واقعیتهای خونین، مانعی در تحقق روابط مورد نظر رئیسجمهور بوش!
رابرت فیسک
- مترجم: محمود حسینی شوشتری
•
سیر و سیاحت رئیس جمهور بهمنطقه بهصورتی غیر متعارف، پیام خاصی را در بر داشت. بازگشت به "سیاست ترس". سیاستی که در گذشته رهبران ایالاتمتحده در ملاقات با حاکمین منطقه بهدفعات استفاده کردهاند. این سیاست اینبار نیز موثر افتاد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۵ بهمن ۱٣٨۶ -
۲۵ ژانويه ۲۰۰٨
همزمان با انفجار بمب در بیروت و کشته شدن ۱۹ انسان در غزه، براثر حملات اسرائیل، جورج بوش سفر "صلح" خود را به عربستان سعودی ادامه داد. (و توانست ۲۰ میلیارد دلار سلاح به رژیم ستمگر سعودی بهفروشد)
جورج بوش صبح دیروز را در میان ملافههای ابریشمی، در اطاق خوابی که دیوارهایش نیز با پردههای ابریشمی تزئین شده بود، در قصر باشکوه سلطان عبدالله، حاکم عربستان سعودی از خواب بیدار شد. با این امید که بتواند رابطهای با سلاطین، امیران و الیگاریشی کشورهای خلیج برقرار کند، با این امید که دو پیام خود را به آنها تفهیم کند. صلح خاورمیانه، و دیگر اینکه ایران برای آنها خطرناکتر از اسرائیل است.
رئیس جمهور دیروز درحالیکه جلیقهٔ آبی خود را بهتن داشت، چنان آرام، راحت و صمیمانه در کنار سلطان نشسته بود که گوئی در مزرعهٔ گاوداری خود در تگزاس است. رئیس جمهور چنان سرخوش بود، که گویا پاداش کلانی به او دادهاند. آیا این پاداش در ازای موفقیت او در فروش میلیاردهای دیگری سلاح بهخاندان آلسعود نبود، تا آنها بتوانند از خود در مقابل دشمنان فرضی از خود دفاع کنند؟
مسلماً همه چیز در پردهای از ابهام قرار داشت. درست مانند گفتههای آقای بوش که اعراب در طی این هفت روز از زبان او شنیده بودند. هیچ رئیس جمهور آمریکائی تاکنون با چنین موضع ضعیفی از خاورمیانه دیدن نکرده است.
شاید باورتان نشود، وقتی که این فرد نابخرد را میدیدید که چگونه دست در دست سلطان عبدالله قدم میزد، آدم فکر میکرد که آنها درحال رقصیدن با هم هستند. شمشیر کمانی و طلائی سعودی که یادگار صلاح الدین ایوبی است و روزگاری سرنوشت جنگهای صلیبی را در منطقه رقم زده، بر کمر سلطان بسته بود. جنگ صلیبی که امروز رئیس جمهوری با اشاره به "منازعهٔ کرانه غربی" از آن نام میبرد.
مردم خاورمیانه آنان که این نمایش کمیک را از تلویزیونهای خود تماشا میکردند، از خود پرسیدند، آیا واقعاً شایسته است که یک رئیس جمهور که بزودی دورهٔ حکومتش بهپایان میرسد، چنین رفتاری داشته باشد؟ آیا آقای بوش بهاین شکل میخواهد در جنگ سرد از نوع اسلامی آن، که از زمان وقوع انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ در خاورمیانه شروع شده، برای نجات روح اسلام مبارزه کند؟
درهمان گرگ و میش شب پیش، دنیای تخیلات آقای بوش، رئیس جمهور آمریکا همراه با انفجار یک بمب قدرتمند در بیروت در نزدیک اتومبیلهائی که کارمندان سفارت آمریکا را حمل میکرد، و باعث کشته شدن چهار لبنانی و زخمی شدن رانندهٔ سفارت شد، درهم ریخته شد. زمانی که آقای بوش در حال استراحت در کاخ معروف سلطان سعودی، الجندریا بودند، نیروهای اسرائیلی ۱۹ فلسطینی را در نوار غزه بههلاکت رسانند. اغلب آنها از اعضاء جنبش حماس بودند. یکی از کشته شدگان پسر رهبر حماس، محمود ظاهر بود. محمود ظاهر بعداً اظهار داشت که اسرائیل بدون حمایت و تأئید آقای بوش، در روز بعد از کشته شدن یک اسرائیلی دست به این عمل نمیزد.
