نامه سرگشاده به تمامی حذف شدگان کاندیداتوری مجلس هشتم
از تفکر حذف گرا تا اندیشه دمکراتیک ، در مسیر کثرت گرائی و سکولاریزم


حمید حمیدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۶ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲۶ ژانويه ۲۰۰٨


سلام بر تو، نمی دانم اصول گرا هستی یا اصلاح طلب؟آباد گر هستی یا موتلفه؟ شاید هم سکولار هستی یا دمکرات. راستش را بخواهی میل زیادی هم برای دانستن ندارم. دلیل آن را هم برای تو که شاید در کشتار یاران من در سالهای دورو نزدیک نقش داشته ای و یا توئی که با سندیکا مخالف هستی و یا توئی که با برابر حقوقی زنان با مردان مخالفت داری و مدافعان کمپین را با دیده تحقیر می نگری و یا توئی که با انتشار خبر کشتن زهرا کاظمی و یعغوب زاده و لطف الهی و محمدی و... سکوت کردی و توئی که با به زندان افکندن دانشجویان موافقت داری، و توئی که.............،خلاصه می گویم.
من مدافع حقوق انسانی و شهروندی هستم و دفاع از این ارزش را فقط برای خود و مخالفان تو نمی خواهم. تا آنجا که به دفاع از حقوق انسانی و شهر وندی مربوط میشود به سهم خود از آن دفاع میکنم. من قاضی نیستم که امروز تو را به دلیل موارد احتمالی که در بالا به آن اشاره کردم ، محکوم نمایم. امروز با صدای بلند با رد صلاحیت و حذف تو در انتخابات غیر دمکراتیک مخالفت می کنم.اگر چه میدانم شاید هرگز تو از حقوق انسانی و شهروندی من هرگر حمایت نکنی و فردای آزادی نیز اگر مشخص گردید که تو متهم به جرم و جرائمی هستی، از حقوق انسانی تو بعنوان متهم و مجرم دفاع می کنم و می گویم:
" حذف دیگران تحت هر عنوانی، مصداق روشنی از خشونت است،خشونت به کثرت گرائی منجر نمیشودواگر امروز از حقوق تو دفاع می کنم،مبنای آن باورهای تو نیست،بلکه تلاش برای کثرت گرائی و مقابله با تفکر حذف است و در روز رای گیری، حتی اگر صلاحیت تو تائید شود، به تو رای نمی دهم.دلیل آن هم این است که تو نماینده من نیستی،تو تائید شده از سوی فقهائی هستی که دین را وسیله اعمال قدرت و ظلم بر جامعه قرار داده اند،مخالفت من با قرار گرفتن دین و ایدولوژی در قدرت است.با مبنا قرار دادن هر کدام به مثابه قوانین اجتماعی، قدرت به طرفداران و مخالفان آن دین و ایدولوژی تقسیم میشود و این خود آغاز حذف است.امروز اندیشه دمکراتیک نمی تواند کثرت گرا و سکولار نباشد. "
اینها را گفتم که نظر تو را به مطالب زیر جلب نمایم.
در بهمن سال ۱٣۵۷ که شور انقلابی، من و همفکران، و جامعه دیکتاتو زده ایران را فرا گرفته بود ، جدا از تصمیمات چند دقیقه ای در بیدادگاهای به اصطلاح " مدرسه رفاه" که به کانون حذف سران حکومت پهلوی در ایران تبدیل شده بود، تصور عمومی جامعه و اکثریت نیروهای سیاسی، حمایت از این اقدامات، بدون عواقب دهشتناک آن، برای فردای جامعه ایران بود.
بنیاد این فکر به باور من آغشته به پوپولیزمی بود که نتیجه آن را در سالهای نه چندان دورتر در جامعه مشاهده کردیم.
این فکر به لحاظ فلسفی از نقطه سلبی آغاز میشد و چون هویت خود را با نفی دیگران تعریف می کرد ، بعد ها، همگام با تصویب قوانین و استقرار ، در یک مدار بسته، به خذف در درون این دایره(جامعه) ادامه داد.
در آن سالها تنها و یگانه معیار، انقلاب و دستاوردهای آن بود، و مبنای ارزش برای انسانها هم، همین انقلاب بود. در یک کلام:" هر کس با انقلاب بود انسان بود و هر کس بر انقلاب بود باید حذف میشد."
پس از حذف سران و به اصطلاح طرفداران حکومت سابق ، نوبت به سازمانها و احزاب سیاسی مدافع نفی ضد انقلاب رسید.
