینکه هر کسی به هر شکلی با اصلاح طلب ها مربوط است ردصلاحیت شود. اما ما امیدواریم که عقل در تصمیم گیری ها حاکم باشد و این اتفاق نیفتد.

-چرا وارد رایزنی های جدی نمی شوید؟ شما می گویید ما اطلاع نداریم. پس این یک ضعف محسوب می شود.

رایزنی جدی یعنی چه؟

-بالاخره در مملکت نهادهای مسوول وجود دارند، حالا ممکن است شما نتوانید خیلی مستقیم با آنها ارتباط پیدا کنید ولی آیا کسانی نیستند مانند آقای خاتمی که خلاء اطلاعاتی شما را پر کنند؟

بله، این کارها انجام می شود ولی آقای خاتمی هم در جریان تصمیم نهایی این مجموعه قرار نخواهد گرفت. در دوره هفتم به آقایان خاتمی و کروبی اعلام شده بود که هفت الی هشت نفر از مجلس ششم ردصلاحیت خواهند شد و با بقیه کسی کاری ندارد، ولی در عمل بیش از ٣۵۰۰۰ نفر ردصلاحیت شدند که در بین آنها بیش از ٨۰ نماینده مجلس ششم بود. یعنی رایزنی ها خیلی نمی تواند اصلاح طلبان را در جریان مسائل پشت پرده قرار دهد. می شود رایزنی و ابراز نگرانی کرد، می توان توصیه کرد به اینکه دقت شود که ردصلاحیت انجام نشود، همه این کارها را می توان کرد، ولی اینکه نتیجه بدهد یا ندهد خیلی معلوم نیست. این نوع رایزنی ها در حال حاضر هم انجام می شود.

-یعنی نتیجه یی گرفته اید یا قولی دریافت کرده اید؟

اصلاً کسی نمی تواند قول بدهد. شورای نگهبان به ظاهر یک مجموعه مستقل است و تصمیم گیری هایش تابع رای اکثریت است و رای اکثریت هر چه باشد آن تصمیم شورای نگهبان می شود. علی الظاهر کسی از قبل نمی تواند تصمیم آنها را پیش بینی کند و کسی از قبل نمی تواند قول بدهد. شکل ظاهری و قانونی موضوع همین است و بیشتر از این هم نمی توان جلو رفت، اگر بیشتر از این جلو برویم گفته خواهد شد کسی اجازه دخالت در کار شورای نگهبان را ندارد،

-آیا این امیدواری شما به عقل گرایی گروه ها و مسوولان در خصوص بررسی صلاحیت ها می تواند منجر به نتیجه عملی شود؟

ما به عنوان یک جریان اصلاحی مسیرمان برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب مسیر شرکت در انتخابات است. برای تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب در جهان سه راه بیشتر متصور نیست. ۱- انقلاب ۲- توسل به قدرت خارجی مثل اتفاقاتی که در افغانستان و عراق رخ داد ٣- حرکت اصلاحی. ما که جزء دسته سوم هستیم و معتقد به دو روش دیگر نیستیم، به اصلاحات متوسل شدیم. اصلاحات یک حرکت قانونی، تدریجی و مسالمت آمیز و مردمی برای تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب است. چگونه این حرکت را انجام دهیم؟ با شرکت در انتخابات خبرگان، ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر. چهار رکن که در این کشور با رای مردم، اعضایش انتخاب شوند و وظایف خود را اعمال کنند. ما راه مان این است که در انتخابات شرکت کنیم نه اینکه حالا که نتوانستیم به درستی رایزنی کنیم کنار بکشیم.

-خیر منظور این نیست. از قضا من معتقدم باید طوری عمل شود که حتماً حضور داشته باشیم. یعنی طرف مقابل را در شرایطی قرار دهیم که نتیجه بگیریم.

نمی توانیم این اجبار را به وجود آوریم چون طرف هم با اتکا به قدرت های در اختیار، خود را در موضع برتر می بیند و امکان اینکه طرف را در موضع اجبار قرار دهیم وجود ندارد. قدرت ما، قدرت قانون و مردم است. البته اگر آنها عاقلانه فکر کنند به این نتیجه می رسند که حتی حفظ امنیت ملی کشور در گرو یک انتخابات سالم، آزاد و رقابتی است. انتخابات قانونی آزاد، سالم و رقابتی است که می تواند امنیت کشور را هم تضمین کند. همانطور که دوم خرداد ۷۶ توانست خیلی از خطرات را رفع کند. اگر این حرف را بفهمند آنها هم در سلیقه یی کردن انتخابات محدودیت خواهند داشت.