تفاوت بین واقعیت و دنیای تخیلی دولت آمریکا، نمیتواند سادهتر از این و به این روشنی توضیح داده شود.
آقای بوش پس از قول "دولت مستقل فلسطین" به فلسطینیها تا قبل از پایان سال، و تضمین "امنیت" اسرائیل ـ نه اعراب،و نه فلسطینیها ـ وارد منطقهٔ خلیج شد تا امیران، الیگاریشی و سلاطین نفت آشام منطقه را از خطر قریبالوقوع و تجاوز ایرانیها آگاه کند. بوش چون گذشته مسلح به پیشنهادات سخاوتمندانهٔ آمریکائیها وارد منطقه شد. فروش گستردهٔ سلاحهای پیچیده بهحکومتهای منطقه، این رژیمهای بغایت غیردمکراتیک و پلیسی، تا بتوانند از خود در مقابل تهاجمات "محور شرارت"، که قدرتمندترین رژیم منطقه است، دفاع کنند. سیر و سیاحت رئیس جمهور بهمنطقه بهصورتی غیر متعارف، پیام خاصی را در بر داشت. بازگشت به "سیاست ترس". سیاستی که در گذشته رهبران ایالاتمتحده در ملاقات با حاکمین منطقه بهدفعات استفاده کردهاند. این سیاست اینبار نیز موثر افتاد. او موافقت کرد که معادل ۴۱ میلیون پوند سلاح در اختیار سعودیها قرار دهد. اضافه برقراردادی که در سال پیش در خصوص ارسال ۱۰ میلیارد پوند تجهیزات نظامی به سلاطین منطقه که قرار است آنها را درمقابل رئیس جمهور جنجالی ایران، محمود احمدینژاد، مورد استفاده قرار دهند. طبق معمول واشنگتن به اسرائیلیها قول داد که سلاحهای پیشرفته در اختیار آنها نیز قرار خواهد گرفت.
مسابقهٔ کشتار در غزه و بیروت تنها بخشی از نمایشی بود که سفر رئیس جمهوری به اعراب هدیه کرد. بخش دیگر نمایش بوسهزدن خودنمایانهٔ آقای بوش برگونههای سلطان عبدالله در حال دست دادن با او بود. شاه عبدالهی که رژیم استبدادی و وهابی مسلمان او همین چند وقت پیش "رئوفت" اسلامی خود را نسبت به یک زن بیپناه سعودی که در بیابانهای اطراف ریاض ۷ بار مورد تجاوز بیرحمانه قرار گرفت، نشان داد. زن مسلمان به زنای محسنه محکوم شد. سعودیها بهخوبی میدانند که حکومت آقای بوش در حالی بهروزهای آخر نزدیک میشود، که پاکستان دچار هرج و مرج است، مبارزات چریکی برعلیه نیروهای غربی در افغانستان به اوج خود نزدیک، درندهخوئی در غزه به اوج رسیده، لبنان در مرز جنگ داخلی قرار گرفته و اوضاع عراق به گره کوری تبدیل شده است.
