از اِلدورت در کنیا تا آیوا و کارولینا در ایالات متحده
"تغییر"؛ موضوع اصلی انتخابات ایالات متحده


تهمورث کیانی


• پیروزی های درخشان اوباما، اما، در حالی رخ می دهد که برخی از نزدیکان و خویشان او در کشوری دوردست از ایالات متحده، در کنیا، در حال تجربه ایام خونین و بسیار تلخی هستند. درست در همان روزهایی که اوباما خود را برای جشن بزرگ هوادارانش آماده می کرد، در کنیا سرزمین پدری او، میلیون ها تن از افراد قبیله پدرش، لئو ها و کالینجینزها، به خیابان ها ریختند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۰٨


روز چهارم آوریل ۱۹۶٨، اتاق شماره ۱۰۶در متل لوراین، در شهر ممفیس از ایلت تنسی؛ جسی ایپ، ازرهبران اتحادیه کارگری ایالت در صدد است   تا بر تردید های مارتین لوتر کینگ برای انجام یک راهپیمایی در پشتیبانی از اعتصاب کارگران منطقه غلبه کند. هفته ای پیش از آن یک راهپیمایی مشابه به هرج و مرج و غارت فروشگاه ها انجامیده بود و کینگ نگران تکرار آن بود. جسی به کینگ اطمینان می داد که این بار همه کلیسا های شهر نیز از اعتصاب پشتیبانی کرده اندو همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. سرانجام کینگ پذیرفت. اندکی بعد،هنگامیکه او در بالکن متل حاضر شد تا به همراهان بگوید برنامه چیست، با اصابت یک گلوله به پاین افتاد. اکنون،اما،پس از چهل سال، جسی ایپ پیر، که تلاش او موجب آمدن کینگ به شهر شده بود، به نظر نگران نمی رسد. او می گوید : "هنگامیکه آنها رهبر را بر زمین می اندازند، کار ادامه خواهد یافت. از دست خانم کلینتون راحت شوند، ما اوباما را داریم، از دست هردو رها یابند، ما آقای ادواردز را داریم، گروهی از مرغابی ها به حرکت در خواهند آمد تا از مرغابی جلودار در برابر شکارچی پاسداری کنند".
    اندکی کمتر از چهارسال پیش، جولای ۲۰۰۴،در همایش ملی- برای تعیین نامزد نهایی انتخابات ریاست جمهوری- حزب دموکرات در شهر بوستون، باراک اوباما، جوانی ۴٣ ساله و نامزد، نه چندان سرشناس،آن دوره از ایالت ایلی نیوز برای مجلس سنا، به مراسم دعوت شده بود تا در یک سخنرانی هفده دقیقه ای به معرفی مایه اصلی برنامه اش بپردازد. او در کسوت مردی ناشناخته پشت تریبون قرار گرفت، اما، هنگامیکه پس از سخنرانی از جایگاه فرود آمد، ستاره ای شده بود. نگارنده روزی بعد از آن در مقاله ای که در همان ایام در سایت "اخبار روز"،درباره کنفرانس ملی دموکرات ها، منتشر گشت در باره این مرد جوان نوشت: اوباما ستاره در حال ظهور حزب دموکرات ایالات متحده در آینده نزدیک خواهد بود. پیش بینی آن روز نگارنده و برخی از تحلیلگران اکنون به واقعیت تبدیل شده است. اوباما، چه نامزد اصلی حزب بشود چه شکست بخورد، اکنون برگی نوین در تاریخ دموکراسی ایالات متحده گشوده است. او براستی اکنون ستاره حزب دموکرات شده است. تا پیش از این، برخی از نامزدهای رنگین پوست ریاست جمهوری، نظیر خانم شرلی چیشلون و آقای جسی جکسون، توانسته بودند موجب شورو هیجان فراوانی در انتخابات شوند. جسی جکسون حتی در سالهای ۱۹٨۴ و ۱۹٨٨ در برخی از انتخابات مقدماتی حزبی در یکی دو ایالت پیروز شده بود. او، اما، تنها در ایالاتی که سیاهان نیمی از آراء را به خود اختصاص می دهند توانسته بود چنین کند. اوباما،اما، در آیوا، ایالتی که تقریبا صد در صد سفید است، سرزمین هنری والس پوپولیست بزرگ و روزولت، رئیس جمهور محبوب، توانست بر نامزدهای محبوبی چونان جان ادواردز و هیلاری کلینتون غلبه کند. برای نخستین بار سیاهان به این باور رسیدند که یک سیاه نیز می تواند آراء سفیدها را جلب کند.