- منظور من هم از ایجاد شرایطی برای طرف مقابل به وجود آمدن رخدادی مانند رخداد دوم خرداد سال ۱٣۷۶ است. به این معنا که یک نوع نارضایتی نسبی در افکار عمومی وجود داشت و همین به یک ابزار فشار تبدیل شد که تا چند انتخابات بعدی هم تکرار شد.

طرف مقابل در دوم خرداد ۱٣۷۶ هم تحت همان شرایط از موضعش عدول نکرد.

- ولی بالاخره نتیجه را پذیرفت.

شما شاید به خاطر ندارید چون از ۱٣۷۶ تاکنون ۱۰ سال گذشته است. در خرداد ۱٣۷۶ شورای نگهبان حتی اسامی نامزدها را به ترتیب حروف الفبا نداد. در مقابل اعتراضات به این موضوع عذر بدتر از گناه آورد و اعلام کرد ما به ترتیب رایی که نامزدها در شورای نگهبان کسب کردند اسامی شان را منتشر کرده ایم بر این اساس آقای خاتمی در اواخر لیست نامزدها قرار گرفته بود، و به این ترتیب خواستند به مردم بفهمانند شورای نگهبان مخالف خاتمی است، یعنی آنها تا آخرین لحظات با هر توانی که داشتند تلاش کردند آقای خاتمی انتخاب نشود.

- خب نتیجه آن چه شد؟

خب حضور مردم باعث آن نتیجه شد. الان اگر شما بتوانید مردم را بسیج کنید، همان اتفاق خواهد افتاد. هر چند ۹۰ درصد نامزدهای شما ردصلاحیت شوند باز همان ۱۰ درصد انتخاب خواهد شد و به مجلس خواهد رفت، ولی این ربطی به تعامل با طرف مقابل یا وادار کردن طرف مقابل ندارد. شب انتخابات دوم خرداد یعنی پایان اخذ رای تعدادی پیشنهاداتی دادندکه البته امکان پذیر نشد. اگر به خاطر داشته باشید صدا و سیما تا ٨ صبح نتیجه آرا را اعلام نمی کرد. فقط وقتی اعلام کردند که تعداد رای های آقای خاتمی سه چهار برابر نامزد دوم بود، دیگر نمی شد کاری کرد و حتی کسانی اگر رای ها را آتش می زدند آنقدر تعداد آرا و اختلاف زیاد بود که امکان تغییر نتایج وجود نداشت. آن شرایط اگر پیش بیاید، طرف مقابل تحت فشار آن شرایط تسلیم خواهد شد.

- ارزیابی شما با توجه به عملکردی که جناح حاکم داشته چیست؟ این نمی تواند خود به خود شرایطی برای پیروزی نسبی اصلاح طلبان باشد؟