بُـمبی که قبل از ساعت ۵ بعدازظهر دربیروت منفجر شد، شاید شوک الکتریکی دیگری برای پرزیدنت بوش باشد که روابط بسیار نزدیکی با رژیم سعودی، که علیرغم اینکه اکثریت ربایندگان هواپیماهائی که فاجعهٔ ضد انسانی ۱۱ سپتامبر را آفریدند، تابعیت عربستان سعودی را داشتند، دارد. البته ناگفته نماند که پرنس عربستان تنها فردی بود که اجازه یافت در ساعتهای اولیهٔ پس از حملات ۱۱ سپتامبر خاک آمریکا را ترک کند. دوسفر کوتاه سلطان عبدالله به مزرعهٔ بوش در تگزاس، لازم بود تا رئیس جمهور ایالات متحده به قصر پادشاه سعودی دعوت و در مزرعهٔ ایشان که به تپهها و چمنزارهای سرسبز و مملو از گماشتگان رنگارنگ آراسته شده است، به تفرج بپردازد.
صدای انفجاری که در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد و تنگ بیروت منفجر شد، در سرتاسر شهر شنیده شد. این انفجار در حالی صورت گرفت که سفیر آمریکا در مرکز شهر همراه با محافظان خود قبل از ترک لبنان به مقصد واشنگتن، بهسمت هتل بیروت در حرکت بود. سخنگوی دولت آمریکا بعداً اعلام کرد که در این انفجار هیچ آمریکائی زخمی نشده است. وسیلهٔ نقلیه سفیر آمریکا درست در منطقه مخالف انفجار هدایت شده بود. منطقهای که به محوطهٔ قرنطینه معروف است. هر سرباز و افسر لبنانی آشنا به مسائل نظامی این حق را دارد که از خود سئوال کند، که عواملی مسیر حرکت کاروان را به بمبگذاران اطلاع دادهاند.
شایعاتی در جریان است مبنی بر اینکه کاروانی که در حرکت بوده نمایشی ساختگی برای مخفی نگاه داشتن مسیر اصلی حرکت سفیر آمریکا، جفری فلتمن که بهسمت دفتر هتل بیروت در حرکت، بوده است.
سقف کارخانهٔ قالیبافی براثر انفجار بمب شکاف برداشت و پنجرهها تا چند صدمتر به اطراف پراکنده شدند.
پیام آقای بوش برای رهبران کشورهای خلیج آشنا بود. چنین پیامی را در دههٔ ۱۹۸۰، زمانی که دستگاه اداری ریگان از تجاوز رژیم صدام به خاک ایران حمایت میکرد، نیز شنیده بودند. در آن زمان واشنگتن نیرو و انرژی زیادی هزینه کرد تا به رهبران کشورهای خلیج خطر تجاوزات احتمالی رژیم ایران را گوشزد کند. و چند سال بعد که صدام بهکویت هجوم بُـرد، لحن واشنگتن عوض شد. اینبار با مترسک صدام بود که صاحبان تاج و تخت سلاطین کشورهای خلیج را میترساند. و زمانی که امارات کویت آزاد شد، بار دیگر به حُـکام فربه و ثروتمند نفت چنین القاء شد که باز این ایران است که دشمن و تهدید کنندهٔ تاج و تخت آنهاست.
اعراب دیگر به این شعبده بازیها و به نعل و به میخ زدنهای واشنگتن، که هر روز با صلاحدید خود جای دشمن و دوست را برای آنها عوض میکنند، باور چندانی ندارند. داستان تشکیل دولت مستقل فلسطینی تا قبل از پایان سال جاری مسیحی، آنهم درست یک روز قبل از اعلام رسمی دولت اسرائیل، جهت ایجاد آبادیهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی متعلق به فلسطینیها، کسی را نمیفریبد.