در آن سوی میدان در آیوا، در کمپ جمهوریخواهان،نیز، مردی که جزو "بنیاد و تاسیسات" سنتی حزب نبوده است، آقای مایک هاکابی، توانست بر کسی چون میت رامنی غلبه کند. بی سببی نبود که دیوید بروک، ستون نویس مشهور نیویورک تایمز، روز بعد از حادثه نوشت: "من پیش از این انتخاباتی که موجب یک زلزله سیاسی در کشور شده اند، دیده بودم،اما تاکنون هرگز انتخاباتی که موجب دو زلزله سیاسی شوند، ندیده بودم". هاکبی توانسته داست بسیار برجسته تر از آنچه پیش بینی میشد ظاهر شود زیرا او،نیز، طنین تغییر را در کمپ جمهوریخواهان سر داده است. او درحالی که یک اونجالیست است ، اما شوخ و مدرن است و با هنرپیشه سینما برای جذب آراء مردم به میان آنها می رود.هاکابی بسیار بعید است که برنده نهایی نامزدی حزب جمهوریخواه گردد. "گارد قدیم" جمهوریخواهان، به رغم مخالفت نخست با جان مک کین، پس از برنده شدن هاکابی در آیوا با همه توان برای پشتیبانی از مک کین به میدان آمده و در روزهای آینده بیشتر به میدان خواهند آمد، تا بتوانند هاکابی را متوقف کنند. او،اما، در آیوا و پس از آن نشان داده است که سرانجام یک اونجالیست اصلاحات در حزب جمهوریخواه را آغاز کرد. پیروزی اوباما،اما، طنین دیگری در صحنه سیاسی ایالات متحده خواهد داشت و فصلی نوین خواهد گشود.
آیوا ایالتی کم جمعیت اما به لحاظ سیاسی مهم به شمار می رود. رقبای اوباما،به خصوص کلینتون نه تنها دارای محبوبیت و شهرت بودند،بلکه از ماشین تبلیغی و سازماندهی قوی نیز برخوردار بودند. هنگامیکه اوباما در آیوا برنده شد، برخی پیروزی او را ناشی از نوعی گیجی و جذابیت های کاریزماتیک او دانسته و آن را ناپایدار دانستند. پس از پیروزی پی در پی کلینتون در نیوهمشایر و نوادا، این گمانه زنی حقیقت جلوه کرد. روز شنبه گذشته ،اما،پیروزی اوباما در ایالت کارولینای جنوبی دوباره او را به صدر اخبار انتخاباتی آورد. پنجاه درصد رای دهندگان دموکرات در این ایالت سیاه پوست هستند و بنابراین پیروزی اوباما قابل پیش بینی بود. آنچه اما این پیروزی را شگفت آور ساخته است، فاصله بسیار زیاد و غیر قابل پیش بینی او از کلینتون و ادواردز است. معلوم می گردد که او در این ایالت نیز توانسته است در صد قابل توجهی از آرا سفید پوستان را به خود اختصاص دهد. از دیگر سو، رقبای او در این ایالت دارای نفوذ قابل توجه بودند. ادواردز خود زاده این ایالت است و در انتخاباتی مشابه در سال ۲۰۰۴ بر همه نامزد های دموکرات در آنجا پیروز شد. بیل و هیلاری کلینتون نیز از محبوب ترین سیاست مداران در میان سیاهان هستند و هر دو سرمایه گذاری فراوانی برای کسب آراء آنان در این ایالت در کار کرده بودند. پیام اوباما در همه سخنرانی هایش پیام تغییر و دگرگونی است. او برخلاف دیگر رهبران سیاهان دارای پیامی فرا گروهی و فرا نژادی است. او هیچگاه از موضع یک سیاه پوست معترض و به مثابه سخنگوی سیاهان سخن نمی گوید. او،بنابراین، توانسته است پیام خود را از مرزهای نژادی و حتی حزبی فراتر برده و شوری در دل جوانان و گروههای مستقل بیافریند. همچنین، برخلاف آنچه تصور می شد، و برخلاف ادواردز که از موضع سخنگوی طبقه فرودست و لایه پایین طبقه متوسط سخن می گوید، اوباما پیامش بر همبستگی و اصلاح نگرش ها تاکید دارد. بی سببی نیست که اغلب رای دهندگان او از افراد زیر سی سال هستند. او حتی از هیلاری نیز بیشتر در میان زنان جوان پایگاه دارد. آمار نشان میدهد در حالیکه اقشار فقیر و پایین دست دموکرات به هیلاری رأی داده اند اغلب میان سالان و سالمندانی که به اوباما رأی داده اند – به استثنای سیاهان که اغلب بر اساس گرایش نژادی رای می دهند- دارای درآمدی بالاتر از هشتاد هزار دلار در سال هستند، یعنی لایه بالای طبقه متوسط به او رای داده اند. بنابراین، او هم توانسته است دل جوانان را بدست آرد، و هم توانسته است در میان لایه میانی و بالای طبقه متوسط هواداران فراوانی کسب کند؛کاری که تا کنون هیچ نامزد سیاهپوست و حتی اغلب نامزدهای سفید پوست از انجام آن ناتوان بوده اند.