به طور کلی حملات تند و شدید و بی سابقه یی که علیه اصلاح طلبان می شود و از دو ماه قبل شروع و در ۲۰ روز اخیر تشدید شده است، اتهاماتی نظیر جاسوسی و غیره که به کل اصلاح طلب ها وارد می شود خشم شدید مخالفان اصلاحات حتی از ثبت نام اصلاح طلبان و نه از شرکت آنها در انتخابات و توصیه به عدم ثبت نام و حتی تهدید زودهنگام به رد صلاحیت شان توسط مراجع غیرمرتبط که شما اصلاً غلط کرده اید ثبت نام کرده اید صلاحیت تان را رد می کنیم و پدرتان را هم درمی آوریم، همه اینها حداقل نشانگر نگرانی طرف مقابل از اقبال مردم به اصلاح طلبان است و به همین دلیل قصد دارند گزینه بعدی و آلترناتیوی را که ممکن است مدنظر مردم باشد از حالا به شدت مورد تهاجم قرار دهند که نتوانند وارد عرصه رقابت شوند چون ما اطلاعات دقیقی از مواضع مردم نداریم و نظرسنجی های محدودی انجام داده ایم و هنوز برای ما توان کافی برای ارزیابی مواضع مردم ایجاد نشده است، ولی همین که طرف مقابل مان، این همه عصبانی و حساس است نشان می دهد که اقبال مردم نسبت به جریان حاکم کاهش پیدا کرده و احتمالاً نسبت به جریان اصلاحی این اقبال افزایش یافته است. به خاطر دارم پیش از انتخابات شورای دوم یا حتی پیش از انتخابات مجلس هفتم بسیاری به ما می گفتند؛ «شرکت در انتخابات چه فایده یی دارد؟ حالا فرضاً دو دوره آقای خاتمی رئیس جمهور شد و مجلس ششم در اختیار اصلاح طلبان بود، مگر چه کار توانستید بکنید که حالا ما دوباره در انتخابات شرکت کنیم؟ کاری که از دست شما برنمی آید.» اما امروز با هر کسی که صحبت می کنیم با نگرانی از ما می پرسد؛ «چه کار می خواهید بکنید؟ آیا در انتخابات شرکت می کنید؟» این نشان می دهد که مردم هم احساس می کنند راهی جز شرکت در انتخابات برای حل مشکلات موجود نیست. زمانی به اصلاح طلبان می گفتند شما نتوانستید کاری انجام دهید اما امروز می بینند که بالاخره نبود همان جمع در دولت و مجلس سبب شده کارهایی انجام شود که حداقل در حضور اصلاح طلب ها انجام نمی شد. می بینند دولت اصلاحاتی که به آن انتقاد داشتند، حداقل کارهایی را نمی کرد که اینها انجام می دهند و وضع کشور خیلی بهتر از وضع کنونی بود. حتی اگر بگوییم هیچ کار مثبتی انجام نمی داد حداقل کارهای منفی را که بعد از اصلاحات انجام شد مرتکب نمی شد. به نظر می رسد گرایش مردم به دلایلی که عرض شد، شرکت در انتخابات باشد. گرایش به عدم شرکت در انتخابات بسیار کم شده است و همه فکر می کنند از طریق شرکت در انتخابات می توانند به نتیجه حداقلی برسند و هیچ کسی هم فکر نمی کند با تغییر ترکیب مجلس هشتم تحول عظیمی در کشور رخ می دهد. نه، همه قبول دارند که حرکت اصلاحی یک حرکت تدریجی و درازمدت است.

-حتی اگر ردصلاحیت ها گسترده باشد باز هم مردم در انتخابات حضور خواهند داشت؟

اگر شرایطی به وجود آید که نظیر انتخابات دور هفتم تکلیف ۱۹۰ کرسی از قبل روشن شود و امکان رقابت وجود نداشته باشد، طبعاً بسیاری از مردم نمی توانند در انتخابات شرکت کنند ولی در حال حاضر هم مردم آمادگی برای شرکت دارند و هم اگر خدا بخواهد تعداد ثبت نام کنندگان و داوطلبان به حدی است که به بسته شدن لیست اصلاح طلبان امید داشته باشیم.

-پس بهتر نبود در این شرایط آقای خاتمی حضور پیدا می کرد تا فضای انتخابات را تحت تاثیر قرار دهد؟

اتفاقاً نظر شخصی من این بود که آقای خاتمی نامزد نمایندگی شود. موضوع را در سازمان متبوعم مطرح کردم اما متاسفانه این پیشنهاد رای کافی نیاورد و به تبع آن من نتوانستم آن را با آقای خاتمی مطرح کنم. البته کارهایی هم شد که ایشان از شرکت در انتخابات بیشتر استنکاف کردند، اما قطعاً اگر آقای خاتمی در انتخابات نامزد می شد هم تعداد ثبت نام کننده مستقل و اصلاح طلب به تبعیت از آقای خاتمی خیلی بیشتر می شد و هم مردم حضور اصلاح طلبان را جدی تر تلقی می کردند و می فهمیدند که اصلاح طلبان با تمام قوا وارد میدان شده اند و آنها هم با تمام قوا وارد میدان می شدند. حالا هم امیدواریم که بتوانیم لیست خوبی بدهیم و آقای خاتمی، در دو ماه باقی مانده در عرصه انتخابات بیشتر فعال شود و در حضور مردم تاثیرگذاری مثبت تری داشته باشد.