برای درک بهتر ماهیت چنین رابطهٔ غیرمتعارف واشنگتن با سلاطین نفت کشورهای خلیج، لازم است تا وعدههای بوش پدر را یادآوری کنیم. او نیز در زمان ریاست جمهوری خود قول "منطقهٔ آرام و صلح" در خاورمیانه را داد. در حالیکه واشنگتن، همراه با بریتانیا، فرانسه و روسیه در طی ده سال گذشته دریائی از اسلحه به منطقه سرازیر کرده، و در مقابل اعراب خلیج میلیاردها دلار از درآمد نفت خود را بهحساب آنها واریز کردهاند. آمار بیانگر این واقعیت تلخ است. در طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۱۹۹۹ کشورهای عربی خلیج فارس ۴۰ میلیارد پوند به آمریکائیها پرداخت کردهاند. در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ شیوخ امارات عربی ـ میزبانان آقای بوش قبل از سفر ایشان به ریاض ـ قراردادی معادل ۹ میلیارد پوند جهت خرید اسلحه امضاء کردند. در فاصله سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ زمانی که عراق دشمن بود، کمیسیون آموزشهای نظامی آمریکا قراردادی معادل ۱۴ میلیارد پوند و نیز دولت آمریکا قراردادی معادل ۱۲ میلیارد پوند، برای ارسال اسلحه با سعودیها امضاء کرد. در زمان امضاء این قرارداد سعودیها ۷۲ فروند جنگندهٔ اف ـ ۱۵ و ۱۱۴ فروند تورنادوی انگلیسی در اختیار داشت.
از آغاز دههٔ ۱۹۹۰ تاکنون که حدود ۱۷ سال میگذرد تغییرات چندانی در اوضاع خاورمیانه صورت نگرفته است. بهطور مثال در ۱۷ ماه مه ۱۹۹۱ بوش پدر اعلام کرد: "حالا واقعاً میتوان نسبت به برقراری صلح در خاورمیانه خوشبین بود". "ما روی پروسهٔ صلح کار خواهیم کرد". او اضافه کرد، "ما صلح در خاورمیانه را رها نخواهیم کرد". جمزبیکر مشاور دولت آمریکا در ۲۳ ماه مه ۱۹۹۱ اظهار داشت که ایجاد آبادیهای یهودی نشین در سرزمینهای فلسطینیها، "مانع" اصلی در برقراری صلح در آیندهٔ خاورمیانه میباشد. همانگونه که مشاور دولت بوش در هفتهٔ پیش اعلام کرد. و این اظهار نظر درست در زمانی صورت گرفت که دیک جنی به اسرائیلیها قوت قلب میداد، و اعلام کرد که آمریکا با تمام نیرو از "امنیت" اسرائیل حمایت خواهد کرد.
کشورهای غربی شاید حافظهٔ ضعیفی داشته باشند، ولی اعرابی که جان را برسر دستیابی به یک زندگی آرام و صلحآمیز در سرزمینی که خاورمیانه نامیده میشود، گذاشتهاند، احمق نیستند. آنها بهخوبی میفهمند که تلاشهای امروز بوش چه مضمون و راستائی را دنبال میکند. بعد از دفاع دولت آقای بوش از "دمکراسی" در منطقه، سیاستی که موجب پیروزی انتخاباتی شیعیان در عراق، حماس در غزه، رشدفوقالعادهٔ قدرت و نفوذ سیاسی اخوانالمسلمین در مصر شد، بهنظر میرسد که دیگر برای واشنگتن نیز روشن شدن است که یک پای سیاست جناب رئیس جمهور و یا الویتهای ایشان در سیاست، میلنگد. آقای بوش بوش بهجای باورکردن به واقعیتهای "خاورمیانهٔ جدید" در حالیکه در ملافههای ابریشمی در کاخ پادشاه عربستان لم دادهاند، در رویای بازگشت به "خاورمیانهٔ قدیم" هستند. خاورمیانهای با حاکمیت بیچون و چرای پلیسهای امنیتی، دخمههای شکنجه، که زندانیان را تا میزان مفیدی که آنها را به "تسلیم و اطاعت" وادار کنند،شکنجه میکنند و دیکتاتوریهای "معقول و معتدل" باشد. سیاستی که بدون شک هیچکدام از سلاطین مستبد خلیج با آن مخالفت چندانی نخواهند داشت.
|