    هنوز بسیار زود است که اوباما را برنده مسابقه تعیین نامزد حزب دموکرات بدانیم. هیلاری هنوز در نظرسنجی های ملی در بین هواداران حزب دموکرات، پیشتاز است. از این به بعد نیز بیل کلینتون، به رغم انتقادات فراوان ار سوی برخی از افراد برجسته دموکرات، نیز، با تلاش بیشتر به کمپ هیلاری مدد خواهد رساند. همچنین فرایند انتخابات مقدماتی تعیین نامزد اصلی احزاب در ایالات متحده بسیار پیچیده تر از آن است که هم اکنون بتوان به گمانه زنی درست دست زد. نه تنها برنده شدن در یک ایالات مهم است بلکه تعداد هیئتی که یک نامزد به دست می آرد،گاه، از بدست آوردن شمار بیشتر آراء مهمتر خواهد بود. تازه، قوانین برخی از ایالت ها به هیئت ها این اجازه را می دهد که در کنفرانس ملی حزب برای تعیین نامزد، نظر نخستین خود را تغییر دهند و به نامزد دیگری رأی دهند. به علاوه، ایالت هایی که تاکنون در آنها انتخابات انجام شده است، به لحاظ سیاسی، و اینکه تاریخ برگزاری رأی گیری در آنها زود هنگام است، مهم اند،اما از نظر جمعیتی و تعداد هیئتی که به کنفرانس ملی حزب در تابستان می فرستند، اهمیت زیادی ندارند. مثلا، در سه شنبه پنجم فوریه، یا سوپر سه شنبه، ۲۱ ایالت همزمان انتخابات مقدماتی دارد و نتیجه ایالت های بزرگی چون کالیفرنیا در آن روز معلوم می گردد. اینهمه،اما، از اهمیت کار و پیام اوباما نمی کاهد. پیروزی های اوباما نشان داد که جامعه ایالات متحده و دموکراسی در این کشور گام بزرگ دیگری در مسیر پر فراز و نشیب خود به جلو برداشته است. چهل سال پس از جنبش مسالمت آمیز مدنی مارتین لوتر کینگ، مردم در ایالات متحده بیش از پیش از مرزهای نژادی فراتر رفته و بر اساس اهداف مشترک و برنامه سیاسی،جاذبه های اقتصادی ، و پیام سیاسی - اجتماعی نامزدها به آنها رأی می دهند.