-آقای نبوی، شما در جایی گفته اید ما به تکلیف عمل می کنیم و به نتیجه کاری نداریم. خب این همان استدلالی است که دولتی ها هم می کنند. پس فرق شما با هم چیست؟

اما آنچه مسلم است هر مسلمانی باید به تکلیف عمل کند ولی الزاماً عمل به تکلیف بی توجهی به نتیجه نیست. هر کسی به تکلیف عمل می کند به نتیجه هم می اندیشد مگر جایی که اضطرار باشد. امیرالمومنین و امام حسین(ع) به تکلیف عمل کردند. امام خمینی هم معتقد به عمل به تکلیف بود. اما با همه اینها حتی امام حسین(ع) از شهادت استقبال نمی کرد و تلاش می کرد راهی باز کند اما وقتی راه باز نشد تن به نبرد نابرابر داد. ما هم در جریان تحصن (موضوع سوال شما) به تکلیف نمایندگی و دفاع از حقوق مردم عمل کردیم و در عین حال با این اعتراض در پی آن بودیم که دستگاه نظارتی را وادار به تجدیدنظر کنیم که موفق نشدیم لذا این خیلی ظلم است که شما این را با عملکرد دولت نهم مقایسه کنید یعنی عملکردهای غیرمنطقی، حرف ها و موضعگیری های نسنجیده که هر روز مجبور شوند آنها را تغییر دهند و تکذیب کنند. اینها چه ربطی به عمل به تکلیف دارد. شما آبروی عمل به تکلیف را می برید. معنی عمل به تکلیف آن نیست که آدم از نتیجه فارغ باشد و اصلاً اهمیتی به نتیجه ندهد. عمل به تکلیف با سیاست ورزی و برخورد عاقلانه با مسائل مغایرت ندارد.

-در خصوص موضع ما در ارتباط با امریکا زمانی امام معتقد بود که باید با امریکا قطع رابطه کرد و نتیجه آن هم مهم نبود.

امام خمینی بعد از فاجعه حج سال ۶۶ و کشتار حجاج ایرانی در مکه صحبتی کرد و فرمود که اگر ما از صدام بگذریم از فهد نمی گذریم. این صحبت تاریخی و مشهور است. ولی همین امام خمینی دو سال بعد به مسوولان دستور داد که بروند و موضوع حج را حل کنند در صورتی که فهد هم کماکان سلطان عربستان بود. بنابراین بحث عمل به تکلیف را با سیاست ورزی جدا ندانید. امام آن موقعی که می گفت امریکا شیطان بزرگ است و از اشغال سفارت امریکا حمایت می کرد، موقعی بود که حداکثر عکس العملی که امریکا در قبال اشغال سفارت توانست نشان دهد پیاده کردن یک تعداد هلی کوپتر در صحرای طبس و تحریم اقتصادی ایران بود. نمی گویم که اینها به سود ما بود ولی برد کار امریکا در این حد بود. امام که به امریکا حمله می کرد، از اوضاع کشور و منطقه و جهان تحلیل داشت و می دانست توان امریکا در برخورد با انقلاب اسلامی چه اندازه است و می دانست که آن موقع امریکا چه نقشی در افکار عمومی داخل و خارج ما دارد. شما نمی توانید تصور کنید حمایتی که امام از اشغال سفارت کرد چه وحدت و همبستگی ملی در ایران ایجاد کرد. آن زمان گروه هایی مثل مجاهدین خلق، چریک های فدایی، پیکار و همه گروه های ضدانقلاب هم در مواجهه با اشغال سفارت امریکا منفعل شده و از آن حمایت کردند و تمام شعارهایشان را به ناچار کنار گذاشتند. همه اطلاعیه دادند. مجاهدین خلق در تبریز کنسولگری خالی امریکا را اشغال کردند که از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام عقب نمانند. در آن شرایط امام می گفت امریکا شیطان بزرگ است و از اشغال سفارت دفاع می کرد. اشغال سفارت امریکا انسجام ملی ایجاد کرد. حداقل تمام مشکلات داخلی ما را حل کرد و اگر مساله اشغال سفارت پیش نمی آمد ممکن بود که انقلاب سرنگون شود و نتواند کار خود را ادامه دهد. این نشانگر آن است که امام بی گدار به آب نزده و سیاست ورزی کرده و با حساب و کتاب موضع گیری کرده است. ممکن است امروز شما به این نتیجه برسید که اشغال سفارت امریکا کار درستی نیست، ولی این نظر مربوط به ۲٨ سال پیش نیست. آن زمان شرایط مکانی و زمانی دیگری حاکم بود. امروز شرایط این است که برج های دوقلو در امریکا منفجر می شود و امریکا بدون هیچ نوع استدلال و دلیل محکمه پسندی به افغانستان حمله می کند و می گوید این کار توسط القاعده که حامی آن طالبان است صورت گرفته است و یک رژیم را سرنگون می کند، در حالی که سال ۵٨ اصلاً توان چنین کاری را نداشت. لذا امام می دانست چه کار می کند. اگر آن زمان به امریکا حمله می کرد، این نبود که فقط به تکلیف عمل می کرد و می خواست عاشورایی عمل کند. امام در جنگ ایران و عراق چرا آتش بس را پذیرفت؟ اگر می خواست عاشورایی عمل کند پس چرا آتش بس را قبول کرد؟ مگر نگفت اگر این جنگ ٣۰ سال طول بکشد ما تا آخر ایستاده ایم. پس چرا چنین کرد؟ در نامه یی که بعد از پذیرش آتش بس نوشتند مستدل و قوی و واضح علت تصمیم خود را مطرح کردند و همه قبول کردند که اساس انقلاب و نظام در خطر است و خطر اشغال خوزستان وجود دارد. من که در ستاد فرماندهی کل قوا بودم به شما می گویم آن زمان اگر قطعنامه را نمی پذیرفتیم، این خطر وجود داشت که تمام خوزستان از دست ایران خارج شود. لذا می بینیم امام مسوولیت را پذیرفت و گفت جام زهر را می نوشم و آتش بس را اعلام کرد. در عین حال امام عمل به تکلیف هم کرده است. عمل به تکلیف همان پذیرش آتش بس بود که انجام داد، تکلیف مگر چیست؟ تکلیف ما اصلاح وضع کشور است. همیشه ما باید به تکلیف عمل کنیم.

