صندوق های نازا


مازیار سمیعی


• شناسنامه ها به صف می ایستند و مهر می خورند تا شناسنامه ای برای تجسد گذرای قدرت صادر شود و مهر تائید بخورد. حیات قدرت این گونه مشروع می شود. کودتاها و انقلاب ها که اشکال غیرمرسوم قبضه قدرتند، گویی فرزندانی به بار می آورند که تا برگزاری یک انتخابات و همه پرسی، نامشروع به نظر می رسند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲۵ ژانويه ۲۰۰٨


هر چند سال، حوالی بهار (یعنی در اسفند و خرداد) همچنان که شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی عنوان می شود، کنشگران اجتماعی و سیاسی نیز موضع گیری درمورد این امر را وظیفه ای برای خود تلقی می کنند و مردم را به تحریم انتخابات، مشارکت پر شور در آن، رای مشروط و... فرا می خوانند. بهار که می شود، طاووس های نر دم خود را به نمایش می گذارند، قوچ ها و گوزن ها با هم سرشاخ می شوند و خرس ها از خواب زمستانی برخاسته و پی جفت خود می روند. صدای آواز پرندگان چون مغازله ای طنین انداز می شود و گرگ ها به شکلی جگرسوز زوزه شهوت می کشند. جانداران همه به بهارانگی مبتلا می شوند؛ شورمندی نه فقط به بقا،که میل تناسل و زایش، گویی سختی و سرما و سوز زمستان فقط و فقط به امید جفت گیری بهارانه تحمل پذیر بوده است. شاید هم زمانی انتخابات در ایران با بهار است که خواب زدگان خرسی زمستان مستمر را هم می فریبد و از غارهایشان بیرون می کشد. یکی خندان جامه سفید به تن می کند و یکی در منازعه یقه می دراند، همه خود را می آرایند تا پسند افتند و قدرت آنان را شریک خود گیرد، تا در بازتولید آن، نسل اینان دوام یابد.

پندار سنتی، ناگزیر از مردانگی، کودک را فقط و فقط محصول نطفه پدر می داند. مادر نقشی ندارد مگر نگهداری و پرورش آن به امانت در رحم خود و سپس باز پس دادنش. صندوق رای هم رحمی بی طرف پنداشته می شود که آن چه درش ریخته شود را به دنیا خواهد آورد، مهم فقط این است که کدامین نطفه (رای) به صندوق ریخته شود، کافی است از پشت مردی نژاده باشد تا امور اصلاح شود یا از مردی بدنهاد باشد تا همه چیز به ویرانی کشیده شود، اگر هم کسی با آن (صندوق رای) جمع نشود، کودکی هم به دنیا نخواهد آورد. به فلانی اگر رای دهیم کار قدرت به سامان می شود و اگر بهمانی رای بیاورد ملک پریشان خواهد شد. خوش خیال هم اویی است که تصور می کند اگر هیچ رایی به هیچ کسی داده نشود، قدرت از استمرار استعلایی خود باز می ماند.

صندوق اما رحم بی طرف و بی تخمک که هیچ، اساسا آن بطنی نیست که نسل های پیایی قدرت از آن زاده می شوند. هر کس می تواند هر چه دوست دارد به آن رای بریزد، یا نریزد، این عمل بیشتر به استمنا می ماند، توام با فانتزی جمع شدن با قدرت و بارآوری او (یا از او) اما صندوق حتی انکوباتوری هم نیست که نوزاد تازه مولود را از دل اجتماع بیرون کشیده و برای آمادگی نشستن بر تخت (صندلی) لختی در خود جایش دهد که تکلیف هر انتخاباتی پیش از برگزاری آن مشخص است، اگر چه برای هیچ کس روشن نباشد. پیروزی در گرو شگردهای تبلیغاتی نیست. شکست در انتخابات هم بیان شکست اجتماعی، سیاسی است (نه خود آن) اصلاحات پیش از انتخابات سوم تیر ۱٣٨۴ شکست خورده بود و پیروزی احمدی نژاد تنها نامگذاری و صدور شناسنامه برای کودکی بود که مدتی بود به دنیا آمده و بر پای ایستاده بود.

شناسنامه ها به صف می ایستند و مهر می خورند تا شناسنامه ای برای تجسد گذرای قدرت صادر شود و مهر تائید بخورد. حیات قدرت این گونه مشروع می شود. کودتاها و انقلاب ها که اشکال غیرمرسوم قبضه قدرتند،گویی فرزندانی به بار می آورند که تا برگزاری یک انتخابات و همه پرسی، نامشروع به نظر می رسند. دیگر اشکال جا به جایی قدرت که هر یک به درجاتی میان الیگارشی و دموکراسی در نوسانند هم صورت ازدواج هایی عادی را دارند. مساله اساسی اما نه نامگذاری یا اعتبار بخشیدن به شناسنامه طفل، که فهم میلاد و کیستی او است، شاید هم به حد مقدور تلاش برای نقش آفرینی در زایش و پرورشش.

Muzzyr.samiee@gmail.com
منبع: http://joojs.net