باز درس نیاموختیم، و برای جلوه دادان درستی باورهای نا درستمان، گفتیم و گفتند: این خصلت دوگانه است و چون تحقق عدالت از مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی جدا نیست،بار دیگر در تفکر حذف گرا استحاله یافتیم و مبنا را کما کان دفاع از حکومت انقلابی و رفتارهای ضد دمکراتیک آن قرار دادیم.
این روند به سرکوب هم میهنانمان در کردستان، ترکمن صحرا ، خوزستان و دیگر مناطق نیز کشیده شد. گفتیم وگفتند: زمین داران بزرگ و خوانین و ضد انقلاب در انقلاب نفوذ کرده و می خواهند انقلاب را از اهداف آن منحرف نمایند. این آشفتگی تا آنجا ادامه یافت که به سرکوب و قتل و کشتار، و مهاجرت بخش وسیعی از ایرانیان به خارج از کشور منجر گردید.
"دفاع از انقلاب که حکومت نماد برخاسته از آن بود به حذف منجر گردید و آنچنان گسترده شد که دامنه آن به خارج از مرزهای ایران هم رسید. قتل بختیار،جنایت میکونوس، قتل فرخزاد، برومند و........".
اینگونه بود که بخشی از نیروهای سیاسی به خود آمدند و دیگر انقلاب مبنای ارزش گذاری آنها بر ای انسانیت نگردید.
این درک بدرستی گسترش یافت که دفاع از حقوق انسانی و شهروندی هیچ ارتباطی به ماهیت سیاسی و عملکرد مدافع شونده ندارد. این اندیشه و این نگاه به پدیده ها، محصول روندی بود که تلاش برای نفی خشونت در همه ابعاد آن را، مبنای ارزش گذاری برای حقوق انسانی قرار داده بود.به باور من، این نقطه آغازی است برای ورود به کثرت گرائی و تحول به سوی اندیشه های دمکراتیک که جامعه ما به لحاظ فقدان فرهنگ چند صدائی در مراحل آغازین ( ان هم در میان بخش کوچکی از جامعه) آن قرار دارد.
چند سالی است که تو نیز گرفتار این تفکر حذف گرا شده ای و این روزها که صلاحیت تو توسط "نهاد منتخب ولایت فقیه" یعنی" شورای نگهبان" و هیئت های اجرائی آن در ستاد مستقر در وزارت کشور رد شده است، سعی می کنی حقانیت خود را آشکار کنی. آیا هیچ در خلوت خود فکر کرده ای که همه کسانی که در جای جای میهن برای مخالفت با دیکتاتوری و استبداد زیر خاکها آرمیده اند و یا کسانی که امروز در سلول های انفرادی و زندانها بسر می برند و همه کسانی که در داخل و خارج از میهن برای برابر حقوقی انسانها تلاش می کنند، به همان میزان دارای حقوق انسانی بودند و هستند که تو از آن برخوردار می باشی؟ آیا به وجدان خود پاسخ لازم داده ای که سهم تو در این روند (حذف گرائی) و یا دفاع از حقوق دیگران به چه میزان بوده است؟ آیا هنوز هم فکر میکنی مبنای برابر حقوقی ، فقط تو و همفکرانت هستید؟ و اگر رد صلاحیت نمی شدی مفهومش
آن بود که برابر حقوقی برای تمامی شهروندان هم اعمال شده است؟
به باور من برای مقابله با تفکر حذف گرا، ما نیازمند به پاسخگوئی به این پرسشها هستیم. من پاسخ خود را به این پرسشها با دفاع از حقوق انسانی تو و مخالفت با حذف تو برای گسترش کثرت گرائی و سکولاریزم به انجام خواهم رساند.آیا تو نیز آماده ای که برای دفاع از حقوق هم میهنانی که روزها وماههاو سالهای سختی را پشت سر گذاشته و احتمالا با گسترش حذف گرائی شدیدتر نیز خواهد شد، به این پرسشها ، پاسخی در خور گسترش حقوق شهروندی و انسانی ارائه نمایی؟
حال که کانون مدافعان حقوق بشر در ایران و کمیته دفاع از انتخابات آزاد در ایران، همگان را برای گزارش تخلفات در انطباق با انتخابات آزاد فرا خوانده است، از تو هم میهن رد صلاحیت شده می خواهم برای اثبات حسن نیت در جهت گسترش و تقویت نهاد های مستقل از حکومت ، ضمن استفاده از حقوقی که بصورت فرمالیستی برای تو در قانون پیش بینی شده است، موارد حقوق پایمال شده خود را به این نهاد نیز گزارش دهید و برای دفاع از حقوق مخالف خود نیز در این مرحله از هیچ کوششی فروگذاری نکنید.
آیا میتوانی به این تقاضای کوچک،پاسخی شایسته برای امروز هم میهنانانت و ثبت در تاریخ، برای نسل آینده داشته باشی؟