- حتی اگر لازم باشد با امریکا رابطه برقرار کنیم؟

بله، به همین دلیل در شرایط کنونی ما طرفدار برقراری رابطه با امریکا هستیم چون معتقدیم این تصمیم به سود منافع و امنیت ملی و در جهت رفع خطرها و ضرر و زیان ها از سر کشور و نظام است.

- حتی اینکه مجری برقراری رابطه با امریکا جناح اصولگرا باشد؟

هر کسی می خواهد باشد، با اینکه معتقدیم در زمان آقای خاتمی و سال های اول دوره اصلاحات شرایط برای مذاکره با امریکا بسیار مساعدتر بود. آیا زمانی که خاتمی سال ۲۰۰۱ به عنوان سال گفت وگوی تمدن ها در مجمع عمومی سازمان ملل حضور پیدا کرد و آقای کلینتون برای یک دیدار نیم ساعته با آقای خاتمی اصرار فراوان داشت شرایط برای مذاکره دو کشور مساعدتر بود یا وقتی که حداقل پنج دیپلمات ما در عراق زندانی و پرونده ما در شورای امنیت است و چماق قطعنامه های این شورا بالای سر ما است و در منطقه چنین موقعیتی داریم؟ طبیعی است که آن موقع بهتر بود. مع الوصف از این مذاکره هم استقبال می کنیم چون ممکن است اگر دیرتر شود، اوضاع بدتر شود. لذا مذاکره و برقراری رابطه با امریکا را مشروط به حفظ منافع ملی تایید کرده ایم، حتی توسط این آقایانی که در حال حاضر حاکم هستند.

مبادا در شرایطی با امریکا رابطه برقرار کنیم که برای حفظ خودمان مجبور شویم تمام منافع کشور را به طرف مقابل واگذاریم.

- تحلیل شما از وضعیت کلی منطقه به خصوص پس از انتشار گزارش اطلاعاتی امریکا که ظاهراً تاثیرگذاری زیادی در منطقه داشته است، چیست؟