اوباما، با فرا رفتن از مرزهای معمول و جدا کننده بین دو حزب و بین گروهها، توانست آرای بسیاری از مستقل ها، برخی از جمهوریخواهان،و برخی از کسانی را که تاکنون در انتخبات رأی نمی داده اند، بدست آورد. اغلب آمریکائیان با دیدن پدیده اوباما احساس خوبی دارند. پیروزی و درخشندگی اوباما- حتی اگر برنده نهایی نامزدی حزب نگردد- درخشندگی جوانان، نشانه محتمل بودن همبستگی در حین پراکندگی نژادی و مذهبی و سیاسی ، و نماد ازلی بودن تجربه آمریکایی است. اوباما موفق به کاری برجسته و بزرگ شده است. به علاوه او در کنار کلینتون-به مثابه نخستین زنی که نامزدی جدی برای انتخابات ریاست جمهوری است- توانسته است موجب روی آوردن میلیون ها نفر به انتخابات مقدماتی و درگیر شدن آنان در سیاست شده است. سخنان او مجرد و به موعظه های سکولار درباره موفقیتهای شخصی سرشار از امید و دگرگونی است. او درباره از میان بردن همه مقولات جدایی افکن از قبیل قرمز (جمهوریخواه) و آبی (دموکرات)، سیاه و سفید،و جایگزینی آن با مقولات نو سخن می گوید. به نظر می رسد او بیشتر در سودای دگرگون کردن فکر و نحوه اندیشیدن است تا دگرگونی در قانون گزاری محض. او حتی تا حدی موفق شده است که رهیافت پراگماتیست هیلاری کلینتون را از الهام بخشی بیاندازد. او توانسته است سخنان آتشین جان ادواردز را در باره "طمع کورپوریشین ها" که "فرزندان مردم را می کشد" از مد افتاده جلوه دهد. اوباما برخلاف اغلب مبارزان اخیر حقوق مدنی سیاهان- پس از مارتین لوتر کینگ- بر مسائل نژادی محض و وضعیت گذشته تاکید نمی کند؛ او درباره آینده سخن گفته،و می کوشد تا در کنار پاسخ به نگرانی های گروههای لیبرال و پیشرو، دغدغه های دینداران و دموکرات های بالنسبه محافظه کار را نیز مورد اشاره قرار دهد. او بر آن است تا نفوذ دیرپای جمهوریخواهان را در میان برخی از طبقات فرودست،اما سنتی، هدف قرار داده و آن را به سود حزب دموکرات دگرگون سازد. سرانجام،اوباما در حال تغییر طنین لیبرالیسم آمریکایی و ممکن است حتی تغییر سیاست آمریکایی باشد. او موجب شده است تا از هم اکنون حزب دموکرات برنده اصلی اغلب آراء مستقل ها و بی تفاوت ها در انتخابات آینده باشد.

پیروزی های درخشان اوباما،اما،در حالی رخ می دهد که برخی از نزدیکان و خویشان او در کشوری دور دست از ایالات متحده، در کنیا، در حال تجربه ایام خونین و بسیار تلخی هستند. درست در همان روزهایی که اوباما خود را برای جشن بزرگ هوادارانش آماده می کرد و هیچ نگرانی از شمارش آرایش در انتخابات نداشت، در کنیا سرزمین پدری او، میلیون ها تن از افراد قبیله پدرش، لئو ها و کالینجینزها، به خیابان ها ریختند تا با آتش زدن شهرها و خانه ها، و حتی سوزاندن افراد قبیله رقیب، به تقلب در انتخابات اعتراض کنند. پدر اوباما از شهر کوچک اِلدورت در کنیا در جستجوی زندگی بهتری به ایالات متحده،سرزمین فرصت ها و آروزها، روی آورد. اِلدورت،اما،اکنون صحنه رویارویی خونین مردم با همدیگر است. در کنیا، قبیله کیکویا با داشتن تنها بیست و دو درصد جمعیت در تمام دوره پس از استقلال از بریتانیا، یعنی ازسال۱۹۶٣بعد، بر کشور حکومت کرده اند و تمام منصب های دولتی و مهم کشور را به خود اختصاص داده اند. آنان پس از چهل و پنج سال حکومت مداوم هنوز حاضر نیستند تا به آراء مردم در انتخاباتی که خود ناظر آن بوده اند تن دهند. هزاران کنیایی به همراه خویشان اوباما در آن کشور با سیاهان و بسیاری از جوانان در ایالات متحده اکنون دارای آرزوی مشترکی هستند؛ پیروزی اوباما، به مثابه نخستین رئیس جمهور قدرتمند ترین دموکراسی لیبرال جهان، هم میتواند موجب گشودن فصلی نوین در دموکراسی آمریکا گردد، و هم می تواند طنین بلند و بانگ بیدارباش برای دولتمردان آفریقا و کنیا برای احترام به دموکراسی و جایگزین کردن آن به جای قبیله گرایی و دیکتاتوری باشد.