وضعیت مان در منطقه بالقوه می تواند بسیار برجسته و ممتاز باشد. ما قوی ترین کشور منطقه هستیم. موقعیت استراتژیک مان نسبت به همه دولت های منطقه بهترین است. ما پل ارتباطی بین کشورهای آسیای مرکزی با دریاهای آزاد هستیم. ما در عراق، افغانستان، لبنان و غیره شرایطی داریم که همه مجبورند به نظرات ما اهمیت دهند و توجه کنند، اما متاسفانه سیاست های ماجراجویانه و نامعقول شرایط نامطلوبی را برای ما در منطقه ایجاد کرده است و برای حل مشکلات و دفع خطرات احتمالی حتی مجبور می شویم امتیازات بسیاری بدهیم تا بلکه بتوانیم این شرایط را به نفع خودمان تغییر دهیم؛ شرکت آقای احمدی نژاد در اجلاس سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که آنها اعلام کرده اند به درخواست ایران انجام شده است، حضور بدون دعوت وزیر خارجه در بحرین برای عذرخواهی بابت نوشته یک روزنامه و امثال اینها تا جایی که دل تان بخواهد و برخوردهایی که در ماجرای فروش گاز به هند و پاکستان داشته ایم.
به هرحال برای حل مشکلات خودمان مجبوریم پشت سر هم امتیاز بدهیم. شاید همین انتخابات دور هشتم را با عقل و درایت، بتوانند به یک نقطه عطفی برای بهبود وضع منطقه یی و جهانی ایران تبدیل کنند. واقعاً در جهت حفظ امنیت ملی و بهبود موقعیت مان در منطقه و حتی در جهان بسیار موثر خواهد بود.

- سوال آخر ما درباره شخص آقای بهزاد نبوی است. آقای بهزاد نبوی هنوز هم وارد کارهای اجرایی سیاسی می شود، در انتخابات ثبت نام می کند و فعال باقی مانده است؟ آیا شما نمی خواهید از فعالیت های اجرایی سیاسی کناره گیری کنید و بیشتر نقش مربیگری و هدایت جریان های سیاسی را عهده دار شوید؟

امیدوارم هرگز من به آن مرحله نرسم. من هم در زندگی شخصی و هم در زندگی سیاسی ام هیچ گاه قائل به اینکه باید در برج عاج بنشینم و هدایت و مربیگری کنم نبوده ام، حتی اگر خود را شایسته این کار بدانم که نمی دانم. من در زندگی شخصی همیشه سیاستگذاری را در کنار اجرا داشته ام. خرید خانه را خودم انجام می دهم. از همان زمانی که وزیر و وکیل بودم سوار وسیله نقلیه عمومی می شوم و معتقدم که سیاستگذاری و اجرا را باید در کنار هم انجام داد. در زندگی سیاسی هم همین طور. در ماه های اول انقلاب من عضو شورای کمیته مرکزی بودم اما در عین حال در نقش یک مامور ساده انتظامات کمیته مرکزی در پشت درها به مردم نظم و ترتیب می دادم تا بی نوبت وارد نشوند. در دوره فعالیت های سیاسی با اینکه همه مرا متهم می کنند به اینکه به دیگران خط می دهم اما در عین حال مسوول ستاد انتخاباتی دوره چهارم مجلس شورای اسلامی برای مجمع روحانیون مبارز، ستاد انتخاباتی ائتلاف جبهه دوم خرداد در مجلس ششم و معاون امور استان های ستاد دکتر معین در انتخابات نهم بودم که اینها همه کارهای، اجرایی و پوسترچسبانی و صرفاً کار سیاستگذاری نیست. یا حتی در مجلس ششم من نایب رئیس بودم ولی در راهپیمایی حمایت از فلسطین که توسط نمایندگان انجام شد ضمناً در سیاستگذاری شرکت، مثل یک مامور انتظامات از ابتدا تا انتهای مسیر راهپیمایی سعی داشتم صف را منظم کنم. من معتقدم که یک عنصر سیاسی نمی تواند در برج عاج بنشیند و هدایت کند. من باید صابون رد صلاحیت به تنم بخورد تا بتوانم با نظارت استصوابی برخورد کنم، می بایستی کتک بخورم تا بتوانم این نوع حرکت ها را واقعاً محکوم کنم.

- اشاره شما به شهر قم است؟

منظور همه جا است. مگر فقط در قم بود. اهواز بود و...
به هرحال من معتقدم یک مرد سیاسی باید یک عنصر همه جانبه باشد از نظر رد صلاحیت و کتک خوردن، خرید برای منزل و سوار بر وسیله نقلیه عمومی شدن و در صف کوپن ایستادن و... اگر ده سال دیگر از من سوال شود باز هم من نمی گویم که من مربی شده ام. من حتی اگر نقش مربیگری را ایفا کنم، همراه با بازیکنان می دوم.